اشعار تبریک عید قربان (3)



اشعار عید قربان , شعر ویژه عید قربان

شعر های عید قربان

 

طلوع عید بزرگ و مبارک اضحی

فروغ وحدت و توحید داده بر دلها

 

ز خاک پاک منا سرکشد به دامن عرش

نوای زمزمه گرم عاشقان خدا

 

در آن زمین مقدّس زدند حلقه عشق

به اشک و ناله و افغان و شور و شوق و دعا

 

رسد به اوج سماوات، نغمه لبیک

ز کوه و سنگ و شن و خاک و ریگ آن صحرا

 

زدند خیمه در آن سرزمین که هر گامش

ز اشک دیده پیغمبری گرفته صفا

 

محمد و علّی و فاطمه، حسین و حسن

نهاده اند رخ بندگی به خاک، آنجا

 

صدای گرم مناجات حضرت مهدی

طنین فکنده در آن سرزمین، به موج فضا

 

خوشا به حال دل مَحرمی که در آن جمع

جمال گمشده خویش را کند پیدا

 

خوشا به حال دل آنکه بشنود پاسخ

از آن دهان مقدس چو گفت یا مولا

 

خوشا به ناله و فریاد و سینه سوخته‌ای

که با دعای امام زمان رود بالا

 

روند جانب مسلخ کنند قربانی

نه گوسفند بگو گرگ نفس و دیوِ هوا

 

دوباره زنده شود خاطرات آن پدری

که زیر تیغ، پسر را نشانده بهر فدا

 

کشیده کارد به حلق پسر که در ره دوست

کند سر از بدن نوجوان خویش جدا

 

کشیده تیغ ولی آن گلو بریده نشد

که بُد نهفته در آن سرّ قادر دانا

 

به خشم آمد و گفتا به کارد کز چه سبب؟

نمی بُری گلوی نازک ذبیح مرا

 

به سنگ خورد لب تیغ تیز و سنگ شکافت

که ناگه از لبه تیغ شد بلند ندا

 

که ای خلیل تو گویی بِبُر چسان ببُرم

که نهی می کُندم ذات قادر یکتا

 

در این مکالمه ناگاه گوسفند به دوش

رسید پیک خدا نزد حضرتش ز سما

 

که ای خلیل خدا حبذا، قبول، قبول

زهی زهی به چنین دوستی و صدق و صفا

 

به جای ذبح پس، گوسفند کند قربان

که هدیه تو پذیرفته شد به درگه ما

 

بُرید سر ز تن گوسفند و گفت دریغ

نریخت خون ذبیحم به خاک دوست چرا؟

 

اشعار تبریک عید قربان , عید قربان

شعر ویژه عید قربان

 

عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید

در منای دل وقوف از حج روحانی کنید

 

تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا

گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید

 

سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع

جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید

 

بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن

حلۀ احرام از انوار ربانی کنید

 

در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته

گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید

 

پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت

گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید

 

از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید

تا همه لبریز از نور جمال او شوید

 

شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین

حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین

 

پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا

تا شوی سر تا قدم آیینه حق الیقین

 

گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ

تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین

 

تیغ از الماس در دست پدر برنده تر

ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین

 

نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید

هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین

 

پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز

از چه کندی می کنی در امر رب العالمین

 

تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر

تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر

 

ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل

مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل

 

تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو

فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل

 

ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را

تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل

 

ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان

ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل

 

هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید

هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل

 

کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت

چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل

 

تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود

بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود

 

ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست

تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست

 

غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو

مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست

 

فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح

این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست

 

حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری

حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست

 

جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو

پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست

 

ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود

ذبح زهراعلیها سلام با لب عطشان سرش از تن جداست

 

ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین

آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین

 

کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین

بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین

 

تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا

تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین

 

آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات

تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین

 

خون تو جاری است در رگ های احکام خدا

بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین

 

تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی

تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین

 

تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت

تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین

 

آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای

نخل “میثم” از کتاب زخم هایت آیه ای

استاد حاج غلامرضا سازگار

 

اشعار عید قربان , شعر ویژه عید قربان

اشعار تبریک عید قربان

 

عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است

ملت اسلام را امروز زیب و زیور است

 

حبّذا عیدى كه سرخ از خون قربانى او

گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است

 

حبّذا روزى كه ابراهیم را در كوى دوست 

 ذبح اسماعیل از یك گوسفند آسان‎تر است

 

حاجیان از جان چنان بوسند آن سنگ سیاه 

 خانه حق را كه گویى خال روى دلبر است

 

سالى ار یك حج بود مر حاجیان را در حجاز 

 در خراسان خلق را هر روزه حجّ اكبر است

 

خانه حق را اگر خواهى بپو راه حجاز 

 ور بخواهى صاحب آن خانه در این كشور است

 

اندرین عیدى كه ملت را همه فرّ و بها

از نو آیین سنّت پاك خلیل آزر است

 

سعى تو مشكور باد و حجّ تو مبرور باد 

 در حریمى كز شرافت كعبه را تاج سر است

آقای صبوری

 

گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------