تازه های شعر و ترانه

اشعارفریدون مشیری

اشعار فریدون مشیری | زیباترین و برجسته ترین شعرهای فریدون مشیری

اشعارفریدون مشیری فریدون مشیری، شاعری نوآور و خلاق اشعارفریدون مشیری یکی از جواهرات ارزشمند ادبیات…

متن ترانه های داریوش (آواز پریها،راهی)



اشعار ایرج جنتی عطایی, ترانه های داریوش

ترانه های داریوش اقبالی

 

آواز پریها

شعله زد عشق و من از نو 

نو شدم

پر شدم از عشق تو

مملو شدم

شوق شیدایی مرا از من گرفت

من به خود برگشتم از تو 

تو شدم

 

آه ، با تو من چه رعنا می شوم

آه ، از تو من چه زیبا می شوم

عطر لبخنده خدا می گیرم و

شکل آواز پری ها می شوم

 

با تو من هم جامه ی شب می شوم

هم طپش با گرگره تب می شوم

با تو من هم بستره گلبرگ ها 

از شکفتن ها لبالب می شوم

 

شعله زد عشق و من از نو 

نو شدم

پر شدم از عشق تو

مملو شدم

شوق شیدایی مرا از من گرفت

من به خود برگشتم از تو 

تو شدم

 

آه ، با تو من چه رعنا می شوم

آه ، از تو من چه زیبا می شوم

عطر لبخنده خدا می گیرم و

شکل آواز پری ها می شوم

 

آه ، هستی جز تمنای تو نیست

آه ، لذت جز تماشای تو نیست

یک نفس دور از تو باشم ، مرده ام

زندگی جز مرگ در پای تو نیست

 

شعله زد عشق و من از نو ،

نو شدم

پر شدم از عشق تو

مملو شدم

شوق شیدایی مرا از من گرفت

من به خود برگشتم از تو 

تو شدم

 

آه ، با تو من چه رعنا می شوم

آه ، از تو من چه زیبا می شوم

عطر لبخنده خدا می گیرم و

شکل آواز پری ها می شوم

 خواننده: داریوش

 شعر:ایرج جنتی عطایی

 

 

ترانه های داریوش, ترانه های داریوش اقبالی

متن ترانه های داریوش اقبالی

 

راهی

در تب و تاب رفتنم ، به فکره راهی شدنم

تو ای همیشه هم سفر، مرا شناختی تو اگر

 

مرا پس از من بنویس ، به هر کس از من بنویس

ای تو هوای هر نفس ، هر نفس از من بنویس

 

مرا به دنیا بنویس ، همیشه تنها بنویس

به آب و خاک ، آتش و باد ، برای فردا بنویس

 

تو جان من باش و بگو ، به یاد من باشو بگو

میلاد من باش و بگو، جانان من باش و بگو

 

نفس اگر امان نداد‌ ، روی خوشی نشان نداد

رفت و دوباره برنگشت ، مرا دوباره جان نداد

 

دست و زبان من تو باش ، نامه رسان من تو باش 

حافظه ی تبار من ، نام و نشان من تو باش

 

بگو حکایت مرا ، قصه ی هجرت مرا

توشه ی از غزل ببخش راه زیارت مرا

 

تو جان من باش و بگو ، جانان من باش و بگو

به یاد من باش و بگو ، میلاد من باش و بگو

 

نفس اگر توان نداد ، مرا دوباره جان نداد

به این همیشه ناتمام ، زمان اگر امان نداد

 

تو جان من باش و بگو ، زبان من باش و بگو

بر سر گلدسته ی عشق ، اذان من باش و بگو

 

بگو که مثله من کسی ، به پای عشق سر نداد

از آنسوی آب خبر نشد ، خبر نداد

 

تو جان من باش و بگو ، به یاد من باشو بگو

میلاد من باش و بگو ، جانان من باش و بگو

 

به یاد من باش و بگو ، میلاد من باش و بگو

جانان من باش و بگو ، به یاد من باش و بگو

خواننده: داریوش

شعر:ایرج جنتی عطایی  

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------