تازه های شعر و ترانه

اشعارفریدون مشیری

اشعار فریدون مشیری | زیباترین و برجسته ترین شعرهای فریدون مشیری

اشعارفریدون مشیری فریدون مشیری، شاعری نوآور و خلاق اشعارفریدون مشیری یکی از جواهرات ارزشمند ادبیات…

شعر غم انگیز فعل مجهول (سیمین بهبهانی)



شعر سیمین بهبهانی

سیمین خلیلی معروف به سیمین بـِهْبَهانی زادهٔ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران – درگذشتهٔ ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ تهران، نویسنده و غزل‌سرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. سیمین بهبهانی به خاطر سرودن غزل فارسی در وزن‌های بی‌سابقه به «نیمای غزل» معروف است. سیمین بهبهانی در طول زندگی‌اش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شده‌اند.

 

" بچه ها صبحتان بخیر ، سلام !

درس امروز ، فعل مجهول است 

فعل مجهول چیست می دانید ؟

نسبت فعل ما به مفعول است ... "

در دهانم زبان چو آویزی 

در تهیگاه زنگ ، می لغزید . 

صوت ناسازام آنچنان که مگر 

شیشه بر روی سنگ می لغزید . 

ساعتی داد آن سخن دادم 

حق گفتار را ادا کردم 

تا ز اعجاز خود شوم آگاه 

ژاله را زان میان صدا کردم :

" ژاله از درس من چه فهمیدی ؟"

پاسخ من سکوت بود سکوت ...

" د جواب بده ! کجا بودی ؟

رفته بودی به عالم هپروت ؟..."

خنده دختران و غرش من 

ریخت بر فرق ژاله ، چون باران 

لیک او بود غرق حیرت خویش 

غافل از اوستاد و از یاران . 

خشمگین ، انتقام جو ، گفتم :

" بچه ها گوش ژاله سنگین است !"

دختری طعنه زد که :" نه خانم !

درس در گوش ژاله یاسین است "

باز هم خنده ها و همهمه ها 

تند و پیگیر می رسید به گوش 

زیر آتشفشان دیده من 

ژاله آرام بود و سرد و خموش .

رفته تا عمق چشم حیرانم ، 

آن دو میخ نگاه خیره او 

موج زن ، در دو چشم بی گنهش 

رازی از روزگار تیره او 

آنچه در آن نگاه می خواندم 

قصه غصه بود و حرمان بود 

ناله ای کرد و در سخن آمد 

با صدایی که سخت لرزان بود :

" فعل مجهول ، فعل آن پدری است 

که دلم را ز درد پر خون کرد 

خواهرم را به مشت و سیلی کوفت 

مادرم را ز خانه بیرون کرد 

شب دوش از گرسنگی تا صبح 

خواهر شیر خوار من نالید 

سوخت در تاب تب ، برادر من 

تا سحر در کنار من نالید 

در غم آن دو تن ، دو دیده من 

این یکی اشک بود و آن دگر خون بود 

مادرم را دگر نمی دانم 

که کجا رفت و حال او چون بود ... "

گفت و نالید و آنچه باقی ماند 

هق هق گریه بود و ناله او 

شسته می شد به قطره های سرشک 

چهره همچو برگ لاله او 

ناله من به ناله اش آمیخت 

که : " غلط بود آنچه من گفتم 

درس امروز ، قصه غم توست 

تو بگو ! من چرا سخن گفتم ؟

فعل مجهول فعل آن پدری است 

که تو را بی گناه می سوزد 

آن حریق هوس بود که در او 

مادری بی پناه ، می سوزد ... "

سیمین بهبهانی

 

 بیشتر بخوانید: اشعار شهریار

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

    ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

    ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------