تازه های تقویم تاریخ

داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني

تقویم تاریخ - 13 تیر

489پیش ازمیلاد:4 ژوئيه سال 489 پيش از ميلاد داريوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ايراني…

تقویم تاریخ -29 آذر



69م:بیستم دسامبر سال 69 میلادی فلاویوس وسپاسیانVespasinus فرماندار کل متصرفات روم در شرق و پس از شکست دادن نيروهاي ويتليوسVitellius (سومين امپراتور موقت در طول يک سالي که از خودکشي نرون گذشته بود) وارد رم شد و سنای روم رای به امپراتور شدن او داد. وسپاسیان همان روزی که از سنای روم رای موافق گرفت ضمن نامه ای که برای بلاش یکم شاه ایران فرستاد ضمن تشکر از وعده کمک نظامی، نوشت که به این کمک دیگر نیازی ندارد. در پی خودکشی نرون امپراتور روم، تنی چند از ژنرالهای رومی ازجمله وسپاسیان (وسپاسیانوس) که در مصر بود خواستار جانشینی او شده بودند سنای روم تا اتخاذ تصمیم نهایی، نخست گالبا، سپس اتو و آنگاه «ویتلویس» را امپراتور موقّت کرده بود. سپاه شرقی روم از امپراتورشدن وسپاسیان اعلام حمایت کرده بود. تعدّد متقاضیان امپراتوری روم این امپراتوری را وارد يک جنگ داخلی کرده بود. در این میان ویتليوس سومين امپراتور موقت آماده جنگ با وسپاسیان شده بود و درخواست وسپاسیان از بلاش برای دفع این فرد بود. بلاش وعده فرستادن 40 هزار نظامی داده بود. وسپاسیان که قبلا با 60 هزار نظامی برای سرکوب شورش یهودیان به شرق آمده بود بدون نیاز به نیروی بیشتر، ویتليوس را از سر راه خود برداشته بود. وی در طول ده سال (69 تا 79 میلادی) که بر امپراتوری روم حکومت کرد با ایران مناسبات حسنه داشت.

در دوران نرون Nero ـ در سال 62 میلادی، ارتش ایران سپاه اعزامی روم به آناتولی شرقی مرکب از لژیونهای 4 و 12 به فرماندهی «لوسیوس پائه توسLucius Paetus» را شکست داده و مجبور به تسلیم شدن کرده و بر گردن پائه توس یوغ (چوبی که برگردن دو گاو موازی هنگام شخم زدن می گذارند) نهاده بود تا درس عبرت شود. در پی این شکست و انتصاب تیرداد - شاهزاده اشکانی به حکومت ارمنستان میان دو ابرقدرت وقت صلح برقرار شده و دولت ایران از تحریک قوم فرانک و حاکم ساموساتا Samosataبرضد روم دست برداشته بود.

 

مجسمه وسپاسیان در موزه پوشکين


230م:دو امپراتوري بزرگ جهان باستان - ايران و روم - در سال 230 ميلادي از جانب هونها Hun (كه طبق نظر يک مورخ، دو قرن پيش از آن از شمال غربي چين به حركت درآمده بودند) تهديد جدي مي شدند. هونها در اين زمان از شرق ولگا در دو جهت به حرکت درآمده بودند. دسته اي از آنان رهسپار اروپا و دسته ديگر به سوي آسياي ميانه. همين دسته بعدا متعرض ايران شده بود. هونهاي عازم اروپا در مسير خود با اقوام و دولتهاي محلي درگير شدند و سال 370 ميلادي بود که به اروپاي مرکزي رسيده تا فرانسه پيش رفتند و در اينجا از روميان و فرانکهاي امپراتوري روم شكست خوردند و سرزمين امروزي مجارستان را وطن خود قراردادند و همانجا ماندند. آنها Pannonia را Hungary (سرزمين هونها - مجارستان فعلي) خواندند و دولت روم براي اين كه ساكت باشند با استقرار آنها در پانونيا موافقت كرد.

رنگ پوست و قيافه هون ها بر حسب دوري و نزديكي شان از سرزمين مغولها با هم تفاوت داشت و آن دسته كه به ولگا نزديكتر بودند پوستي سفيدتر داشتند و ايرانيان ايشان را هون سفيد خطاب مي كردند. ايرانيان همه هونها را بدقيافه ها مي خواندند و اين، براي هون ها عقده شده بود. به گونه اي كه پس از رسيدن به اروپا و فتوحات متعدد، بر هر نقطه اروپا - از جنوب روسيه و سواحل دانوب تا آلمان و فرانسه كه استيلا مي يافتند زنان زيبا را به ازدواج خود در مي آوردند تا فرزندانشان تغيير قيافه بدهند و زيبا شوند و زيبايي نسبي مردم مجارستان به همين دليل است. هون ها پس از همسايه شدن با ايرانيان شيفته قانون و نظام قضايي شدند و به همين دليل در مناطق متصرفي خود، كمتر به كشتار مغلوبين و تسليم شدگان و تجاوزر به عنف به زنان دست زدند.

 

آتيلا


1951م:20 دسامبر 1951 (58 سال پیش در 29 آذرماه) نخستین ژنراتور تولید برق با استفاده از نیروی اتم در 30 کیلومتری شهر «آرکو» واقع در ایالت کوهستانی آیداهو آمریکا آغاز بکار کرد. نام این نیروگاه را «ای. بی. آر ـ 1» به معنای نخستین رآکتور تجربی تولید نیروی برق گذاردند. این نیروگاه تا سال 1964 سرگرم بکار بود. صدها نیروگاه بعدی که در گوشه و کنار جهان ساخته شده است بر همان پایه کار می کنند.

 

2005م:محمد حسين صفار هرندي روزنامه نگار و وزير ارشاد پيشين در مصاحبه اي كه 19 دسامبر 2005 (28 آذرماه 1384) انتشار يافته بود خبر از تغيير قريب الوقوع مقررات صدور مجوزها جهت انتشار نشريه داده بود.

وي گفته بود: "راه و روش اين نبايد باشد كه هركس بيايد و تقاضاي انتشار نشريه بدهد. وزارت ارشاد اينك چند هزار تقاضاي صدور مجوز نشريه در دست نوبت دارد كه هنوز به آنها رسيدگي نشده است. در اين زمينه، وضعيت به گونه اي است كه هنوز به تقاضاهاي سال ۱۳۸۰ پاسخ داده نشده است. فرض كنيم كه به دو هزار متقاضي ديگر هم مجوز داده شود و باز هم شرايط منطقي (شرايط حرفه اي و تجربه) براي انتشار نشريه تدوين نكنيم، مسئله مطبوعات حل نخواهد شد. صدور پروانه براي هر متقاضي و انتشار آمار و ارقام درشت آن (شمار پروانه هاي صادره)، نشان از آن نخواهد بود كه مردم ما به مطبوعات توجه بسيار دارند. در اين زمينه، بايد تيراژها را مورد قضاوت قرار داد. وقتي به تيراژها مراجعه مي كنيم مي بينيم خيلي پايين هستند. «گزارش تيراژ» كه از سوي اداره كل مطبوعات داخلي تهيه مي شود مأيوس كننده است. متاسفانه قانون موضوعه (قانون مطبوعات مصوّب سال 1364 هجري و اصلاحيه آن) اين امكان را فراهم ساخته كه هركس (حتي بدون داشتن تجربه و مهارت در روزنامه نگاري و اشتغال به آن، و نيز داشتن امكانات مالي) بتواند تقاضاي نشريه بدهد كه به نظر من (صفار هرندي كه خود يك روزنامه نگار با تجربه است) اين روش، ما را به هدف واقعي كار مطبوعاتي نخواهد رساند. ديده شده كه دادن پروانه به افرادي كه اهل اين حرفه نبوده اند نه تنها براي خود آن افراد و خبرنگاران و كاركنانشان مسئله و مصيبت (تامين معاش) درست كرده، بلكه چيزي هم نصيب و عايد مردم نشده است. بنا براين، ساماندهي در قلمرو و حوزه كار انواع رسانه از طريق تدوين مقررات و قوانين و اصلاح نظامات موجود، امري لازم و ضروري است و اين قوانين و مقررات به محدود شدن كار صدور پروانه نمي انجامد؛ بلكه به منظور سامان دادن اين امر مهم تدوين خواهد شد. بايد معلوم كنيم كسي كه درخواست مجوز نشريه مي كند تا چه اندازه اين كار (حرفه مطبوعات) را مي شناسد و چقدر از پس اين كار برمي آيد (مي تواند نشريه اي خوب و واقعي، طبق تعاريف ژورناليسم اصيل منتشر سازد و بدون دريافت كمك مالي از دولت و ديگران بر پاي خود بايستد و دوام داشته باشد)، و آيا انگيزه واقعي اش كار مطبوعاتي است يا ايجاد محملي براي كار و هدف هاي ديگر!. مشاهده شده است كه برخي از دريافت كنندگان پروانه، نشريات را براي كار ديگري مي خواستند و مطبوعات را وجه المصالحه و قرباني اهداف خود كرده اند. براي حفظ حريم مطبوعات بايد در اين زمينه هم چاره انديشي كنيم.".


2004م:روزنامه آمريكايي «پيتسبورگ ديلي كورير» 19 دسامبر 2004 در مقاله اي نوشته بود: ولاديمير پوتين رئيس جمهور [وقت] روسيه هشت هفته پيش به طور غير منتظره چهره دشمني با امريكا را به خود گرفت. وي قبلا ژست دوستانه اش را تغيير داده بود و قيافه مبهم به خود گرفته بود. پوتين تلاش آمريكا را براي تحقق دمكراسي در اوكراين را عملي خصمانه تلقي مي كند ولي از خود نمي پرسد كه چرا وارد حياط خلوت آمريكا شده و با برزيل و ونزوئلا عهد و پيمان بسته و در صدد تقويت بنيه نظامي هر دو كشور واقع در قاره برآمده و قول فروش جت جنگنده ، تجهيزات فوق مدرن و كمك فني داده است. ما نمي گوييم كه چرا به تحكيم همكاري هاي نظامي با هند دست زده زيرا كه ادامه روابط سابق است، ولي حق داريم كه نگران شويم كه چرا قرارداد فروش اسلحه با اندونزي بسته است. اگر سكوت كنيم اين بيم وجود دارد كه جاي پاي ما را در همه جا از جمله پاكستان بگيرد.

پراوداي آنلاين در اديشن انگليسي خود در همان روز موضوع تامين هزينه هاي مالي تبليغات ويكتور يوشچنكو نامزد هوادار غرب انتخابات اوكراين را پيش كشيده و نوشته بود كه به گروه پارلماني آمريكا چه مربوط است كه براي حمايت از يوشچنكو به اوكراين بيايد و براي او تبليغ كند. پراودا سپس به يكطرفه نويسي مطبوعات و خبرگزاري هاي غرب درباره وقايع اوكراين و تحريف اخبار روسيه تاخته و نوشته بود: مطبوعات غرب براي حمله به ما رسانه هاي كشورهاي دوست خود را هم به كمك گرفته اند و رسانه هاي برخي از كشورهاي عرب هم در حمله به ما، پاي خود را جاي پاي آمريكاييان مي گذارند. آمريكا بايد بداند كه نمي تواند با اين كارها، پوتين را از راهي كه در آن قدم گذارده بازگرداند.


1381م:انقلاب كشاورزان انگليسي كه از بزرگترين انقلابات قرون وسطي در اروپا بود در دسامبر سال 1381 به اوج خود رسيد و كارگران و مردم كم درآمد هم به آنان پيوستند. كشاورزان خواستار سهم بيشتري از محصولات كشاورزي و در مورد اراضي استيجاري كشاورزي، خواهان كاهش اجاره اين اراضي بودند و كارگران دستمزدي بيشتري مي خواستند و طبقه كم درآمد هم خواستار لغو ماليات سرانه و تبديل آن به ماليات بر درآمد بود.

اين انقلاب طولاني شد.چندي بعد ريچارد دوم، پادشاه وقت انگلستان كه كشور را در شرف سقوط اقتصادي ديد، از انقلابيون خواست كه نماينده خود را نزد او بفرستند و آنان «وات تايلر» و يك كشيش به نام «جان نبال» را از جانب خود به لندن فرستادند. اين دو تن موفق شدند كه از ريچارد دوم دستور آزادي كشاورزان از قيود ارباب املاك را، به علاوه سهم بيشتري از محصولات و نيز افزايش دستمزد كارگران بگيرند، ولي روز بعد كه براي دريافت دستخط پادشاه به كاخ او رفته بودند، وات تايلر به دست شهردار لندن كه مخالف خواستهاي انقلابيون بود، كشته شد و انقلاب ادامه يافت و ....

 

1398م:«ژو يووان زانگ» يك روستايي و كشاورز كه چين را بار ديگر متحد كرد و سلسله پادشاهي مغولها را در چين منقرص ساخت و آنها را به دشت «گبي» ـ همانجايي كه آمده بودند فراري داد 20 دسامبر در سال 1398 ميلادي درگذشت. ژو (زو) هنگام مرگ 70 ساله بود.

پدر ژو او را در جواني از كار كشاورزي بازگرفت و به مدرسه آموزش روحانيون بودايي فرستاد و روحاني شد و در اين سمت اطلاعات وسيعي از عدم رضايت مردم از دولت مغولي چين (سلسله يووان) به دست آورد. سپس دسته يي از كشاورزان و مردم عادي چين را با خود همدست كرد و انقلاب بزرگي به راه انداخت كه به انقلاب كلاه قرمزها (Red Turbans دستار قرمزها) معروف شد. او مي دانست كه اربابان ملك حامي پادشاه هستند. بنابراين، نخست به تضعيف و از ميان بردن آنان پرداخت و در سال 1368 شهر پكن را به آساني تسخير كرد. سپس شاهزادگان ايالتها را عزل و زنداني و وحدت چين را بار ديگر تامين كرد. وي تا آخرين لحظه عمر از غم مردم عادي و كشاورزان فارغ نبود و براي نويسندگان و اهل فرهنگ و ادب، حتي آنان كه روش وي را نمي پسنديدند حقوق ماهانه برقرار كرده بود تا بكار خود در هرگوشه اي كه بخواهند (منزل) ادامه دهند. ژو براي حفظ وحدت چين، يك شبکه سراسري اطلاعاتي مركب از ماموران مخفي ايجاد کرده بود تا او را از هر گونه مخالفت و دشمني و توطئه آگاه گردانند. ژو پس از شناخت مخالفان مي كوشيد كه آنان را قانع كند تا دست از مخالفت بردارند. فرمول «تبديل دشمن به مخالف، و مخالف به ناراضي، و ناراضي به بي اعتنا (خنثي ـ بي طرف)» از اوست كه اينك در سراسر جهان بكار بسته مي شود و دولت ها به جاي مجازات سخت، مخالفان خود را طبق اين فرمول، آرام و خنثي مي كنند بدون اين كه انعكاسي داشته باشد و در افراد توليد مقاومت كند.


1640م:در دسامبر سال 1640 ميلادي به تصميم دولت ژاپن، 61 پرتغالي كه ظاهرا به منظور بازكردن راه تجارت با ژاپن وارد اين كشور شده بودند در شهر ناگازاكي در ملاء عام گردن زده شدند. اين عده با دو كشتي و 13 ملوان وارد ژاپن شده بودند كه دربار ژاپن به نيت اصلي آنها از اين سفر و به استعمار كشيدن ژاپن پي برد و پس از يك محاكمه كوتاه به جلادشان سپرد. اين پرتغاليهاي از ماكائو در خاك چين كه مستعمره پرتغال بود وارد ژاپن شده بودند.

شاهزاده آميتسو Iemitsu در مراسم اعدام آنها گفت: اينها كه از غرب و آن سوي درياها آمده اند هدفي جز به نوكري گرفتن ما ندارند و با ترويج مسيحيت، مي خواهند فرهنگ ما را از دستمان بگيرند. ما اين 13 ملوان را آزاد مي كنيم تا خبر اين مجازات سخت و سريع را به گوش سران سرزمين خود برسانند كه بدانند ما حاكم بر سرزمين هاي خود هستيم و خواهيم بود.

 

1958م:بيست و يکم دسامبر سال 1958شارل دوگل ناسيوناليست معروف فرانسوي رئيس جمهوري اين کشور شد که به جمهوري پنجم معروف است. وي قبلا رئيس دولت فرانسه بود. فرانسويان كه از ناامني ها، خودسري ها، گراني ها، بيكاري ها و ... به جان آمده بودند سرانجام براي نجات خود در يكم ژوئن اين سال، يك بار ديگر دست به سوي شارل دوگل (سردار فرانسويان در جريان جنگ جهاني دوم و مقام ارشد دولت در سال 1946) دراز كردند و او را از بازنشستگي خارج و با خواهش و تمني رئيس دولت فرانسه كردند تا به اوضاع سر و سامان دهد و او با اين شرط كه قانون اساسي (جمهوري چهارم) را اصلاح كند و شش ماه نيز كشور را به اراده خود و از طريق صدور بخشنامه (به جاي مصوبه پارلمان) اداره كند با بازگشت به قدرت موافقت كرد كه پس از گذشت آن شش ماه در انتخابات بیستم دسامبر نامزد شد و 21 دسامبر با راي 79 درصد راي دهندگان رئيس جمهوري شد. دوگل از ديرزمان با قانون اساسي جمهوري چهارم فرانسه مخالف بود.

در توسل به دوگل، رهبران همه احزاب جز فرانسوا ميتران (سوسیالیست) شركت كرده بودند. دوگل از آن روز تا 28 آوريل سال 1969 بر فرانسه حكومت كرد و در اين مدت فرانسه را وارد باشگاه اتمي ها ساخت، مركز ناتو را از فرانسه بيرون انداخت و فرانسه را از فعاليت هاي نظامي اين اتحاديه بيرون كشيد، با شوروي و آلمان دوستي ويژه برقرار كرد، با اصلاح قانون اساسي «جمهوري پنجم فرانسه» را ساخت، تا زنده بود مانع ورود انگلستان به بازار مشترك اروپا (پدر اتحاديه اروپا) شد، به مستعمرات فرانسه از جمله الجزاير استقلال داد و .... وي يك سال پس از كناره كيري از ریاست جمهوری در 81 سالگي و در همان ماهي كه به دنيا آمده بود درگذشت (نوامبر 1970). دوگل يك مينهدوست تمام عيار بود. به گفته فرانسوا ميتران رقيب سياسي او، هيچ فرانسوي به اندازه دوگل فرانسه را دوست نداشت؛ دوگل سخنگو و نماد شخصيت و وجدان فرانسه بود.

 

شارل دوگل


1989م:20 دسامبر سال 1989 نيروهاي اعزامي جورج بوش (پدر) رئيس جمهوري وقت آمريكا مرکب از 9 هزار و پانصد نفر با کمک 12 هزار تن نظاميان آمريکايي مستقر در منطقه کانال پاناما حمله نظامي خود را به واحدهاي ژنرال مانوئل نوريه گا رئيس دولت پاناما را آغاز کردند كه در آمريكا متهم به معاونت درصدور كوكايين و مانی لاندری (تبدیل غیر قانونی پول) شده بود . نوريه گا متولد سال 1934 از جواني در ارتش پاناما فعاليت داشت و با کمک آمريكا به قدرت رسيده بود. اسناد منتشره حاکی از آن بود که نوریه گا سالها حقوق بگیر «سیا» بود. وی در آمریکا آموزش کار اطلاعاتی دیده بود. نوریه در پاسخ به اتهامات وارده گفته بود كه اتهام وارده در آمريکا به او ، سياسي است و از هنگامي وارد آمده كه او حاضر نشد به خواست دولت واشنگتن وارد جنگ نيكاراگوئه شود. بعلاوه دولت واشنگتن خواهان انحلال شبه نظاميان معروف به گردانهاي "حيثيت" بود که وی ایجاد کرده بود. در نخستين روز حمله که ساعت يک بامداد آغاز شده بود مقاومت ارتش و پلیس پاناما و میلیشیای معروف به گردانهاي "حيثيت" شديد بود. در این روز 200 غیر نظامی و 59 نظامی پانامایی و 19 نظامی آمریکایی کشته شدند. نوریه گا پیش از اینکه تفنگداران دریایی آمریکا به مقر او برسند آنجا را ترک کرده بود که بعدا به سفارت واتیکان پناهنده شده بود. چند روز محاصره سفارت ادامه داشت که نوریه گا بیرون آمد و تسلیم شد. اورا با دستبند به آمریکا بردند و در یک دادگاه فدرال به 40 سال زندان محکوم شد که دادگاه بعدی مجازات اورا به 30 سال کاهش داد و قرار بود در سال 2007 با استفاده از آزادی مشروط رها شود که دولت فرانسه تقاضای استرداد اورا کرد. این امر بهانه قرارگرفت که دولت آمریکا اورا در بازداشت نگهدارد. گویا در پاناما نیز برای او پرونده تشکیل داده اند. در زمان تعرض به پاناما، ژنرال کولن پاول رئيس ستاد مشترک و ديک چني وزير دفاع آمريکا بود. بهانه حمله قتل یک آمریکایی بود که پلیس پاناما به او ایست بازرسی داده بود. این رویداد در تاریخ جهان کم سابقه بوده است.

 

موقع استراتژيک پاناما، ميان دو اقيانوس

 

2004م:18 دسامبر 2004 كنگره آمريكا قانوني را تصويب كرد كه با اجراي آن صدها هزار نام ديگر بر دو فهرست موجود كه يكي از آنها به ليست «ممنوع پرواز» و ديگري فهرست «بايد پاييده شوند» است اضافه خواهد شد.

اين فهرست ها در آغاز كار از نام كساني تهيه شده بود كه از لحاظ تروريست بودن و ارتباط با ترورستها مورد سوءظن بودند كه اينك نام برخي از مخالفان هم بر آنها اضافه مي شود و مخالفان سياسي بيش از گذشته پاييده خواهند شد. در قانون از اين افراد به عنوان «كساني كه دولت مي گويد بررسي بيشتري درباره آنان لازم است» نام برده شده است. اين قانون تصريح كرده است كه مسافران كشتي هاي تفريحي هم بايد مشمول مسافران هوايي شوند و سوابق كاركنان فرودگاهها بارديگر ديگر دقيقتر تحت بررسي قرار گيرد. انجمن هاي دفاع از حقوق مدني ابراز نگراني كرده اند كه اجراي اين قانون، عملا آزادي ها و حقوق مصرحه در اصلاحيه هاي دهگانه اول قانون اساسي آمريكا را كه در دسامبر 2004 دويست ساله شده بودند نقض كند و يا تحت الشعاع قرار دهد.


2004م:مصاحبه « اسكات پيلي» با چند نظامي متمرد آمريكايي در دسامبر 2004 از مجله تلويزيوني سي بي اس معروف به « سيكستي مينيتز » پخش شد. طبق اين گزارش شمار نظامياني كه از رفتن به عراق تمرد كرده و به كشورهاي ديگر پناه برده اند تا آن روز افزون بر پانصد تن است.

«دن فلوشكو» يكي از اين نظاميان كه به كانادا رفته است به اسكات پيلي گفته بود: من معتقد به جنگ عراق نيستم. اين جنگ غير ضروري و نادرست و به خاطر مقاصد خاصي است. كشته شدن و كشتن در عراق را كار درستي نمي دانم. عراق براي آمريكا تهديدي نبود كه ما به آنجا حمله كرديم. من در آنجا بودم و از نزديك به حقايق پي بردم و نمي خواهم به آن كشور باز گردم. نظامي ديگر كه او هم به كانادا پناه برده است گفت: جنگ عراق چشم و گوش مرا باز كرد. اين جنگ كاري اشتباه بود. جنگي است بي منطق و غير ضروري، و طولاني خواهد بود. «جرمي هنسن» نظامي سوم اظهار داشت: جنگ عراق مغاير قانون اساسي آمريكاست. ما سربازان سوگند وفاداري به قانون اساسي را خورده ايم نه انجام خواست سياسي افراد. قانون اساسي خدمت ارتش را «عملي داوطلبانه» تعيين كرده و من داوطلب شركت در جنگ عراق نيستم. اصلا نمي دانم كه چرا ما وارد عراق شديم. اين جنگ به نظر من غيرقانوني است. من آماده جان بازي در راه كشورم هستم ولي قبلا بايد قانع شوم كه كشورم در برابر تهديد و تعرض قرار دارد. تا اين لحظه مدركي كه حمله ما را به عراق توجيه كند به دست نيامده است. سرباز امروز با نظامي ديروز فرق مي كند. من وكيل گرفته ام تا به دادگاه دادخواست دهد و حرف مرا به كرسي بنشاند و ....

گزارشگر درپايان مصاحبه ، با يك وكيل دعاوي كه نمايندگي چند نظامي از اين دست را برعهده گرفته است مصاحبه كرد .

 

2008م:بيستم دسامبر 2008 در عراق و بسیاری از کشورها و حتي انگلستان تمجید و حمایت از اقدام "منتظر زیدی" روزنامه نگار جوان عراقی در کفش پرانی به سوی جورج دبلیو بوش در جلسه مصاحبه مطبوعاتی مشترک در بغداد، و اعتراض به کتک خوردن او پس از دستگیر شدن و نیز بازداشت ممنوع الملاقات وی ادامه داشت.

از 14 دسامبر 2008 به این سوی؛ "لنگه کفش" نماد مبارزه با ظلم و سیاست های سلطه گرانه شده است. برای مثال: 19 دسامبر در لندن، تظاهرکنندگان انگلیسی پس از اجتماع در برابر سفارت آمریکا و بیان حمایت خود از اقدام زیدی هرکدام یک لنگه کفش در آنجا قراردادند و رفتند.

تفسیرنگاران روی کتک زده شدن زیدی و احتمال شکنجه شدن او تکیه کرده و پرسیده اند: آیا نتیجه صرف صدها میلیون دلار برای آموزش افراد عراقي برای ایجاد یک پلیس و دستگاه انتظامی - امنیتی نوین برای اين کشور این بود که یاد بگیرند چگونه فردی را که در کنترل آنانست - یک روزنامه نگار را کتک بزنند؟. آموزش این پلیس (که سوای پلیس صدام حسین باید می بود) توسط آمریکا صورت گرفته است. جهانیان با دقت هرچه تمامتر آنچه را که دارد در عراق می گذرد زیر نظر دارند و تاریخنگاران با تمامی امکانات سرگرم جمع آوری تصاویر، گزارش ها و اسناد هستند. زیدی با محاسبه دقیق، با عمل خود فصل تازه ای را در تاریخ جهان بازکرده است. وی با عمل خود ثابت کرده است که در جهان قرن 21 هر انسان معمولی می تواند نه تنها خبرساز شود، نظر خودرا منعکس کند و یار و همراه بیابد بلکه تاثیرگذار باشد و ملت، منطقه و جهان را تغییر مسیر دهد. هیچ تدبیر و عاملی نمی توانست عراق متفرق و چند دستگی را چنین متحد و هم - کلام کند.

 

زیدی


1968: امروز از درگذشت «جان شتاين بک» داستان نگار آمريکايي و برنده جايزه ادبي نوبل سال 1962سي و هشت سال گذشت كه در اين روز در سال 1968 و در 66 سالگي فوت شد. زمينه داستان هاي شتاين بک که از يک پدر مهاجر سويسي در کاليفرنيا به دنيا آمده بود عمدتا زندگي مردم و تلاش آنان براي تامين معاش بود. "خوشه هاي خشم" ، «آمريکا و آمريکائيان»، و «ماه پايين است» از داستانهاي معروف او هستند. مطالبي را كه در كتاب خوشه هاي خشم آورده و فيلم سينمايي هم شده است هنوز در زندگاني روزانه به چشم مي خورد، كهنه نشده و انعكاسي است از زندگاني برخي از مردم كه در كشور معين و در خانواده اي مشخص به دنيا نيامده اند! و در نتيجه، اين دو عامل باعث توفير ميان انسانها شده است، انسانهاني كه آزاد و برابر به دنيا مي آيند. همه انقلابها و عصيانها به خاطر از ميان برداشتن اين تفاوت ها بوده است.

انديشمندان، ديدار اشتاين بك در اواخر عمر از جبهه هاي جنگ ويتنام و محكوم نكردن اين جنگ غيرضروري (امپرياليستي) را يك نقطه ضعف به پاي او نوشته اند. شايد هم مي خواست بعدا در اين باره بنويسد كه عمرش به پايان رسيد.

1971: کورت والدهايم وزير امورخارجه اتريش با راي شوراي امنيت، دبيرکل سازمان ملل شد. وي بعدا به رياست جمهوري اتريش نيز انتخاب گرديد.

منبع:iranianshistoryonthisday.com

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------