تازه های تقویم تاریخ

داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني

تقویم تاریخ - 13 تیر

489پیش ازمیلاد:4 ژوئيه سال 489 پيش از ميلاد داريوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ايراني…

تقویم تاریخ -10بهمن



 

دهم بهمن مصادف است با جشن سده، آيين هزاران ساله ايرانيان. در ايران باستان از آغاز آبان تا پايان اسفند را دوره سرما مي خواندند كه صد روز پس از آغاز اين دوره و پنجاه روز مانده به نوروز «سده» و جشن آتش بود. هنوز در روستاهاي جنوب شرقي ايران اصطلاح «صد به سده، پنجاه به نوروز» شنيده مي شود؛ يعني جشن سده صد روز پس از يکم آبان و 50 روز به نوروز برپا مي شود. برخي از پارسيان هند و تاجيکيان «سده» را جشن آدور (آدور = آذر، و هنوز در روستاهاي شرق ايران، افغانستان و آسياي مرکزي بوته خشک را آدور مي خوانند). از سده به بعد، از ميزان شدّت برودت كاسته مي شود.

مراسم جشن با هزاران سال پيش تفاوت نكرده است. مردم، هركس برحسب توان خود، مقداري هيزم اهداء مي كند و در زميني باز آتش برپا مي شود و حاضران بر گرد آن به شادي مي پردازند.

نظامي در توصيف شرکت کنندگان در جشن سده گفته است:

رخ آراسته دستها پرنگار ـــ به شادي دويدند از هر كنار.

آريايي ها ي آسيا و اروپا هميشه روشني و گرمي را كه خورشيد و آتش به وجود آورنده آن بوده اند مظهر عنايات خدا دانسته و احترام گذارده اند.

فردوسي جشن سده را آتش پرستي نمي داند و برپاكنندگان آن را چنين توصيف كند:

..... مپندار كاتش (كه آتش) پرستان بدند (بودند - کنايه از اين که جشن سده را آتش پرستان به وجود نياورده اند)

جشن سده را به هوشنگ پيشدادي نسبت دهند . فردوسي در اين زمينه گويد :

به هوشنگ ماند، اين «سده» يادگار ـــ بسي باد چون او دگر شهريار

سده را قبلا «سدك» مي گفتند. ابوريحان نوشته است كه صد روز پس از آغاز سرما (يکم آبان)، «سده» و پنجاه روز بعد از سده، نوروز است و از سده تا درو كردن جو و به دست آمدن گلابي بهاره (موسوم به «جو رس») نيز صد روز است.

اهميت جشن سده براي ايرانيان كه آن را در رديف آيين هاي نوروز و مهرگان قرار مي دادند به حدي بود كه در دوران ساسانيان، شاهان وقت بدون تشريفات در ميان مردم در اين مراسم شركت مي كردند. پس از حمله عرب، «مرداويز» را احياء كننده اين جشن در قرون وسطا خوانده اند كه در اصفهان آن را از سر گرفت.

چراغاني و روشن كردن شمع را به مراسم «سده» نسبت مي دهند. در افسانه هاي كهن ايران آمده است كه متهمان براي اثبات بيگناهي از روي آتش شعله ور عبور مي كردند و هزار سال پيش از ميلاد، سياوش هم كه متهم شده بود براي اثبات بي گناهي خود از آتش عبور كرد.

 

گوشه اي از جشن سده در 29 ژانويه 2005 در شهر سن حوزه ايالت کاليفرنيا


1318ش:دكتر تقي اراني فيزيكدان ايراني تحصيلكرده آلمان كه از او به عنوان پدر احزاب مارکسیستی ايران نام مي برند دهم بهمن 1318 هجري (30 ژانويه 1940) در 36 سالگي در زندان تهران درگذشت و اعلام شد كه مرگ او از بيماري تيفوس بوده است.

وي که درجریان دستگیری 53 چپگرا بازداشت شده بود به جرم ترويج مرام اشتراكي (مزدكيسم ـ ماركسيسم) و تبليغ براندازي سلطنت (حكومت غير انتخابي و موروثي) به ده سال زندان محكوم شده بود.

پس از اشغال ايران از سوي نيروهاي نظامي متفقين در شهريور 1320 و آزادشدن فعاليت احزاب و از جمله حزب كمونيست (توده) و نيز انتشار هرگونه مطلب در نشريات، ادعا شد كه دكتر اراني را كه حاضر به ترك عقيده خود نشده بود در زندان كشته بودند و اين پرونده سالها بازبود و رسيدگي مي شد.

 

‏Taghi Arani

 

1299ش:دهم بهمن سال 1299 هجری (30 ژانويه 1921) و در جریان بحران کابینه، ژنرال آيرونسايد فرمانده نيروهاي انگليسي در ايران با ژنرال رضاخان پهلوي فرمانده تيپ قزاق مستقر در قزوین ملاقات و اورا تشويق به كودتا كرد. در اين ملاقات، به ژنرال رضاخان گفته شده بود كه قرار است سيد ضياء طباطبائي يزدي كه از كسوت روحانيت خارج شده بود پس از كودتا رئيس الوزراء شود. درپی این ملاقات، تماس مستقیم سید ضیاء با ژنرال رضاخان برقرار شد و 29 بهمن كه يگانهاي تيپ قزاق به حومه تهران رسيدند و فرستادگان احمدشاه را كه براي مذاكره رفته بودند بازداشت كردند، سيد ضياء به نيروي قزاق پيوست و گفته شده است كه برابر سه ماه مواجبشان را به آنان پرداخت كرد. اگر اين خبر درست باشد، منبع پول قطعا خود او نبوده است، زيرا كه چنين پولي را از خود نداشت. نيروي قزاق سوم اسفند 1299 تهران را متصرف شد.

 

سيد ضياء طباطبايي

 

1624م:سي ام ژانويه زاد روز دو فيلسوف است. آرنولد گولينكس فيلسوف هلندي در سال 1624 به دنيا آمد و در 1669 در گذشت. فرانسيس بردلي فيلسوف انگليسي در همان روز در 1846 متولد شد و در 1924 فوت شد.

گولينكس كتاب «ويرچو» را درباره خوبي و پرهيزگاري نوشت و ثابت كرد كه جسم و روان از لحاظ اخلاقيات بر هم تاثير ندارند و روان مستقل عمل مي كند. وي اين عقيده را مطرح كرد كه اراده يك فرد در كنترل روان است؛ بنابراين روان است كه رفتار را كنترل مي كند. برادلي از جمله فلاسفه ايده آليست و موراليست است و شهرت او عمدتا به خاطراندرزها و نكات كوتاه اوست.

 

بردلي

 

2009م:راد بلاگویویچ Rod Blagojevich فرماندار ایلی نوی آمریکا 29 ژانویه 2009 در پی چهار روز محاکمه پارلمانی (ایمپیچمنت) با راي سنای ایالتی برکنار شد. برکناری بلاگو که فرزند یک مهاجر صرب است بدون رای مخالف صورت گرفت (59 رای در برابر هیچ). بلاگو متهم به سوء استفاده و حتی به مزایده گذاردن صندلی خالی «باراک اوباما» در سنای آمریکا شده بود. به خواست یک دادیار در شیکاگو، پلیس امنیت داخلی آمریکا (اف بی آی) اقدام به شنود مکالمات و مذاکرات بلاگو کرده و سند کافی برای محاکمه پارلمانی وی به دست آورده بود.

کمیسیون قضایی مجلس نمایندگان ایالت برپایه این اسناد و تحقیق از بلاگو و اعضای دفتر او، قرار مجرمیت صادر و پرونده را جهت محاکمه به سنا فرستاده بود.

از سال 1988 این نخستین بار بود که یک فرماندار انتخابی در آمریکا برکنار شد. در سال 1988 فرماندار آریزونا به همین ترتیب برکنار شده بود.

در آخرین جلسه ایمپیچمنت سنای ایلی نوی، بلاگو نزدیک به 50 دقیقه از خود دفاع کرده بود ولی موثر واقع نشده بود. در پی برکناری بلاگو، معاون او «پت کوین Pat Quinn» سوگند یاد کرد و جای او را گرفت. سنای ایلی نوی همچنین بلاگو را که قیافه و برخورد بچگانه دارد برای همیشه از تصدی مقام عمومی (دولتی) در آن ایالت محروم کرده است. دادستان ایالت و یا دادیار فدرال در ایلی نوی می توانند به استناد رای سنای این ایالت، پرونده را جهت رسیدگی به یکایک اتهامات به دادگاه بفرستند. عمل بلاگو که وسیعا در رسانه ها منعکس شد به سیستم دولتی و دمکراسی آمریکا در انظار جهانیان آسیب وارد ساخت و این سئوال را نیز به میان آورد که چرا درجایی که برغم اصول کاپیتالیسم، صدها میلیارد دلار به بانکهای غیر دولتی کمک می شود که میلیونهای دلار آن را صرف دادن پاداش و خرید هواپیمای شخصی می کنند؛ دولت زیربار هزینه برگزاری انتخابات جهت پرکردن یک کرسی خالی سنا در ایالت نمی رود و آن را تا انتخابات دوره بعد انتصابی می کند! که این همه حرف داشته باشد و بلاگو متهم به قصد فروش این کرسی شود.

 

بلاگو لحظه اي پس از برکناري در 29 ژانويه 2009 روانه خانه است

 

2006م:«جويس اورچJoyce Urch» بانوي انگليسي از ساكنان شهر كاونتري داراي همسر و 20 فرزند و نوه و نتيجه، 26 سال پيش بر اثر عارضه اي بينايي خود را كاملا از دست داده بود و معالجات پزشكان براي بازيافت بينايي به جايي نرسيده بود و كاملا مايوس شده بود كه درنيمه ژانويه 2006 در منزل دچار حمله قلبي شد، او را به بيمارستان بردند و تحت عمل جراحي قرار گرفت. به گزارش رسانه هاي انگلستان، جويس پس از بهوش آمدن و باز كردن چشم خود، براي نخستين بار پس از 26 سال همه چيز را ديد، درست به گونه اي كه در 45 سالگي مي ديد و اولين حرفي را كه زد خطاب به شوهرش بود كه گفت چرا اين قدر پير شده است. عكس بالا، پس از مرخص شدن جويس از بيمارستان گرفته شده است. مراكز پژوهشهاي پزشكي از جويس خواسته بودند كه اجازه دهد درباره او بررسي شود كه چه عاملي در مغز ازکار افتاده بود که با قطع و وصل جريان خون دوباره بکار افتاده و باعث بينا شدنش پس از 26 سال كوري مطلق شده است.

 

Joyce Urch

 

1324ش:دهم بهمن، زادروز بهروز بهزادي روزنامه نگار قديمي وطن است كه در 1324 (30 ژانويه 1946) به دنيا آمده است. دكتر بهزادي كه مي توان گفت «روزنامه نگاري» در خانواده او پيشه اي موروثي است از نخستين فارغ التحصيلان دوره 4 ساله رشته روزنامه نگاري دانشگاه تهران در دهه 1340 است. او از سال 1348 و از خبرنگاري در روزنامه اطلاعات، قدم به دنياي ژورناليسم گذارد و تاكنون روزنامه هاي متعدد از جمله روزنامه ايران و روزنامه اعتماد را سردبيري كرده است. دكتر بهروز بهزادي در پايه گذاري و به راه انداختن روزنامه ايران به دكتر فريدون وردي نژاد كمك بسيار كرد. وي مدتي هم مدير مسئول و سردبير مجله «ايران جوان» بود.

بهروز پس از تكميل تحصيلات خود در رشته هاي تهيه و تنظيم خبر براي راديو ـ تلويزيون در آمريكا و بازگشت به وطن، به سازمان راديو تلويزيون ملي رفت و مدير اخبار راديو شد. به اظهار اصحاب نظر، مهارت بهروز در حرفه خبر حرف ندارد. وي در همان نخستين سال خبرنگاري، از عباس مسعودي مدير موسسه اطلاعات عنوان «بهترين خبرنگار» را گرفت كه خود سناتور مسعودي از بهترين خبرنويسان ايران بود. مهارت و استعداد بهروز در كار خبر همينقدر بس كه در سال 1349 هنگامي كه ميان او و دبير ميز مربوط بر سر انشاء يك خبر اختلاف نظر بروز كرد، سناتور مسعودي و شوراي سردبيران موسسه اطلاعات حق را به بهزادي دادند.

او مدتي نيز همكار خبرگزاري ملّي (ايرنا) و ايران ديلي بود و ازجمله معدود روزنامه نگاراني است كه در همه شعب ژورناليسم؛ از مجله و روزنامه تا راديو و تلويزيون و همچنين خبرگزاري تجربه و مهارت دارند. در اوايل دهه 1970 كه از ابزارهاي الكترونيك فعلي اثري نبود، بهروز بهترين اديتور اخبار مصوّر تلويزيون بود. بهروز كه براي خود درخواست دريافت پروانه انتشار روزنامه كرده است داراي دو پسر است که هر دو در روزنامه کار مي کنند.

 

دكتر بهروز بهزادي

 

1841م:«آلفرد تاونسند Alfred Townsend» روزنامه نگاري كه جنگهاي داخلي آمريكا (1861 تا 1865)را پوشش خبري داد سي ام ژانويه 1841 به دنيا آمده بود. در طول تاريخ از زمان «توسيديدس» تا جنگهاي داخلي آمريكا، جهان جنگنويس فراوان به خود ديده است كه بسياري از آنان شاهد عيني نبردها بودند، اما آلفرد نخستين روزنامه نگاري بود كه حرفه گزارشگري جنگ به روش نوين (قواعد گزارشگري) را به وجود آورد و پس از او سمت «خبرنگار نظامي ـ امور دفاعي» در رسانه ها خلق شد. او بود كه نظرداد تا كسي از رموز و فنون نبرد آگاه نباشد و تاريخ و جغرافيا نداند و با سياست آشنا نباشد نخواهد توانست يك گزارش بيطرفانه و واقعي از يك فعاليت جنگي (عمليات رزمي) را كه حتي قابل استفاده براي يك ژنرال باشد تهيه كند. از زمان پيدايش گزارشگري جنگ، بيشترين تلفات نيز درميان روزنامه نگاران جنگنويس رخ داده است.

آلفرد تنها به شرح صحنه نبردها اكتفا نمي كرد بلكه جزئيات اثر جنگها بر زندگي مردم و مناطقي را كه صحنه جنگ قرار مي گرفتند به رشته تحرير در مي آورد. حاشيه نويسي هاي او درباره عمليات نظامي و افراد درگير بسيار جالب و خواندني است. وي که عمدتا به صورت خبرگزاري عمل مي كرد داراي چند پيك سوار بود تا گزارشهايش را به روزنامه ها برساند. درپی قطع جنگهاي داخلي آمريكا، آلفرد به نوشتن خاطرات خود از اين جنگها پرداخت. بسياري از مورخان جنگهاي داخلي آمريكا در تالیفات خود به نوشته هاي او استناد كرده اند.

از كارهاي جالب آلفرد خريد زميني است كه صحنه يكي از نبردها بود و اين زمين در ايالت مريلند، اينك به نام او به صورت يك پارك عمومي در آمده و سنگر ها و جنگ افزارهاي بر جاي مانده به همان صورت نگهداري مي شود. او پول اين زمين را از محل فروش كتاب خاطراتش به دست آورده بود. آلفرد كه نام مستعار «گاث» برخود گذارده بود در 73 سالگي در سال 1914 درگذشت.

 

Alfred Townsend


1649م:30 ژانويه 1649 چارلز یکم پادشاه انگلستان كه در جنگ داخلي اين كشور از نيروهاي هوادار پارلمان (دمکراسی) به فرماندهي «اليور كرومول» شكست خورده بود در ملاء عام با تبر گردن زده شد.

وي پس از فرار به اسكاتلند از سوي اسكاتلندي ها به نيروهاي پارلمان تحويل داده شده بود. نمایندگان «پارلمان» چارلز را به اتهام خيانت به ملت، نقض اختيارات مجلس (قانون اساسي نانوشته) و كشتار اتباع كشور (که مسئول محافظت از جان و مال آنان بود) محاكمه كردند. در جلسه دادرسي سندي مطرح شد كه به موجب آن چارلز با پاپ تماس گرفته بود و به او قول داده بود كه اگر كمك نظامي بفرستد، بار ديگر كليساي انگلستان را تحت رياست رم (واتيکان) قرار خواهد داد. چارلز در دادگاه حاضر به ابراز ندامت و قبول حاكميت پارلمان و تن دادن به سلطنت، نه حکومت نشد و به اعدام در ملاء عام محكوم و حكم همان روز به اجرا در آمد.

جلاد براي اين كه شناخته نشود نقاب بر چهره زده بود. واكنش تماشاگران متفاوت بود. شماري از آنان فرياد مي زدند: عمر شاه دراز باد و شماري ديگر فرياد زنده باد وطن و قانون سرداده بودند. چارلز كه متمايل به استبداد بود 24 سال سلطنت كرد و نام همسر خود «ماريا = مری» را بر يك مهاجرنشين انگليسي در آمريكاي شمالي گذارد كه هنوز به همين نام «مريلند» خوانده مي شود.

پس از اعدام چارلز، انگلستان 11 سال بدون پادشاه توسط كرمول تحت عنوان «لرد سرپرست» اداره مي شد كه پس از فوت او، پسر چارلز یکم به سلطنت رسيد، زيرا پسر كرمول حاضر به قبول سرپرستي كشور نشده بود و پارلمان مايل نبود به نظام پادشاهي مشروطه در انگلستان پايان دهد.

 

چارلز يکم

 

1948م:اورويل رايت Orville Wright يكي از دو برادري كه نخستين هواپيما را در كارگاه دوچرخه سازي خود در اهايو آمريكا ساخته بودند سي ام ژانويه 1948 در 76 سالگي درگذشت.

اورويل و برادرش ويلبر هواپيماي خود را 17 دسامبر 1903 در منطقه «كيتي هاك» واقع در ايالت كاروليناي شمالي آمريكا به پرواز در آورده و سپس دست به تكميل آن و پروازهاي طولاني تر زده بودند.

 

Orville Wright


1948م:مهاتما گاندي رهبر انقلاب استقلال هند و نجات اين كشور از استعمار طولاني انگلستان سي ام ژانويه 1948 به دست يك ناسيوناليست هندو كه با تجزيه اين شبه قاره مخالف بود كشته شد. گاندي مبتكر مبارزه منفي براي رسيدن به هدف سياسي است. گاندي كه هنديان او را مهاتما (آموزگار بزرگ) مي نامند هنگام فوت 78 ساله بود. او براي شركت در اجتماع روزانه هوادارانش وارد اين جمع مي شد كه از فاصله نزديك هدف گلوله «ناتوران ويناياك گدسه» 36 ساله قرار گرفت و 20 دقيقه بعد درگذشت. گاندي همان روز روزه سياسي پنج روزه اش را پايان داده بود كه به خاطر شنيده شدن پيامش مبني بر تحمل پيروان اديان ديگر و دوستي انسانها ــ صرفنطر از دين و نژاد - به آن دست زده بود.

انتشار خبر قتل گاندي سبب شد كه نزاع خونين هندو و مسلمان از سر گرفته شود. گاندي را بزرگترين منادي صلح در قرن 20 خوانده اند.

 

گاندي دو نوه اش را در برگرفته است

 

2005م:بيست و ششم ژانويه 2005 ديك چني معاون وقت رياست جمهوري آمريكا و طراح اصلي استراتژي هاي دولت جورج دبليو بوش با يوشچنكو که همان ماه رئيس جمهور اوكراين شده بود ملاقات كرد و حمايت آمريكا و شخص خودش را از او و «انقلاب نارنجي» اش اعلام داشت. انتخاب يوشچنکو با تجديد دور دوم انتخابات اوکراين صورت گرفته بود. سابقه نداشته كه در يك كشور انتخابات دور دوم با همان دو نامزد تجديد (تکرار) شود. يوشچنکو در انتخابات ژانويه 2010 يک بيستم آراء را به دست آورد و از دور خارج شد. شماري از تحليلگران شكست سياسي روسيه در انتخابات سال 2005 اوكراين را، دومين شكست مسكو از زمان روي كار آمدن گورباچف در نيمه دهه 1980خوانده بودند.

در زمينه اوکراين، پراوداي آنلاين در مقاله اي نوشته بود كه يوشچنكو با انتخاب «يوليا تيموشنكو» - يک اوكرايني مخالف روسيه به سمت نخست وزير اوكراين ثابت كرد كه به نظرات و منافع روسيه اهميت نمي دهد و ديدار او از مسكو هم تشريفاتي و قسمتي از برنامه ديدارهاي خارجي او بود. بانو يوليا بود که جنبش نارنجي را براي اعتراض به نتيجه آراء دور دوم رياست جمهوري اوکراين به وجود آورده بود و همين اعتراض و تظاهرات متعاقب آن، عامل برنده شدن يوشچنکو به حساب آورده شده بود. بانو يوليا (در آن زمان 44 ساله) که در دانشگاه اقتصاد خوانده است از هواداران اقتصاد بازار (سرمايه داري) است. يوليا به اتهام دادن رشوه به يک قاضي تحت تعقيب قضايي قرار داشت که پس از اعلام انتصاب او به نخست وزيري، بازپرس مربوط قرار منع تعقيب صادر کرد!. بانو «تيموشنکو» در نخستي سال نخست وزيري اش هم متهم به سوء استفاده از قدرت براي جمع مال شده بود.

«یولیا» برنامه های خودرا از سازمان جوانان حزب کمونیست آغاز کرد، خودرا یک کمونیست تشنه به خون بلوک غرب (امپریالیست های نو و کهنه) نشان داد و از پلکان ترقی بالا رفت و چون این را کافی ندانست با پسر یک مقام محلی کمونیست ازدواج و از این طریق صاحب پارتی شد و چون اقتصاد خوانده بود با پول دولت موفق به تاسیس یک مرکز کرایه دادن ویدئو (فیلم سینمایی) در بخش تعاونی سازمان جوانان حزب کمونیست (کامسمول) شد که در جریان خصوصی سازی ها، آن را به تملک خود درآورد. این مالکیت هم اورا قانع نکرد و وارد کار معاملات نفت و گاز شد و با کسب ثروت به صورت یک «اولیگارش» درآمد و بمانند همه زیاده خواهان و قدرت طلبان وارد سیاست شد و به اقتضای روز خودرا در سایه نفوذ آمریکا قرارداد و در جریان انقلاب مخملی (که از عوامل دست اول آن بود) با استفاده از زیبایی و آرایش ویژه موهایش که جلب نظر می کرد به یک قدرت تبدیل و دارای یک مقام انتخابی و سپس نخست وزیر شد و همه تلاش او اینک این است که رئیس جمهور اوکراین شود و به همین لحاظ گاهی مصلحت را در این می بیند که به مقامات کرملین هم لبخند بزند. رقابت او با ویکتور یوشچنکو رئیس جمهور اوکراین 46 میلیونی گاهی تولید سر و صدای سیاسی هم می کند و اورا به جلو پیش می راند. اوکراین کشور فقیری است که درآمد سرانه در آن در میان کشورهای جهان در ردیف هشتاد و هشتم است. جمعیت این کشور درحال کاهش است و ظرف هفت سال دو میلیون جمعیت از دست داده که عمدتا مهاجرت کرده اند. ساکنان مناطق جنوبی و شرقی اوکراین عمدتا روس هستند. این سرزمین قرنها بخشی از امپراتوری روسیه بود و چند مقام ارشد شوروی سابق هم اوکراینی بودند.

 

يوليا تيموشنکو

 

2005م:«سيمور هرش» روزنامه نگار امريكايي كه در نيمه اول ژانويه 2005 در گزارشي در نشريه «نيويوركر» از تهيه يك برنامه حمله نظامي آمريكا به ايران خبر داده بود دو هفته بعد - پنجشنبه شب 27 ژانويه - در برنامه جان استيوارت در تلويزيون كانال 32 گفت كه احتمالا اين بار اين نقشه بلوف نيست!. وي گفت كه برخي روزنامه ها اين را يك بلوف نوشته اند تا مقامهاي ايراني قضيه را جدي نگيرند و آماده مقابله نشوند و به باور او (که بنظر مي رسد خودش فريب منع خبر را خورده بود)، نوشته اين روزنامه ها با هدف فريب مقامهاي ايراني صورت گرفته بود. هرش بار ديگر گفت كه اطلاعات خود را درباره تهيه نقشه حمله نظامي به ايران از منابع كاملا موثق به دست آورده است (همان منابعي که گهگاه روزنامه نگاران معروفتر را وسيله اجراي مقاصد و بازي هاي خود قرار مي دهند و به آنان اخباري براي اغفال مخاطبان - ازجمله مقامات دولت هاي ديگر مي دهند و پس از خام کردن آنان، خلافش را به انجام مي رسانند و ...)!.

همان زمان هم چند مفسر ديگر نوشته بودند: افشاي قضيه زير سر پنتاگون بوده تا مقامهاي ايراني احتياط كنند و حاضر به دادن امتياز شوند، و دليل آن اين است كه وزارت دفاع آمريكا اصل قضيه را كه در نوشته هرش افشاء شده تكذيب نكرده و تنها در دقت مراحل به دست داده شده ترديد كرده بود.

قضيه احتمال حمله نظامي آمريکا به ايران از اواخر سال 2006 بار ديگر به ميان آمده و در ژانويه 2007 بحث اصلي سياستمداران و رسانه هاي آمريکايي شده بود!. مرور زمان نشان داد که اين خبرها جزيي از برنامه ارعاب و فريب بود که طرف ايراني هم از قبل دست آنان را خوانده، اعتناء نکرده و به اجراي برنامه ها ادامه داده است.

 

سيمور هرش

 

2005م:نيكلاس كريستف روزنامه نگار آمريكايي از ديدار ژانويه 2005 خود از كامبوج محصول ديگري به روزنامه نيويورك تايمز فرستاده كه لازم است مورد توجه مصلحان جهان، پژوهشگران و سازمانهاي بين المللي و انجمن هاي حامي حقوق بشر و عزت انساني قرار گيرد و قدرتهاي جهاني رسيدگي به آن مسئله را بر امور ديگر و حتي فراگير كردن فرضيه هاي دمكراسي مقدم بدارند زيرا كه بدون حل چنين مسائلي، بشر مقام انساني خود را به دست نخواهد آورد تا گام به مرحله دمكراسي واقعي بگذارد. تحقيق كريستف از فساد پليس در مالزيا هم حكايت مي كند. وي در اين نوشته بازهم از ادامه بردگي انسانها در قرن 21 ناله سرداده است که به قاچاق زن شهرت يافته و لکه ننگي بر تاريخ بشر نهاده است.

گزارش سوم كريستف درباره «بردگي سكس» در شماره 26 ژانويه 2005 نيويورك تايمز چاپ شده بود كه ترجمه ژورناليستي آن از اين قرار است:

قاچاق زن ميان كشورها به منظور فروش سكس (سكس ترافيكينگ) نوع قرن 21 بردگي انسان است. هنوز بسياري هستند كه اين مسئله بزرگ بشر در عصر معروف به پيشرفت و مدنيت را نشنيده اند و با خواندن اين گزارش دست اول چشم گلوله خواهند کرد و آن را گزافه گويي خواهند پنداشت. اين گروه كه از وجود چنين مسائلي در زمان حاضر تعجب مي كنند، از واقعيت ها بي اطلاع مانده اند، از همه حقايق بي خبرند و تنها اطرافشان را مي بينند.

« سري راث Srey Rath» دو سال پيش در 16 سالگي تصميم گرفت مانند ساير دختر و پسران روستايي و فقير كامبوج از مرز تايلند بگذرد و چند ماهي را در اين كشور ظرف شويي و كارهايي از اين قبيل كند و با مبلغي پول به روستاي خود بازگردد و مادرش را شاد سازد. در اجراي اين تصميم با اطلاعاتي كه قبلا به دست آورده بود با يك قاچاقچي عبور دادن افراد (بدون گذرنامه) از مرز تماس گرفت و اين فرد (قاچاقچي انسان) او و چهار زن ديگر را با گرفتن اين تعهد كه بايد تا مدتي درآمد خود بابت اين انتقال (حق الزحمه رساندن به تايلند و يافتن كار) به او بدهند، از بيراهه از كامبوج خارج ساخت ولي به جاي تايلند به مالزيا برد و در شهر كوالالامپور به مرد ديگري تحويل داد و گفت كه اين مرد مدير يك باشگاه و كارفرماي آنان خواهد بود و پولش را از او گرفت و رفت. كارفرما كه اين زنان، چند ساعت بعد فهميدند صاحب يك «خانه سكس» است آنان را در طبقه دوم يك بار باشگاه مانند (لونج) به فروش سكس به مشتريان وادار كرد. چون «سري راث» زير بار نرفت ساعتها او را به زير مشت و لگد قرار داد. اين پنج زن در آن ساختمان كه از بيرون قفل زده مي شد و پنجره هاي كوچك و ثابت داشت هر روز تحت مراقبت چاقوكش و بدون دريافت مزد بايد 15 ساعت بكار فحشاء مي پرداختند و سپس تحت الحفظ براي استراحت به يك آپارتمان در طبقه دهم ساختماني منتقل مي شدند. غذاي كافي هم به آنان داده نمي شدكه چاق نشوند و مشتريان از دست بروند. اين زنان بالاخره يك شب كه مراقبشان در خواب بود با استفاده از طناب ويژه پهن کردن رخت در آفتاب كه به طرفين بالكن بسته شده بود و تخته اي را كه به دست آورده بودند خود را به بالكن آپارتمان مجاور رسانيدند و از طريق آن فرار كردند و به يك مركز پليس مالزيا رفتند و با گفتن قضيه از پليس استمداد كردند. نگهبان پليس نخست اعتنا نكرد و خواست كه از پاسگاه بيرون روند. اين زنان اصرار كردند و گفتند كه تامين جاني ندارند. نگهبان پاسگاه بدون توجه به شكايت ( زنداني کردن غير قانوني در ساختمان و اجبار به فحشاء و ...) ، تنها آنان را به اتهام ورود غير قانوني به مالزيا به دادگاه فرستاد و در مراحل بازجويي و دادرسي، كسي به موضوع ربوده شدن و اجبار آنان به عرضه سكس توجه نكرد و مجازات هريك به جرم عبور غيرقانوني از مرز، يك سال زندان تعيين شد(حال آن که دولت مالزيا در جهان به عنوان دولتي که شديدا با چنين اعمالي مبارزه مي كند شناخته شده است !!). «سري راث» انتظار داشت كه پس از تحمل زندان، طبق روال معمول در ساير كشورها، او را به كامبوج بفرستند كه چنين نشد و او را در انقضاي زندان آزاد كردند و در خيابان رها ساختند!! . او كه خود را سرگردان ديد به يك مامور پليس متوسل شد و اين مامور پليس وي را به نقطه اي از شهر برد و به يك راننده تاكسي فروخت!. اين راننده به نوبه خود او را از مرز عبور داد و به تايلند منتقل كرد و در اينجا به يك «خانه سكس» فروخت. از لحظه آزادي از زندان تا استقرار در اين خانه در تايلند، همه جا زير تهديد بود كه اگر صداي خود را بلند كند كشته خواهد شد. در تايلند همان رفتاري با « سري راث » مي شد كه در خانه سكس در مالزيا شده بود. وي دو ماه بعد موفق به فرار از اين خانه شد و اين بار به جاي توسل به آنان كه مسئوليت كمك به مردم و نجات آنان را دارند، با پاي پياده و با تحمل زجر فراوان از راه جنگل به كامبوج بازگشت. پس از ورود به وطن در اينجا شنيد كه انجمن هاي خيريه خارجي به زناني چون او كمك مي كنند. به يك گروه آمريكايي از اين دست مراجعه كرد و اين گروه برايش يك كيوسك كوچك فروش كمربند، جا كليدي و اشيائي از اين قبيل (دست فروشي) داير كرد كه كل سرمايه اش 400 دلار بود و اينك با فروش اين اشياء امرار معاش مي كند ولي آن خاطرات دردناك دو ساله را نمي تواند فراموش كند و دائما و حتي در خواب از برابرش مي گذرند و او را آزار مي دهند. «سري راث» ديگر نمي تواند به كسي اعتماد كند و مي گويد در جايي كه پليس آن باشد كه او تجربه كرد ، ديگران چه خواهند بود.

كريستف در پايان گزارش كه در ستون خودش به صورت مقاله چاپ و عكس «سري راث» در كيوسك دست فروشي اش در بالاي آن قرار گرفته افزوده است كه «سري هاي» يكي از زنان شاهد ماجراي « سري راث» تمامي اظهارات او را تاييد كرد و به اين ترتيب همه اين مطلب، حقيقت و حقيقتي تلخ است.

 

سري راث(Srey Rath) در كيوسك كوچك خود در كامبوج

 

2006م:لوسيا پينوشه Lucia pinochet كه از آمريكا به آرژانتين بازگردانده شده بود تقاضا كرد كه او را به شيلي بفرستند. وي 28 ژانويه 2006 با هواپيما وارد پايتخت شيلي شد. دو پليس وارد هواپيما شدند و او را تا اطاق ترانزيت و قرارگاه خود بدرقه كردند. لوسيا به خبرنگاران گفت كه در فرودگاه دالس (واشنگتن) به او دستبند زدند، لباس زندان پوشانيدند و رفتار خوبي نداشتند؛ حال آنکه پدرش دهها سال در خدمت آمريکا بود، به خواست آمريکا کودتا کرد و ... و اتهامات وارده به او و پدرش به همين دلايل است و او هرگز انتظار چنين رفتاري را از آمريکاييان نداشت. رفتاري که با او در فرودگاه دالس شد بايد سرمشقي براي همه خارجياني قرارگيرد که در وطن خود ندانسته و يا از روي خوشخيالي به آمريکا خدمت مي کنند تا روزي - روزگاري عوض بگيرند. وي افزود: "منظور من از گفتن اين مطالب به شما - روزنامه نگاران اين بود که آنهارا منتشر کنيد تا چشم جهانيان باز شود.".

لوسيا كه 25 ژانويه با گذرنامه جعلي وارد آمريكا شده و درخواست پناهندگي كرده بود دو روز بعد (27 ژانويه) پس از رو به رو شدن با آن رفتار بد ماموران آمريکايي درخواست خود را پس گرفت و به آرژانتين ديپورت شد.

برخي منابع گفته بودند که شايد دولت آمريكا در شرايط جاري آمريكاي لاتين نمي خواسته كه با دولت شيلي و رئيس جمهور تازه و سوسياليست آن درگيري داشته باشد. پدر بانو دکتر ميچلت رئيس جمهور شيلي که يک ژنرال بود و در پي کودتا دستگير شده بود در زندان پينوشه بر اثر شكنجه جان سپرده بود.

لوسيا متهم بوده است كه در سوء استفاده هاي مالي پدرش (ژنرال پينوشه) مشاركت داشته و قسمتي از پولهاي پدرش را كه از راه سوء استفاده به دست آمده بود به حسابهاي شخصي خود واريز مي كرده و ماليات بردرآمد اين پولها را هم نداده است. پينوشه داراي 5 فرزند است كه لوسيا دختر بزرگ اوست. در زمان اقتدار پدر، لوسيا رئيس بنياد فرهنگ ملي كشور شيلي بود. پينوشه که به اتهامات متعدد از جمله سر به نيست شدن سه هزار شيليايي در دوران حكومت او تحت تعقيب قضايي در سال 2006 و چند روز پس از 91 ساله شدن درگذشت. وي در نود و يکمين زادروزش از کارهاي خلاف خود کتبا ابراز ندامت کرده بود.

 

يك پليس زن «لوسيا» را از فرودگاه پايتخت شيلي خارج مي كند

 

2006م:جلسه 29 ژانويه 2006 دادگاه صدام حسين و شركاء جهت رسيدگي اتهامات وارده به آنان به رياست «رئوف رشيد عبدالرحمن» قاضي «كرد» و معاون سابق دادگاههاي كيفري اربيل تشكيل شد. تفسيرنگاران قبلا ابراز نظر كرده بودند كه رئوف عبدالرحمن بمانند قاضي امين، بي طرف نخواهد بود زيرا كه صدام حسين در طول حكومت خود دوبار او را زنداني كرده بود و يك بار زير شكنجه نزديك بود كه فلج شود. وي متولد حلبچه است كه در زمان صدام بمباران شيميايي شده بود.

در آغاز جلسه 29 ژانويه 2006، وكيلان و مشاوران قضايي صدام كه به همان دلايل، به صلاحيت رئيس تازه اعتراض داشتند جلسه را ترك كرده بودند. برزان برادر ناتني صدام هم با سر و صداي زياد اعتراض به ناكافي بودن درمان بيماري خود در زندان كرد و با قاضي به مشاجره پرداخت و با الفاظ ركيك به قاضي اهانت كرد كه قاضي دستور اخراج وي را از جلسه صادر كرد. در اين هنگام صدام از جاي خود بلند شد و در حالي که عصبي و خشمناك و برافروخته به نظر مي رسيد خطاب به رئيس دادگاه، مشروعيت و صلاحيت وي را زير سئوال برد و گفت كه مي خواهد چنين دادگاهي را ترك كند كه رئيس دادگاه به او گفت: برو، محاكمه را به صورت غيابي ادامه مي دهم.

صدام به اين طرز كلام اعتراض كرد و گفت: تو به من مي گويي: «برو». من بودم که 35 سال اين كشور را اداره كردم كه تو به اينجا رسيدي. رئوف عبدالرحمن پاسخ داد: فعلا من رئيس دادگاه هستم و تو متهم، برايت وكيل تسخيري انتخاب مي كنم كه صدام گفت نمي پذيرم و در حالي كه يك مامور پليس او را دنبال مي كرد از جلسه خارج شد و متعاقب او ساير متهمان از جمله «طه ياسين رمضان»، و جلسه تعطيل شد.

اين دادگاه بعدا صدام و برزان را به اعدام محکوم کرد که حکم درباره صدام در سي ام دسامبر 2006 و درباره برزان در ژانويه 2007 به اجرا درآمد.

 

2008م:«بریان راس» روزنامه نگار اینوستیگیتیو آمریکایی که گزارش های او از شبکه تلویزیونی «ای بی سی» پخش می شود چهارشنبه شب (28 ژانویه 2008) از این شبکه گزارش کرد که «اندرو وارن» 41 ساله مامور ارشد سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ویژه خارجیان (سیا) در الجزایر دو بانوی الجزایری را که در دو میهمانی سفارت شرکت کرده بودند به طور جداگانه و در دو زمان متفاوت به اقامتگاه خود دعوت و ضمن افزودن دو داروی تخدیر (معروف به دیت ریپ) به نوشیدنی، آنان را بیهوش و بی حس کرده و در این حالت مورد تجاوز قرارداده که دوربین مخفی ساختمان ـ گوشه ای از یکی از این دو تجاوز را ضبط کرده است. این دو بانو بعدا به مقامات سفارت شکایت برده، "اندرو" به واشنگتن احضار و در اینجا تحت تعقیب قرار گرفته و گفته بود که این عمل با رضایت هر دو زن صورت گرفته بود و خوراندن دارو درکار نبود.

«بریان راس» گفت که "اندرو" که قبلا ماموریت مصر داشت مسلمان شده است و در عملیات ضد القاعده در الجزایر شرکت داشت.

ماموران «سیا» در کشورهای دیگر عمدتا در ساختمان سفارتخانه های آمریکا مستقر هستند و دفتر آنان «دیپلماتیک سیکیوریتی سرویس» عنوان دارد.

راس گفت که نگرانی دولت آمریکا از واکنش جهان اسلام پس از افشای این قضیه است. (که چنين واکنشي مشاهده نشد).

از آنجا که عمل در الجزایر و در قلمرو و حوزه قضایی این کشور انجام شده است دستگاه قضايي الجزاير بايد درخواست استرداد «اندرو» جهت رسيدگي و احيانا محاکمه اورا مي کرد که گزارشي در اين زمينه هم انتشار نيافت!.

 

مجموعه تصويرها از شبکهABC

 

2009م:رائول کاسترو رئیس جمهور کوبای سوسیالیست بیست و ششم ژانویه 2009 برای دیدار از روسیه و مذاکره با سران این کشور و تجدید روابط ویژه وارد مسکو شد. این نخستین دیدار یک رئیس دولت کوبا از روسیه پس از 22 سال بود. کوبا پس از پیروزی انقلاب فیدل کاسترو از متحدان شوروی و تنها متحد این کشور در قاره آمریکا بشمار می رفت و از 1960 تا 1984 (به دلیل محاصره اقتصادی از جانب آمریکا)، از کمک های دولت مسکو به صورت سوبسید کالا برخوردار بود. در اکتبر 1962 نزدیک بود برسر کوبا میان آمریکا و شوروی جنگ اتمی روی دهد. جان اف کندی رئیس جمهوری وقت آمریکا پس از اینکه اطمینان یافت که دولت مسکو سرگرم ساختن پایگاه موشکی در کوبا است که تا خاک آن کشور تنها 90 مایل فاصله دارد اقدام به محاصره دریایی این جزیره کرد و دستور داد به هر کشتی شوروی که بخواهد از خط محاصره عبور کند شلیک شود (Stop or Sink). خروشچف نخست وزیر وقت شوروی درست در همان لحظاتی که در خط محاصره، یک زیر دریایی این کشور خودرا برای پرتاب اژدر اتمی به سوی کشتی های آمریکایی آماده می کرد تصمیم به بازگردانیدن کشتی ها گرفت و دولت واشنگتن از این ابراز ضعف استفاده بسیار کرده است. این زیر دریایی با شتاب تمام برای محافظت از کشتی باری شوروی خودرا به خط محاصره رسانده بود.

رائول که با تشریفات و احترام فراوان مورد استقبال قرارگرفت سه شنبه شب ـ 26 ژانویه را در اقامتگاه حومه مسکو میهمان دمیتری مدودیف رئیس جمهور روسیه بود. سران کرملین معمولا از دوستان بسیار عزیز در این اقامتگاه پذیرایی می کنند.

رائول هنگام ورود به مسکو گفت: می دانیم که در این دو دهه چه اتفاقاتی در این دنیا روی داد؛ «مساوات» که آرزوی همه انسانها بود منهدم شد، قلدری آغاز و سپس جنگ شروع شد و پیش چشم شگفت زده جهانیان ـ جهانیانی که باید درک بیشتری نسبت به گذشته داشته باشند یک کشور اشغال نظامی شد و کشور دیگر زیر آتش و گلوله قراردارد اتباع آن در خون می غلطند. تهدید و ارعاب یک لحظه قطع نشده و مناسبات ناعادلانه همه جا به چشم مي خورد که نتیجه اش ایستادگی و خیز دولت های درمعرض سلطه و تهدید بود و لاتین های قاره آمریکا که بپاخاسته اند، به همراه سایر ملل تجدید حیات روسیه را به عنوان عاملی مثبت در جهان دنبال و ارزیابی می کنند. مناسبات ما با روسیه عالی است و من با هدف تقویت و گسترش این مناسبات و همکاری ها به مسکو آمده ام.

سرگئی لاورف وزیر امورخارجه روسیه (افسر اطلاعاتی شوروی سابق) که شهرت نترس و بسیار آگاه بودن دارد به نوبه خود گفت که روسیه خواهان تحکیم وحدت ملل آمریکای لاتین است و ایستادن این ملل پشت سر کوبا، به حل مسئله کوبا کمک و این کشور را عملا از تاثير انزوا (محاصره اقتصادی و تحریم) خارج خواهد ساخت. روسیه اطمینان می دهد که در هر مسئله ای از لاتین ها حمایت خواهد کرد و در کنار آنها خواهد بود (و آنهارا تنها نخواهد گذارد).

از مذاکرات 27 ژانویه رائول و سران روسیه درکرملین چنین بر می آمد که کوبا در جستجوی بستن اتحادی با مسکو است معادل پیمانی که سابقا با شوروی داشت و نیز عقد قرارداد کشف و استخراج نفت آفشور کوبا در خلیج مکزیک. تلاش نفتی روسیه در خلیج مکزیک (آبهای کوبا) از نوامبر 2008 دولت آمریکا و کمپانی های نفتی این کشور را نگران کرده است زیرا که در خلیج مکزیک منافع بسیار دارند. رائول همچنین در این سفر، قرارداد تولید مشترک نیکل با روسیه را امضاء کرد به علاوه امضای موافقتنامه های دیگر.

مدودیف در پائیز 2008 از کوبا دیدن کرد و دسته ای از کشتی نظامی روسیه چند روز را در کوبا گذرانیدند. "هو جینتائو" رهبر چین نیز در همان فصل از کوبا دیدن کرد و یک کمک مالی بلاعوض به این کشور داد.

 

رائول در مسکو (26 ژانويه 2009)

 

2009م:27 ژانویه 2009 ولادیمیر پوتین مرد نیرومند روسیه در نشست داوس (Davos سویس) مقامات آمریکایی را مسئول بحران جهانی اقتصاد اعلام داشت و افزود که بحران مالی جاری، یک توفان واقعی است. ناپدید شدن برخی از خدایک های وال استریت (تایتان ها) از صحنه، ارتکاب اشتباهات متعدد از سوی مقامات مسئول آمریکا را ثابت می کند. «اینوستمنت بانک» وال استریت از میان رفت و هرچه را که در طول 25 سال به دست آورده بود از دست داد. ما سال گذشته (سال 2008) از وقوع این توفان خبر داده بودیم ولی کاندولیزا رایس وزیر امورخارجه وقت آمریکا در همین نشست گفت که اقتصاد آمریکا امن و بی خطر است که اطمینانی نادرست بود و مانع از ایجاد سد در برابر توفان نشد.

در همین جلسه، ون جیابائو Wen Jiabao نخست وزیر چین گفت: اشتهای آمریکاییان به بدهی داشتن و حرص سود و منفعت زدن ـ آن هم یک حرص کور ـ به این رکود منجر شد که از زمان رکود بزرگ در دهه 1930 بی سابقه بوده است. این رکود بیش از 2 هزار و پانصد کمپانی بزرگ آمریکایی را تکان داده و به مخاطره افکنده است. «ون» افزود: مشکل دیگر آمریکاییان؛ افراط در مصرف و بی اعتنایی نسبت به پس انداز کردن است. همچنین نظم و قاعده نداشتن فعالیت موسسات مالی و بی ضابطه بودن بنگاههای و واسطه های سرمایه گذاری آنان و بی نظمی های متعدد در این امور و ضعف سیستم نظارت در آمریکا و احیانا نادرستی؛ از عوامل بحران جاری بوده است.

«ون» خواست که سریعا با انجام یک رفرم، سرمایه گذاری و سازمانهای مالی تحت نظم و قاعده درآیند و در این زمینه یک میثاق جهانی تدوین شود و گرنه این بحران بالای سر همه ما باقی خواهد ماند. وی گفت که با وجود مشاهده این بحران، هنوز هم کسان و موسساتی (درآمریکا) هستند که موج خطر را که دارد بلند و بلندتر می شود نمی بینند و همچنان چشم به شیرینی (پای) دارند و دنبال آن هستند. چین راه خودرا می رود و می خواهد که همچنان رشد داشته باشد.

 

Wen Jiabao


1800: دولت ايالات متحد آمريكا اعلام كرد كه جمعيت اين كشور عبارت است از 5 ميليون و 308 هزار و 483 سفيد پوست و يك ميليون و200 هزار و 37 برده سياه پوست . در آن زمان سياه پوستان اندگي بيش از 18 در صد جمعيت آمريكا را تشكيل مي دادند كه پس از گذشت 203 سال ، اين نسبت به 11 در صد كاهش يافته بود . در اين ارقام بوميان (سرخپوستان) به حساب نيامده اند زيرا كه در آن زمان بوميان خود را تابع دولت آمريكا نمي دانستند و زير بار سرشماري نمي رفتند. شمار ساکنان قانوني آمريکا در سال 2006 از رقم 300 ميليون تجاوز کرد.

1929: رضا شاه براي تقويت بنيه نظامي ارتش شش ميليون تومان اسلحه از خارج خريد.

1991: در خفجه واقع در شرق كشور سعودي ميان نيروهاي عراقي كه ا ز روز پيش به اين منطقه حمله ور شده بودند و نيروهاي ائتلاف نبردي سخت جريان داشت كه در چند مورد به صورت زد و خورد ساختمان به ساختمان بود.

منبع:iranianshistoryonthisday.com

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------