تازه های تقویم تاریخ

داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني

تقویم تاریخ - 13 تیر

489پیش ازمیلاد:4 ژوئيه سال 489 پيش از ميلاد داريوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ايراني…

تقویم تاریخ -25دی



946م:پانزدهم ژانويه سال 946 ميلادي (25 ديماه) احمد ديلمي (معزالدوله) بغداد را متصرف شد، المستكفي بيست و دومين خليفه عباسي را بركنار كرد و با اين اقدام حكومت سراسر ايران بار ديگر در دست ايرانيان قرار گرفت و تجديد حاكميت ملّي كه مرداني چون ماكان و مرداويز از مازندران و ديلمان، بابك خرمدين از آذربايجان، سيستاني ها (ايرانيان خاوري كه امروز افغان خوانده مي شوند) به ويژه صفاريان، خراساني ها به ويژه سامانيان و ... در راهش تلاش كرده و جان باخته بودند به تحقق پيوست. علي، احمد و حسن ديلمي پسران بويه از پيروان و دستياران «مرداويز» قهرمان ملّي ما بودند كه آرزوها و انديشه هاي وي را دنبال كردند.

بوئيان «شيعه اثني عشري» را با ناسيوناليسم ايراني درآميختند تا ميهن آنان ماهيتي كاملا مستقل داشته باشد؛ درست به همان گونه كه آئين زرتشت ستون ناسيوناليسم ايراني در دوران ساسانيان بود.

احمد از سوي برادر خود علي ديلمي مامور پس گرفتن خوزستان و تصرف بغداد بود كه به انجام هر دو ماموريت موفق شد. احمد چون شنيد كه خليفه بركنار شده از دسيسه کردن دست برنداشته دستور مجازات اورا داد كه حكم به نابيناشدن او داده شد تا نتواند توطئه كند و اين حكم كه احمد شخصا در تعيين نوع مجازات مداخله نداشت به اجرا درآمد.

تاريخ نگاران اروپايي 15 ژانويه 946 ميلادي (پس گرفتن پايتخت امپراتوري باستاني ايران ـ فتح مقرّ خليفه عباسي) را براي ايرانيان روزي بزرگ نوشته اند - روزي درخشان همانند روزي كه كوروش بزرگ ايجاد ايران را اعلام داشت و روزي كه اشكانيان مقدونيهاي اشغالگر (جانشينان اسكندر) را به مديترانه ريختند. مقدوني ها «سلوكيه» را در كنار دجله ساخته بودند تا از آنجا بر آسياي غربي حكومت و نظارت كنند كه اشكانيان پس از بيرون راندن آنان از آسيا، تيسفون (مداين ـ واقع در 36 كيلومتري جنوب بغداد امروز) را در سوي ديگر دجله ساختند و دو دولت اشكاني و ساساني ايران حدود هزار سال از اين شهر بر امپراتوري پهناورشان حكومت كردند و مانع پيشروي اروپاييان (روميان) در آسيا شدند. هر دو دودمان خطر نزديك بودن به مرز رقيب (امپراتوري غرب = روم ) را تحمل كردند و پايتخت را از تيسفون به يك شهر مركزي انتقال ندادند.

بغداد در دسامبر سال 1534 از دست ايران خارج شد و موقتا به دست سلطان سليمان امپراتور عثماني افتاد كه خود را خليفه مسلمين مي خواند و بغداد را براي اثبات ادعاي خود لازم داشت. دولت صفويه ايران بعدا بغداد را از عثماني ها پس گرفت و در آنجا يك پادگان ثابت به وجود آورد و يك واحد نظامي نيرومند مستقر ساخت. جنگ متناوب ايران و عثماني بر سر بغداد دو قرن طول كشيد و در زمان نادرشاه مصالحه صورت گرفت؛ ايران از دعاوي خود بر بغداد دست كشيد و عثماني حاكميت ايران بر ايروان (پايتخت كنوني ارمنستان) و همه قفقاز جنوبي را برسميت شناخت.

 

1795م:الكساندر گريبايدوف Alexander S. Griboyedov ديپلمات، نظامي، نمايشنامه نويس و طنزنگار روس 15 ژانويه 1795 در مسكو به دنيا آمد و 11 فوريه 1829 در 34 سالگي در تهران به دست مردم كشته شد. گريبايدوف كه نمايشنامه هاي فكاهي اش هنوز كهنه نشده اند و در جريانند، سالها در تفليس مامور تماس با ايران بود. وي بود كه پيشنويس قرارداد (ننگين) تركمنچاي را پس از امضاي فتحعليشاه به سن پترزبورگ برد و به تزار وقت (نيكلاي اول) داد. گريبايدوف كه در جريان جنگ روس و ايران، همه جا دركنار ژنرال پاسكويچ بود پس از دادن قرارداد تركمنچاي به تزار، از جانب او به سمت سفير روسيه (اصطلاحا وزير مختار) در تهران منصوب شد. وي در سفارت روسيه در تهران به يك خواجه حرمسراي فتحعليشاه كه از مردم قفقاز بود پناهندگي داد. اين خواجه فراري گريبايدوف را در جريان سرنوشت دختران قفقازي و به ويژه گرجي ها در حرمسراهاي شاه و شاهزادگان و مقامات ايران قرارداد و گريبايدوف كه تحت تاثير حرفهاي او قرارگرفته بود، باتوجه به مفاد قرارداد تركمنچاي كه بازگشت قفقازي هارا از ايران به شهرهايشان (درصورت تمايل) شامل مي شد نخست به دو زن قفقازي كه از خانه يك شاهزاده قاجار فراركرده بودند پناه داد و سپس دستورداد كه درصورت لزوم براي پس گرفتن اين زنان كه در خرمسراها و احيانا مادر فرزندان اعيان كشور بودند به زور متوسل شوند. انتشار اين تصميم در تهران، ايرانيان را كه از قرارداد تركمنچاي ناخوشنود بودند خشمگين ساخت و به نام جلوگيري از تعرض به حرمسراها و توقيف زوجه (نواميس) مردم به سفارت حمله بردند و با وجود مقاومت قزاقهاي سفارت وارد آن شدند و گريبايدوف، كاركنان سفارت، قزاقها و حتي خواجه پناهنده شده را كشتند و جسد گريبايدوف را به ميان زباله ها افكندند كه سه روز بعد به دست آمد و به تفليس حمل شد. فتحعليشاه از بيم آغاز جنگ سوم روسيه با ايران، نوه خود خسرو ميرزا را با جمعي از رجال كشور از جمله ميرزا تقي خان فراهاني (امير كبير) جهت پوزش خواهي به سن پترزبورگ فرستاد. تزار از اين رفتار راضي شد و حتي قسمتي از غرامت جنگ را به ايران بخشيد.

 

Griboyedov

 

1331ش:لوي هندرسون سفير وقت آمريكا در ايران 25 دي ماه 1331 (15 ژانويه 1953) پيشنهاد تازه مورد موافقت انگلستان براي حل مسئله نفت ايران را به دكتر مصدق رئيس دولت تسليم كرد و اين دو در اين زمينه هفت ساعت باهم گفت و گو كردند. اين مذاكرات در خانه دكتر مصدق در خيابان كاخ (خيابان فلسطين امروز) انجام شد، زيرا كه رهبر وقت ايران هنوز از بستر بيماري برنخاسته بود. در اين مذاكرات دكتر مصدق پيشنهاد تازه را مغاير حاكميت ملي و اصل كنترل ثروت عمومي هر كشور مستقل خواند و نظر خود را اعلام داشت.

سي و پنج روز بعد (اول اسفند) هندرسون پيشنهاد تازه انگلستان را كه مورد تاييد آمريكا هم قرار گرفته بود به دكتر مصدق تسليم داشت كه ضمن آن ملي شدن صنعت نفت ايران و مالكيت دولت ايران بر آن برسميت شناخته شده بود، اما قيمت گذاري و فروش در دست ايران نبود و به علاوه، بر امور فني آن بايد كارشناسان خارجي نظارت داشته باشند كه مصدق آن را هم مغاير قانون ملي شدن صنعت نفت و حاكميت ملي خواند.

«تاريخ» نشان داد كه پس از براندازي 28 مرداد، همين پيشنهاد (طرح) با جزيي تفاوتي به اجرا در آمد، شركت ملي نفت باقي ماند و طرف قرار داد با كنسرسيوم نفت شد. هندرسون يكي از دست اندركاران براندازي 28 مرداد بود.

 

دكتر مصدق در منزل

 

1358ش:مطبوعات تهران در اين روز در سال 1358 دستخط مورخ 24 دي ماه آيت الله خميني كه به موجب آن سيدعلي خامنه اي را به سمت امام جمعه تهران منصوب كرده بود منتشر ساختند. اين روزنامه ها نوشته بودند كه خامنه اي مسئول سپاه پاسداران و عضو شوراي انقلاب است كه فكر تاسيس حزب جمهوري اسلامي ازوست و يكي از تاليفاتش «ادعانامه عليه تمدن غرب» عنوان دارد. آيت الله خميني در دستخط خود نوشته بود که چون حجت الاسلام منتظري انصراف داده سمت امامت جمعه تهران به حجت الاسلام خامنه اي داده مي شود.

 

1383م:پنجشنبه 24 ديماه 1383( 15 ژانويه 2005) روزنامه همشهري چاپ تهران خبري را به نقل از يك معاون وزارت آموزش و پرورش چاپ كرده بود كه متن آن از اين قرار است:

« گروه علمي فرهنگي( تحريريه روزنامه همشهري ): پس از گذشت بيش از يك سال از وعده ضابطه مند شدن مدارس غير انتفاعي در قالب درجه بندي اين مدارس، معاون توسعه مشاركتهاي مردمي وزارت آموزش و پرورش بار ديگر وعده داد كه شيوه نامه درجه بندي مدارس غير انتفاعي تا دو هفته آينده به مدارس ارسال و كار درجه بندي آنها آغاز مي شود.

محمود ابراهيمي ضمن تاييد تاخير در ارسال شيوه نامه درجه بندي مدارس افزود: در هفته آينده طرح درجه بندي مدارس غيرانتفاعي در جلسه شوراي معاونان وزارت آموزش و پرورش مطرح مي شود و سپس دستورالعمل اجرايي آن به مدارس ابلاغ مي گردد.

وي با تأكيد بر اينكه با درجه بندي مدارس، ضمن ضابطه مند شدن دريافت شهريه، ميزان نظارت والدين بر عملكرد مدارس افزايش مي يابد، گفت: با اجراي طرح درجه بندي ، مدارس غيرانتفاعي به درجات يك، دو، سه يا خوب، متوسط و عالي تقسيم و ميزان شهريه نيز بر اساس عملكرد مدارس تعيين مي شود.

معاون توسعه مشاركتهاي مردمي وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اينكه ميزان تخصص معلمان مدرسه و نيروي انساني ، برنامه هاي آموزشي و تربيتي و مسايل اداري و مالي از مواردي است كه در درجه بندي مدارس مدنظر قرار مي گيرد ، اظهار كرد: پيش بيني مي شود كه در سال تحصيلي آينده ۲۰ درصد از مدارس غير انتفاعي درجه بندي شوند.».

از اين مطلب چنين استنباط مي شود كه مدارس غير انتفاعي (پولي!) ايران درجه بندي و به درجه هاي يك و دو و سه (متوسط، خوب و عالي) تقسيم مي شوند و اين درجه بندي كه برپايه تخصص معلم و ... است ميزان و ملاك شهريه دريافتي! از دانش آموز قرار خواهد گرفت و ....

از ظاهر قضيه چنين استباط مي شود كه اين طرح بدون ملاحظه اصل سي ام قانون اساسي جمهوري اسلامي، قانون تعليمات اجباري سال 1321 ، مصوبات و اقدامات ديگر و نيز تعاريف بين المللي از تعليمات عمومي «يكنواخت» و بدون تبعيض (عدم توجه به ثروت ولي طفل و طبقه اجتماعي او) از سوي يك وزارتخانه كابينه محمد خاتمي تنظيم شده باشد. اصل سي ام قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران صريحا بر عمومي و رايگان بودن آموزش و پرورش در کشور تا پايان دوره متوسطه تاكيد دارد و پيش از تصويب قانون اساسي جمهوري اسلامي، امر آموزش و پرورش در ايران رايگان و يكنواخت بود و به عبارت ديگر، تحصيل آن حاصل بود (يعني نياز به تنظيم برنامه براي دستيابي به اين هدف نبود كه زمان و فراهم آمدن شرايط لازم داشته باشد). قانون تعليمات اجباري ايران (62 ساله در سال 1383) كه از افتخارات ملي ايرانيان بوده است علاوه بر رايگان كردن تعليمات عمومي حكم به «يكنواخت بودن» آن داده است. پس، درجه بندي مدارس كه در سال 1383 تصميم بر آن گرفته شده امر آموزش نوباوگان را از يكنواختي خارج مي سازد عملي است مغاير قانون تعليمات اجباري سال 1321 و ناقض آن. بايد دانست كه يكي از شعارهاي چشمگير انقلاب سال 1357 هم از ميان بردن طبقات اجتماعي در ايران بود.

در ايران پيش از انقلاب، از شهريور ماه 1353 نوجوانان از آموزش و پرورش بدون تبعيض برخوردار بودند تا صرف نظر از پول و مقام پدر و مادر، پرورش استعداد مساوي داشته باشند و از اين جهت در طول عمر دچار عقده و در نتيجه عاصي و ناراضي نشوند. گمان نمي رود كشوري در جهان باشد كه مدارس تعليمات عمومي را طبقه بندي كرده باشند و بگويند هركس كه پول دارد به اين مدرسه برود و هركس كه ندارد به آن و در نتيجه پيشرفت در كسب علوم و معارف و پرورش استعداد برحسب ثروت خانواده قرار گيرد. تعاليم اسلامي هم كه نظام فعلي ايران برپايه آن قرار گرفته است هر گونه تبعيض و وجود طبقه در جامعه را مردود مي داند. ممكن است كه بعدا ( پس از تصويب قانون اساسي جمهوري اسلامي در سال 1358 خورشيدي ) موازيني با اندك تفاوت با اصل سي ام قانون اساسي انشاء شده باشد كه بايد توجه داشت كه هيچ قانون موضوعه اي نمي تواند مغاير قانون اساسي و حقوق طبيعي بشر باشد. مثلا مصوبه يك پارلمان كه حكم به اعدام فرضا طاسها (كچل ها) بدهد نبايد اجرا شود و مجري آن مسئول است زيرا «حيات» حق است. قانون اساسي براي اتباع «حق» ايجاد مي كند و پارلمان ، مجمع و شورا نمي تواند حكم به سلب حق طبيعي دهد و موازين مغاير به تصويب برساند. طبق قانون اساسي جمهوري اسلامي، رئيس جمهور ( رئيس قوه مجريه ) پيش از شروع بكار بايد در مجلس به پاسداري و اجراي قانون اساسي سوگند ياد كند. هنوز دانسته نيست كه آيا محمد خاتمي رئيس جمهور از تصميم وزارت آموزش و پرورش دولت خود قبلا اطلاع داشته است.

به گزارش اخير روزنامه كيهان چاپ تهران، وزارت آموزش و پرورش دولت محمد خاتمي كه خبرگزاري هاي خارجي در گزارش هاي خود آن دولت را «اصلاح طلب» توصيف مي كنند دست به اقدام ديگري هم زده است كه احتمالا در ممالك ديگر نظير نداشته است و آن اجاره دادن ديوارهاي مدارس براي انتشار اعلان و آگهي به منظور كسب درآمد و نيز اجاره دادن ترياهاي مدارس و ... است.

هنوز از واكنش دادستان كل جمهوري اسلامي نسبت اظهارات اين مقام وزارت آموزش و پرورش كه دانسته و يا ندانسته مطلبي متفاوت از قانون اساسي و قانون تعليمات اجباري را بيان داشته اطلاعي در دست نيست. در سابق نه تنها مقاماتي كه حرفشان حكايت از نقض قانون و بي اعتنايي نسبت به آن بود و در مصاحبه ها و بخشنامه ها مشاهده مي شد به اتهام تحريص به نقض قانون و مصالح جامعه از سوي دادستان احضار و يا به آنان تذكر داده مي شد و روزنامه مكلف به انتشار تذكر بود بلكه خبرنگاري كه چنين مطلبي را نوشته بود، از سوي اتحاديه و سنديكاي مربوط باز خواست مي شد.

 

1959م:روزنامه کیهان وابسته به دفتر مقام رهبری جمهوری اسلامی در صفحه سوم شماره 1959 (مورخ 24 امرداد 1388) گزارشی را که در زیر آمده است به نقل از خبرگزاری مهر چاپ کرده است:

"مدير مشاركت هاي مردمي سازمان آموزش و پرورش شهر تهران گفت: با اجراي طرح جامع نظارت بر مدارس غيردولتي 90 درصد مدارس غيردولتي تهران رتبه بندي شده اند.

مهدي جلالي در گفتگو با مهر، درباره چگونگي اين درجه بندي گفت: مدارس غيردولتي در سه درجه تقسيم شده اند و گواهي رتبه خود را نيز دريافت كرده اند.

طرح نظارت جامع بر مدارس غيردولتي چهارسال پیش مطرح شد كه يكي از بندهاي آن درباره رده بندي اين دسته از مدارس بود.

مدير مشاركت هاي مردمي سازمان آموزش و پرورش شهر تهران افزود: البته مدارس در هر درجه که قرار بگیرند به دو دسته الف و ب تقسيم مي شوند. براي مثال: مدرسه درجه يك الف يا درجه يك ب و درجه دو الف و درجه دو ب.

پيش از اين جلالي عنوان كرده بود كه حدود دو هزار مدرسه غير دولتي در تهران مشغول به فعاليتند و بيش از 175 هزار دانش آموز در اين مدارس درس مي خوانند.

جلالي با بيان اينكه درجه بندی مدارس برای اطلاع متقاضيان ثبت نام است و اكثر اين مدارس گواهي «درجه» خود را در تابلو اعلاناتشان نصب كرده اند كه مي تواند والدين دانش آموزان را براي ثبت نام و ميزان شهريه مدرسه راهنمايي كند.".

این گزارش و اعتراف مقام آموزش و پرورش (مهدی جلالی) به وجود دو هزار مدرسه پولی با 175 هزار دانش آموز در شهر تهران یک سند کامل و غیر قابل انکار برای اثبات نقض اصل سی ام قانوس اساسی جمهوری اسلامی ایران است که هر رئیس جمهور این کشور به پاسداری و اجرای دقیق آن در مجلس سوگند یاد می کند و اصل سی ام تاکید بر رایگان بودن تحصیلات تا پایان دوره متوسطه دارد که قبل از انقلاب و تا چند سال پس از آن رایگان و یکنواخت بود. آیا قوه قضایی متوجه این نقض آشگار قانون اساسی جمهوری اسلامی شده است؟. 175 هزار دانش آموز بار سنگینی را از دوش آموزش و پرورش تهران بر نمی دارد.

 

1331م:اواخر دي ماه سال 1331 دولت دكتر مصدق به سبب نزديك بودن نوروز، بهاي بانكي سكه طلا (يك پهلوي) را 75 تومان تعيين كرد كه فروشندگان بايد آن را با افزودن 5 قران سود، به 75 تومان و 5 قران مي فروختند (تقريبا 3700 بار ارزانتر از دي ماه 1388 که بهاي سکه بهار آزادي 273 هزار تومان بود) و زائد بر اين مبلغ گرانفروشي و اجحاف به خريدار محسوب مي شد و مجازات داشت.

بهاي سكه طلا در ايران در بيست و پنج سال بعد از آن با اختلاف يك تا پنج تومان بيشتر در همين حدود بود.

در سال 1357 (سال انقلاب) ارزش سکه يک پهلوي به علت افزايش سريع و بي سابقه بهاي طلا در بازار بين المللي و بيم از انتقال آثار تورم آمريكا و كاهش ارزش برابري دلار اين كشور به ايران و نيز نگراني مردم از اوضاع وقت كشور به 400 تومان رسيد و در سال 1358 كه ارزش طلا در بازارهاي جهان تا سه برابر افزايش يافت بهاي هر سكه طلا در ايران كه از نوروز اين سال «بهار آزادي ( طرح قديم)» ناميده شده بود به هزار تومان بالا رفت و ....

يكي از دلايل بالا رفتن بهاي سكه طلا در وطن ما؛ افزايش تورم پول در ايران و همخواني نداشتن نرخ بهره بانكي با اين تورم است كه مردم ترجيح مي دهند پول اضافي خود را به جاي سپردن به بانك و تحمل پايين رفتن ارزش آن ( قدرت خريد)، در خريد سكه طلا، ارز و مستغلات و ... بكار اندازند!.

يك مثال از نگارنده اين سايت كه كاهش ارزش ريال را به خوبي نشان مي دهد:

پس از اخراج از راديو ـ تلويزيون، خبرگزاري ملي (ايرناي امروز) و روزنامه اطلاعات (بدون دليل و بي آن كه غرامت اخراج پرداخت شود)، در تيرماه سال 1359 (ژوئيه 1980 ميلادي) خانه 123 متري خود در نارمك را كه در طول 15 سال، آجر به آجر ساخته بودم به 500 هزار تومان فروختم و سيصد هزار تومانش را در يك حساب پس انداز در بانك گذاشتم. با اين پول كه در اسفند ماه سال 1370 به سراغش رفتم تنها مي شد يك دوچرخه خريداري كرد!. در آن زمان پرداخت بهره به حسابهاي پس انداز حرام بود. در سال 1371 که يک شرکت تعاوني تامين مسکن براي روزنامه نگاران تاسيس شده بود و معاون يکي از وزيران وقت و درعين حال ناشر روزنامه (فعلا يکي از مخالفان و مقيم خارجه) مبتکر آن بود، اين نگارنده از ناشر "روزنامه هدف" معرفي نامه گرفت پول را از بانک خارج و 150 هزار تومان هم برآن اضافه کرد تا بتواند سهامدار شرکت تعاوني مسکن مطبوعات شود و جانشيني براي خانه فروخته شده سال 1359 خود بيايد. سهامداران شرکت تعاوني بعدا با مشاهده تعلل در کار و شايعه بالاکشيدن زمين و خروج معاون وزارت از کشور و پناه بردن به خارجي خشمگين شده و دست به اعتراض زدند و از خود يک مدير عامل براي شرکت تعيين و محل شرکت را به خيابان صبا منتقل کردند که اين مدير عامل هم بعدا به دولت نروژ پناهنده شد و ديگر خبري از شرکت و پول نگارنده که اينک پشيزي نمي ارزد نشد اما در جوار همان موسسه ابتکاري "معاون وزير" سازمان توزيع مطبوعات و مبتکر کيوسک هاي توزيع بوجود آمد و بکار ادامه مي دهد. در تابستان 1387 به اداره تعاون استان در خيابان قره ني مراجعه کردم تا آدرس شرکت را به دست آورم و به دادگستري عرضحال دهم که گفتند ده سال است که از آن شرکت خبري ندارند!.

شرح فروش اين خانه، اخراجها و خاطرات اين مولف از بيش از نيم قرن روزنامه نگاري در يك مجموعه كتاب كه بعدا انتشار خواهد يافت خواهد آمد.

 

1919م:بانو «رزا لوكزمبورگ» رهبر حزب كمونيست آلمان كه براي قبضه كردن حكومت اين كشور دست به يك قيام مسلحانه زده بود و 15 ژانويه 1919 (در روزي چون امروزدر 87 سال پيش) پس از دستگير شدن، در برلن به دست ماموران دولت و مخالفان كشته شد با انتشار چند كتاب و رساله از جمله كتاب «انباشتن سرمايه» خود را در رديف فرضيه پردازان بزرگ قرن 20 قرار داده است. وي براي استقرار نظام سوسياليستي در يك جامعه معتقد به قيام مسلحانه بود . رزا تغيير اوضاع از طريق اصلاحات اداري و وضع قوانين پارلماني را باور نداشتت و اتلاف وقت مي دانست.

«رزا» از ناسيوناليسم بيم فراوان داشت وآن را مستعد تبديل به تفكر نظامي (ميليتاريسم) مي دانست كه موجب قهرمان سازي و انتصاب مشاهير ملي به سمت هاي بزرگ مي شود و از آنجا كه هر ملتي براي خود برتري ها و برجستگي هايي قائل است ، رفاه عمومي قرباني هرچه بيشتر جلوه دادن اين بزرگي ها مي گردد و جامعه از تفكرات سوسياليستي دور مي شود .

وي عقيده داشت كه در يك جامعه ملي گرا هر « ايسم » ديگر خيانت خوانده مي شود و سركوب مي گردد. رزا در رساله «جنبه هاي منفي ناسيوناليسم» نوشته است: هر كشور در طول زمان گوشه اي از سرزمين اصلي را ازدست داده است كه ضميمه كشوري ديگر شده است و اگر ناسيوناليسم سرزمين اصلي فرا گيرد، جنگ باهمسايه محتمل خواهد بود ، زيرا ناسيوناليسم تنها حاضر است با زبان تفنگ حرف بزند. يك ناسيوناليست تنها به وطن و هموطن مي انديشد و نگران انهاست و برايش مهم نيست كه بشريت و ساير ملل چه دشواري هايي داشته باشند و نسبت به غمهاي آنها بي تفاوت است و به همين سبب آماده است با هر سلطه گري بر ضد ديگران بسازد مشروط بر اين كه منافع وطن او محفوظ بماند. به باور رزا، اگر ناسيوناليسم در يك كشور زنده شود چون مردم را به شور و هيجان در مي آورد اين «ايسم» در اندك مدتي به ملل ديگر منتقل مي شود و مبارزات نژادي گسترش مي يابد. احياء و تقويت روحيه ناسيوناليسي ميان يك ملت زحمت و هزينه ندارد ؛ زبان مي خواهد و قلم.

رزا كه از مشكلات دولت انقلاب بلشويكي روسيه آگاه بود در رساله «پس از انقلاب» نوشته است: زنهار، تا زماني كه انقلابيون آمادگي علمي و تخصصي و تجربه كافي به دست نياورند اداره امور را به آنان نسپاريد كه انقلاب را از مسير خود منحرف خواهند ساخت و در اين صورت جانشيني، جز ديكتاتوري نخواهد داشت . رزا حزب بهترين نوع دمكراسي را نظام شورايي ــ از نوع واقعي آن ـــ مي دانست تا همه مردم در تنظيم امور خود مشاركت داشته باشند.

رزا كه هنگام مرگ 48 ساله بود در سال 1871 در آن منطقه از لهستان كه متعلق به روسيه بود به دنيا آمده بود. وي از دوران دبيرستان روحيه انقلابي داشت و علنا از دولت انتقاد مي كرد و هنگامي كه در صدد دستگيريش بر آمدند به سويس فرار كرد و در انجا دكتراي اقتصاد سياسي گرفت. او سپس به آلمان رفت و از طريق ازدواج با يك كارگر ساده به تابعيت اين كشور در آمد و به فعاليت هاي سياسي سرگرم شد و به عضويت حزب سوسياليست در آمد. سپس براي شركت در انقلاب روسيه به آنجا رفت و دستگير و به زندان افتاد و در زندان بود كه موفق به مطالعه و تفكر و نوشتن كتابهابش شد كه وي را در ميان سوسياليستهاي اروپا معروف ساخت . پس از آزادي از زندان به برلن بازگشت و همه اوقات خود را وقف پيشبرد سوسياليسم كرد و ....

 

Rosa


2005م:پنجشنبه شب 13 ژانويه 2005 شبكه تلويزيون عمومي آمريكا (پي بي اس) براي بررسي علل بحران خبر در جهان يك ميز گرد با شركت چند روزنامه نگار و محقق تشكيل داده بود. اين ميز گرد در پي جنجال پرداخت پول از جانب وزارت آموزش و پرورش آمريكا به «آرمسترانگ ويليامز» براي تاييد يك برنامه اين وزارتخانه در مقالات خود و نيز جعل خبر توسط چند خبر نگار و همچنين بركناري چهارتن از عوامل خبري شبكه سي بي اس كه در تهيه يك گزارش مصور دقت كامل بعمل نياورده بودند برگزار شده بود.

در اين ميز گرد، يك محقق موسسه «پن» گفت كه طبق تحقيقات اين موسسه در سراسر جهان، تنها 36 درصد خوانندگان و بينندگان اخبار به درستي و مطابق اصول تهيه شدن آنها اعتماد دارند كه ده درصد كمتر از سال 1995است. آنان كه اعتماد خود را از دست داده اند در نظرسنجي ها گفته اند: در اين دنياي پهناور خبرهايي هستند كه خبرنگاران عمدا و يا بر حسب تنبلي، بي اطلاعي و داشتن مشغله ديگر سراغشان نمي روند و مخاطبان، از دانستن آنها محروم مي شوند. به علاوه، ديده شده است كه هرچه را كه "منابع" به خبرنگاران بدهند نقل مي كنند بدون اين كه درباره ادعا، تحقيق بيشتر كنند و نظر خود و يا ديگران را هم در كنارشان بنويسند و گفته اند كه كيفيت خبرها از نظر كامل بودن و كامل تنظيم شدن به يك سوم سابق رسيده است. از ديد اين دسته از مخاطبان (كه نظرشان استعلام شده بود)، به خبرنگاراني كه به ماموريت خارج از كشورشان اعزام مي شوند و يا اين كه در كشور ديگري ماموريت دارند مي گويند (دستور مي دهند) كه کدام مطلب را بايد تهيه كنند و بفرستند، يعني ماموريت آنان از پيش مشخص شده است.

ساير شركت كنندگان در ميز گرد تاييد كردند كه يكي از مشكلات اين است كه به علت كمبود خبرنگار خوب و حرفه اي، در سالهاي اخير رسانه ها براي پر كردن سازمان خود هر متقاضي و با هر تجربه و معلومات و تحصيلات را بكار گرفته اند كه باعث افت خبر شده است. همين دسته گفتند كه خبرنگاران خوب ترجيح مي دهند كه به استخدام دستگاههاي روابط عمومي كه پول و مزاياي بيشتري مي دهند درآيند و يا اين كه مشاور مطبوعاتي مقامات شوند و در وبسايت شخصي آنان بکار پردازند.

 

2006م:بانو «جيل كرولJill Carroll» روزنامه نگار فري لنس (حق التحريري) آمريكايي كه نهم ژانويه 2006 در بغداد ربوده شده بود در آن سال 28 ساله بود و براي نشريه اخبار آمريكا و گزارش هاي جهان، روزنامه مانيتور و راديو عمومي آمريكا (غير انتفاعي) گزارش تهيه مي كرد. گزارش هاي او درباره وضعيت مردم، مصاحبه هاي با آنان و مشاهدات عيني اش بود و كمتر از اطلاعيه هاي سخنگويان رسمي استفاده مي كرد. جيل در آخرين گزارش خود در آغاز سال 2006 نوشته بود كه در عراق، روزنامه نگاران خارجي عملا در اطاق هتل زنداني هستند و گزارش هاي ارسالي آنان رسمي هستند و كامل نيستند و همه چيز را منعكس نمي كنند. يك خبرنگار اگر بخواهد از هتل خارج شود بايد داراي سه اتومبيل باشد كه خودش در يكي از آنها سوار شود و راه فرار داشته باشد.

وي در سال 2005 ) به نشريه «امريكن ژورناليسم ريويو» كه اختصاص به مطالب مربوط به رسانه ها دارد گفته بود كه در زندگي تنها يك آرزو دارد و آن اين است كه يك روزنامه نگار تمام عيار باشد و از اين رهگذر مردم را روشن سازد تا راه را از چاه تشخيص دهند و اگر رسانه هاي معمولي مطالب اورا براي انتشار خريداري نکنند يک وبسايت مستقل براي انتشارشان خواهد ساخت.

او پس از فراغت از تحصيل از دانشگاه در روزنامه پر تيراژ «وال استريت جرنال» خبرنگار شده بود، ولي چون نمي خواست كه تنها دستورهاي دبير و سردبير را انجام دهد و به اصطلاح خبرنگار پاراشوتي باشد، از اين روزنامه كناره گيري كرد تا "فري لنس" شود و خود، سوژه ها را براي دنبال كردن انتخاب كند. وي پس از انتخاب وضعيت عراق جهت پوشش، نخست به اردن رفت و در آنجا با تاريخ و فرهنگ عراق آشنا شد، اندكي هم زبان عربي فرا گرفت و از آنجا به عراق رفت و مطالب او هر روز در مانيتور به چاپ مي رسيد.

نهم ژانويه 2006 جيل پس از مصاحبه با عدنان الدوليمي از سني هاي معروف عراق، و خروج از دفتر او، توسط چند فرد مسلح ربوده شد. در جريان درگيري بر سر ربودن جيل کرول، مترجم وي كشته شد.

 

Jill Carroll

 

1919م: 15ژانويه سال 1919 قيام مسلحانه كمونيستهاي آلمان در شهر برلن باقتل دو رهبر اصلي قيام، «رزا لوكزمبورگ» و «كارل ليب نكت» شكست خورد . بانو «رزا» و كارل كه دو روز پيش از اين احساس كرده بودند پيروزي شان دشوار است در يك هتل پناه گرفته بودند كه ماموران دولت آلمان آنان را در آنجا دستگير كردند و پس از باز جويي، هنگام انتقال از هتل، هردو كشته شدند!. «رزا» هنگام انتقال از هتل به دست راستگرايان كه با تباني قبلي ماموران دولت در خارج از ساختمان گرد آمده بودند مضروب و از دست ماموران خارج و با شكنجه فراوان كشته شد و جسدش را به كانال آب افكندند كه كشف نشد. ماموران كارل را با اتومبيل بردند ولي پس از طي مسافتي خودشان او را در اتومبيل كشتند. دولت وقت آلمان دستور رسيدگي داد و بعدا دو مامور متهم به قتل دستگير شدند و ....

قيام مسلحانه يك هفته طول كشيده بود، ولي از 12 ژانويه ــ چهارمين روز قيام، پيدا بود كمونيستها كه مهارت جنگي سربازان را نداشتند برنده نخواهند بود. تلفات اين جنگ خياباني بسيار سنگين بود و روزها طول كشيد تا اجساد كشتگان را از خيابانها و ساختمانها جمع آوري كردند.

حزب سوسياليست آلمان از مدتها پيش در آستانه انشعاب قرار گرفته بود . جناح تند رو به نام «شاخه اسپارتاكوس» به رهبري «رزا» و «كارل» با تعيين نامزد براي انتخابات عمومي 19 ژانويه مخالفت كرد و راه رسيدن به سوسياليسم را قيام مسلحانه اعلام داشت و چون با مخالفت ضمني رو به رو شد اول ژانويه دست به انشعاب زد و تحت نام حزب كمونيست «اسپارتاكيست ــ گرفته شده از نام اسپارتاكوس انقلابي دوهزار سال پيش از آن» درآلمان اعلام جمهوري سوسياليستي كرد. در سراسر آلمان كارمندان و مقامات سوسياليست از همكاري با دولت دست كشيدند و اين، تنها همكاري جناح ديگر با تندروها بود.

در آغاز قيام، اسپارتاكيست ها موفق به تصرف بسياري از سازمانهاي دولتي آلمان شدند. سوسيال دمكراتها نه تنها از آنان حمايت نكردند بلكه در مواردي هم به ارتش و ناسيوناليستها (راستها) كمك كردند. توان قيامگران از روز چهارم پس از بركناري رئيس پليس برلن كه يك سوسياليست بود رو به كاهش گذارد و تا 15 ژانويه به شكست كامل انجاميد.

«رزا» رهبر كمونيستهاي سپارتاكيست در نظر داشت يك نظام سوسياليستي شورايي مشابه روسيه در آلمان كه آمادگي بيشتر و شرايط مناسبتر داشت بر قرار كند . بسياري از اصحاب نظر گفته اند كه اگر قيام كمونيستهاي آلمان در آن زمان پيروز شده بود سوسياليسم جهانگير مي شد و جهان چهره ديگري داشت.

 

يك صحنه از سنگر گيري و تير اندازي نظاميان آلمان

 

1990م:كمونيستهاي آلمان تا سال 1990 سوسيال دمكراتها را كه در قيام مسلحانه ژانويه 1919 به آنان كمك نكرده بودند «خائن» مي خواندند كه از اين سال بار ديگر ميان دو حزب نوعي همكاري بر قرار شده است. سوسيال دمكراتها براي دفاع از خود گفته بودند و هنوز هم تكرار مي كنند كه برنامه آنان دستيابي تدريجي به سوسياليسم و از طريق همزيستي با نظامهاي كاپيتاليستي و موجود است تا قيام مسلحانه و انقلاب كه در آن، دوره تخريب كوتاه و سريع و دوران بازسازي بسيار كند است و با كوچكترين غفلت و اشتباه ممكن است هرگز دست ندهد. در بخش « انديشه » در سايت امروز اشاره كوتاهي به افكار «رزا لوكزمبورگ» شده است.

 

1976م:«سارا جين مورSara Jane Moore» چهل و دو ساله و مادر چهار فرزند كه قصد ترور جرالد فورد رئيس جمهور وقت آمريكا را كرده بود 15 ژانويه 1976 به اين جرم به حبس ابد محكوم شد. وي در دادگاه به عمل خود اعتراف كرده و گفته بود: «وقتي كه از قانون كاري ساخته نباشد، بايد از تفنگ استفاده كرد.». وي كه قبلا پرستار بيمارستان بود در 42 سالگي به صف ناراضيان آمريكايي پيوسته بود و در سپتامبر 1975 هنگامي كه فورد در شهر سانفرانسيسكو از هتل اقامتش بيرون آمده بود تپانچه خود را به سوي او نشانه رفته بود كه يك رهگذر زير دستش زده بود، گلوله به خطا رفتة بود و فورد نجات يافته بود.

در آن زمان، رسانه هاي آمريكا گزارش كرده بودند كه «سارا» قبلا پنج بار شوهر كرده بود ولي در هيچيك از آنها موفق نبود. وي همچنين در تحصيل و كار شكست خورده و تحصيل در دانشكده پرستاري را ناتمام گذارده بود. به ادعاي اين رسانه ها، سارا مدتي هم «خبرچين» اف بي آي شده بود و در اين ماموريت با ناراضيان آشنا شده و به صف آنان پيوسته بود.

 

Sara Jane Moore


2005م:مقامات روسيه از «ماچيمورا» وزير امور خارجه وقت ژاپن كه 13 ژانويه 2005 وارد اين كشور شده بود استقبالي سرد كردند. آنان به او، نه وعده حل مسئله جزاير كوريل را دادند و نه امضاي پيمان صلح. مقامات روسيه گفته بودند كه اين كار نياز به بررسي بسيار طولاني دارد. رسانه هاي غرب كه اين خبر را منتشر كرده بودند نوشته بودند كه اين تحول هم نشانه سخت شدن سياست روسيه است كه بيش از هر كشور ديگر، سلاح اتمي و موشك دارد و بار ديگر مي خواهد با تكيه برآنها كه مي توانند چهل بار كره زمين را نابود سازند سخن بگويد.


2005م: 13ژانويه 2005 پانزده تن از دستگير شدگان تظاهرات سال 2004 ضد سلطنت در كشور سعودي به شلاق و زندان محكوم شدند كه يكي از آنان زن است. اين نخستين بار در يك كشور است كه ناراضي سياسي به خوردن شلاق در ملاء عام محكوم مي شود. هر يك از اين محكومان بايد يكصد تا 250 ضربه شلاق تحمل كنند. به محكوم زن در محوطه زندان زنان و به دور از چشم مردها شلاق زده مي شود. اعلام مجازات اين 15 تن در حالي بود که محاكمه ساير دستگير شدگان ادامه داشت.


2009م:تصميم به بازنشسته كردن ناو هواپيمابر آمريكايي «جان اف كندي» با مخالفت نمايندگان ايالت ويرجينيا در كنگره آمريكا رو به رو شده بود که موفق شدند آن را چهارسال به تاخير اندازند. اين نمايندگان پارلماني گفته بودند که اگر «كندي» باز نشسته شود؛ بيش از پنج هزار شغل و اعتبارات مالي ديگر مربوط به آن از ايالت آنان مي رود كه برابر است با يك ميليارد دلار زيان در هر سال. در ناو هواپيمابر جان اف كندي که در پايگاه نورفك( ويرجينيا) مستقر بود پنج هزار و پانصد نفر كار مي كردند كه با بازنشسته شدن ناو به نقاط ديگر منتقل مي شدند. اين ناو بالاخره در سال 2009 بازنشسته شد.

 

2006م:جمعه شب 13 ژانويه 2006 گزارشها، تفسيرها و مصاحبه هاي مربوط به قضيه اتمي شدن ايران بخش بزرگي از اخبار شبكه هاي تلويزيوني آمريكا را به خود اختصاص داده بود. اين گزارش ها با پخش مصاحبه مشترك جورج بوش رئيس جمهور وقت آمريكا و بانو «آنجلا مركل» رئيس دولت آلمان آغاز شده بود.

در اين مصاحبه كه در پي مذاكرات سران دو دولت در كاخ سفيد انجام شده بود، جورج بوش گفت: ايران اتمي تهديدي براي امنيت جهان و به ويژه اسرائيل خواهد بود. وي افزود: كوشش من اين بوده است كه با همكاري سران ساير دولتها، براي مسئله اتمي ايران راه حل ديپلماتيك بيابيم. براي ما قابل قبول نيست كه ايران به اسلحه اتمي مجهز شود. من و «مركل» در قبال مسئله اتمي شدن ايران اتفاق نظر داريم و در آنچه كه بايد صورت گيرد تا از اين جاه طلبي جلوگيري شود متحد هستيم. ما همچنان موافق ادامه راههاي ديپلماتيك هستيم و با ارجاع قضيه به شوراي امنيت سازمان ملل وحدت نظر داريم.

بوش گفت كه نمي تواند از هم اكنون پيشداوري كند كه چه تصميمي در شوراي امنيت گرفته خواهد شد و افزود: چون كار به اينجا رسيده است، ما هم اكنون در حال تبادل نظر و مذاكره با دولت هاي ديگر هستيم تا به يك استراتژي واحد دست يابيم. بوش گفت كه اعضاي شوراي امنيت با اقدام خود بايد به ايران پيام دهند كه رفتارش پذيرفتني نيست.

بوش سپس به دادن پاسخ به پرسش هاي روزنامه نگار پرداخت و در پاسخ به يك سئوال كه آيا درست است که روابط آمريكا با آلمان در زمان حكومت شرودر چندان دوستانه نبود با كمي مكث گفت: بله.

بوش سپس گفت ما و دوستانمان در آلمان منافع مشترك را درك مي كنيم و من از مساعي آلمان در كمك به آمريكا (درقبال مسئله ايران) سپاسگزار هستم.

در اين مصاحبه مشترك، مركل به نوبه خود اظهارداشت كه ايران همه پيشنهادهاي ما و حتي روسيه را رد كرده و ما نبايد مرعوب دولت ايران شويم. شبکه هاي تلويزيوني درباره اظهارات جورج بوش به کسب نظر پرداخته بودند از اين قرار:

ويليام (بيل) كلينتون رئيس جمهوري پيشين آمريكا در اظهار نظر خود در قبال مسئله اتمي ايران كه جمعه شب از شبكه «سي بي اس» پخش شد به طور ضمني دولت بوش را از دست زدن به هرگونه اقدام نظامي برضد ايران برحذر داشت و گفت: ايران، عراق و يا افغانستان نيست. مسائل با ايران راه حل نظامي ندارد.

در اين زمينه، بانو مادلين آلبرايت وزير امور خارجه كابينه كلينتون كه نظر او استعلام شده بود گفت: با نگاهي به نقشه جغرافيايي، مي بينيم كه ايران كشوري است پهناور و كوهستاني، مراكز تحقيقات اتمي اش متعدد و پراكنده اند، لذا از حمله نظامي به ايران نتيجه مورد نظر به دست نخواهد آمد و تنها سبب خواهد شد كه مردم ايران با هم متحد شوند و ....

«مالا شنكو» پژوهشگر امور روسيه در بنياد «كارنگي» ضمن ابراز نظر در اين باره، گفته بود كه به تصور وي اشارات موافق مسكو به ارجاع مسئله ايران به شوراي امنيت يك «ژست» دولت روسيه در برابر اصرار غرب است. به نظر او، روسيه همكاري اش را با ايران از دست نخواهد داد. اگر قضيه به شوراي امنيت ارجاع شود خواهيد ديد كه چه بازي هايي در آنجا صورت خواهد گرفت. به هرحال گمان نمي رود كه چين بر تحريم ايران صحه بگذارد.

«مولر» پژوهشگر بنياد آلماني بررسي امنيت بين المللي در برلين نظر خود را در اين زمينه چنين ابراز كرده بود: تحريم ايران اثر چندان بر زندگي آن كشور نخواهد داشت، ولي از دست رفتن روزانه دو ميليون و هفتصد هزار بشكه نفت تاثير جهاني خواهد داشت و جهانيان آن را لمس خواهند كرد و واكنش منفي نشان خواهند داد.

در اين ميان، وزير امور خارجه انگلستان به راديو ـ تلويزيون بي بي سي گفته بود: اگر ايران همچنان مبارز طلبي كند و اندرزهاي شوراي امنيت را نپذيرد راهي جز تحريم آن باقي نخواهد ماند، ولي مفسراني كه نظر آنان استعلام شده بود گفته بودند كه بعيد مي دانند كه چين و روسيه تمايل چندان به «تحريم» نشان دهند. اين مفسران در عين حال به قانون موضوعه اخير پارلمان ايران اشاره كردند و گفتند كه دست دولت اين كشور با اين قانون بسته است. آنان همچنين روي آخرين اخطار ايران تاكيد كرده و گفته بودند كه ايران مي گويد كه اگر قضيه به شوراي امنيت احاله شود بلافاصله به همكاري خود با آژانس بين المللي نيروي اتم پايان خواهد داد و دولت فعلي ايران (احمدي نزاد) نشان داده است كه انعطاف دولت قبلي اين كشور را ندارد.

اظهارات جمعه شب (13 ژانويه 2006) «ونگ گوانگيا» نماينده چين در سازمان ملل نظر آن دولت در قبال اين قضيه را تا حدي زياد روشن ساخت كه تاكيد كرد: ارجاع مسئله اتمي ايران به شوراي امنيت، راه حل نيست. اين كار، مسئله را پيچيده تر مي سازد. چين مخالف ارجاع مسئله ايران به شوراي امنيت است. چين عقيده دارد كه طرح مسئله در شورا، معارضه طرفين (ايران و غرب) را تسريع و تشديد خواهد كرد كه به سود صلح و امنيت جهان نيست. اگر مسئله به شورا ارجاع شود نه تنها نتيجه نخواهد داشت بلكه يكي از دو طرف (ايران و غرب) و يا هر دو خشن تر خواهند شد كه عواقب سوء براي امنيت و صلح جهان دارد.

 

بوش و مركل در كاخ سفيد دست اتحاد مي دهند

 

2006م:حزب اقليت فدراسيون آفريقاي جنوبي 11 ژانويه 2006 بانو «فومزيل ملامبو نگوكاPhumzile Mlambo Ngcuka» معاون رئيس جمهوري اين کشور را متهم كرد كه براي ديدار از امارات عربي خليج فارس كه يك سفر خصوصي بوده از هواپيماي دولتي استفاده كرده و از اين رهگذر به ملت زيان مالي وارد ساخته و دستگاه قضايي بايد به اقدام او رسيدگي كند. دليل خصوصي بودن اين مسافرت، نداشتن ماموريت دولتي و همراه بردن اعضاي خانواده اش بوده بود. اين نخستين بي احتياطي فومزيل نيست، يك شركت نفتي نيز چند سال پيش به اشاره وي در زماني كه وزير معادن و انرژي فدراسيون آفريقاي جنوبي بود به مبارزات انتخاباتي كنگره ملي آفريقا بيش از نصاب قانوني، كمك مالي كرده بود. فومزيل در زمان واردشدن اتهام (سال 2006) 51 ساله بود.

 

Phumzile Mlambo Ngcuka

 

1953: ( دي ماه سال1332 ) برغم مخالفت مردم و يك رشته تظاهرات خونين ، سفارت ايران در لندن و سفارت انگلستان در تهران باز گشوده شدند و دو روز بعد راجر استيونسون سفير انگلستان در تهران و علي سهيلي سفير ايران لندن شد .

1955: سناي امريكا بدون راي مخالف تصويب كرد كه كار بازرسي كارمندان سازمانهاي عمومي از نظر وفاداريشان به دولت آغاز شود.

1965: وينستون چرچيل دولتمرد محافظه كار انگليسي دچار سكته مغزي شد و 15 روز بعد ( سي ام ژانويه ) در 91 سالگي در گذشت.

1973: نيكسون رئيس جمهوري وقت آمريكا دستور قطع هر گونه حمله نظامي به شمال ويتنام را صادر كرد.

منبع:iranianshistoryonthisday.com

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------