مسئولان تئاتری، تئاتر نگاه نمی‌کنند



اخبار,اخبارفرهنگی وهنری,تئاتر

 عارف شریفی که کارشناسی تئاتر را در دانشگاه شهسوار و ارشد کارگردانی تئاتر را در دانشگاه هنر تهران خوانده است و جایزه بهترین کارگردانی برای نمایش هملت از جشنواره ترنج را در کارنامه دارد، از ۱۶ تا ۳۰ مهرماه ۱۳۹۷ کاری متفاوت را در تماشاخانه هنر به روی صحنه برده است. گفت‌وگوی ما را با او بخوانید.

در مورد ایده نمایش برای ما صحبت کنید، ایده اولیه چه بود و در طول تمرینات به چه سمتی هدایت شد؟
کار کاملا به صورت کارگاهی جلو رفت و مفید ۱۵ ماه تمرین را در پی داشت. ایده نخست از رمان «حصار و سگ‌های پدرم» از «شیرزاد حسن» گرفته شده بود. رمان با یک سری ایده‌هایی که در ذهن من بود مثل تکرار، همسو بود. آنجا هم پدری هست که خانه بزرگی دارد، دورش را حصار کشیده و اجازه نمی‌دهد کسی از این خانه خارج شده و یا به آن وارد شود. این موقعیت ابتدایی بود و ما سعی کردیم بیشتر روی مکان تمرکز کنیم؛ مکانی که قوانین خودش را دارد و تمام این قوانین را جلاد تعریف کرده است. ایده ابتدایی به مثابه یک دوربین است که دارد از بالا به خانه نگاه می‌کند؛ وارد آشپزخانه شده، بیرون می‌آید، وارد اتاق می-شود، بیرون می‌آید و به همه قسمت‌های خانه سر می‌زند. ایده اولیه مبتنی بر موقعیت بود، موقعیتی که به هیچ عنوان جلورونده نیست.

اما ایده دیگری که در خیلی موقعیت‌ها سوار بود، مفهوم جریان «سیال ذهن» است. «ژیل دولوز» مفهومی دارد به نام «تکرار و تفاوت» و اینگونه تعریف می‌کند که تکرار به ما یاد می‌دهد عمل ما قبل ما چه چیزی بوده است. خود عمل تکرار کردن، مسئله مورد بحث در اجرای ما است که شاخه‌ای از گذشته را هم شامل می‌شود؛ یعنی بعضی چیزها که تکرار می‌شود، در لحظه ما را به گذشته برمی‌گرداند یا وارد یک مسیر ذهنی می‌کند که می‌توانیم به این موقعیت فکر کنیم، به عبارتی، زمان حال چیزهایی را در زیست ما تکرار می‌کند که این تکرار، گذشته را برای‌مان ما تداعی می‌کند.

داستان نمایش را می‌توان فهمید اما نمی‌توان تعریف کرد، دلیل این موضوع چیست؟
 در رابطه با داستان باید بگویم کار ما بسیار تجربی بود و سعی کرده بودیم عناصری که در حال حاضر در تئاتر وجود دارد را کنار بگذاریم. قصد ما این بود که موقعیت‌هایی را در این خانه ببینیم، موقعیت‌هایی به شکل‌های مختلف و دیالوگ‌هایی که از زبان آدم‌های مختلف تکرار می‌شود. اینکه ما موقعیت، تکرار، ابتدا، انتها، ترس و همه اینها را می‌فهمیم اما نمی‌توانیم تعریف کنیم در واقع به مفهوم نتیجه‌گیری برمی‌گردد، چیزی که مخاطب به دنبال آن است و ما قصد نداشتیم به مفهوم گل‌درشتی به نام نتیجه‌گیری برسیم.

قصد بر این بود که مخاطب در این فضا قرار بگیرد و با توجه به همه اتفاقات و روابطی که می‌بیند به نتیجه شخصی خودش از دیدن این نمایش برسد. در این راستا باید رجوعی به شعرهای مدرن داشته باشیم از شاعرانی مانند «پل والری» یا «آرتور رمبو». سوال اینجاست که شما وقتی این اشعار را می‌خوانید آیا می-توانید توضیح بدهید در مورد چه هستند؟! آیا این شعر قابل تعریف است؟ ساختار کل اثر شاعرانه است اما تعریف کردنش سخت است. در سینما هم می‌توانیم به کارهای تارکوفسکی یا آنجلوپولوس، ارجاع بدهیم. در این قسم کارها هم، تعریف کردن قصه سخت است. چرا سخت است؟! چون نمی‌خواهد چیزی را بگوید که شما بعد از دیدن آن بتوانید به گزاره تبدیلش کنید.

من ارجاع می‌دهم به تئاتر کانتور. هنوز هم بعد از سی، چهل سال کسی نمی‌تواند به طور دقیق بگوید نمایش کانتور در مورد چه چیزی بوده است، آدم‌های مرده‌ای که سر از قبر بیرون آورده، کنار هم می‌نشینند و گفت‌وگو می‌کنند؛ شاید این به اعتقاد او و باورش به رستاخیز برمی‌گردد، شاید هم نه! اما نکته مهم در مورد این کارها احتمال دل‌زدگی تماشاگر است، این ریسک وجود دارد که مخاطب از این دست نمایش‌ها خوشش نیاید و تصور کند این فقط یک فرم است؛ البته به قول سوزان سانتاگ فرم خودش بخشی از محتوا است.

در مورد اسم کار هم توضیح بدهید، «این خانه، من است» درست است یا «این، خانه‌ من است»؟
قطعا اولی! نویسندگانی مانند «پروست» یا «جویس» دست به ساخت واژه می‌زدند. ساخت واژه چیزی است که در ادبیات مدرن وارد می‌شود و برای ما نیز مهم بود و سعی کردیم آن را انجام دهیم. وقتی می‌گویید «این خانه‌ من است»، بحث مالکیت وسط می‌آید، یعنی این خانه مالِ من است ولی وقتی می‌گویید «این خانه، من است» مانند این است که بگویید این موبایل، من است یا این کیف، من است؛ یک جور این همانی است، یعنی کلیت همه این عناصر، من است. به قول یکی از مخاطب‌ها شاید «این خانه، ما است»، یعنی خود اسم این اجازه را به شما می‌دهد که دخل و تصرف کرده و خود را در اجرا و درک آن سهیم بدانید.

پروسه تمرینات به چه صورت بود و تمرینات چطور به شکل فعلی اجرا هدایت شد؟
 ایده ما در تمرینات، در مورد بدن‌های مکانیکی یا «تن به مثابه ماشین» که «میرهولد» از آن حرف می‌زند نبود. تمرینات ما بسیار رئال بود، موقعیت می‌دادیم و بازیگرها به صورت بداهه اتود می‌زدند. این پروسه هر روز نوشته می‌شد و بعد به آن فکر کرده و موارد جذاب تمرینات را جدا می‌کردیم، مواردی که به مفاهیم ذهنی ما نزدیک بود.

قسمت‌هایی را حذف کرده، بخش‌هایی را اضافه می‌کردیم و مدام اتود می‌زدیم. تا شش ماه اول کاملا بداهه کار کردیم تا به ایده‌هایی که می‌خواستیم رسیدیم و نویسنده که از ابتدا با ما بود، بعد از این مرحله مستقیم ورود کرد، یعنی بعد از رسیدن به این مرحله که چه طور کنش‌ها را به واسطه تن ارائه دهیم. نکته اصلی در پروسه تمرین این بود که چه طور بتوانیم به تعاریف فردی برای کاراکترها برسیم، ما برای نشان دادن هر کدام از کاراکترها یک فرم مجزا داریم و این فرم کم کم ساخته شد.

نوبت به صحنه می‌رسد، سوال مهم این است که چرا صحنه شیب‌دار را برای اجرای این نمایش انتخاب کردید؟
شیب ذوزنقه‌ای صحنه برای من تداعی‌کننده تیغه گیوتن است و در واقع همه افراد این خانه به واسطه ترسی که در این خانه حاکم است، خود را هر روز و هر لحظه روی لبه گیوتن می‌بینند، حتی خود موسیو نیز روی این لبه حرکت می‌کند. در مورد ارتفاع شیب هم باید اشاره کنم ارتفاع سطح، موضع قدرت را نشان می-دهد و البته به خاطر چشم نواز بودن صحنه هم هست تا مخاطب از این که همه چیز را در یک سطح و یک ارتفاع نمی‌بیند لذت ببرد.

دلیل انتخاب تماشاخانه هنر که معمولا زیاد مورد استقبال اهالی تئاتر نیست، چه بود؟
ما در تماشاخانه هنر اجرا رفتیم و گفتیم اجرا رفتن در یک سالن کوچک خیلی بهتر از کلا اجرا نرفتن است. من می دانم که خیلی از مسئولان سالن‌ها، وقتی یکی از اجراهایی که برنامه‌ریزی کرده‌اند کنسل می-شود، سریعا به دوستان‌شان زنگ می‌زنند و کار با دو هفته تمرین در همان سالن به روی صحنه می‌رود. این فاجعه است، ناامید کننده است، توهین به گروهی مثل ماست که نزدیک دو سال زحمت کشیدیم. متاسفانه حتی بعضی از مسئولین سالن ها حاضر نبودند یک ساعت از وقت شان را برای دیدن کار بگذارند و اولین چیزی که به محض برقراری تماس می‌گفتند این بود که پول سالن فلان قدر می‌شود، اگر داشتیم وارد ادامه مکالمه می‌شدند و گرنه مکالمه را ادامه نمی‌دادند چه برسد که بیایند و کار را ببیند تا شاید قابلیت‌های نفهته در کار آنها را مشتاق کند.

کار شما از جشنواره دانشجویی کنار گذاشته شد، چه دلیلی داشت که کاری با این کیفیت و این حجم تمرینات از این جشنواره کنار گذاشته شود؟
متاسفانه چهار، پنج سال است که اتفاق ناخوشایندی در جامعه دانشگاهی افتاده و به جای این که دانشجوها را در کنار هم قرار بدهد، در مقابل هم قرار می‌دهند و من شروع این اتفاق را از جشنواره دانشجویی می‌دانم. شما سطح کارهای دانشجویی را دیده‌اید و می‌دانید کارها چه کیفیتی دارند، اما کار ما از جشنواره دانشجویی بدون هیچ دلیلی کنار گذاشته شد. متاسفانه داورهای جشنواره رفتارهای نامناسبی دارند، به خصوص آقای ی.ب که نمی‌تواند بیشتر از پنج دقیقه از اجرا را ببیند و جبهه‌گیری‌اش از همان ابتدا، آغاز می‌شود و باید متاسف بود به حال دبیر جشنواره که این افراد را به عنوان داور می‌پذیرد.

چه برنامه‌ای برای آینده این نمایش دارید؟
من امیدوارم که نمایش در جشنواره فجر دیده شود و به خاطر حضور در فجر بود که ما تصمیم گرفتیم در تماشاخانه هنر تا قبل از پایان مهرماه پانزده شب اجرا برویم و شرایط حضور در فجر را پیدا کنیم و ان‌شاالله بعد از فجر تلاش می‌کنیم کار را روی صحنه مولوی اجرا ببریم. و در پایان، تشکر می‌کنم از تک تک اعضای گروهم که بداخلاقی‌های من را تحمل کردند و این قدر انرژی گذاشتند.

از تمام عزیزانی که دو سال کمک کردند، کسانی که آمدند، رفتند و تجربه‌ای به یاد ماندنی را ساختند. تشکر می‌کنم از مسئولان دانشکده سینما تئاتر، از دکتر ناصر بخت، دکتر جلالی‌پور، آقای مهدی‌زاده، آقای فراهانی، آقای جاوید و همه عزیزانی که یاری‌مان کردند و در نهایت به قول حافظ شیرازی: «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» و این شعر را هم تقدیم می‌کنم به همه آدم‌هایی که آمدند و پشت کار حرف زدند، بدون اینکه بخواهند ذره‌ای انرژی بدهند.

 

روزنامه ابتکار

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------