آخرین اخبار فرهنگی - هنری

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

شمس‌لنگرودی: می‌خواستیم دنیا را عوض کنیم، دنیا ما را عوض کرد

پژوهشگر، خواننده و بازیگر پیشکسوت، گفت: احمد پوری خوب می‌داند که ما می‌خواستیم دنیا را عوض کنیم، اما دنیا ما را عوض کرد. به…

بزرگترین انگیزه زندگی «كیهان ملكی» چیست؟



اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید

در روزهایی كه سریال محبوب «روزگار جوانی» پخش می‌شد، كیهان ملكی، بازیگر خوب كشورمان صاحب یك دختر شد و نام متفاوت و زیبای ژرفا را برای او انتخاب كرد و حالا ژرفا كه به سنین نوجوانی رسیده با اشتیاق همان سریال را همراه پدر تماشا می‌كند.

ارتباط پدرها و دخترها همیشه در فرهنگ ما ارتباطی زیبا و صمیمانه بوده است؛ تا آنجا كه همه‌مان با جمله معروف «دخترها بابایی هستن» آشناییم. در گذشته شاید به دلیل برخی رسم و رسومات همیشه فاصله‌ای بین پدرها و دختران‌شان وجود داشت اما با عوض شدن زمانه و رفتن جامعه به سمت مدرنیته، ارتباط بین دختران و پدران نیز صمیمانه‌تر و دوستانه‌تر شده است.

در روزهایی كه سریال محبوب «روزگار جوانی» پخش می‌شد، كیهان ملكی، بازیگر خوب كشورمان صاحب یك دختر شد و نام متفاوت و زیبای ژرفا را برای او انتخاب كرد و حالا ژرفا كه به سنین نوجوانی رسیده با اشتیاق همان سریال را همراه پدر تماشا می‌كند.

 

در یك عصر بارانی میزبان این پدر و دختر دوست‌داشتنی شدیم و با آنها درباره ارتباط‌شان، خاطرات‌شان و. . . گپ و گفت صمیمانه‌ای داشتیم كه خواندنش برای‌تان خالی از لطف نیست.

ارتباط دوستانه ما
ژرفا ملكی: ارتباط من و بابا ارتباطی دوستانه است و از خیلی از ارتباط‌های پدر و دختری كه در اطرافم می‌بینم یا می‌شنوم صمیمانه‌تر است. ما به هم اعتماد داریم و بحث‌های‌مان هدف‌دار است؛ یعنی می‌دانیم باید در مورد چه چیزهایی با هم صحبت كنیم و چطور به نتیجه برسیم.

 

اخبار,اخبار فرهنگی,كیهان ملكی

من همین ارتباط صمیمانه را با مادرم هم دارم ولی معمولا اگر سوالی داشته باشم با پدرم مطرح می‌كنم. از ارتباطی كه با بابا دارم كاملا راضی‌ام و حس می‌كنم نیازهایم به عنوان یك فرزند از طرف پدرم كاملا تامین می‌شود. خیلی خوشحالم كه از طرف بابا و مامان درك می‌شوم.

بزرگترین انگیزه زندگی من
كیهان ملكی: مهم‌ترین انگیزه‌ام برای زندگی ژرفاست. به همه وجود دخترم می‌بالم؛ از بخش‌هایی كه به من مربوط است مانند نام زیبایش و بخش‌هایی كه به من مربوط نیست مانند استعدادهای ویژه و فراوانش.

دختر با استعداد من
كیهان ملكی: می‌دانم همه پدرها و مادر‌ها تصور می‌كنند فرزندشان خاص است و من هم از این قاعده مستثنا نیستم اما وقتی از استعداد‌های دخترم صحبت می‌كنم تنها تصور من نیست و خیلی از دوستانی كه نظرشان در این مورد معتبر است و به اصطلاح ذی‌صلاح هستند به من تاكید كرده‌اند كه این استعداد‌ها را جدی بگیرم و در جهت رشد آنها تلاش كنم.

 

ژرفا به ادبیات علاقه‌مند است اما این علاقه صرفا در كتابخوانی خلاصه نمی‌شود. دخترم كتابخوان است و سواد بالایی در حوزه ادبیات و بخش نوشتن دارد. همین‌طور قلم بسیار وزین و كارآیی دارد. به دخترم قول داده‌ام نوشته‌هایش را ثبت و ضبط كنم و درصدد هستم جایی مناسب برای این كار پیدا كنم.

ژرفا سینما و تئاتر را هم به‌خصوص در بخش‌های كارگردانی و نمایشنامه‌نویسی دوست دارد. كارگردانی تئاتر را تجربه كرده و طبع شعر هم دارد و اتفاقا برخی از دوستان شاعرم، شعرهایش را به لحاظ ادبی تایید كرده و به من گفته‌اند كه این استعداد را در حد یك ذوق و شوق نوجوانانه نبینم و جدی بگیرم.

به علایق ژرفا احترام می‌گذارم
كیهان ملكی: دوست داشتم ژرفا تا به سن بلوغ نرسیده كار در سینما را تجربه نكند و وقتی به سن استقلال فكری رسید، خودش در این زمینه تصمیم بگیرد. عالم سینما به‌شدت جذاب است و كسی كه در كودكی وارد این دنیای گیرا شود، ممكن است تا آخر درگیر این حرفه بماند ولی من دوست داشتم دخترم به سنی برسد كه خودش تصمیم بگیرد. این موضوع هم توافقی بود و از همان اول با دخترم در این زمینه صحبت كردم و به او گفتم تا زمان رسیدن به دوران بلوغ فكری و زمانی كه بتواند خودش در مورد علایقش تصمیم بگیرد، بهتر است به شكل جدی وارد سینما نشود.

كتابخوانی یكی از لذت‌های زندگی من است
ژرفا ملكی: كتاب خواندن یكی از لذت‌های زندگی من است. كتابخانه اتاقم كاملا پر است و دیگر جایی ندارد؛ به‌طوری كه كتاب‌های جدیدم را گوشه اتاق چیده‌ام. در خواندن كتاب خودم را محدود نمی‌كنم و هیچ پیشنهادی را در زمینه كتاب رد نمی‌كنم. همیشه وقت برای كتاب خواندن كنار می‌گذارم؛ مگر اینكه در دوره امتحانات باشم.

 

الان یكی از غصه‌هایم این است که به‌خاطر امتحاناتم مدتی است نتوانسته‌ام كتاب بخوانم. در شرایط فعلی هم سعی می‌كنم حداقل شبی دو صفحه كتاب بخوانم؛ البته تا قبل از اینكه از شدت خواب‌آلودگی بیهوش شوم. (می‌خندد)

پدر و مادرم به روز هستند
ژرفا ملكی: شاید برخی از نوجوانان یا جوانان حس كنند از طرف پدر یا مادرشان درك نمی‌شوند اما خداراشكر من هرگز چنین مشكلی نداشته‌ام. بابا و مامان كاملا به روز هستند و مرا می‌فهمند؛ البته گاهی از اینكه سرم زیادی توی گوشی‌ام باشد، ناراحت می‌شوند. (می‌خندد)

كیهان ملكی: این مشكل همه خانواده‌هایی است كه نوجوان در خانه دارند. (می‌خندد) ما زمان‌های توافقی داریم كه این مشكل را مرتفع كرده است.

ژرفا ملكی: از ساعت چهار تا 9 شب گوشی‌ام خاموش است و به درس و كارهای روزمره‌ام می‌رسم و بعد گوشی آزاد می‌شود. (می‌خندد)

كارگردانی در سینما را دوست دارم
ژرفا ملكی: كلاس سوم دبیرستان هستم و ریاضی می‌خوانم اما علاقه اصلی‌ام هنر است. نوشتن را خیلی دوست دارم. در سینما كارگردانی را دوست دارم و در تئاتر نمایشنامه‌نویسی را. بازیگری در تئاتر را تجربه كرده‌ام و به نظرم كاملا با بازی در سینما متفاوت است. از اینكه تجربه‌های مختلفی در زمینه‌های هنری داشته باشم، لذت می‌برم ولی اگر قرار باشد یكی از آنها را به شكل كاملا جدی ادامه دهم، قطعا كارگردانی سینماست.

پدر و مادر سختگیری هستیم
كیهان ملكی: دخترم یكی‌یك‌دانه است اما واقعا لوسش نكرده‌ایم، برعكس خیلی هم به طفلك سخت گرفته‌ایم. (می‌خندد) نمی‌گویم پدر و مادری ایده‌آلیست هستیم اما همیشه در حد توان بهترین‌ها را برای دخترمان مهیا كرده‌ایم و در مقابل از او انتظار داشته‌ایم در جهت بهتر شدن زندگی‌اش تلاش كند. انصافا در این مسیر خودش هم با ما همراه بوده و گله و شكایتی نداشته است.

خانواده همدل
ژرفا ملكی: خوشحالم كه بابا و مامان به خواسته‌ها و آرزوهایم اهمیت می‌دهند و با من همدل هستند. وقتی خواسته‌ای را مطرح می‌كنم اول حسابی با من در موردش صحبت می‌كنند و می‌پرسند: «مطمئنی این چیزی را كه می‌خواهی، برایش برنامه‌ریزی داشته‌ای و یك هوس گذرا نیست؟» و بعد از صحبت‌های‌مان هر كمكی لازم داشته باشم، انجام می‌دهند؛ البته منظورم از این خواسته‌ها نیازهای مادی نیست و اغلب‌شان معنوی است؛ مانند همان توجه به علایقم، انتخاب رشته‌ام و. . . .گاهی ممكن است در خلال این صحبت‌ها نتوانیم یكدیگر را متقاعد كنیم؛ حتی در این مورد هم یكی از ما كاملا و صددرصد حق را به خودش نمی‌دهد و سعی می‌كنیم یك راه میانه پیدا كنیم.

كیهان ملكی: خلاصه كلام اینكه سعی می‌كنیم  به حق انتخاب همه احترام بگذاریم . (می‌خندد)
 
نقش‌های ما
ژرفا ملكی: تماشای تئاتر یكی از بهترین و لذت‌بخش‌ترین تفریحات مشترك من و باباست. خانه ما به مركز شهر و سالن‌های تئاتر دور است و طبعا خودم تنها نمی‌توانم به تماشای تئاتر برم؛ ضمن اینكه صحبت‌های‌مان بعد از تماشای تئاتر به اندازه دیدن آن لذت‌بخش است. (می‌خندد) برنامه تماشای فیلم هم داریم. گاهی هم با هم كتاب می‌خوانیم.

كیهان‌ملكی: شاید جالب باشد بدانید ما در خانه‌مان شخصیت‌های مختلفی را مانند تئاتر اجرا می‌كنیم. هركدام از ما سه نفر چندین تیپ و شخصیت مختلف را به فراخور حال و احوال‌مان اجرا می‌كنیم.

 

این هم یكی از سرگرمی‌های ما در خانه است. یكی از شخصیت‌ها كرمك است و یكی‌شان گربه و دیگری یك پیرمرد خسیس. (می‌خندد)

نگرانی‌های اولین روز تولد ژرفا
كیهان ملكی: من و همسرم دوست داشتیم جنسیت فرزندمان را تا روز تولد ندانیم اما درست شب قبل از تولد ژرفا خوابی دیدم و صبح آن روز به همسرم گفتم: «برو یك دختر برای من به دنیا بیاور.» (می‌خندد)

البته این روز نگرانی‌هایی هم به همراه داشت. به خاطر ماده بیهوشی كه به همسرم تزریق شده بود، ژرفا در ساعات اول تولدش نمی‌توانست شیر بخورد و دكتر ما هم كه خیلی آدم صریحی بود به من گفت احتمال اینكه دخترم مشكل مغزی داشته باشد، زیاد است.

 

من در آن شرایط كه همسرم نیاز به مراقبت داشت به‌شدت نگران دخترم هم بودم. خلاصه یك روز گذشت و حال ژرفا خوب شد ولی نگرانی و دلهره‌ای كه آن روز تجربه كردم را فراموش نمی‌كنم.

دوست داشتم دخترم بلبل‌زبانی كند
‌كیهان ملكی: پیش از اینكه صاحب بچه شوم دوست داشتم دختری داشته باشم آتش‌پاره كه مرتب بلبل‌زبانی كند و از در ودیوار بالا برود كه خوشبختانه دقیقا همین‌طور هم شد. (می‌خندد)

ژرفا ملكی: اینقدر‌ها هم بازیگوش نبودم؛ به نظر خودم بچه آرامی بودم. (می‌خندد)

كیهان ملكی: تو خوب یادت نیست عزیزم. (می‌خندد) اما در عین بازیگوشی، مودب، سرزنده و حرف گوش كن هم بودی.

تولد ژرفا نقطه عطف زندگی‌ام است
‌كیهان ملكی: پدر شدن نقطه عطف زندگی‌ام است؛ به‌طوری كه می‌توان گفت زندگی‌ام به دو بخش قبل از تولد دخترم و بعد از آن تقسیم می‌شود. آنچه مسلم است شما با فرزند‌دار شدن تغییری بزرگ را در زندگی تجربه می‌كنید.

 

تا پیش از بچه‌دار شدن شما تنها لیدر زندگی خودتان و همسرتان هستید ولی پس از آن مكلف می‌شوید برای كسی كه خودش تصمیم نداشته به این دنیا بیاید، هدفمند زندگی كنید و تبدیل به یك انسان دیگر ‌شوید.

«روزگار جوانی» را دوست دارم
ژرفا ملكی: كلا فیلم‌های و سریال‌هایی كه بابا در آنها بازی كرده را دوست دارم ولی «روزگار جوانی» برایم سریال محبوب‌تری است؛ به خصوص اینكه اغلب نقش‌های بابا جدی بوده ولی در این سریال رگه‌های كمدی وجود دارد. اتفاقا جدیدا بعضی قسمت‌های این سریال را دوباره شب‌ها می‌بینم و كلی هم لذت می‌برم. جالب اینكه تولد من همزمان با تولید و پخش این سریال بوده است.

 

اخبار,اخبار فرهنگی,كیهان ملكی


دوست داشتم ژرفا به موسیقی علاقه‌مند باشد
كیهان ملكی: هر پدر و مادری آرزوها و رویاهایی برای فرزندان‌شان دارند. من هم مانند همه پدرها رویاهایی داشته و دارم؛ البته این رویاها باعث نمی‌شوند واقع‌بین نباشم و دخترم را مجبور به كاری کنم كه به آن علاقه‌ای ندارد. برای مثال دوست داشتم ژرفا موسیقی بیاموزد ولی خودش علاقه‌ای به فراگیری موسیقی و نواختن ساز ندارد؛ البته از علاقه‌مندان پیگیر موسیقی است اما فقط برای شنیدن.

ژرفا ملكی: به نظر من هر كسی می‌تواند در یكی از حیطه‌های هنری موفق عمل كند و فعال باشد و با اصرار كسی به چیزی علاقه‌مند نمی‌شود.

 

موسیقی هنر من نبود. من حتی مدتی آموزش گیتار دیدم و تمرین می‌كردم ولی در نهایت متوجه شدم موسیقی هنر مورد علاقه من نیست و در آن نمی‌توانم پیشرفت كنم.


كیهان ملكی: ژرفا سازهای دیگر را امتحان كرده ولی خب علاقه چندانی به نواختن ندارد؛ البته در زمینه آواز مستعد است و به خواندن علاقه هم دارد.

علت كم‌كاری من
كیهان ملكی: متاسفانه در سال‌های اخیر من و خیلی از دوستان و همكارانم كم‌كار شده‌ایم. دلیلش هم برای‌مان مشخص نیست.

 

به دلایل نامشخصی برخی از بازیگران مرتب سركار هستند و گاهی حتی همزمان در چند فیلم و سریال بازی می‌كنند ولی عده‌ای جزو حذفی‌ها هستند.

جالب اینكه معمولا علت كم‌كاری‌ام را به سمت خودم بر‌می‌گردانند و توپ را داخل زمین من می‌اندازند و می‌گویند: «تو خیلی سختگیر هستی.» سختگیری هم اگر باشد بین پیشنهادهایی است كه به من می‌شود و می‌دانم حالا كه باید یكی از این فیلمنامه‌ها را انتخاب كنم، طبیعتا سعی می‌كنم بهترین را انتخاب كنم؛ ضمن اینكه من هم مانند هر بازیگری دوست دارم در كارهای خوب بازی كنم؛ البته خدا را شكر می‌كنم چون در نهایت هر سال در یك كار خوب حضور داشته و دارم.

بازی در فیلم آرمانشهر
كیهان ملكی: من دوستی به نام وحید رحمانی دارم كه از بچه‌های تئاتر است. او در فیلم«آرمانشهر» در بخش كستینگ(انتخاب بازیگر) همكاری داشت و مرا برای بازی در یكی از نقش‌ها انتخاب كرد. من به این دوست اعتماد داشتم و خیلی هم دوست داشتم تاجیكستان را ببینم و به همین خاطر بازی در این نقش را قبول كردم. نقش من در این فیلم خیلی كوتاه بود اما برایم بدیع بود و تازگی داشت.

 

شخصیتی كه در این فیلم بازی می‌كنم در جنگ آسیب دیده و خیلی مشخص نیست كه دركی از جهان اطرافش دارد یا خیر. فیلمنامه این فیلم را امیر آقایی نوشته و از طرف كشور افغانستان برای شركت در آكادمی اسكار انتخاب و ارسال شده است.
 
حضور در بالیوود
كیهان ملكی: سال گذشته در سریال «مسافر خورشید» به كارگردانی آقای شاه‌حاتمی بازی كردم. بخش‌های از این سریال در ایران فیلمبرداری شده و بخش‌هایی در هند، كه من در قسمت هند بازی داشتم.

 

برای بازی در این سریال به بمبئی و بالیوود رفتم. در بمبئی استودیوهای بالیوود را دیدم كه برایم بسیار جالب بود. با برخی از بازیگران بالیوودی هم گپ و گفت داشتم. محیط بالیوود را بسیار ایده‌آل دیدم و شرایط سینمای حرفه‌ای را درك كردم. بازی در این سریال تجربه جالبی بود. در این سریال نقش یك روحانی را دارم  که هم ظاهرم به نسبت سایر كارهایم متفاوت است و هم نقشم.

دوست داشتم اسم دخترم زیبا و خاص باشد
كیهان ملكی: دوست داشتم اسم دخترم تك باشد اما در عین حال مُصر بودم از آن اسم‌هایی نباشد كه برای پیدا كردن معنایش لغتنامه‌ها را زیر و رو كنیم و بعدا بفهمیم اسم یال ِ اسب فلان سردار بوده است. (می‌خندد) ژرفا نامی خوش‌آهنگ، خوش‌معنا و از همه مهم‌تر كاملا پارسی است. این كلمه همه قابلیت‌های نام شدن را دارد.

اتفاقا برای گرفتن شناسنامه به دردسر هم خوردیم چون اسم ژرفا را قبول نمی‌كردند اما وقتی اصرار مرا دیدند تصمیم‌گیری را به مركز صدور شناسنامه ارجاع دادند و در آن بخش دو نفر از مسئولان در مورد این اسم بحث كردند.

 

یكی از آنها معتقد بود باید برای تصمیم‌گیری جلسه تشكیل داد و دیگری معتقد بود این نام مشكلی ندارد و نباید برای همه تصمیم‌گیری‌ها منتظر جواب از روسا باشیم. در نهایت با این اسم موافقت شد و اتفاقا سال بعد كه فهرست اسامی از طرف ثبت احوال منتشر شد، این اسم هم در بین اسامی بود.

ژرفا ملكی: گاهی اسمم برای اطرافیان عجیب به نظر می‌رسد؛ مخصوصا اگر به فینگیلیش تایپ كنم كه دیگر اصلا سر درنمی‌آورند و با تعجب می‌پرسند: «این چه جور اسمی است؟» (می‌خندد) جالب اینكه بعضی‌ها حتی معنی اسمم را نمی‌دانند.

خاطره جالب ما
ژرفا ملكی: دوره دبستان تحقیق درس علوم داشتم و باید برای درست كردن یك كاردستی یك كره زمین كوچك تهیه می‌كردم اما نصف شب یادم افتاد كه كاردستی‌ام این كره را كم دارد.

 

بابا اصلا ناراحت نشد و به من گفت زودتر آماده شوم تا بریم ببینیم می‌توانیم كره زمین پیدا كنیم یا نه؟ خلاصه با بابا از جردن تا گیشا را به دنبال یك لوازم‌التحریرفروشی زیر پا گذاشتیم. همه مغازه‌ها آن وقت شب بسته بودند اما شانس آوردیم و یك مغازه پیدا كردیم و كره زمین را خریدیم.

 

نیمه شب بود و ما گرسنه ساعت‌ها به دنبال مغازه گشته ‌بودیم؛ به همین خاطر رفتیم پارك گفت‌وگو و ساندویچ خوردیم. پارك آن وقت شب خیلی خلوت بود و ما در سكوت شب با هم گپ می‌زدیم و بابا شروع كرد برایم قصه تعریف كردن ولی من به پایان قصه نرسیدم که خوابم برد. (می‌خندد)

كیهان ملكی: كلا من در كارهای عملی و كاردستی‌ها همیشه یار و یاور ژرفا بودم. (می‌خندد)

اخبار فرهنگی - مجله زندگی ایده آل

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------