همه چیز درباره مرگ خودخواسته «هادی پاکزاد»



«اتاق من پر از، سکوت بره هاست، سینه ام یه جنگل نعره غمگین اره هاست، این حال برای من یعنی اعتراض»؛ اینها آخرین اشعار در اولین آلبوم مجاز خواننده ای است که تن به مرگ خودخواسته داد.

هفته نامه تماشاگران امروز - هادی پاکزاد، خواننده، شاعر و نویسنده ای بود که بعد از 14 سال فعالیت در زمینه موسیقی سرانجام در سال 94 موفق به اخذ مجوز برای آلبومی با نام «تاریکی» شد، اما همین چند روز پیش خبر مرگ خودخواسته اش، طرفدارانش را شوکه کرد و این اتفاق باعث شد تا شایعه های زیادی در مورد چگونگی، دلیل و انگیزه این تصمیم او به وجود بیاید و در همان ساعات اولیه تبدیل به یکی از بحث های داغ شبکه های مجازی شود. مرگی با انگیزه های سیاسی، یک حرکت اعتراضی یا اتفاقی که در اثر مصرف قرص های توهم زا افتاده؟

اما اگر شایعه های اینترنتی را کنار بگذاریم و تنها به چند قطعه از آثار هادی پاکزاد گوش کنیم به راحتی قابل تشخیص است که انگیزه اش از این تصمیم به هیچ کدام از این شایعه ها ربطی ندارد و تنها دلیلش جهان بینی و نوع نگرشش نسبت به جهان هستی و ناامیدی است. این را تقریبا تمام دوستان و آشنایان او تایید می کنند. پاکزاد بدون شک بیش از هر چیز به فلسفه، فیزیک و شیمی علاقه داشت و این علاقه به وضوح در آثارش مشهود است.

 

اخباربازیگران,اخبارهنرمندان,پاکزاد

 

دغدغه های هستی شناسانه او تا آنجایی پیش می رود که در یکی از آخرین پست های فیسبوکش می نویسد: «تو فقط دهنت را ببند، عقاید محکمت را نگو؛ بیا با مفروضات من کمی دورتر برویم، از اینجا ببین که رهگذرها چه می بینند ما را از پشت پنجره، دو تا آدم در حال مکالمه؛ از آن ور خیابان دو نفر که معلوم هم نیست حرف می زنند، از پنجره خانه آن طرف جنسیت مان هم به سختی معلوم می شود؛ خفه شو و ببین هنوز فواصل فیزیکی تو را کوچک و خواصت را کم می کنند، دوست داری فکرهای بزرگ کنی، باشد؛ این فیزیک را در نظر بگیر و بفهم که باید از مشتقات آن مثل زمان و فاصله بگذری و بعد رویایت را اینقدر آب بدهی و جلوی آفتاب بگذاری تا سبز شود؟

آیا نمی بینی رویایت فقط بزرگ شده و در سرت نمی گنجد بی آنکه سبز شده باشد؟ گمشو و از آسیب زدن به من که خودم درخت خشک بزرگم روی دستم مانده، دست بردارد؛ قهوه و کافه برای زمانی بین دو جان- کندن است، نه نه! من از تو نمی خواهم واقع بین باشی؛ عکس این، می خواهم در جایی که می بینی، واقع شوی و مرا اینقدر درد رویا ندهی، من هم رویا- خانه ای آن بالا تو سرم دارم؛ هفت قلم، از درختچه های نوپا تا درختانی سالخورده و عظیم؛ می خواهی خانه را با رویاهایش از سرم بکنم و به تو بدهم؟ از رویاهای تو زیباتر دارم، بزرگ تر دارم؛ دست نیافتنی تر دارم، بیا همه اش مال تو! زبان به دندان بگیر و ببر، بگذار به فکر فردا جمعه ام باشم، بگذار این اداره رویاها یک روز را تعطیل باشد».

در گزارش پیش رو، کاوه آفاق (خواننده)، سعید برآبادی (نویسنده)، مسعود فیاض زاده (آهنگساز) و زینب آرمند (مترجم) که همه از دوستان پاکزاد بوده اند، اتفاق تلخ مرگ او را روایت می کنند.

جزییات مگر خودخواسته خواننده راک
جسد خواننده راک که در خانه اش دست به خودکشی زده بود، پس از 24 ساعت توسط برادرش پیدا شد. هادی پاکزاد روی دیوار خانه اش وصیت نامه ای نوشته بود و از کلیپ هایی گفته بود که داخل گوشی تلفن همراهش در خصوص خودکشی او وجود دارد.

ساعت 6:50 دقیقه عصر روز پنج شنبه ششم خردادماه بازپرس، سیدجواد حسینی و تیم بررسی صحنه جرم در جریان خودکشی مرد جوانی در خانه اش واقع در خیابان هاشمی شهر مشهد قرار گرفتند.

بررسی های اولیه پلیس نشان می داد مردی در تماس با مرکز فوریت های پلیسی 110 از کشف جسد برادر هنرمندش در داخل خانه مجردی او خبر داده است. با اعلام این خبر، بلافاصله بازپرس کشیک و تیم بررسی صحنه جرم در محل حادثه حاضر شدند. جسد در داخل هال یک واحد آپارتمان لوکس کشف شده بود. فردی که جسد را پیدا کرده بود خودش را برادر متوفی معرفی کرده و به شدت متاثر بود.

بلافاصله با دستور بازپرس، جسد برای مشخص شدن علت نهایی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد و اکیپی از کارآگاهان دایره جنایی مشهد ماموریت پیدا کردند تا با بررسی مدارک و مستندات موجود علت مرگ خواننده راک را کشف کنند. بررسی های اولیه کارشناسان پزشکی قانونی نشان می داد جسد غرق در خون متعلق به مرد 34 ساله ای است که با مصرف قرص اقدام به مرگ خودخواسته کرده است. از سویی زمان مرگ حدود 24 ساعت قبل اعلام شد.

 

اخباربازیگران,اخبارهنرمندان,پاکزاد

 

ماموران پلیس در بررسی های بیشتر به نوشته ای روی دیوار خانه برخورد کردند  که هادی با خودکار از انگیزه خودکشی اش نوشته بود و اینکه چندین کلیپ از خودش گرفته و در این رابطه توضیحاتی داده است. او نوشته بود کلیپ های گرفته شده داخل گوشی تلفن همراهش است و از خانواده اش خواسته بود تا آنها را ببینند.

در ادامه تحقیقات، برادر خواننده راک با بازپرس جنایی گفت: «برادرم تنها زندگی می کرد و از آنجایی که از او بی خبر بودم امروز برای دیدنش به خانه اش آمدم. هرچه زنگ زدم اکسی در را باز نکرد و من به ناچار به همراه چند نفر از دوستانم در را شکستیم و وارد خانه شدیم. با حضور در خانه با جسد برادرم مواجه شدم».

برادر متوفی به ماموران گفت: «هادی مدتی بود که تنها و گوشه گیر شده بود، با کسی حرفی نمی زد و در تنهایی خودش بود، اما به هیچ وجه فکر نمی کردیم که در حال نقشه کشیدن برای خودکشی است». بازپرس حسینی دستور تحقیقات بیشتر درخصوص انگیزه مرد جوان از این خودکشی و بازبینی کلیپ هایی که او درباره آن نوشته بود و همچنین علت اصلی مرگ را صادر کرد. مرگی که می توان در برابر انگیزه آن نوشت: بی انگیزگی. جهالت.

مسعود فیاض زاده: این اتفاق تلخ
«در شرایطی نیستم که بتوانم زیاد صحبت کنم. من سال ها با او کارکردم ولی متاسفانه حالا دیگر هادی نیست. داشتیم روی آلبومش کار می کردیم. من آهنگ ها را ساخته بودم و قرار بود بیاید و بخواند که این اتفاق تلخ افتاد».

کاوه آفاق: زندگی را جدی می گرفت
«من هم بیشتر از آن چیزی که در اخبار آمده نمی دانم اما از بچه های مشهد که پرسیدم گفتند به انتخاب خودش بوده و خودش این تصمیم را برای خودش گرفته. من تقریبا 10 سال بود که هادی را می شناختم و از طریق بچه های ماینوس 1 در کنسرتی که در مشهد داشت با او آشنا شدم. از آنجا به بعد بارها همدیگر را دیدم و با هم رفیق شدیم. آدمی که من می شناختم اهل این نبود که بخواهد با تصمیم خودش به زندگی اش پایان بدهد.

البته اخیرا او را ندیده بودم و ارتباطمان در حد چند تلفن و تبریک مجوز گرفتن آلبوم به هم بود و نمی دانم که چه تغییراتی در زندگی اش به وجود آمده بود. اصولا آدم شادی نبود ولی زندگی را جدی می گرفت و دوست داشت که زندگی کند. گواه حرفم هم این است که بالاخره تلاش هایش نتیجه داد و چندماه پیش مجوز اولین آلبوم رسمی اش را گرفت. کسی که برای مجوز گرفتن اقدام می کند قاعدتا امید به زندگی دارد و بعید است که چنین تصمیمی بگیرد. واقعا نمی دانم چه اتفاقی برایش افتاده بوده که اینچنین در روح و روانش تاثیر گذاشته بود که این تصمیم تلخ را بگیرد».

سعید برآبادی: همیشه می گفت فراموش کن
«من مدتی در دانشگاه فردوسی مشهد بودم و هادی را آنجا شناختم. بسیار درونگرا بود و آنقدر محافظه کار بود که اصلا نمی توانستی با او درددل کنی. می گفت حالم بد می شود و اعصابم داغان می شود. یادم است یک بار با رفقا از جاده اصفهان بر می گشتیم و آهنگ های او را در ماشین پلی کرده بودیم. وقتی به تهران رسیدم در فیسبوک به او پیغام دادم و گفتم در جاده کلی با آهنگ هایت حال کردیم. او هم گفت اصلا خاطره بازی با آهنگ ها را برایم تعریف نکن چون من داغان می شوم. به مسائل فیزیکی جهان خیلی فکر می کرد؛ مسائلی مثل زمان و از این قبیل بحث ها.

درواقع دغدغه های هستی شناسانه داشت و چون آدمی هم بود که رشته فنی- مهندسی خوانده بود شبیه به این خواننده ژیگول ها نبود. سعی می کرد مسائل و دغدغه هایش را در قالب ترانه بیان کند. همیشه می گفت فراموش کن. یادم است برای یک اجرا دنبال مجوز بود و خیلی برایش دردسر کشید. خلاصه اینکه من پیگیری کردم و مجوز آن اجرا را گرفتم. وقتی رفتم خبر مجوز را به او بدهم، اول کمی مکث کردم. او فکر کرد مجوز باز هم جور نشده. زد روی شانه ام و گفت فراموش کن.

این آخری ها هم خیلی زیاد از این جمله استفاده می کرد. هادی پسر خوبی بود و به نظرم در این دوره زمانه ای که موسیقی ایران کفگیرش به ته دیگ خورده، آدمی بود که موسیقی اش حرف داشت و به قولی درست و حسابی بود. آدمی بود که شبیه خودش بود و شبیه خیلی از خواننده های امروزی فتوشاپی نبود. در این دوره زمانه ای که همه پای اینترنت هستند هادی دنبال سوال هایش بود و موسیقی اش هم مثل خودش پخته بود».

 

اخباربازیگران,اخبارهنرمندان,پاکزاد

 

زینب آرمند: دنبال جاودانگی بود
«هادی را چند سالی بود که می شناختم و از لحاظ فکری خیلی شبیه به هم بودیم. قبل از آن هم موسیقی اش را پیگیری می کردم و اولین باری که قرار بود او را ببینم با خودم فکر می کردم که حتما قرار است یک آدم عجیب و غریب را ملاقات کنم. اما وقتی او را دیدم با یک آدم کاملا نرمال مواجه شدم. خیلی ساکت و آرام و خونسرد بود و تن صدایش همیشه ثابت بود. نه خوشحالی در صورتش می دیدی و نه حس می کردی که آدم افسرده ای باشد. نه اهل دود و دم بود و نه هیچ چیز منفی دیگری.

هادی حتی سیگار هم نمی کشید و خیلی سالم زندگی می کرد. اما تفاوت هادی با خیلی از آدم ها در طرز فکرش مشخص می شد. ما بارها و بارها درباره مسائل مختلف با هم حرف می زدیم و اتفاقا در مورد مرگ خودخواسته هم چندباری صحبت کرده بودیم. من می دانستم که او بالاخره یک روز این کار می کند، چون آدمی بود که دوست داشت کنترل زندگی اش دست خودش باشد و مطمئنم این کار را با برنامه ریزی قبلی انجام داده. چون آدمی که قبل از مرگ خودش می رود و تمام حساب هایش را با همه صاف می کند مشخص است که تصمیمش برای این کار قطعی و از قبل بوده. به خصوص که هادی برای کوچکترین قدم هایی که در زندگی اش بر می داشت هم فکر می کرد و واکنش ناگهانی به هیچ چیزی نداشت.

همیشه می گفت در این دنیا فقط دنبال یک چیز هستم و آن هم این است که بفهمم چطور می شود جاودانه شد و زمانی که این راز را بفهمم دیگر کاری در این دنیا ندارم. این کار همیشه در مورد هادی محتمل بود اما هیچ وقت فکر نمی کردم حالاحالاها به این فکر بیافتد. آخرین بار همین 10 روز پیش اس ام اس داد که با هم برویم تئاتر و من هم چون مشغول کارهای خودم بودم گفتم نمی توانم بیایم و الان فقط حسرت آن روز را می خورم و مدام با خودم می گویم کاش آن روز می رفتم. شاید می خواست به نوعی با من هم خداحافظی کند».

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------