آخرین اخبار فرهنگی - هنری

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

آخرین وضعیت بیماری ترانه علیدوستی | زهرا مینویی: برخلاف میل ترانه باید خبررسانی کنم

ترانه علیدوستی از مرداد ۱۴۰۲ به سندرم Dress مبتلا شده‌اند که پزشکان علت آن را یک تداخل دارویی تشخیص داده‌اند. به گزارش…

چه بر سر موسیقی ایران آمد



اخباربازیگران,اخبارهنرمندان,حبیب

«حبیب خواننده درگذشت»؛ آسمان هم امروز ابرى و بارانى بود كه باعث شده از زمان وقوع اين اتفاق ناگوار صداى حبيب در گوش ها بپيچد.

تنها 24 ساعت از مرگ «حبیب محبیان» خواننده و آهنگساز موسیقی ایران گذشته است.

یک سال و نیم پیش وقتی که خبر درگذشت «مرتضی پاشایی» اعلام شد برای تشییع جنازه اش هیچ کس فکر نمی کرد که تا به این اندازه شور و حضور بین مردم و هواداران این خواننده جوان برپا شود. حال گویا برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این شور و این حضور خطرناک است که از تشییع «حبیب» در تالار وحدت ممانعت می شود و در انتها مشخص می شود که پیکر این هنرمند فقید در همان رامسر و به دور از چشم هواداران و در یک ظهر گرم بهاری تشییع خواهد شد.

زمانی که از خواننده های نسل جدید حرفی زده می شود می دانیم که این خواننده ها برای مخاطبان دهه هفتاد و هشتاد معرفی و ستاره شده اند. اما حبیب برای جوانان دهه شصت است، حبیب از نسل فرهاد و فریدون فروغی است و شاید همین هم نسلی و دهه شصتی بودن موجب غربت و خانه نشینی وی در یک روستا بوده است.

در ماه های گذشته شاهد مرگ هنرمندان بسیاری بودیم که مرگ آن ها باتوجه به سن و سالی که داشتن خود قابل تعجب و توجه بود. درگذشت «شاهرخ پورمیامین» و «هادی پاکزاد» از آن اتفاقات نابه هنگام و دردناک بود. اما دردناک تر از مرگ این هنرمندان سکوت عجیب و ناراحت کننده جناب مرادخانی معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و فرزاد طالبی مدیرکل دفتر موسیقی بود. حال می بینیم که این اتفاق در واکنش به مرگ حبیب موسیقی ایران نیز افتاده است. سکوت مرادخانی، طالبی و نوربخش خود اتفاقی عجیب، ناراحت کننده و غیرقابل ببخش است، امیدواریم که خیلی زود زمان افطار روزه سکوتشان برسد درغیراین صورت وجدان قاضی مخاطبان موسیقی ایرانی حتما این مدیران برجسته را قضاوت خواهد کرد.

تا به اینجا همه تلاش بر این است که پیکر حبیب در تالار وحدت تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) دفن شود اما فرزاد طالبی اعلام کرده است که: درخواست رسمی از سوی خانواده ایشان برای برگزاری مراسم در مقابل تالار وحدت به دست ما نرسیده است.
در یک واکنشی خانه موسیقی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درخواست کرد مراسم تشییع پیکر زنده یاد حبیب محبیان از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برگزار شود. این درصورتی است که مدیربرنامه های حبیب اعلام کرد که جلسه ای با آقای مرادخانی داشته و ایشان نسبت به برگزاری آیین تشییع پیکر این خواننده در تالار وحدت در حال رایزنی هستند.

ساعتی از این خبر نگذشته بود که «مهدی وجدانی» مدیرروابط عمومی معاونت هنری خبر تشییع پیکر حبیب در تالار وحدت را تکذیب کرد تا اینکه طی اعلام یکی از مدیران اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مازندران گفته شد: از آن جا که مرحوم محبیان رامسر را به عنوان محل زندگی خود انتخاب کرده بود و در آن جا احساس آرامش می‌کرد، جمعی از هنرمندان بومی خواستار خاکسپاری پیکر آن هنرمند فقید در همان روستا شدند. از این رو براساس مذاکرات صورت گرفته با خانواده ایشان، قرار شد پیکر زنده‌یاد محبیان در روستای محل زندگی ایشان تشییع و دفن شود. گفتنی است که پیش‌تر در موردی مشابه پیکر مرحوم «منوچهر ستوده» نیز در همان شهر محل زندگی‌شان (سلمانشهر) به شکل باشکوهی تشییع و دفن شده بود.

اما اتفاقات روز گذشته باعث شد که «تورج شعبانخانی» و «یغما گلرویی» طی یادداشتی اعتراض خود را به برخورد دولت با «حبیب محبیان» اعلام کنند.

شعبانخانی در یادداشتی که دراختیار موسیقی ما قرار داد گفت:
خبر درگذشت حبيب، يكى از هنرمندان محبوب كشورمان واقعا شوكه‌كننده و تأثر برانگيز بود. او يكى از افراد معصوم جامعه بود كه هميشه ايرانى بود، ايرانى ماند و ايرانى هم مُرد. نتوانست در كشور ديگرى زندگى كند و به اين اميد به ايران آمد كه مردم از او حمايت كنند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم كمى انعطاف از خود نشان دهد. اما متاسفانه نه مردم آن طور كه بايد از او حمايت كردند، نه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، كه اين وزارتخانه به دليل قوانينش، تكليفش مشخص است. به هر حال مسئولین نشان داند كه از طبقه هنرمند آن طور كه شايسته او است حمايت نمى‌كنند و همه ما بايد اين واقعيت تلخ را بدانيم، چرا كه اوضاع ما هم بهتر از حبيب نيست؛ ما هم جايى زندگى مى‌كنيم كه جاى هيچ پيشرفتى برايمان ندارد. حبيب با وعده‌هاى توخالی به ايران آمد و از غصه به رامسر پناه برد و با اين كه در سرزمينش و در كشور مادرى‌اش بود، در غربت مرد!

وقتى حبيب به ايران برگشت ارتباطى با او نداشتم اما قبل از اينكه از ايران برود در جاهاى مختلف مثل دفتر آقاى وارتان او را مى ديدم و ارتباط دورادورى با يكديگر داشتيم. علاوه بر آن ما در یک دوره دو ساله در تلويزيون با هم همكلاس بوديم و اين بچه به قدرى معصوم و مظلوم بود كه گاهى دلمان برايش مى‌سوخت. حبيب بسيار ساده و حساس بود و اصلاً نشانى از حرص و طمع در او ديده نمى شد؛ دقيقاً كاراكتر یک هنرمند را داشت. خاطره‌اى از او دارم كه هيچ‌وقت فراموش نمى‌كنم؛ او هر وقت احساساتى مى‌شد زبانش مى‌گرفت، اما موقع خواندن اصلاً اينگونه نبود. نمى‌دانم خواندن چه تأثيرى داشت كه چنين قدرتى به او مي‌داد. اى كاش قدرتش را از او نمى‌گرفتند.

او به وطن و هموطنش روآورد و اين فشار سرانجام جانش را گرفت. خود من هم كه اين حرف ها را مي‌زنم، نمى‌دانستم به اين زودى‌ها قرار است چنين فاجعه‌اى رخ دهد وگرنه زودتر از اين ها پيدايش مى‌كردم و هر كمكى كه از دستم برمى‌آمد انجام مى‌دادم. بس‌كه اين روزها هنرمندان در شرايط بدى به سر مى‌برند، از پدر و مادر خود هم خبر ندارند چه برسد به رفيق قديمى سال‌هاى دور!

پر واضح است كه حبيب بايد از مقابل تالار وحدت تشیيع شود و در قطعه هنرمندان دفن شود، مگر او دزد و جنايتكار بوده كه اين اتفاق برايش نيفتد؟! مگر حبيب چه فرقى با سایر هنرمندان دارد؟! بايد براى او ارزش قائل شوند و از مقابل جايى كه بايد خانه‌اش مى‌شد او را راهى خانه آخرش كنند!

آسمان هم امروز ابرى و بارانى بود كه باعث شده از زمان وقوع اين اتفاق ناگوار صداى حبيب در گوشم بپيچد: بزن باران بهاران فصل خون است، بزن باران كه صحرا لاله گون است

اما یغما گلرویی در نامه ای؛ اعتراض و واکنش خود را به مرگ حبیب این گونه اعلام کرد:
خبر مثل همیشه کوتاه و صاعقه وار رسید. «حبیب خواننده درگذشت». «حبیب» سبکی خاص خود در خواندن و آهنگسازی داشت. همکاری با بزرگی مثل «واروژان» را تجربه کرده و از شعر شاعرانی مثل «نادر ابراهیمی» و «شفیعی کدکنی» و «محمدعلی بهمنی» در آثارش استفاده کرده و بسیاری از آهنگ هایش در حافظه‌ی شنیداری مردم ماندگار شده بودند. هفت سال پیش با چراغ سبز و وعده‌های «محمود احمدی نژاد» به امید فعالیت مجدد در ایران، به وطن بازگشته بود و از آن جایی که آهنگ مبتذل - به زعم دفتر موسیقی - هم در کارنامه خود نداشت؛ گمان می‌کرد مشکلی برای فعالیت در ایران نداشته باشد. حتی باور داشت که در «استادیوم آزادی» کنسرت خواهد داد اما  آن قدر از این نهاد به آن نهاد سنگ قلابش کردند که پشیمان و  سرخورده به روستایی در شمال کوچید برای زندگی و تنها نقش مهمان جشن‌ها و مراسم‌های مختلف نصیبش شد بدون اینکه اجازه اجرای آهنگ هایش را داشته باشد. آن چه حالا خبر درگذشتش را تلخ تر می‌کند تلاش هفت ساله‌ی بی‌فایده‌اش برای گرفتن مجوز انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت بود.

 

او دق مرگ شد و حالا لابد «دفتر موسیقی» مانند مغضوبانی که مجوز انتشار به آثارشان نداد و بعد به مناسبت درگذشتشان پیام تسلیت منتشر کرد، قبری در «قطعه هنرمندان» برایش مهیا کرده که کنار باقی ممنوع‌الفعالیت‌ها در این قطعه آرام بگیرد. این سرنوشت تمام کسانی ا‌ست که بی‌اعتنایی متولیان نابلد فرهنگی به موسیقی و هنر را باور نداشته باشند. یکی یکی می‌میریم و دولت فعلی هم هم چنان در دسته کلیدش پی کلیدی می‌گردد که با آن قفل عتیقه‌ی «موسیقی مردمی» را باز کند. «حبیب» اولین قربانی این خوش‌باوری نبود و آخرین هم نخواهد بود. خواننده‌ی خلاق و صاحب سبکی که  جای خالی‌اش تا همیشه در موسیقی ما احساس خواهد شد و گویی در محبوبترین ترانه‌اش سرنوشت محتوم خود را فریاد می‌زد: من مرد تنهای شبم/ مهر خاموشی بر لبم/ یادش گرامی

این است سرنوشت تلخ یکی از پیشکسوت های موسیقی ایران که در تنهایی در شمالی ترین خطه ایران سر به روی خاک بگذارد و در غربت تشییع شود، دور از دست هوادارانش؛

 

اخبار فرهنگی - صبا

تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

    ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------