آخرین اخبار فرهنگی - هنری

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

تصویر کمتر دیده شده سحر دولتشاهی و حامد بهداد در پشت صحنه یک فیلم

فیلم سینمایی «مفت بر» به تهیه کنندگی حسین فرحبخش و کارگردانی عادل تبریزی آماده نمایش شد. به گزارش همشهری آنلاین به نقل از…

یک بازی خطرناک سینمایی: بازگشت به گذشته



اخبار فرهنگی - یک بازی خطرناک سینمایی: بازگشت به گذشته

درباره کارگردانان مشهوری که فیلم های خودشان را بازسازی کردند و اینکه چرا بعضی از آنها توانستند در دوباره به تصویر کشیدن سوژه شان سربلند بیرون بیایند و برخی دیگر به سختی شکست خوردند...

انگیزه های زیادی برای یک کارگردان وجود دارد که فیلم های قدیمی خودش را بازسازی کند.ساده ترین دلیلش موفقیت مالی است. گاهی اوقات هم کارگردانان دوست دارند برای بار دوم برداشت خودشان را به صورت کامل تر از داستان روی پرده ببرند. شاید چون فکر می کنند دفعه اول آنطور که باید و شاید عدالت را رعایت نکرده اند یا گذر زمان باعث شده فیلم ضعیف به نظر برسد یا اینکه تکنولوژی های جدید به آنها کمک می کند که داستانشان را بهتر تعریف کنند و از دیدگاه استودیو هم که نگاه کنیم اگر آنها ریسک بازسازی یک فیلم را قبول کرده اند پس حتما در آن موفقیت مالی دیده اند و برایشان ثابت شده که اثر موفقی خواهد بود.

حالا چرا با استخدام همان کارگردان نسخه اصلی موفقیتش را با برانگیختن حس کنحکاوی مخاطب دو برابر نکنند؟ اما باید گفت که هیچ ضمانتی در این مورد وجود ندارد. از هر 10 کارگردانی که تصمیم به بازسازی فیلم های قدیمی اش می گیرد، فقط یک نفر موفق می شود اجرای تر و تازه و جدیدی از اثر قبلی اش ارائه دهد. بقیه شان قربانی این قانون می شوند که معمولا بازگشت ها باعث کمرنگ تر شدن تاثیر یک فیلم می شوند.

اثر جدید حتی کهنه تر از قبلی به نظر می رسد با وجود اینکه از نظر تکنولوژی در آنها وسایلی استفاده شده که برای سازندگانشان جدید است. خیلی هم عجیب نیست. بالاخره باید این نکته را هم در نظر گرفت که چقدر یکنواخت و ملال آور است. دو سال از وقتت را صرف اثری بکنی که پیش از این چند سال را سر ساخت و فیلمبرداری و فروش آن گذرانده بودی. ایندی وایر در این مطلب 10 کارگردان را انتخاب کرده که خودشان را وارد بازی خطرناک بازسازی آثار خودشان کرده اند و در یک بررسی نشان داده که کدامیک ازآنها در این راه موفق شده اند، کدام شان شکست خورده اند و کدامیک با اشتباه در ساخت فیلم دوم و عدم موفقیت شان، بهترین فرصت را برای نظریه پردازی حول و حوش تئوری مولف و مخالفت با آن فراهم کرده اند.

مایکل مان
L. Atakedown (1989)/مخمصه (1995)

اخبار,اخبار فرهنگی ,فیلم سینمایی


طرح داستان:
یک مجرم سابقه دار که در کارش خیلی هم موفق است تصمیم می گیرد بعد از به انجام رساندن یک کار دیگر، از کارهای خلاف کناره گیری کند. در حالی که یک مامور پلیس وظیفه شناس ناامیدانه در تلاش است تا او را گیر بیندازد.

چرا بازسازی؟
مایکل مان از همان ابتدا در ذهنش این فیلم را خیلی جسورانه تر، پیچیده تر و درگیر کننده تر تصور کرده بود. فیلم اول در واقع مثل پیچ و مهره های فیلم دوم بود که فاقد داستان های فرعی شخصیت های اصلی برخی فکر می کنند که «مخمصه» همان فیلم اول است که فقط کمی شاخ و برگ پیدا کرده اما باید گفت شخصیت های غنی فیلم و جلوه بصری با جزییات و استادانهآن باعث شده که «مخمصه» تبدیل به یک شاهکار در به تصویر کشیدن ذهن یک مجرم و طرف مقابلش شود.

شباهت ها و تفاوت ها:
خیلی جالب است که چطور نسخه بازسازی شده فیلم تا این حد شبیه نسخه اصلی است. برخی از سکانس ها مستقیما از همان نسخه اصلی برداشته شده است یا حداقل در مونولوگ ها و خط اصلی کاملا شبیه فیلم اول است. ممکن است حتی در اجرا یا زاویه دوربین تفاوت هایی داشته باشد اما روح اصلی همان است و مثل خیلی دیگر از فیلم های مان در نشان دادن جاذبه های شهر فوق العاده عمل می کند. احتمالا بزرگترین وجه تفاوت دو فیلم پایان بندی آن است. اگر از طرفداران «مخمصه» و مایکل مان هستید (که قاعدتا باید باشید) می توانید با خیال راحت فیلم اول را ببینید چون پایان آن را نمی دانید.

کدامیک بهتر است؟
اسکات پلانک و الکس مک آرتور را می شناسید؟ احتمالا نه! خب آنها همان رابرت دنیرو و آل پاچینو در نسخه اول هستند. صحنه تعقیب و گریز پاچینو و دنیرو را ببینید تا متوجه شوید که اصلا رقابتی در کار نیست، در ضمن خوره های فیلم متوجه می شوند برخی از نماهای شهر در فیلم اول در «شوالیه تاریکی برمی خیزد» استفاده شده است و می توانید قسم بخورید کریستوفر نولان تمام فیلم های مایکل مان را دیده است. اگر امتیاز «مخمصه» را 20 از 20 در نظر بگیریم، فیلم اول 18 است.

آلفرد هیچکاک
مردی که زیاد می دانست (1934)/ مردی که زیاد می دانست (1956)

اخبار,اخبار فرهنگی ,فیلم سینمایی

 
طرح داستان:
خانواده ای که به تعطیلات رفته اند اتفاقی گرفتار یک نقشه ترور می شوند. ماجرا از این قرار است که مردی در تعطیلات به قتل می رسد و در آخرین لحظات زندگی اش به آنها می گوید جاسوس بوده و جزییات تروری که قرار است صورت بگیرد را به اطلاع آنها می رساند. بچه خانواده دزدیده می شود و آنها تهدید می شوند و نمی توانند پلیس را در جریان ماجرا قرار دهند.

چرا بازسازی؟
به نظر می رسید هیچکاک در روزهای آرام و خوبش همیشه نسبت به فیلم هایی که در انگلستان ساخته بود احساس تردید داشته است. بعدها به صورت محرمانه به فرانسوا تروفو گفته بود که به نظرش اولین برداشتش از این طرح داستانی را می توان «تجربه موفق یک آماتور با استعداد» دانست. استودیوی پارامونت طرح داستانی را خواند و قبول کرد که در صورت به روز شدن امکان بازسازی اش وجود دارد. هیچکاک فیلمنامه نویس نسخه جدید را از دیدن نسخه اصلی منع کرد. در عوض خودش با او درباره روح فیلم وصحنه ها و بخش هایی از طرح که میل داشت در بازسازی هم وجود داشته باشد، حرف زد.

شباهت ها و تفاوت ها:
طرح داستانی که کاملا مشابه است و سکانس اوج فیلم یعنی صحنه آلبرت هال هم دقیقا نما به نما در هر دو فیلم یکی است. در نسخه دوم لوکیشن فیلم تغییر کرده است. (مراکش برای تعطیلات خانواده جای جذاب تری به نظر می رسیده تا سوییس) و در برخی از جزییات کلیدی فیلم مانند جنسیت بچه خانواده واصلیت انگلیسی آنها هم تغییر ایجاد شده است. شمایل پلیس همدلی برانگیزتر شده است و حضور خواننده سابق، دوریس دی در نقش بازیگر هم فضا را آماده کرده تا ترانه فیلم، «Que sera sera» اسکار بهترین ترانه آن سال را از آن خودش کند.

کدامیک بهتر است؟
شاید گفتن «آماتور بااستعداد» کم لطفی باشد اما هیچ شکی در این نیست که کاملا مشخص است فیلم اول کار کارگردانی با تجربه کمتر است. آن تغییر لحن از تعلیق به شوخ طبعی ظریفی که در فیلم وجود دارد، در بازسازی خیلی بهتر از کار درآمده است.

تاکاشی شیمیزو
کینه (2002)/ کینه (2004)

اخبار,اخبار فرهنگی ,فیلم سینمایی

 
طرح داستان:
خانه ای که در آن پیش از این مردی، همسر و بچه اش را کشته بوده، جای رفت و آمد ارواح خانواده مرده شده است و هر کسی که پایش به این خانه باز می شود با آنها تماس برقرار می کند و آنقدر به این محل رفت و آمد می کند تا به تدریج مرگش فرا رسد.

چرا بازسازی؟
با بازسازی فیلم «حلقه» که اجرایش فراتر از حد انتظار بود و در گیشه هم خیلی خوب عمل کرد، ناگهان بازسازی فیلم های ترسناک تبدیل به یک رسم شد و «کینه» پتانسیل اینکه یک رقیب برای «حلقه» بشود و در گیشه هم موفق عمل کند را داشت؛ به خصوص که تهیه کننده ای مانند سام ریمی پشت آن بود. در ابتدا شیمیزو خیلی سرسختانه در مقابل ایده بازسازی «کینه» مقاومت کرد اما وقتی تهیه کنندگان او را مطمئن کردند که می خواهند حال و هوای ژاپنی فیلم و بدخواهی که در آن موج می زند حفظ شود و شیمزو هم می تواند با گروه ژاپنی خودش فیلم را بسازد، برای بازسازی آن متقاعد شد.

شباهت ها و تفاوت ها:
بازسازی فیلم مشخصا با نسخه اصلی متفاوت بود. حتی شکل روایت آن هم تفاوت داشت. «کینه» اولی مجموعه ای از اتفاقات بود که حول یک شخصیت می گشت اما در نسخه هالیوودی شخصیت مرکزی خیلی پررنگ تر شده بود. در نتیجه نسخه هالیوودی بیشتر داستان قهرمان زن داستان با بازی سارا میشل گلر بود تا اینکه درباره خود کینه و عداوتی باشد که در نسخه اول به تصویر کشیده شده بود. در نسمه دومسعی شده بود تا عناصر هالیوودی فیلم تا حد ممکن بیشتر شود. به همین دلیل یک داستانک رومانتیک هم به آن اضافه شد.

کدامیک بهتر است؟
نکته بامزه اینجاست که «کینه» ژاپنی سومین تلاش کارگردانش در ساخت مجموعه «کینه» بود که دوتای اول فیلم های ویدویی بودند. شاید به همین دلیل هم فیلم ژاپنی آنقدر نامنسجم به نظر می رسید و انگار هیچ منطقی پشت آن وجود نداشت اما نسخه دوم هم ایرادات خودش را داشت و با وجود عمیق تر شدن شخصیت ها باز هم هیچ کدام از آنها یک فیلم ترسناک حسابی از کار درنیامدند. هر دویشان در حد و اندازه مثلا 15 از 20 هستند.

فرانک کاپرا
بانو برای یک روز (1933)/ جیبی پر از معجزه (1961)

اخبار,اخبار فرهنگی ,فیلم سینمایی

 
طرح داستان:
آنی، یک سیب فروش فقیر است که سال هاست دخترش را که در اروپا بزرگ شده فریب می دهد و در نامه هایش به او می گوید که زنی ثروتمند و از طبقه مرفه اجتماعی است. وقتی دخترش تصمیم می گیرد با نامزد اشراف زاده اش به نیویورک و دیدن آنی بیاید، دوستان تهیدست آنی و قاچاقچی که همیشه حامی اش بوده به همراه نامزدش سعی می کنند تا برای یک روز رویای آنی را تحقق ببخشند تا جلوی دخترش سربلند شود.

چرا بازسازی؟
کاپرا پیش از این هم برای بازسازی سراغ فیلم های خودش رفته بود. در نتیجه وقتی اعلام شدکه کاپرا قصد دارد فیلم «بانو برای یک روز» را که بعد از مدت ها اولین نامزدی اسکار کارگردانی برایش به ارمغان آورده بود، بازسازی کند، کسی تعجب نکرد. البته استودیوها قبول نمی کردند. به نظرشان داستان کاپرا از مد افتاده و قدیمی بود. در نتیجه کاپرا خودش حقوق فیلم را خرید و آن را به یونایتد آرتیستز آورد. می خواست اتفاقات فیلم در همان دهه 30 بگذرد ولی کل پروسه فیلمبرداری فاجعه بود و احتمالا کاپرا را از تصمیمش حسابی پشیمان کرد.

شباهت ها و تفاوت ها:
نسخه دوم 40 دقیقه از فیلم اول طولانی تر بود با رنگ های شاداب و باشکوه. بتی دیویس بازیگر فوق العاده ای بود و باعث می شد با آنی همدردی کنید اما بازی دیویس مشکلی را هم به همراه داشت. فرض کنید کاپرا به جای جیمز استوارت از مارلون براندو در فیلم «چه زندگی شگفت انگیزی است» استفاده می کرد. برداشت دیویس از آنی شمایل خیلی تراژیک تری ساخت.

کدامیک بهتر است؟
هیچ کام جزو کارهای مهم کاپرا نیستند ولی در هر دویشان می توانید نشانه های دقیق فیلم های کاپرایی را ببینمید: مردمی که با مهربانی شان دیگران و خودشان را شگفت زده می کنندو اینکه چطور اعضای جامعه برای کمک به یک نفر به هم نزدیک می شوند. با این وجود فیلم دوم نمی تواند این درهم آمیختگی فقر و ثروت را به خوبی اولی به تصویر بکشد. فانتزی کاپرا در فیلم شیرین «بانو برای یک روز» بیشتر به چشم می آید و نسخه اول را تبدیل به فیلم بهتری از «جیبی پر از معجزه» می کند.

میشاییل هانکه
بازی های مسخره (1994)/ بازی های مسخره (2007)

اخبار,اخبار فرهنگی ,فیلم سینمایی

 
طرح داستان:
یک خانواده دوست داشتنی برای تعطیلات آخر هفته شان به خانه ای کنار دریاچه می روند. در آنجا توسط گروهی متجاوز که سرزده وارد حریم خصوصی شان می شوند، مورد تهدید قرار می گیرند.

چرا بازسازی؟
نسخه اصلی شناخته شده در سال 1997 فیلم بازیگوشانه ترسناکی بود که ابتدا قرار بود در آمریکا ساخته شود اما در آ« زمان هنوز هانکه تبدیل به یک نیروی اصلی در سینما نشده بود و به همین دلیل هم پیدا کردن سرمایه برای ساخت فیلمش در آمریکا کار سختی بود و او مجبور شد فیلم را در خانه اش، اتریش بسازد. هانکه همیشه می خواست مخاطبان آمریکایی را هم داشته باشد اما در عین حال اصرار هم داشت که وجهه هنری فیلم هایش را هم حفظ کند. کم کم داشت رویایش را کنار می گذاشت تا اینکه کریس کوئن تهیه کننده در کن سراغش رفت و از او خواست نسخه انگلیسی «بازی های مسخره» را بسازد. هانکه موافقت کرد فقط به یک شرط که نائومی واتس نقش اصلی فیلم را بازی کند.

شباهت ها و تفاوت ها:
از آنجایی که هانکه از همان فیلمنامه استفاده کرد که فقط در ترجمه بعضی جزییات تغییر کرد و بعضی نکات هم با قرن بیست و یکم به روز شد (مانند اشاره به لپ تاپ در فیلم) و اینکه فیلم حتی در همان خانه که نسخه اصلی ساخته شده بود فیلمبرداری شد، می شود گفت که این دو فیلم تقریبا نما به نما مشابه هم هستند. تیم راث، مایکل پیت و بردلی کوربت هم در نقش های اصلی به نائومی واتس ملحق شدند تا اعتبار فیلم دوم از لحاظ بازیگری بالاتر هم برود. قرار نبود این بازیگران درست مثل بازیگران فیلم قبلی بازی کنند چون اصلا هانکه چنین قصدی نداشت. خودشبارها تاکید کردکه آنها بازیگرند، نه عروسک خیمه شب بازی اما به هر حال این نزدیکترین رونوشت به نسخه اصلی فیلم است.

کدامیک بهتر است؟
فیلم احتمالا برای آنهایی که نسخه آلمانی زبان آن را دیده اند تاثیرگذارتر است. بازسازی آن هم هانکه را به هدفش که جلب تماشاگران بیشتر بود نرساند. فروش فیلم در آمریکا حتی به دو میلیون دلار هم نرسید. بازسازی فیلم البته بد نیست. بازی های خیلی قوی دارد اما یک جورهایی بی نکته است. به هر حال چه نسخه اول و چه بازسازی «بازی های مسخره» در رده کارهای درجه یک هانکه مانند «روبان سفید» یا «پنهان» قرار نمی گیرد.

هاوارد هاکس
گلوله آتش (1941)/ ترانه ای متولد می شود (1948)

اخبار,اخبار فرهنگی ,فیلم سینمایی

 
طرح داستان:
یک پروفسور صاف و ساده که دائم سرش در کتاب است با هفت نفر از همکاران مردش که همه شان فقط اهل مطالعه هستند، روی نوشتن یک دایره المعارف کار می کنند. زندگی همه آنها وقتی تغییر می کند که یک زن خواننده جوان برای فرار از دست پلیس به آنها پناه می آورد. پلیس به خاطر شهادت زن علیه یکی از گنگسترهای بزرگ دنبال اوست. زن این قضیه را به پروفسورها نمی گوید و سعی دارد از آنها به عنوان پوششی برای فرار استفاده کند.

چرا بازسازی؟
هاکس بازسازی فیلم را راهی برای به دست آوردن سرمایه از طریق تمرکز روی موسیقی جاز می بیند. در نسخه دوم تعدادی از مشهورترین نام های یک گروه جاز بازی می کنند. هاکس بعدها درباره انگیزه اش برای بازسازی فیلم گفت: «برای اینکه به من 25 هزار دلار در هفته می دادند. این تنها دلیلش بود.» و خب احتمالا شما هم فکر می کنید دلیل خوبی است.

شباهت ها و تفاوت ها:
در نسخه اصلی روی موسیقی به این اندازه تمرکز نشده بود. فقط ایده اصلی ماجرا این بود که گری کوپر به یک کلوپ می رود و آهنگی عامیانه را می شنود که می خواهد از لغات آن برای دایره المعارف شان استفاده کند. در نسخه بازسازی شده بهانه های بیشتری برای استفاده از موسیقی جاز گذاشتند. از جمله اینکه اصلا پروفسورها قرار است دایره المعارفی فقط درباره موسیقی بنویسند. نسخه بازسازی شده پر زرق و برق تر ولی توخالی تر است. ویرجینا مایو در نسخه بازسازی شده یکی از بهترین بازی هایش را ارائه می دهد اما بازی او تحت الشعاع درخشش با باربارا استانویک در نسخه اصلی قرار می گیرد. جدا از بازی ها سرعت نسخه اصلی خیلی بیشتر به متن می خورد. هر چند از کارهای دیگر هاکس مانند «منشی همه کاره او» یا «بزرگ کردن بیبی» کندتر است اما جذابیتش کمتر از آنها نیست. طرح داستان هم کمی تغییر کرده و باعث می شود برخی احساسات و روابط در «ترانه ای متولد می شود» ناقص به نظر برسد.

کدامیک بهتر است؟
اصلا قابل قیاس نیستند. نسخه اصلی به نوشته بیلی وایلدر، کارگردان بزرگی که قطعا او را می شناسید، نزدیکتر است. فیلم اول نشان می دهد که چطور فیلمنامه و کارگردانی و بقیه اجزای فیلم در یک هارمونی دوست داشتنی با یکدیگر هستند. شیمی بین استانویک و کوپر خیلی حقیقی تر از مایو و کایه درآمده است. اولی فیلمی نزدیک به شاهکار شده و بازسازی آن در بهترین حالتش یک فیلم متوسط رو به ضعیف است.

اخبار فرهنگی - هفت صبح

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------