آخرین اخبار فرهنگی - هنری

فیلم رزمی،اخبار فرهنگی،خبرهای فرهنگی

۱۰ فیلم رزمی جذاب و دیدنی در مورد بوکس که علیرغم کیفیتشان نادیده گرفته شدند

روزیاتو | در طول سال ها اکران فیلم های مورد تحسین منتقدان و موفق در گیشه، چندین فیلم رزمی با موضوع بوکس تا حدودی دور از…

گفتگویی مفصل با پرکار ترین زن جشنواره سی وسوم



اخبار,اخبار فرهنگی ,مهتاب کرامتی

کارنامه‌ ای متنوع از نقش‌های متفاوت در کارنامه کاری‌ مهتاب کرامتی دیده می‌شود.

سه فیلم در بخش سودای سیمرغ (ارغوان، مزارشریف و عصر یخبندان) و یک فیلم در بخش نگاه نو (جامه‌دران) باعث شده که مهتاب کرامتی لقب پرکارترین بازیگر زن جشنواره امسال را به دست آورد؛ بازیگری که در حدود 15 سال حضورش در عرصه سینما به خوبی توانسته تعادل موضوعی را در کارنامه کاری‌اش حفظ کند.

کرامتی از معدود بازیگران زن سینمای ایران است که هیچگاه چهره‌اش مانعی برای تجربه نقش‌های غافلگیر‌کننده و عجیب نشد. به همین دلیل کارنامه‌یی متنوع از نقش‌های متفاوت در کارنامه کاری‌اش دیده می‌شود. امسال هم چهار فیلم او در همه زمینه‌ها کمترین شباهت ممکن را با یکدیگر دارند؛ اتفاقی که حداقل در سال‌های اخیر برای کمتر بازیگر زنی رخ داده است.

چهار فیلم او در جشنواره امسال بهانه خوبی بود تا در گفت‌وگویی مفصل با او، هم حس و حالش را نسبت به آثاری که از او در جشنواره حضور دارد بپرسیم و هم کمی درباره مسیر انتخاب نقش‌هایش با او گفت‌وگو کنیم.

 مهتاب کرامتی امسال چهار فیلم «ارغوان»، «مزارشریف»، «جامه‌دران» و «عصر یخبندان» را در جشنواره فیلم فجر دارد که هیچ کدام نه از لحاظ موضوع و مضمون و نه حتی از لحاظ کارگردان‌هایش وجه شباهتی با هم ندارند و حتی در برخی موارد 180 درجه با هم متفاوتند. از اینگونه انتخاب کردن فیلمنامه‌ها این برداشت می‌شود که حتما می‌خواهید کار متفاوت انجام دهید؟
اگر شما به کارنامه کاری من دقت کنید متوجه می‌شوید که همیشه تجربه در نقش‌های متفاوت و با کارگردان‌های متفاوت را دوست دارم. در تمام این سال‌ها هیچ‌گونه محدودیتی برای خودم در زمینه بازیگری قایل نشدم، همان‌قدر که دوست دارم با یک کارگردان باتجربه و نامدار کار کنم همان قدر هم به کار با کارگردانان جوان یا کار اولی به شرط داشتن تجربه و سواد لازم علاقه دارم.

فیلمنامه خوب و نقش متفاوت بهترین دلیلی است که شما را ترغیب می‌کند در سینما ریسک کنید و از این لحاظ بازیگری هستم که حتی با داشتن ترس و لرز اولیه از ریسک کردن خوشم می‌آید. در تمام این سال‌ها تلاشم این بوده که در ذهن کارگردان‌ها به عنوان بازیگری شناخته شوم که از پذیرفتن نقش‌های متفاوت، خاص و سخت هراسی ندارم و آنها هم ترسی از اینکه نقش‌های مختلف را به من پیشنهاد کنند، نداشته باشند.

 بعد از بازی کردن در حدود 40 فیلم از اینکه چنین مسیری را انتخاب کرده‌اید راضی هستید؟
قطعا.

 اگر این مسیر را انتخاب نمی‌کردید فکر می‌کنید مسیر بازیگری‌تان به کدام سمت می‌رفت؟
بازی در فیلم‌های خیلی شیک و خانم‌های متشخصی که همیشه در یک سبک و سیاقند!

 در کارنامه کاری شما هم فیلم‌های بسیار خوب و شاخص وجود دارد و هم فیلم‌هایی که اصطلاحا درنیامده و مورد استقبال قرار نگرفته یا حداقل مخاطب انتظار نداشته شما را در آن فیلم ببیند. آن بخش از فیلم‌های کارنامه کاری‌تان که موفق نبوده، شما را در انتخاب نقش‌های‌تان دست به عصا‌تر نکرده است؟
یک نکته درباره سینمای ایران وجود دارد که اگر به تک‌تک عوامل فیلم اجازه اشتباه کردن داده شود ولی به بازیگر این اجازه داده نمی‌شود. اما درباره اینکه چگونه با دانستن این نکته دست به انتخاب برخی فیلم‌ها می‌زنم را با مثال برای‌تان توضیح می‌دهم. مثلا در ابتدای ورودم به سینما در فیلم کمدی «مومیایی3» به کارگردانی آقای هنرمند بازی کردم. بعد از سال‌ها علاقه داشتم دوباره در زمینه کار کمدی یک فیلم دیگر هم بازی کنم، این شد که در «زن‌ها فرشته‌اند» بازی کردم.

خب زمانی که شما یک فیلمنامه را می‌خوانید می‌دانید که مخاطبان این فیلمنامه چه کسانی می‌توانند باشند به همین دلیل فیلمی مثل «زن‌ها فرشته‌اند» را نه برای منتقدان و آنها که به شکل هنری و ریزبینانه فیلم را می‌بینند بلکه برای مخاطب عام بازی کردم. شاید این سوال پیش بیاید که چرا این کار را کردم.

خب من تجربه چند کار در تلویزیون را داشته‌ام، کارهایی که در زمان خودش آثار موفق و پربیننده‌یی بوده‌اند ولی با تغییر شرایط ساخت سریال در تلویزیون در چند سال گذشته، جنس فیلمنامه‌ها و عجله‌یی که در ساخت آثار وجود دارد ترجیح دادم سمت تلویزیون نروم چرا که آثار ساخته شده با استانداردهایی که مد نظر من است فاصله زیادی داشتند، در این حالت طبیعی است که من از مخاطبان عام دور می‌شدم ولی یک راه وجود داشت که این دور شدن خیلی به چشم نیاید و فیلمی مثل «زن‌ها فرشته‌اند» یک نمونه از حضور در مسیر جذب مخاطب عام بود.

 همین الان بسیاری از مخاطبان وقتی من را در کوچه و خیابان می‌بینند نقشی را که در این فیلم بازی کردم به خاطر دارند. من معتقدم یک بازیگر باید تمام مخاطبانش را در نظر بگیرد و بازی در برخی فیلم‌ها تلاش برای جذب همان مخاطبانی است که شاید هم سلیقه من نباشند اما به عنوان بازیگر باید حواسم به آنها هم باشد.

برگردیم به بحث انتخاب فیلم‌ها، تا به حال شده زمانی که حضور در فیلمی را با همان اندازه ریسکی که در صحبت‌های قبلی مان پذیرفتید در اواسط کار و بر اساس مجموع اتفاقاتی که سر صحنه رخ می‌دهد سرنوشت انتخابی را که کرده‌اید متوجه شوید. مثلا در نیمه‌های فیلمبرداری متوجه شوید انتخاب اشتباهی کرده‌اید یا بالعکس خدا را شکر کنید که چنین انتخابی کردید و خوشحال باشید که فلان فیلم قرار است به کارنامه کاری‌تان اضافه شود.
پروسه انتخاب من برای حضور در فیلم‌ها پروسه‌یی است طولانی، مشورت‌های زیادی می‌گیرم، تامل زیادی می‌کنم و بعد زمانی که کمترین احتمال بد شدن کار را بدهم قرارداد می‌بندم. حتی موارد زیادی بوده که فیلمنامه‌های بسیار خوبی پیشنهاد شده ولی نقشی که در آنها برای من در نظر گرفته شده نقشی نبوده که جای کار زیادی داشته باشد و من را راضی کند که در این مواقع جواب منفی می‌دهم.

 با توجه به همه این دلایلی که گفتم حتی اگر به قول شما وسط کار درباره نتیجه نهایی شک و تردید به سراغم بیاید ولی ذره‌ای از انرژی و انگیزه من برای ارایه بهترین کاری که می‌توانم جلوی دوربین انجام دهم کم نمی‌شود. این یعنی در هر شرایطی وقتی حضور در کاری را قبول کردم حداقل در حوزه خودم تمام سعی‌ام را می‌کنم که بهترین کاری را که می‌توانم انجام دهم اما زمانی که برعکس این ماجرا اتفاق می‌افتد یعنی به نظرم می‌رسد که عجب انتخاب درستی کردم انگیزه و انرژی مضاعفی پیدا می‌کنم.

 تا به حال شده در کارنامه کاری‌تان، خود پیشنهاد به قدری مهم بوده باشد که خیلی به فیلمنامه توجه نکنید؟ مثلا کار کردن با کارگردانی که همیشه دوست داشتید در فیلم‌هایش حضور داشته باشید یا موضوعی که احساس کنید باید سهمی از بیان آن به زبان سینما داشته باشید. برعکسش چطور؟ با چنین شرایطی مواجه شدید ولی توانستید با منطق خودتان را راضی کنید که به دلیل ضعف در برخی پارامترهای مهم وسوسه حضور در کار را از سرتان بیرون کنید.
هم مورد اول پیش آمده و هم مورد دوم. درباره قسمت اول تمام تلاشم را کردم که با دادن پیشنهاد یا هر ترفندی که می‌توانم کاری کنم که بتوانیم با همه آن شرایط بهترین نتیجه را بگیریم. برخی مواقع موفق بوده‌ام ولی در برخی مواقع آنقدر کارگردان بدون انعطاف بوده که حتی حاضر نشده پیشنهادها را گوش کند. متاسفانه بعضی کارگردان‌ها فکر می‌کنند اگر به حرف بازیگران و عوامل خود گوش کنند یا پیشنهادهایی را که می‌دهند بپذیرند قدرت خود را از دست داده‌اند در حالی که به نظر من قدرت کارگردان به کار بلد بودن و تسلط بر کاری است که انجام می‌دهد.

 مورد دوم چطور؟
خیلی زیاد اتفاق افتاده، اتفاقا به نظرم جایگاه بازیگری من، با تعداد فیلم‌هایی که بازی در آنها را قبول نکردم معنی پیدا می‌کند. پیشنهادهای زیادی بوده که واقعا افراد حاضر در آن فیلم هر کسی را وسوسه می‌کند که سهمی در تولیدش داشته باشد اما همان‌گونه که خود شما هم گفتید بعضی پارامترهای مهم در آن رعایت نشده بود و هر کاری کردم نتوانستم با خودم کنار بیایم که بدون توجه به آنها و فقط به دلیل حضور آدم‌های مهم و سرشناس حاضر شوم در آن فیلم‌ها بازی کنم.

 امید بنکدار و کیوان علی محمدی هم در فیلمسازی و هم در سریال‌سازی نشان داده‌اند که خیلی (کمی سختگیرانه ترش می‌شود اصلا) به دنبال جذب مخاطب عام نیستند. حالا با توجه به صحبت شما و سبک و سیاق بنکدار و علیمحمدی دلایل انتخاب حضورتان در «ارغوان» به عنوان دومین تجربه با این دو کارگردان پس از «شبانه روز» چیست؟
خب به هر حال گاهی باید بازیگر به سبک و سلیقه‌ای که شخصا دوست دارد هم بپردازد. سبک فیلمسازی این دو کارگردان از همان جنسی است که شخصا خیلی آن را دوست دارم. دو کارگردانی که خیلی به فرم و تکنیک اهمیت می‌دهند و در آن مهارت و سواد خوبی دارند. خوشبختانه وجه داستان‌گویی آنها هم با هر فیلم جدیدشان بهتر می‌شود، این نکته‌یی است که در فیلم «ارغوان» کاملا با آن مواجه می‌شوید.

 به هر حال گاهی وقت‌ها بازیگر در طول کار دچار رنج و محنت زیادی می‌شود و فضای صمیمانه در یک گروه می‌تواند به‌شدت بر کم شدن اثرات این رنج تاثیر بگذارد. در تیم تولید فیلم‌های این دو کارگردان همه مثل اعضای خانواده با هم برخورد می‌کنند و نه تنها بازیگر که همه عوامل با حس آرامش و رفاقت و سرخوشی کار را پیش می‌برند. پارسال نزدیک چهارشنبه‌سوری بود که فیلمبرداری به پایان رسید و من خیلی خوشحال بودم سال 92 را با فیلمی به پایان بردم که انرژی خوبش تمام خستگی‌های 11 ماه قبل من را از بین برد.

 ویژگی اصلی این دو کارگردان سر صحنه که نتیجه‌اش می‌شود همین حس آرامشی که از آن حرف می‌زنید، چیست؟
اول از همه رفاقت و صمیمیتی که در تیم تولیدشان ایجاد می‌کنند، بعد انضباط بسیار بالایی که سر کار دارند و بعد هم دقت به ریزترین و جزیی‌ترین نکات در بخش‌های مختلف یک فیلم از فیلمبرداری گرفته تا طراحی صحنه و لباس و غیره. شما سر کار این دو کارگردان تشویش و به هم ریختگی نمی‌بینید. به همه‌چیز از قبل فکر شده و برای اجرایش برنامه‌ریزی دقیقی صورت پذیرفته این باعث می‌شود برخلاف بسیاری از کارها که بازیگر در زمان حضورش سر صحنه با اتلاف وقت زیادی مواجه می‌شود در فیلم‌های بنکدار و علیمحمدی از وقت تمام عوامل به بهترین شکل استفاده شود.

 این شد ویژگی‌های آنها در زمینه مراحل ساخت فیلم، در زمینه محتوا، طرز فکر یا میزان سواد چطور؟
سینمای این دو کارگردان وجه زنانه پررنگی دارد؛ وجهی که کاملا با زیبایی‌شناسی آمیخته شده. این ویژگی بسیار مهم و کمیابی است آن هم در دورانی که اکثر قهرمان‌ها مرد هستند و اکثر فیلمنامه‌ها مردانه. البته منظورم این نیست که اول تا آخر داستان به زن‌ها می‌پردازند بلکه توجه و اهمیتی است که به شخصیت‌های زن فیلم‌های‌شان می‌دهند. بسیار بیشتر از نمونه‌ ای معمول سینمای ایران است و این برای بازیگری با خلقیات و اخلاقیات من ویژگی بسیار مهمی است. ضمن اینکه آنها دقیقا مثل من به تجربه کردن و تجربه‌گرایی اعتقاد دارند و این باعث می‌شود که همیشه پویا باشند. پویایی هم از آن دسته ویژگی‌های کمیاب سینماست!

 بازیگر مقابل شما مهدی احمدی است، کار کردن با او چگونه بود؟ هماهنگی و یکدستی خوبی بین شما وجود داشت؟
من قبلا هم با مهدی احمدی در «آتش سبز» و مستند «سرخ» همکاری داشتم. مهدی احمدی بازیگر بسیار توانایی است که شاه‌ نقش او در «شب‌های روشن» هیچگاه از ذهن سینمادوستان پاک نخواهد شد و از آنجایی که او در اصل موزیسین و نقاشی است که سینما را هم دوست دارد، تجربه کار کردن با او بسیار جالب و متفاوت است.

برویم سراغ «جامه‌دران». چگونه به ترکیب بازیگران فیلم اضافه شدید؟
داستان «جامه‌دران» به چهار سال پیش برمی‌گردد. قرار بود این فیلم ابتدا در دفتر آقای کوثری ساخته شود، همان موقع برای نخستین‌بار آقای قطبی را دیدم و فیلمنامه را خواندم و عاشق داستانش شدم. به نظرم فیلمنامه بسیار زیبا و جالبی بود و از طرفی ما معمولا در سینما کارهای اقتباسی کم داریم و همین موضوع هم خیلی مرا قلقلک داد که تجربه جدیدی در راه است.

اما آن زمان به هر دلیل این فیلم ساخته نشد و من خیلی حسرت خوردم. همیشه هم پیگیر آخرین وضعیت فیلم بودم تا اینکه پس از هشت سال تلاش بالاخره قرار شد فیلم ساخته شود و این‌بار آقای ساداتیان تهیه‌کننده شدند و خدا را شکر فیلم ساخته شد، جا دارد از همین جا هم به خاطر هشت سال تلاشی که آقای قطبی برای ساخت این فیلم کردند بهشان خسته نباشید بگویم.

نماهایی از پشت صحنه «جامه‌دران» را که می‌دیدم متوجه شدم فیلم هم از نظر فیلمبرداری و هم از نظر تعدد لوکیشن و طراحی صحنه و لباس کاملا پر و پیمان است.
به نظرم اندازه سه فیلم در این فیلم کار انجام شده!

خب این موضوع تاثیری در کار بازیگر هم می‌گذارد؟
این یکی از آن دسته مسائلی است که در ابتدای گفت‌وگو آن را دلیلی برای بالا رفتن انرژی بازیگر دانستم. به هر حال بحث زیبایی‌شناسی یکی از مباحثی است که هر آدمی را به وجد می‌آورد و مسلما وقتی شما خود را در قاب این زیبایی‌شناسی ببینی لذت بیشتری می‌بری.

همان‌گونه که گفتم با اینکه فیلم سه اپیزود است اما برای هر اپیزودش به اندازه یک فیلم سینمایی بلند انرژی صرف شد. جالب است بدانید آنقدر پیش تولید این کار سنگین بود که سه اپیزود با فواصل زمانی مختلف ساخته شدند. هر کدام از اپیزودها سبک کارگردانی و حتی فیلمبرداری مخصوص به خود را دارد که به نظرم این مساله ارتباط مخاطب با فضاهای مختلف داستان را بسیار آسان‌تر می‌کند.

ویژگی اصلی حمیدرضا قطبی؟
شناخت دقیق شخصیت‌های فیلمنامه، صبوری و پافشاری روی پلان‌هایی که دوست دارد داشته باشند، ولی تمام پافشاری‌ها با منطق همراه بود و شما را به عنوان بازیگر کاملا برای انجام آن قانع می‌کردند.
 
 در بین این چهار فیلم شاید «مزار شریف» انتخاب عجیب و غافلگیر‌کننده‌تری از سوی شما بود. به هر حال ایفای نقش یک زن افغانی آن هم با چهره‌یی که شما دارید ریسک بالایی محسوب می‌شود.
خب اینجا بهتر است نکته‌یی را به صحبت‌های قبلی‌ام درباره انتخاب فیلمنامه‌ها اضافه کنم و آن این است که گاهی کارگردان باید بتواند من را برای حضور در فیلمش با هر نقشی که برایم در نظر گرفته راضی کند. برای فیلم «مزار شریف» من قبل از اینکه کار آغاز شود مفصل با آقای برزیده صحبت کردم ولی زمانی که فهمیدم من قرار است نقش یک زن افغانی را بازی کنم کاملا شوکه شدم و برایم آنقدر عجیب بود که می‌خواستم جواب منفی دهم ولی قبل از اینکه جواب قطعی بدهم شروع کردم به انجام تحقیقات، با افغان‌های متفاوتی صحبت کردم و از آنها پرسیدم که چهره‌هایی شبیه من در افغانستان وجود دارد یا نه.

چون معتقد بودم اگر شباهتی وجود نداشته باشد هر چه من زحمت بکشم نتیجه مثبتی نخواهد داشت. اما برخلاف تصور من تحقیقات نشان داد که نه تنها چهره‌هایی مشابه من در افغانستان وجود دارد بلکه تعدادشان کم هم نیست. اما همچنان در این زمینه شک داشتم به همین دلیل قبل از اینکه قراردادی بسته شود همه‌چیز را منوط به انجام تست گریم کردم. کاری که هیچ بازیگری قبل از بستن قرارداد انجام نمی‌دهد اما خودم خواستم این اتفاق رخ دهد.

 من اول از همه باید خودم باور می‌کردم که می‌توانم نقش یک زن افغان را بازی کنم تا بتوانم کاری کنم که بقیه هم باور کنند. بعد که به نظرم نتیجه تست گریم خوب در آمد به سراغ لهجه افغانی رفتم و دیدم با یک معلم می‌توانم از پس لهجه هم بربیایم بعد از طی همه این مراحل بود که بازی در فیلم را قبول کردم و قرارداد بستم.

برای آقای برزیده این برخورد شما عجیب نبود؟ چون شاید کمتر بازیگری از این دست کارها انجام دهد.
نمی‌دانم. ولی من فیلمنامه را خیلی دوست داشتم و با اینکه نقشم کوتاه است و حدود 70 درصد کار مرد محور است اما دوست داشتم در صورتی‌ که به خودم اثبات می‌شد توان بازی در این نقش را دارم در «مزار شریف» بازی کنم. دروغ چرا، دغدغه این را داشتم که فیلم شعاری از کار درآید ولی خوشبختانه از برخی دوستان موثق شنیدم که این اتفاق رخ نداده است.

«مزار شریف» مثل «فرزند چهارم» جزو کارهای سخت شما محسوب می‌شود؟
از برخی جهات بله. به هر حال ما در الموت و در گرمای تابستان کار می‌کردیم. لوکیشنی که به‌شدت سخت و خشن است ولی در مقابل سختی‌هایی که سر فیلم «فرزند چهارم» کشیدم «مزار شریف» فیلم خیلی سختی نبود. واقعا الان که فکر می‌کنم می‌بینم اگر بازتاب آن سختی‌هایی که ما در زمان ساخت «فرزند چهارم» کشیدیم در فیلم دیده می‌شد جایگاه فیلم بسیار بالاتر از این چیزی بود که الان است.

 البته همان فیلم هم جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره گرجستان را برایم ارمغان آورد که خب اتفاق خوبی بود. من تلاشم را کردم، تجربه بسیار بدیع و جالبی بود و اگر خاطرات بد و سختی‌های آن فیلم را حذف کنم می‌بینم اتفاقات جالب و ماندگاری سر آن فیلم برایم افتاد از جمله سفر به آفریقا.

 برگردیم به مزار شریف...
مزار شریف از یک جهت دیگر هم برای من بسیار ریسک بالایی محسوب می‌شد. چرا که پس از اینکه 70 درصد کار فیلمبرداری شده بود به گروه اضافه شدم، معمولا در چنین شرایطی که یک تیم از ابتدا در کنار هم حضور داشتند و شما قرار است به عنوان نفر جدید تنها در یک سوم پایانی حضور داشته باشید کار سختی در پیش رو دارید. چرا که آنها به تمام خصوصیات هم عادت کرده‌اند، به خوبی از هم شناخت پیدا کرده‌اند و هماهنگ شدن با تیمی که قبل از شما به هماهنگی لازم رسیده است کار شما را بسیار مشکل می‌کند.

تنها چیزی که من را آرام‌تر می‌کرد این بود که من بعد از یک توقف نسبتا طولانی وارد کار شدم، تا قبل از حضور من کل کار در سوله بود و با تکیه بر ویژوال افکت‌های سنگین فیلمبرداری شده بود ولی زمانی من به گروه اضافه شدم که قرار شده بود بخش‌های محیط باز کار فیلمبرداری شود. هر چند اصلا از انتخابی که کرده‌ام پشیمان نیستم و به نظرم حضور در این فیلم اتفاق خوبی در کارنامه کاری من است.

عبدالحسن برزیده؟
حقیقتش آقای برزیده را با سینمایش نمی‌شناختم بلکه با برخوردهایش در زمان بحران‌های خانه سینما شناختم و به نظرم او آدم بسیار شریفی است و امیدوارم نتیجه زحمات فراوانش در کارگردانی «مزار شریف» با استقبال خوبی مواجه شود.

 و بالاخره «عصر یخبندان». خیلی‌ها معتقدند مصطفی کیایی جزو کارگردانان آینده‌دار سینمای ایران است که بعدها از او بسیار بیشتر خواهیم شنید. در فیلم «عصر یخبندان» شما رگه‌هایی از این پیش‌بینی را در این کارگردان پیدا کردید؟
از مصطفی کیایی «ضد گلوله» و «خط ویژه» را دیده بودم، به نظرم او جزو کارگردان‌هایی است که دقیقا می‌داند چه کار می‌کند و پله به پله در این مسیر بالا می‌رود. وقتی فیلمنامه را خواندم، تنها و تنها فیلمنامه‌اش به نظرم خیلی جلوتر از فیلم‌های قبلی‌اش بود. قبل از اینکه شما بپرسید خودم ویژگی مهم او را می‌گویم (می خندد) کیایی به خوبی بازیگری را می‌شناسد و به همین دلیل هم کاملا در هدایت بازیگر مسلط و توانا عمل می‌کند.

در فیلم جدید کیایی بر خلاف فیلم قبلی‌اش «خط ویژه» که بازیگران به شکل کلونی مدام در کنار هم بودند، موضوع تعقیب و گریز و فرار و هیجانی که در فیلم وجود داشت تا آخر همراه مخاطب و بازیگران بود اما در «عصر یخبندان» بازیگران دو تا سه تا در کنار هم هستند و مثل خط ویژه پلان‌ها شلوغ و پر بازیگر نیست. این مساله باعث شد که تمرکز بیشتری روی شخصیت‌پردازی‌ها وجود داشته باشد که نتیجه این اتفاق می‌تواند عمیق‌تر شدن نگاه مخاطبان به شخصیت‌هایی باشد که در این فیلم حضور دارند.

در این فیلم پربازیگر نقش مقابل‌تان فرهاد اصلانی است. اصلانی را هم خیلی‌ها یکی از بهترین بازیگران فعلی سینمای ایران می‌دانند. همکاری با اصلانی چطور بود؟
به نظر من هم فرهاد اصلانی یکی از بزرگ‌ترین و بااخلاق‌ترین بازیگران سینمای ایران است که کار کردن با او هم تجربه بسیار خوبی است و هم بسیار لذت بخش است. در «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» پارتنر بسیار خوبی مثل حمید فرخ نژاد بود که با تمرین‌های بسیار زیاد نتیجه ایده‌آلی در یک همکاری دو نفره به دست آوردیم در «عصر یخبندان» هم این تجربه با فرهاد اصلانی دوباره تکرار شد.

آقای اصلانی آنقدر دغدغه کار را داشت و به پارتنر مقابلش توجه می‌کرد و اهمیت می‌داد که حتی صحنه‌هایی که خودش هم در پلان حضور نداشت کنار کارگردان می‌نشست و من را راهنمایی می‌کرد. راهنمایی‌هایی که بسیار مفید و دقیق بودند و به خاطر همه آن راهنمایی‌ها از او ممنونم. بهرام رادان هم با اینکه چهارمین همکاری مشترک را تجربه کردیم اما از آن جایی که هیچ شباهتی با کارهای قبلی مشترک‌مان نداشت تجربه نو و بسیار خوبی برای‌مان بود.

 و سوال آخر، شعار دولت یازدهم «تدبیر و امید» بوده است. در این یک سال و اندی که از استقرار این دولت می‌گذرد چقدر «تدبیر» و چقدر «امید» در سینما دیدید؟
راستش آنقدر سرعت تحولات و اتفاقات در ایران زیاد است و سیاست‌های فرهنگی وابسته به آن است که نمی‌توان درباره آینده آن پیش‌بینی درستی کرد. قطعا به تدبیر مدیران جدید سینمایی اعتماد دارم و با وجود موانعی که وجود دارد امیدوارم که این تدبیر در یک برنامه‌ریزی بلندمدت درست و به موقع اجرا شود.
اخبار فرهنگی - اعتماد

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------