شباهت عجیب رامبد جوان و جیم کری !



اخبار,اخبار فرهنگی ,رامبد جوان

رامبد جوان : هیچ وقت به خودم نمی گفتم که باید به شیوه جیم کری بازی کنم. فکر می کنم کسی در جهان نمی تواند مثل جیم کری بازی کند.

رامبد جوان آنقدر ویژگی های ممتاز دارد که شاید لازم به معرفی نباشد؛ بازیگر و کارگردانی برخوردار از ایده های نو با آثاری دوست داشتنی؛ هنرمندی که فیلم هایش می توانندبه گونه ای لذتبخش در خاطره جمعی ما ایرانیان مرور شوند. با او که این سال ها دوست دارد در نقش های جدی هم دیده شود، به سبک خودش، خیلی خودمانی به گفتگو نشستیم.

شما از جمله بازیگرانی هستید که از دست و به طور کل اندام خیلی استفاده می کنید. در آزادی مشروط دیدم اورکت بلند پوشیده اید. این نوع پوشش آزارتان نمی دهد و جلوی بازی سیال و رهایتان را نمی گیرد؟
- به هر حال شخصیت هایی که رفتارهای بیرونی دارند، در زمستان باید کاری انجام دهند!

به هر حال دست و پاگیر هست، نیست؟
- نه، تاثیری ندارد. البته نقش من در آزادی مشروط هم حرکات آنچنانی ندارد.

اینجا هم مثل جعبه موسیقی و گناهکاران سراغ نقش جدی رفته اید. قرار است تجربه اندوزی کنید یا نمی خواهید خیلی در نقش های طنز و فضای کمدی و پرتحرک بازی کنید؟
- راستش خیلی نقش را براساس تحرک آن انتخاب نمی کنم. میزان تحرک و جابجایی از نظر بیرونی خیلی مورد نظرم نیست. به هر حال من به عنوان بازیگر موظفم همه نقش ها را تجربه کنم و این را دوست دارم.

شکستن این شمایلی که در ذهن مخاطب ایرانی شکل گرفته با هدف خاصی انجام می شود؟
- اصولا تعداد کمی بازیگر هستند که شمایل شکنی زیادی دارند. یعنی تماشاچی هر دفعه از دیدن آنها در یک فیلم غافلگیر می شود در ورتی که بیشتر بازیگرها محدوده مشخصی از تماشاچیان را در نظر می گیرند. یکی بیشتر کارهای اکشن انجام می دهد، یکی طنز، یکی کودک، یکی اجتماعی، فضاها مشخص تر است. در چنین وضعیتی تماشاچی حیرت ناگهانی نمی کند. مردم پول می دهند تا چیزهایی را که آرام شان می کند، ببینند. درست مثل اینکه بروید یک رستوران همیشگی و غذایی را که دوست دارید بخورید.

حالا هم همین شیوه را می شود، داشت؟
- مقداری وضع فرق کرده. حالا رضا عطاران را می توان در یک نقش منفی هم دید. تماشاچی پذیرفته چون میزان انعطاف تماشاچی برای پذیرش نقش های مختلف بالاست. آن فضای گذشته، آن قهرمان پروری همیشگی شکسته است.

شما خیلی تند تند حرف می زنید. نقش هایی که شما را ملزم می کند تا کلمات را آرام تر بگویید اذیت تان نمی کند؟
- نه! چون اینها ابزار است و معنی اش این نیست که اگر آرام حرف بزنم توانایی و امکانات بازیگری ام به هم می ریزد. آن هم یک شکل دیگری از اجراست.

چندی پیش، تلویزیون سریال خانه سبز را دوباره نشان می داد. دیدم چقدر لاغر بودید. یادتان است چند کیلو بودید؟
- دقیقا 62 کیلو بودم و حالا هم 85 کیلو هستم. 23 کیلو چاق شدم. مثل بعضی ها که می گویند از شنبه ورزش می کنم، من هم باید از شنبه شروع کنم (خنده)؛ اول به خاطر تناسب اندام و ظاهر دو دوم به خاطر سلامتی ام چون برای بازیگر واجب است. علتش هم این بودکه کمی به سمت کارگردانی رفتم و پیش خودم گفتم که پشت دوربین مهم نیست چاق باشم یا لاغر باشم اما حالا که سالی یکی دو فیلم بازی می کنم و در تلویزیون هم خندوانه را دارم، باید تناسبی به اندام خودم بدهم.

با این وزن دیدم که چطور در فیلم آزادی مشروط از دکل بالا رفتید، نگران افتادن نبودید؟
- نه اتفاقا! میله ها واقعا سرد بودند. با اینکه ترس از ارتفاع هم دارم احساس کردم انگار خیلی هم خطرناک نیست.

بین بازیگری و کارگردانی کدام را بیشتر دوست دارید؟
- کارگردانی.

از جایگاه تان راضی هستید یا هنوز دنبال جایگاه بالاترید؟
- آدم همیشه دلش می خواهد بالاتر از چیزی که هست قرار بگیرد.

در خانه سبز چقدر با خسرو شکیبایی ترکیب مناسبی بودید، دل تان برایش تنگ نمی شود؟
- خیلی زیاد. دلم می گیرد و دوست داشتم بود و پیشش می رفتم، کارهایم را می دید، تشویقم می کرد و نظر می داد.

حالا که بیشتر نقش اول بازی می کنید، به نقش های فرعی و کوچک هم تن می دهید؟
- یک بار در سریال آقای مرادپور نقش کوچکی بازی کردم، نقش یک سرباز موج انفجار گرفته، زمانش سه دقیقه بود. حالا هم اگر چنین نقشی باشد بازی می کنم.

اگر اتفاقی بیفتد نتوانیدبازی یا کارگردانی کنید جایگزینی برایش دارید؟
- فیلمنامه نویسی را دوست دارم. تیم ایده پرداز و نویسندگی دارم. تهیه هم می کنم. همه جای سینما برایم جذاب است.

به شکل های گوناگون تشویق شده اید و جوایز متعددی هم گرفته اید. آیا هنوز هم تمایلی به گرفتن جایزه و اینطور چیزها دارید؟
- موسم فجر که می شود همه دوست دارند فیلمی در جشنواره داشته باشند که به خاطرش یا جایزه بگیرند یا کاندیدا شوند اما من خیلی به این فکر نمی کنم. دوست دارم کاری را انجام دهم که از انجام آن لذت می برم. حالا ممکن است جایزه بگیرد یا نه.

آدم رفیق بازی در سینما هستید؟ یعنی حاضرید به خاطر رفاقت در یک فیلم بد حضور پیدا کنید؟
- خیلی. البته این کار را کرده ام اما اصولا اهلش نیستم.

به کسی در سینما مدیونید؟
- به خیلی ها؛ آقایان بیژن بیرنگ و مسعود رسام، کارگردانان خانه سبز در معرفی و دیده شدن من نقش داشتند. نه فقط من بلکه همه گروه مدیون آنها هستند. خیلی چیزها از آنها یاد گرفتم.

گلن کلوز در جایی گفته: «هر چه بیشتر در فیلم کمدی بازی کنید، بیشتر می توانید درام بازی کنید.» درست می گوید؟
- کمدی به نظرم خیلی گونه سختی است. به همین علت فیلم کمدی زیاد ساخته می شود اما فقط نیمی از آنها خوب هستند. این نشاندهنده سخت بودن کار است. در کمدی بازی کردن مهارت زیادی می خواهد. مسئولیتش سخت و پیچیده است. اگر اندازه دستت نباشدتماشاچی همراهت نمی شود.

ورود آقایان ممنوع، فیلم کمدی پرفروش شما شد. آیا قبل از ساخت می توان تشخیص داد فیلمی فروش بالایی می کند؟
- بله! می شود فهمید. وقتی قصه فیلم، تماشاگر را می کشاند، فیلم فروش بالایی خواهد داشت.

چرا از بین همه عوامل فیلم، فقط بازیگران برای مردم هستند؟
- جادوی روی پرده است. به خاطر اینکه بازیگر روی پرده دیده می شود.

خنداندن به شیوه شما به ویژه در خندوانه که امسال در تلویزیون آن را اجرا کردید، شاید از دید بعضی ها با توجه به مشکلات اجتماعی زیادی که وجود دارد، نوعی بی تفاوت شدن جامعه نسبت به آن غم ها و مشکلات معنی دهد، نظرتان چیست؟
- کار من یادآوری این نکته است که باید شاد بود و خندید. باید بلد باشید که بخندید. اضطراب ها، ترس ها و غصه ها برای همه ما هست. یکی ا زوسایل مهم برای زدودن غم، شاد بودن است. یکی از سلاح های مهم برای زندگی کردن، شاد بودن است. اسکار واید می گوید: «بهترین انتقامی که می شود از دنیا گرفت، شاد بودن است.» زندگی آنقدر مهم است که نمی شود درباره اش جدی حرف زد. بهتر است از آن لذت ببریم. معنی اش این است که غم ها و ناراحتی های مان را فراموش کنیم وش اد باشیم. باید آن اندازه قدرتمند شویم تا بتوانیم بهترین کاری را که می خواهیم انجام دهیم.

ستاره مورد علاقه شما در سینما چه کسانی بوده اند؟
- استیو مک کویین را خیلی دوست داشتم. عاشقش بودم. به این خاطر که موتورسواری، رانندگی و تیراندازی بلد بود و در فیلم ها به زن ها کم توجه بود. بروسلی و جکی چان را هم دوست داشتم.

«ریچاردگر» در جایی می گوید؛ ما نقش آدم های دیگر را بازی می کنیم چون از خودمان بدمان می آید. فکر کنم این خیلی شامل شما نشود، درست است؟
- نه! اصلا. ما نقش آدم های دیگر را بازی می کنیم چون فضولیم.

شروع کارتان در سینما با فیلم های کمدی نبود، با فیلم هایی چون کمکم کن و پشت دیوار شب شروع کردید، چرا؟
- عجیب است! نمی دانم چرا. واقعا نمی دانم. جالب است.

کدام نقش تان از بین مومیایی سه، سیندرلا، صورتی و مکس انرژی بیشتری از شما گرفت؟
- مکس و سیندرلا کارهای سختی بودند. مومیایی فانتزی بود. خیلی دوستش داشتم. نیاز به تمرین زیاد هم داشت. نقش مکس متفاوت بود؛ یک آدم دولتی، منفعت طلب و جاه طلب اما به تازگی که مومیایی را دیدم برایم جالب بود. دوست دارم سیندرلا را یک بار دیگر ببینم. صورتی فیلم کامل تری نسبت به بقیه است.

دیگر پیش نیامد بعد از صورتی با میترا حجار بازی کنید، درست است؟
- بله! واقعا پیش نیامد.

یک تعداد هم فیلم تجاری دارید، مثل شبی تهران، زن بدلی، سوغات فرنگ، دختر شاه پریون؛ چرا در اینها بازی کردید؟ دنبال تجربه ای یا چیزی بودید؟
- بله! کاملا تجاری اند. شاید دنبال پول بوده ام. (خنده)

در آزادی مشروط نقش روانشناس را بازی می کنید، چقدر از روانشناسی سردرمی آورید؟
- در حد مطالعات مقدماتی. البته بیشتر از رشته خاکشناسی از آن سردرمی آورم. برای این فیلم کمی بیشتر در زمینه روانشناسی مطالعه کردم و با حسین مهکام به تحلیل مشترکی رسیدیم. خیلی ها فکر می کنند رفتن پیش روانشناس یعنی قبول کردن اینکه دیوانه هستند! در حالی که این درست نیست. ما انسان ها به سه دسته مشاغل بسیار نیازمندیم. وکیل ها، روانشناس ها و پزشکان. فکر می کنید چرا مردم اینقدر کلاه سرشان می رود. در معامله ضرر می کنند و گرفتار می شوند؟ خوبی وجود وکیل همین است و از الزامات شهرنشینی است. در مورد پزشکان و روانشناسان هم این مسئله صدق می کند.

در سال های اخیر کدام فیلم ها توجه تان را جلب کرده است.
- فیلم های اولیه بهرام توکلی و رضا کاهانی را دوست داشتم. اصغر فرهادی به ویژه درباره الی... و جدایی نادر از سیمین خیلی خوب بود. در فیلم های خارجی اخیرا هم فیلم «لاک» خیلی خوب بود. اینکه 92 دقیقه دوربین با یک بازیگر در خودرو باشد، خیلی مهارت می خواهد. فیلم وس اندرسون به نام گرند بوداپست هتل را هم که خیلی دوست داشتم.

زمانی با جیم کری مقایسه می شدید. هنوز هم فیلم هایش را می بینید؟
- حالا که اصلا به هم ربط نداریم. جیم کری برایم ستایش برانگیز است. هم نوع زندگی و هم کار کردن و نقش بازی کردنش برایم جذاب است. اصلا آدم عجیبی است. آن زمان جوان تر بودم و جیم کری باب شده بود و من اوراکت (پرانرژی) بازی می کردم. اندامم حرکت زیادی داشت و میزان بزرگنمایی در بیان و صورت و بدنم و همچنین ایجاد کنتراست می توانست یادآور جیم کری باشد اما هیچ وقت به خودم نمی گفتم که باید به شیوه جیم کری بازی کنم. فکر می کنم کسی در جهان نمی تواند مثل جیم کری بازی کند.

به نظرتان در آینده چه چیزی بیشترین تغییرات را در بازیگری به وجود می آورد؟
- کارگردان های جوانی که می آیند و سلایق مردم را عوض می کنند. آنها عمیق ترند و سینما برایشان حکایت از چیز دیگری دارد. آنها آمده اند تا حرف هایی را که برایشان مهم است بزنند و خیلی اهل باج دادن به بازیگر، تهیه کننده و تماشاچی نیستند. فقط می خواهند فیلم شان را بسازند و این خیلی جذاب است. فروش فیلم هایشان در هنر و تجربه نشان می دهد که کم کم تاثیرشان را می گذارند.چند شب پیش برای تبلیغ فیلم چند متر مکعب عشق متوجه شدم که چقدر تماشاچی برای دیدن فیلم به پردیس کوروش آمده بودند.

چقدر خوب است در ایران سالن سینما ساخته می شود.
- عالی است. مثلا تماشاچی از الهیه آمده غرب تهران تا فیلم ببیند. خیلی راحت می توان دو هزار سالن در کشور ساخت.

بازیگری خواه ناخواه به نوعی بین مردم فاصله ایجاد می کند. خود شما چه کارهایی می کنید تا این فاصله پدید نیاید؟
- هر قدر فاصله ایجاد شود، غلط است. بین مردم می روم، مثلا پاساژگردی می کنم یا وارد اتوبوس می شوم با مردم ارتباط برقرار می کنم. آل پاتچینو می گوید: «من نمی روم در یک رستوران شلوغ بنشینم و قهوه بخورم چون اگر یک لحظه «هورت بکشم» یا بریزد روی لباسم همه می گویند ببین آل پاچینو هورت کشید! پس او هم عین ماست.

چلمن قهوه را ریخت روی پیراهنش.» آل پاچینو می گوید که باید دور بایستم تا تماشاچی تصویری غیر از روی پرده از من نداشته باشد. منظورش این است که جادوی سینما روی تماشاچی باقی بماند. این چیزهاست که طرف را قهرمان می کند اما ما طور دیگری هستیم. ما با مردم هستیم. من قهرمان دست نیافتنی نیستم. باید در دسترس باشم. اگر از مردم دور بایستم باورم نمی کنند.

آیا از تاثیری که بازیگری به لحاظ اجتماعی دارد، استفاده می کنید؟
- اگر بین مردم باشیدآن وقت می توانید حرف های درست را به آنها منتقل کنید. اگر به مردم بگویید که مثلا بحران آب دارم و آب را کم مصرف کنید، عده ای از آنها گوش می کنند. در اینجاست که بازیگر تبدیل به نجات دهنده می شود و این خوب است.
اخبار فرهنگی - همشهری

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------