از تئاتر اجتماعی تا صداپیشگی در کلاه‌‌قرمزی



اخبار ,اخبار فرهنگی ,گفتگو با علی سرابی

 

اخبار فرهنگی - گفتگو با علی سرابی؛
از تئاتر اجتماعی تا صداپیشگی در کلاه‌‌قرمزی

علی سرابی بازیگر توانا و شناخته شده تئاتر معتقد است؛ بازیگر نه تنها باید در رشته‌های مختلف هنری سررشته‌ داشته باشد، بلکه در تمام مدیوم‌های بازیگری هم باید تسلط کافی و کامل داشته باشد.

به گزارش هنرآنلاین، بازی در نمایش خشکسالی و دروغ محمد یعقوبی و پیش از آن بازی در نمایش در انتظار گودو همایون غنی‌زاده، صداپیشگی عروسک گاوی در مجموعه کلاه‌ قرمزی و همینطور کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر تئاتر سال92 و... از جمله دلائلی بود که به سراغ علی سرابی، بازیگر شناخته شده، پر انرژی و فعال تئاتر برویم و با او درباره مسائل مختلفی به گفت‌و‌گو بنشینیم.

شما از جمله بازیگرانی هستید که در چند سال گذشته بازی در سه مدیوم تئاتر، سینما و تلویزیون را در ژانرهای مختلف تست کردید و اتفاقا از بازیگرانی بودید که در هر سه مدیوم توانستید نمره قبولی دریافت کنید. می‌خواستم بپرسم با جایگاهی که امروز در زمینه بازیگری به دست آورده‌اید، اگر در شرایطی قرار بگیرید که مجبور باشید از بین سه پیشنهاد کاری در تئاتر، سینما و تلویزیون (که از نظر کیفی تمام شرایط ایده‌آل را دارند و حتی از نظر اقتصادی نیز به نوعی شما را تامین می‌کنند) فقط یکی را انتخاب کنی، انتخاب علی سرابی کدام خواهد بود و چرا؟

با جایگاه امروزم در بازیگری قطعا پیشنهاد سینمایی را انتخاب می‌کنم. علت این انتخاب هم این است که من در حال حاضر سال‌هاست در تئاتر کار کرده‌ام و خودم را به نوعی در آن تثبیت کرده‌ام. زمانی بود که من باید سربازی می‌رفتم و خیلی‌ها به من می‌گفتند که برو زودتر سربازی‌ات را تمام کن اما من می‌گفتم نه فعلا زمانش نیست و آنقدر ادامه دادم تا در تئاتر تثبیت شدم. تثبیت شدن هم در تئاتر برای من بدین معنی است که اگر چهار، پنج سال هم کاری نکنم باز هم برایم در تئاتر نقش خوب هست که در آن بازی کنم. چون برای اینکه به این شرایط برسم زحمت زیادی کشیدم و هیچ کدام از جوان‌های امروزی را ندیده‌ام که به این شکل برای کارشان زحمت کشیده باشند.

 

به همین خاطر هم بعد از اینکه رفتم سربازی بعد از دو سال که برگشتم سریع کارهای خوبی برای بازی به من پیشنهاد شد. به همین خاطر اگر در شرایط و جایگاه فعلی‌ام در بازیگری با سه پیشنهادی که گفتید روبه‌رو بشوم، قطعا پیشنهاد تلویزیونی را نخواهم پذیرفت اما بین دو پیشنهاد تئاتری و سینمایی، قطعا پیشنهاد سینمایی را تجربه خواهم کرد، چراکه الان بیش از دو سال است که پیشنهادهای سینمایی زیادی دارم ولی برای نقش‌های کوتاه، چند سکانسی یا مکمل که من هرگز قبول نکردم به غیر از کار آقای فرمان‌آرا که آن هم دلائل خاصی داشت از جمله اینکه هم با کارگردان و هم با تهیه‌کننده به نوعی رودربایستی داشتم. بنابراین چون مدت‌هاست صبر کرده‌ام تا در سینما آن اتفاق خوب که بازی در یک نقش خوب با یک کارگردان است، برایم بیفتد، پس قطعا بین این سه گزینه سینما را انتخاب می‌کنم. ضمن اینکه منتظر این اتفاق هم هستم.

در این انتخاب مساله رکورد اقتصادی فعلی سینما را هم مد نظر داری؟ چون در شرایط فعلی اکثر فیلم‌ها با اینکه هم بازیگران خوبی دارند و هم کارگردان‌های مطرح باز از نظر استقبال عمومی شکست می‌خورند.

به هر حال در تئاتر هم ممکن است این اتفاق بیفتد و در تئاتری بازی کنی که شکست بخورد، همانطور که برای من هم پیش آمده که روی یکسری حساب‌ها رفتم و در نمایشی بازی کردم اما نهایتا کار آنطور که فکر می‌کردم از آب درنیامده و به همین دلیل است که فکر می‌کنم هر بازیگری ناگزیر است که اشتباه هم بکند. در واقع به نظر من بازیگر خوب کسی است که بتواند در هر سه مدیوم موفق عمل کند و ضمن اینکه همه مدیوم‌ها را هم تجربه کند.

در این‌باره به تعریفی هم برای خودت رسیدی؟
اساسا من اعتقادی دارم که بارها در کارگاه‌های آموزشی و کلاس‌های بازیگری هم این را گفته‌ام. استراسبرگ معتقد است که بازیگر تنها فرد روی زمین است که باید علاوه بر بازیگری چند حرفه دیگر هم بلد باشد و چه بهتر که این حرفه‌ها و فنون در زمینه‌های هنری باشد. حالا من می‌گویم که بازیگر نه تنها باید در رشته‌های مختلف هنری سررشته‌ داشته باشد، بلکه در تمام مدیوم‌های بازیگری هم باید تسلط کافی و کامل داشته باشد.

پس انتخاب علی سرابی در حالت فوق سینما خواهد بود.
دقیقا. اما دوست دارم این خاطره را هم بگویم چون فکر می‌کنم خیلی از بازیگرها در آن با من شریک هستند. یادم می‌آید چند ماهی از اجرای نمایش ماچیسمو محمد یعقوبی در جشنواره گذشته بود و من در نخستین دوره‌ای که جشنواره تئاتر فجر بین‌المللی شده بود توانسته بودم جایزه بهترین بازیگری را بگیرم. دقیقا یادم نیست که چه ماهی بود اما می‌دانم که اجرای عمومی کار همزمان شده بود با زمانی‌که اصغر فرهادی برای فیلم درباره الی داشتند بازیگر انتخاب می‌کردند. حتی یادم می‌آید که با مهرداد رایانی مخصوص هم مشورت کردم و به من گفت حتما نقش را قبول کن و من با آقای فرهادی صحبت‌های اولیه را انجام دادم . همه چیز خوب پیش رفت تا زمانی‌که فرهادی از من پرسیدند که از نظر زمانی اوضاعت چطور است، وقتی دیدم زمان فیلمبرداری با زمان اجرای عمومی ماچیسمو تداخل پیدا می‌کند همان جلسه اول به فرهادی گفتم من بخاطر اینکه درگیر تئاتر هستم نمی‌توانم در این فیلم بازی کنم.

 

اخبار ,اخبار فرهنگی ,گفتگو با علی سرابی

شما در طول سال‌هایی که در مقام بازیگر روی صحنه رفتید هم بازی در نمایش‌هایی مثل در انتظار گودو و هم بازی در نمایش‌هایی مثل خشکسالی و دروغ، را که از لحاظ فرم اجرا و بازیگری از دو گونه متفاوت نمایشی هستند را در کارنامه‌تان دارید. اما حضور شما در مقام یک بازیگر حرفه‌ای با بازی در آثار رئال اجتماعی مدتی است بسیار بیشتر و به نوعی پیگیرانه‌تر دیده می‌شود. هدفم از بیان این موضوع طرح دو سوال بود. یکی اینکه؛ بازی در نمایش‌هایی با تِم‌های رئال اجتماعی چقدر به سلیقه و گرایش خودتان بستگی دارد و چقدر به خاطر پیشنهادهای کاری است؟ دوم اینکه؛ من حدود 8 سال پیش سوالی از محمد یعقوبی پرسیدم که الان می‌خواهم همان سوال را از شما هم بپرسم و آن این است که حدود 10 سال پیش اجرای نمایش‌های رئال اجتماعی در طول سال شاید به 10 نمایش هم نمی‌رسید و همه درصدد اجرای آثار مدرن و ابزورد بودند اما امروز این روند کاملا برعکس شده و یک گرایش شدید به اجرای نمایش‌های اجتماعی در تئاتری‌ها (حتی آنهایی‌که زمانی مخالف سرسخت این نوع تئاتر بودند) دیده می‌شود. به نظر شما این علاقه و گرایش ناگهانی به سوی اجرای آثار اجتماعی به چه چیزی مربوط می‌شود؟
اساسا این خصوصیت در ما ایرانی‌ها وجود دارد و اگر نگاه کنیم جو عمومی در کشور ما این‌گونه است و این نه تنها در تئاتر بلکه در سینما هم هست که ناگهان جماعت سینمایی رومی‌آورند به ساخت کارهای شبه مستند یا کارهایی با بازی‌های ناتورالیستی. در تئاتر ما همین اتفاق افتاد و فکر می‌کنم از اواخر دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی که ناگهان فضای نوشتن در جامعه بازتر شد نویسنده‌هایی به وجود آمدند که یکی از آنها محمد یعقوبی است و اینها یک نوع سبک و سیاق جدید نوشتاری را به جامعه تئاتر ما آوردند.

البته پیش از این نسل هم نویسنده‌هایی مثل اکبر رادی بودند که متن‌هایی با تِم رئال اجتماعی داشتند.
بله، بودند اما تفاوت این نسل از نویسنده‌ها در این بود که نمایشنامه‌های خودشان را بعد از اینکه نوشتند به صحنه هم آوردند و تماشاگر ناگهان با شق جدیدی از تئاتر روبه‌رو شد که به روزتر بود و دغدغه‌هایش را مطرح می‌کرد و همین امر باعث شد که این نوع نمایش‌ها کم‌کم با اقبال عمومی بیشتری مواجه شوند تا جایی‌که امروز تقریبا همه دارند سعی می‌کنند که اینجور تئاتر کار کنند. نکته دیگر هم اینکه این تنها مختص به تئاتر ما نیست و همپای آن در سینما هم شاهد ساخت فیلم‌هایی هستیم که به سراغ مضمون‌های اجتماعی می‌روند. اصلا در فیلم‌های تمام دنیا (به جز هالیوود) پرداختن به رئالیسم و ناتورالیسم چیزی طبیعی است و در واقع مهم‌ترین مشخصه آنها این نوع نگاه به جامعه است.

 

به هر حال این دوره‌ای است که برای ما پیش آمده و ما داریم از آن استفاده می‌کنیم و به نظر من این رویکرد، به خصوص در تئاتر ما یک اتفاق مثبت است. اینکه می‌بینیم ناگهان سالن‌های تئاتر زیاد می‌شوند و تماشاگر بیشتری برای دیدن کارها می‌آیند به خاطر این است که تماشاگر خودش را بیشتر روی صحنه می‌بیند. اما درباره علاقه شخصی خودم باید بگویم که موضوع مورد علاقه‌‌ام در وهله اول کارهای معمایی، پلیسی، جنایی همراه با تعلیق است که خیلی دوست دارم. حتی یک تئاتری هم کارگردانی کردم و تله‌تئاتر آن را هم ساختم که در این گونه قرار می‌گیرد. ولی در کنار آن اساسا تئاتر اجتماعی و در بازیگری، بازی ناتورئال را به شدت دوست دارم.

پس برای بازی اولویت شما کارهای رئال اجتماعی است.
برای بازی اولویت من کار در نمایش‌هایی با تِم رئال اجتماعی است اما این را هم باید اضافه کنم که معتقدم خیلی مهم است و بستگی دارد به اینکه کار را چه شخصی نوشته باشد و چه شخصی آن را کارگردانی می‌کند. چون به اعتقاد من بازی در این نوع نمایش که محمد یعقوبی کار می‌کند یا همان کار رئال اجتماعی به مراتب دشوارتر است از کارهای فانتزی یا کارهای شبه ابزورد چون در آنها بازیگر از تکنیک بدن و بیان استفاده می‌کند ولی در رئالیسم همه چیز دشوار است. کوچک‌ترین کار اضافه‌ای در کار نمود پیدا می‌کند.

آیا تا به حال شده هنگام کار با محمد یعقوبی به او هم انتقاد کرده باشی و در مواردی با هم اختلاف نظر داشته باشید؟
تا به حال چنین موردی پیش نیامده، چون آقای یعقوبی اساسا نویسنده هستند و من بازیگری هستم که زیاد بحث می‌کنم و آدمی هستم که دلیل می‌خواهم و مدام می‌پرسم. اما اگر هم گاهی چنین مواردی پیش آمده باشد اعتماد من به محمد یعقوبی باعث شده نظرش را بپذیرم، حتی اگر قانع نشده باشم. گاهی پیش آمده که می‌پرسم چرا باید اینطوری باشد و محمد یعقوبی به جایی می‌رسد که می‌گوید دلم می‌خواهد. (البته این شوخی‌های سر تمرین است که با هم داریم) و وقتی اینگونه پاسخ می‌دهد، من می‌دانم که او به عنوان نویسنده و کارگردان چیزی را می‌داند که من به عنوان بازیگر نمی‌دانم و شاید در این حالت نمی‌توانم بفهمم. و چون او می‌گوید مطمئنا درست می‌گوید چون دیده‌ام که چقدر روی متن با دقت و ظرافت کار می‌کند.

 

گاهی بخشی از متن نمایشنامه‌ای که خودش نوشته را حذف می‌کند. ولی با کارگردان‌های زیادی هم که تاکنون کار ‌کردم شده که چیزی که نمی‌فهمم را به من توضیح ندهند بازی نمی‌کنم و این باعث می‌شود که با من دچار مشکل شوند و دیگر با من کار نکنند. کلا من تا زمانی‌که کار را نفهمم بازی نمی‌کنم. فقط یک‌بار با آقای یعقوبی در زمان تمرین تئاتر نوشتن در تاریکی با صدای بلند بحث کردم که بعد از ایشان عذرخواهی هم کردم. البته فشار کاری زیادی روی گروه بود.

آیا تا به حال شده به خاطر شهرت تلاش کنی مانند خیلی از بازیگران کتاب شعر چاپ کنی، آلبوم موسیقی منتشر کنی و...؟ فکر می‌کنی چرا بعضی از بازیگران تا کمی مشهور می‌شوند رو به کارهایی از این دست می‌آورند؟
در همه دنیا جامعه به نقدها توجه می‌کند تا ببیند که منتقدان هنری در مورد یک کار چه می‌نویسند اما ما چنین چیزی را نداریم. من کاری به بقیه ندارم و در مورد خود می‌گویم. من سعی می‌کنم در مورد هر چیزی سوال بپرسم و کشف کنم. به شدت علاقه دارم در شاخه‌های مختلف هنری کار کنم ولی به شدت پرهیز می‌کنم که به خاطر اسمم این کار را نکنم. من بازیگر هستم، فن بیان کار کرده‌ام و بعضی اوقات دوست دارم با صدایم کارهای دیگری هم مثل شعرخوانی و... انجام بدهم. چون من شعر زیاد می‌خوانم. من دوست شاعر و آهنگساز بسیار دارم و مدت‌ها است که می‌خواهم از شاعرهایی که می‌شناسم شعر انتخاب کنم و بخوانم و کار بیرون بدهم. اما این کار را به خاطر اینکه اسمم علی سرابی است انجام نمی‌دهم بلکه به خاطر این است که می‌دانم کار خوبی می‌شود و خودم دوست دارم این کار را بکنم ولی هرگز تصمیم نمی‌گیرم عکاسی یا نقاشی کنم و آثارم را بفروشم چون علی سرابی هستم.

علی سرابی متُد خاصی برای کار کردن دارد؟ یعنی برای رسیدن به نقش از سیستم یا شیوه خاصی پیروی می‌کنی یا به مرور توانستی به شیوه منحصربفرد خودت برسی؟
از هر نوع نگاه به بازیگری و هر نوع مکتب بازیگری و هر استادی که تدریس می‌کرده و هر کتابی که چاپ شده در نهایت شما تاثیر می‌گیرید و روشی را نسبت به دنیای درونی خودتان روی صحنه می‌سازید و این اجتناب‌ناپذیر است. بنابراین من هم از مکاتب و روش‌های بازیگری تاثیرپذیر بوده‌ام و الان دارم به شیوه خودم کار می‌کنم. اما بالاخره چیزهایی بودند که روی من خیلی تائیر گذاشتند. من خیلی وقت‌ها می‌بینم جوانان از مکتب‌ها فقط اسم می‌برند و یا بعضی‌ها را به عنوان تمسخر به کار می‌برند چون اطلاعی از آن ندارند. اما شیوه بسیار اصولی‌ای که استانیسلاوسکی پایه‌ریزی می‌کند و بعد این شیوه از روسیه به جاهای مختلف می‌رود و سال‌ها بعد به آمریکا می‌رود و به متُد تبدیل می‌شود و آدم‌هایی مثل استراسبرگ از آن به وجود می‌آیند و آن‌را وارد صنعت سینما می‌کنند. این خیلی تاثیرگذار است که حتی به بازیگری ناتئورال که خیلی جلوتر است متصل می‌شود، یعنی وامدار سیستم استانیسلاوسکی می‌شود. دوست خوبم نیما دهقان سال‌های اول دانشگاه کتاب سه جلدی استانیسلاوسکی را به من هدیه داد و گفت تو بازیگر خوبی هستی و این را بخوان و من مرتب آن کتاب‌ها را خواندم و تمرین کردم.

 

چیزی که از این کتاب و انسان بزرگ یاد گرفتم این بود که تو حتی مطرح‌ترین بازیگر کشورت هم که شدی همچنان این تصور را داشته باش که کار بعدی که می‌خواهی انجام بدهی تجربه دوم توست و تجربه دوم خیلی خطرناک‌تر است و همیشه بدان که تو مدام در حال تجربه کردن هستی. آدمی که در حال تجربه کردن است وقتی نقشی را قبول می‌کند و حتی قبول نکرده است روزانه تمرین بدن و بیان را حس می‌کند. من همیشه به هنرجویان خودم می‌گویم که ابزار شما بدن و بیان شما است. بنابراین احترام ویژه‌ای برای بدن‌تان قائل بشوید. درست بخورید، بپوشید و بخوابید، چون این ابزار شماست و شما دارید از آن کار می‌کشید. پس آن را درست پرورش بدهید و من تمام تلاشم را می‌کنم که با تمام گرفتاری‌هایی که در شهری مانند تهران وجود دارد هفته‌ای سه بار تمرین بدن و بیان انجام دهم. نهایتا سیستم برایم خیلی مهم است و بعد در مورد بازیگری ناتئورال تحقیق می‌کنم.

شما به عنوان یک بازیگر برای اینکه از حد مطلوب خود پایین‌تر نیایید یا حتی بالاتر بروید، به طور روزانه چه کارهایی به غیر از تمرین بدن و بیان انجام می‌دهید؟
علاوه بر تمرین‌ها، مطالعه و دیدن است. البته منظورم فقط دیدن فیلم نیست بلکه دیدن آدم‌هاست، سررشته پیدا کردن در هنرهای مختلف و شغل‌های مختلف است. دفترچه‌هایی دارم که در مورد آدم‌های جالبی که می‌بینم، می‌نویسم. چون اینها بعدها به من و به حافظه من کمک می‌کند. چیزی که من از استانیسلاوسکی گرفتم این بود که مدام فکر کن تو انسان مطرحی نیستی بلکه در حال تجربه کردن هستی. من بارها برای خودم پیش آمده که تماشاگر به من گفته که فکر نمی‌کنم بتوانی بهتر از این نقش را بازی کنی. تماشاگر تصور می‌کند من برای این نقش آفریده شده‌ام و این مرا امیدوار می‌کند. من بارها این را شنیده‌ام.

همانطور که می‌دانی سیل عظیم مشتاقان بازیگری امروزه منتظر هستند تا فرصت هنرنمایی پیدا کنند. به عنوان یکی از بازیگرانی که با بازی در تئاتر به جایگاه مشخصی رسیده‌ای وخودت را به تثبیت رسانده‌ای چه چیزی می‌توانی به این افراد بگویی که در این راه با آرامش خاطر بیشتری قدم بردارند؟
بارها شده که جوانان از من می‌خواهند که آنها را برای کار به کارگردان‌ها معرفی کنم اما من فقط تجربه خودم را انتقال می‌دهم. اگر من اینجا هستم و شما معتقد هستی که من بازیگر خوبی هستم و به این درجه در تئاتر رسیده‌ام تا به امروز هیچ کسی من را هیچ جا معرفی نکرده، پارتی من نشده، سالن در اختیار من نگذاشته است. من وقتی دانشگاه قبول شدم ناامید شدم چون شهریه ثبت نام 50 هزارتومانی در دانشگاه را نداشتم. پول تو جیبی نداشتم. به شدت کار می‌کردم تا هزینه دانشگاه را دربیاورم. چون می‌شنوم عده‌ای ایراد می‌گیرند ما پول و پارتی نداریم. من هیچ کدام اینها را نداشتم و با تمام این توضیحات من از مسئول پلاتو خواهش می‌کردم که در زمان‌های خالی بودن به من اجازه بدهد در آنجا تمرین کنم. آنقدر عاشق بازیگری بودم که در اطراف تهران جاهایی بازی کردم که فکر نمی‌کنم یک آدم معمولی گذرش به آنجا بیفتد. تا امروز که من در خدمت شما هستم هیچ دفتر سینمایی نرفتم که تست بدهم. نمی‌گویم کار اشتباهی است من دوست نداشتم. چون معتقدم کسی که بازی من در تئاتر را ببیند می‌داند که من خوب هستم دیگر احتیاجی به تست دادن نیست. ولی منکر این نمی‌شوم که درصدی از موفقیت در بازیگری شانس است.

به عنوان آخرین سوال؛ چطور شد به عنوان صداپیشه به تیم ایرج طهماسب و حمید جبلی پیوستی؟ آیا این به خاطر همان تمرین‌هایی بود که روی صدایت کردی یا اتفاقی پیش آمد؟
نه، صرفا به خاطر تلاشم در تئاتر بود و چرا این اتفاق افتاد این طور بود که پارسال حدود یک هفته مانده به ضبط کلاه قرمزی، حبیب رضایی به من زنگ زد و گفت علی همچین کاری می‌کنی؟ من هم همانطور که گفتم دوست دارم همه چیز را تجربه کنم، گفتم بله با کمال میل انجام می‌دهم و رفتم آنجا و بعدها متوجه شدم که آنها یک عروسک گاو ساخته‌اند که حتی اسمش هم معلوم نبود و هیچ شخصیتی هم برایش تعریف نکرده بودند. حتی گفته بودند چند نفری هم آمدند تست دادند و کار درنیامده است تا اینکه بعد از طریق آقای طهماسب متوجه شدم، که میثم مولایی (کارگردان تلویزیونی کلاه‌قرمزی) که واقعا به من لطف دارد و چند تا تئاتر از من دیده بود به آقای طهماسب گفته که یک نفری هست به این نام که از نظر فکری خیلی به شما نزدیک است و می‌تواند کار را دربیاورد. بعد آقای طهماسب به حبیب رضایی گفته بودند که بگویید بیاید و من رفتم آنجا و فقط دو روز من صداهای مختلفی را درمی‌آوردم تا رسیدیم به این کاراکتر.

پس صداپیشگی در کلاه قرمزی در نقش گاوی هم یک جور نتیجه زحماتی بود که برای تئاتر کشیدی؟
دقیقا، البته این را هم بگویم که این شانس را هم داشتم که میثم مولایی کار من را دیده و در آن لحظه در خاطرش بوده است.

در واقع جذابیت بیش از اندازه همکاری با گروه کلاه قرمزی باعث نشد که چشم بسته کار را بپذیری؟
نه اتفاقا حبیب رضایی یادش هست که من بعد از دو روز تمرین به او زنگ زدم و گفتم که من می‌ترسم، اجازه بده که نیایم سر این کار. اما حبیب گفت نه بیا و مطمئن باش درست میشه که همینطور هم شد و سال دوم بهتر هم شد.

حرف آخر؟
پارسال اتفاقات خوبی برای من افتاد. اول اینکه فرصت کار کردن در تئاتر با محمد یعقوبی و محمد رحمانیان برایم فراهم شد. فرصت دوبله کردن فیلم اصغر فرهادی در کنار خودش امکان‌پذیر شد و با آقای طهماسب در کلاه‌قرمزی کار کردم. فراموش نکنیم که اینها آدم‌های نامی و ماندگار این سرزمین هستند و برای من افتخار است که همواره این چهار نفر به من پیشنهاد کار بدهند و من برایشان کار کنم.

اخبار فرهنگی - هنرآنلاین

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------