«ربنا» عادتی شنیداری که تغییر نمیکند
- مجموعه: اخبار فرهنگی و هنری
- تاریخ انتشار : سه شنبه, 08 خرداد 1397 09:29
به گزارش ایلنا، پیوند ناگسستنی ماه رمضان در ایران با «ربنا»ی محمدرضا شجریان و گذر این روزهایمان از رمضان 1439 و همچنین انتشار مستندی با نام «از سپیده تا فریاد» در مورد خسروی آواز ایران، فارغ از دیدگاه سازندگان این اثر، بهانهای شد تا با حمیدرضا نوربخش، شاگرد محمدرضا شجریان و مدیرعامل خانه موسیقی به گفتوگو نشستیم.
آنچه با صدای ناصر طهماسب در مورد «ربنا» میشنویم
در مستند «از سپیده تا فریاد» ماجرای خوانده شدن «ربنا» توسط محمدرضا شجریان، با صدای ناصر طهماسب اینگونه شرح داده میشود: «در میانه روزهای شلوغ انقلاب در رادیو، تلویزیون دولتی ایران، اتفاقی ساده اما تاریخی رخ میدهد، شجریان که بعد از آمدن به تهران از فضای فعالیتهای مذهبی و قرآنی فاصله گرفته و بعد از بیرونق شدن بازار موسیقی اصیل ایرانی در سالهای پایانی رژیم شاهنشاهی بار دیگر حرفه قرائت قرآن را برگزیده بود، برای تولید یک قطعه آوازی با تم مذهبی در سال 1358 محل مشورت قرار میگیرد.
او که نفر اول مسابقات کشوری قرائت قرآن در سال 56 است برای نشان دادن یک الگوی مطلوب به هنرجویان رادیو و تلویزیون یک قطعه آزمایشی میخواند و آن را در اختیار مسئولان تلویزیون قرار میدهد. شاید خود او هم حدس نمیزد که خیلی زود این قطعه آموزشی تبدیل به محبوبتترین اثر او برای ایرانیها شود.
«ربنا»ی شجریان برای چند دهه تبدیل به بخشی از سنت ماه رمضان ایرانیها میشود. راغب قلوش، قاری نامدار مصری بعدها به قصد الگوسازی از «ربنا» نسخهای از آن را تحویل میگیرد. اما خیلی زود برای شجریان پیغام میفرستد که خواندن این نوا کار هر کسی نیست.»
اما چه میشود که «ربنا»ی محمدرضا شجریان بر قلهای میایستد که هیچ «ربنا»ی دیگری به پایش نمیرسد؟ این سوالی بود که از حمیدرضا نوربخش پرسیدیم و او برای پاسخ دادن به آن کمی به عقب رفت و گفت: همانطور که میدانید دعای قبل از افطار، از پیش از انقلاب در رادیو مرسوم بوده است و نمونه مشخصش چیزی بوده که روانشاد مرحوم سیدجواد ذبیحی خوانده بوده است. ویژگیهای صدای ذبیحی و اشرافش بر موسیقی در طی سالهایی که مردم در مراسم مختلف از سحرها و افطارها تا مناسبتهای مذهبی گوششان به صدای او عادت کرده بود و به شنیدن صدایش از رادیو انس گرفته بودند، موجب شده بود خیلیها به عشق شنیدن «ربنا»ی او، حتی اگر روزه هم نمیگرفتند، در ماه رمضان، سحر از خواب بیدار شوند.
نوربخش ادامه داد: تا اینکه انقلاب شد. بعد از انقلاب، صدای ذبیحی را به عنوان کسی که پیش از انقلاب با سیستم قبل در ارتباط بوده و برای آن سیستم فعالیت هنری انجام میداده است، که دلیل قانعکنندهای هم نبود، پخش نکردند. خود مرحوم ذبیحی هم به مرگی نامتعارف از دنیا رفت. بعد از او، از استاد محمدرضا شجریان به عنوان تنها چهرهای که هم سابقه هنری زیادی داشت و هم اشراف کاملی بر موسیقی و در کنارش تنها هنرمندی بود که با قرائت قرآن و ادعیه از کودکی مانوس و آشنا بود و در آن تخصص داشت و صاحب شیوه و سبک خاص خود در قرائت بود، خواسته شد که این دعا را بخواند و او این دعا را به ضمیمه چند بیت از مثنوی مولانا خواند و اینها را با چیدمانی بسیار مناسب از نظر پرده و لحن موسیقایی به شکلی هوشمندانه با یکدیگر ترکیب کرد.
خواننده آلبوم «در آتش آوازها» ادامه داد: ایشان هم که این را خواندند، نخواندند به قصد پخش شدن، خواندند که الگویی باشد برای کسانی که میخواهند این کار را بکنند. چون از ایشان خواسته شده بود که چیزی به عنوان نمونه، به عنوان الگو، به عنوان درس بخوانند تا قاریان و کسانی که در این کار زبده هستند و فعالیت میکنند، از روی این نمونه، اجراهایی داشته باشند اما طبیعی بود که این نمونه دیگر قابل کپی کردن نبود، یعنی هیچکس نمیتوانست این را بهتر از استاد یا حتی در حد استاد اجرا کند. مسئولان رادیو هم این را پخش کردند و در جواب اعتراض استاد که گفته بود این قرار نبود پخش شود و قرار بود به عنوان الگو باشد، جواب درستی داده بودند که چه کسی میتواند همپای شما یا بهتر از شما اجرا کند؟! پس خودش را پخش کردیم! نوربخش تصریح کرد: مردم با این صدا انس گرفتند و همین انس، «ربنا» را جاودانه کرد و جزو لاینفک زندگی مردم روزهدار شد. یعنی در لحظات افطار، گویا بدون این «ربنا» روزه افطار نمیشود.
خواننده آلبوم «آسمان» با اشاره به نامه اول محمدرضا شجریان در سال 74 به سازمان صداوسیما و نامه دوم او در سال 88 به این سازمان افزود: استاد در نامهای که سال 74 به علی لاریجانی، رئیس وقت سازمان صداوسیما نوشت به عدم رعایت حقوق مادی و معنویاش اعتراض کرد. او گفت صدای مرا پخش نکنید به دلیل این که حقوقم را رعایت نمیکنید. دلیل استاد این بود که هر تهیهکنندهای کلیپی درست میکرد و تصاویری را که به زعم خود درست میپنداشت روی اثر ایشان میگذاشت! آن موقع هم کلیپسازی تازه باب شده بود و کلیپهای بسیار نامناسبی روی آثار ایشان ساخته و پخش میشد که استاد بابتش ناخشنود بود و میگفت این تصاویری که شما روی اینها میگذارید تفسیر خودتان است و الزاما تفسیر من نیست و شما حق ندارید چنین کاری بکنید! این آثاری که پخش میشد هم حقوق مادی داشت و هم حقوق معنوی که رعایت نمیشد و استاد از آقای لاریجانی خواست دستور بدهد آثارش از این رسانه پخش نشود اما «مثنوی افشاری» و «ربنا» را مستثنا کرد چون آنها را متعلق به خودش نمیدانست و متعلق به مردم روزهدار تلقیشان میکرد. این اتفاق افتاد و «ربنا» پخش شد و آثار دیگر پخش نشد.
مدیرعامل خانه موسیقی گفت: تا رسید به سال 88 و اعتراض ایشان به توهینی که رئیسجمهوری وقت به مردم کرد و «خس و خاشاک» خواندن مردم. استاد آنجا مجددا نامهای نوشت و گفت که قبلا هم به رویه صداوسیما اعتراض داشتهام و الان اعتراضم شدیدتر است چون کار از کلیپسازی گذشته و از آثارم تفاسیری عجیب و غریب میکنید و لطفا نکنید! ولی بازهم «ربنا» و «مثنوی افشاری» را استثنا کرد. منتها این بار گویا صداوسیما آن قدر از ایشان ناخشنود بود که آن دو قطعه را هم دیگر پخش نکرد. عدم پخش «ربنا» و «مثنوی افشاری» با وجود اینکه بارها و بارها مورد اعتراض مردم قرار گرفت، حل نشد و حتی به دروغ گفته شد خود استاد درخواست کرده که پخش نشود! در صورتی که ایشان به صراحت اعلام کردهاند که چنین درخواستی نداشتهاند و چنین چیزی نگفتهاند و هیچگاه درخواست عدم پخش «ربنا» را نکردهاند.
نوربخش توضیح داد: این لحظات معنوی افطار، بدون «ربنا» کم رونق است و مردم دوست دارند پخش شود ولی متاسفانه کسی گوشش بدهکار نیست.
این خواننده آواز ایرانی با اشاره به «ربنا»های متعددی که بعد از این اتفاقات توسط سازمان صداوسیما تولید شد، ادامه داد: یک کار ناشیانه دیگری هم که سازمان صداوسیما کرد این بود که اصلا توجه نکرد که «ربنا»ی استاد یک آهنگسازی رویش انجام شده است و یک ملودی رویش هست که مال استاد شجریان است. این خیلی مهم است. این چه کار ناشیانه و غیراخلاقیای است که ما این کار را برداریم و بدهیم یک نفر دیگر اجرا کند؟! و فرضمان این باشد که چون محتوا، آیات قرآن است پس شجریان در این میان حقی ندارد! نه آقاجان. مسئله فقط محتوا نیست! رویِ دیگرِ ماجرا لحن، نوا و آهنگی است که هنرمند روی این آیات پیاده کرده است.
نوربخش افزود: وقتی ملودی متعلق به یک نفر دیگر است و آن آدم نشسته، فکر کرده و ملودی را خلق کرده است با چه استدلالی میگویید این فقط آیات قرآن است و میشود خواندنش را به هر کسی سپرد؟! نه آقاجان، اگر کسی میخواهد بخواند هم باید با یک ملودی دیگر بخواند که بعضیها هم با یک ملودی دیگر و با یک لحن دیگر خواندند، حالا آن اشکالی ندارد ولی این نه، این کار خیلی ناآگاهانه و ناشیانهای است که اصلا متوجهاش نیستند. متوجه نیستند که این کار مال آن آدم است. محصول ذوق و احساسش است و خودش به این شکل رویش ملودیپردازی کرده است!
او در پایان در واکنش به اشاره ما به درگذشت روانشاد ناصر ملکمطیعی و مرگی که دیر یا زود به سراغ هر کداممان خواهد آمد، گفت: متاسفانه هیچ گوش شنوایی وجود ندارد و من نمیدانم زبانم لال اگر چنین اتفاقی رخ دهد واقعا با چه رویی میخواهند به مردم جواب دهند و با چه رویی میخواهند تسلیت بگویند. هنرمند تا وقتی که هست باید قدرش را دانست. هنرمند وابسته به هیچ دسته و حزب و گروهی نیست. هنرمند آزاد است و متعلق به مردم. برخورد سیاسی کردن با هنرمند جفاست به او و جفاست به مردمی که او را دوستش دارند.