جامعه دو قطبی؛ روابط ارباب- رعیتی
- مجموعه: اخبار اقتصادی و بازرگانی
- تاریخ انتشار : پنج شنبه, 31 خرداد 1397 20:41
به واسطه مشکلات اقتصادی سالهای اخیر و به ویژه ماههای گذشته، جامعه ایران با چالشهای بسیاری مواجه شده و این چالشها ضربات سنگینی بر وضعیت معیشتی مردم وارد کرده است؛ به گونهای که قشر وسیعی از جوانان و مردم کشورمان علیرغم اینکه از تامین نیازهای اولیه زندگی خود ناتوان شدهاند، در کمال تاسف حتی نمیتوانند خیال خرید مسکن، خودرو و سایر ملزومات اساسی زندگی را در ذهن بپرورانند.
این افراد تا چند سال پیش طبقه متوسط جامعه را تشکیل میدادند؛ همان طبقهای که گستره آن بسیار وسیع است و بار اصلی اقتصاد کشور را بر دوش دارد؛ همان طبقهای که در همه حرکتهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... پیشگام و تاثیرگذار است و نقش تعیینکنندهای در سرنوشت یک کشور دارد. اما دریغ که این روزها اعضای طبقه متوسط در کشورمان گروه گروه درحال سقوط به طبقه فقیر هستند و این یکی از بدترین اتفاقهایی است که میتواند برای یک جامعه رقم بخورد. چرا که از هر جنبه به این فاجعه بنگریم، تبعات جبران ناپذیری را دربرخواهد داشت.
آسیبهای فردی و اجتماعی و فروپاشی طبقه متوسط
از نقطه نظر فردی، هر روز در جامعه شاهد فقیرتر شدن روزافزون افرادی هستیم که روزگاری نه چندان دور زندگی هنوز روی تاریک خود را به آنها نشان نداده بود و میتوانستند با درآمدی معقول چرخ اقتصاد خانواده خود را بچرخانند. اما اکنون در شرایط نامناسبی قرار گرفتهاند که حتی باورش برایشان دشوار مینماید و این مسئله علیرغم مشکلات اقتصادی آنها را با چالشهای روانشناختی بسیاری مواجه کرده است.
از دیدگاه اجتماعی، با فروپاشی طبقه متوسط هرگز جامعه نخواهد توانست جای خالی این گروه را پر کند. چرا که فقرا و اغنیا قادر به اجرای فعالیتهای طبقه متوسط نیستند و این خلا حتی بزرگتر و وسیعتر از فاصله طبقاتی میان افراد فقیر و ثروتمند در جامعه خواهد بود.
ایجاد حس خطرساز تحقیر
جهت بررسی عمیقتر ابعاد این چالش جدی بر آن شدیم تا پیامدهای حذف طبقه متوسط در کشورمان را در گفتوگو با یک اقتصاددان و یک جامعهشناس مورد موشکافی قرار دهیم.
امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس در این راستا به آفتاب اقتصادی گفت: «یکی از تبعات فردی حذف طبقه متوسط، ایجاد حس تحقیر در میان افراد جامعه است. در نتیجه تفاوتهای عمیق میان اقشار مختلف، افرادی که به طبقه فقیر نزول میکنند، تحقیر میشوند و فردی که تحقیر شود، دست به هر کاری خواهد زد. این نکته بسیار مهمی است؛ چرا که افرادی که تحقیر شدهاند از نظر اجتماعی آسیبپذیرترین افراد هستند.»
حریرچی افزود: «قشری که از آنها به عنوان دهکهای پایین جامعه یاد میکنیم، اکنون حداقل شامل چهار دهک است که به معنی نیمی از جمعیت کشورمان است و این افراد طبقه فقیر را تشکیل میدهند. دهک بالایی جامعه نیز که مرفه است و مشغول خوشگذرانی و زندگی راحت خود است که این مسئله منجر به ایجاد حس منفی در میان افراد فقیر میشود. چرا که دهکهای پایین نیز خواهان داشتن شرایطی اینچنینی برای خود هستند.»
سلامت روان مردم به خطر افتاده است
وی تاکید کرد: «در اینجا ذکر این نکته ضروری است که آن همه سخن گفتن از عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی، چرا منجر به ایجاد هیچ تغییری حتی در نگرش ما نشده است؟! افرادی که در جامعه زندگی میکنند، این حق را دارند که از زندگی خود راضی باشند و بتوانند به طور برابر از فرصتها استفاده کنند. نتیجه این امر، خشنودی و رضایتمندی افراد خواهد بود که متاسفانه سطح این رضایتمندی در جامعه ما بسیار پایین است. درحال حاضر، سلامت روان مردم کشورمان واقعا به خطر افتاده و میتوان گفت که حداقل حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر در جامعه به شکلی دچار اختلال روانی هستند.
حریرچی افزود: «از سوی دیگر، آمار بسیار بالای افسردگی بیانگر وضعیت نامناسب جامعه است. متاسفانه این افسردگی به کودکان و نوجوانان ما نیز سرایت کرده است، درحالی که این دوران باید دوران نشاط و شادی باشد نه افسردگی! اکنون پرسش اینجاست که آیا مردم میتوانند امید داشته باشند که روزی بتوانند مسکن خود را تامین کنند؟! حرفهای زیادی توسط مسئولان جهت تشویق جوانان به ازدواج و ... زده میشود اما متاسفانه هیچ اقدامی در راستای حمایت از مردم و حقوق آنها صورت نمیگیرد.»
مشکل در رابطه دولت و ملت
این جامعهشناس تاکید کرد: «مشکل کنونی کشور ما، رابطه دولت و مردم است که هیچگاه شکل نگرفته است. چرا که این رابطه زمانی شکل میگیرد که دولت نشان دهد در فکر فراهم کردن زندگی بهتر برای مردمش است. در چنین شرایطی "مردم" شکل "ملت" میگیرد و دیگر در فکر تامین زندگی خود به تنهایی نیست.»
حریرچی تصریح کرد: «اما در حال حاضر نیازهای حداقلی مانند غذا، مسکن، آموزش، پوشاک و ... قابل برآورده شدن نیستند. همچنین مردم باید قادر باشند زمینه لازم برای تفریحات خود را فراهم کنند و این مسئله جزو ضروریات زندگی است. مردم ما به طور متوسط میتوانند تنها یک درصد از درآمدشان را به تفریحات خود اختصاص دهند و به همین دلیل است که افسردگی در جامعه به این میزان شیوع یافته است. کلیت موضوع این است که در جامعه ناامیدی نسبت به آینده به شدت محسوس است و این ناامیدی بسیار خطرساز است؛ چرا که میتواند یکپارچگی میان مردم را کاهش دهد.»
عدم همخوانی هزینههای زندگی و تورم
حریرچی در توصیف طبقه متوسط اظهار داشت: «طبقه متوسط یعنی طبقهای که صاحب مهارت، تحصیلات و تخصص است. این طبقه شامل افراد پرتلاش و تاثیرگذار است و در همه کشورهای جهان طبقه متوسط همواره پیشگام تحولات اجتماعی و اقتصادی است. این طبقه معمولا دارای درآمد نسبتا ثابتی است و اکنون مشکل اینجاست که رشد درآمد افراد طبقه متوسط با هزینههای زندگی و تورم در کشور ما همخوانی ندارد. در نتیجه، اقتصاد خانوارهای این طبقه با مشکل مواجه میشود و طبقه متوسط ساقط میگردد.»
وضعیت ناگوار اقتصادی حاصل از حذف بدنه اصلی جامعه
این جامعهشناس در شرح پیامدهای حذف طبقه متوسط تصریح کرد: «در این صورت، فرصت بروز خلاقیتها از اعضای این طبقه گرفته میشود. همچنین فرصت تهیه شرایط مناسب زندگی برای خودشان و بقیه افراد جامعه از آنها سلب میگردد؛ چرا که طبقه متوسط، بدنه اصلی جامعه را از جهت توسعه و پیشرفت تشکیل میدهند و عدم حضور آنها منجر به بروز وضعیتی میشود که اکنون شاهد آن هستیم. در واقع، این وضعیت ناگوار اقتصادی حاصل از بین رفتن طبقه متوسط در جامعه ماست.»
خشونتی در پس رقابت طبقاتی
در اینجا باید گفت که مشکل کار این نیست که فقر و فاصله طبقاتی رقابت ایجاد میکند بلکه مشکل اساسی خشونتی است که در پس این رقابت ایجاد میشود، در حالی که این خشونت برای خود فرد، خشونتی توجیهپذیر است.
وضعیتی را تصور کنید که در آن یک جوان که تازه به سن بلوغ رسیده و در جستوجوی یافتن هویت است فرد یا افرادی را در نزدیکی محل زندگی خود یا کمی بالاتر ببیند که خودروهای میلیاردی سوار هستند در حالی که خود او شاید توان خرید یک موتورسیکلت یا دوچرخه را هم نداشته باشد. در ذهن این جوان این تفاوتها و تعارضها خشونتی را ایجاد میکند که برای خود او و به ویژه برای جامعه بسیار خطرآفرین است.
جامعه دو قطبی؛ روابط ارباب- رعیتی
در راستای بررسی شرایط کنونی که منجر به ورود آسیبهای چشمگیر به مردم و طبقه متوسط کشورمان شده، با مهدی پازوکی کارشناس اقتصادی نیز گفتوگویی داشتیم.
پازوکی در تحلیل این مسئله عنوان کرد: «طبقه متوسط به لحاظ ساختار اجتماعی، طبقه بسیار مهمی است. اگر جامعهای بخواهد متحول شود و به سمت تعالی و پیشرفت حرکت کند، طبقه متوسط نقش بسزایی در این امر ایفا میکند. چون طبقات فقیر و مرفه، کمتر عامل تحولات هستند و بیشتر حالت ایستا دارند. اگر در جامعهای، طبقه متوسط نابود شود قطعا آن جامعه دچار مشکلات عدیدهای خواهد شد.»
پازوکی افزود: «یکی از اشکالات این است که هرچه جامعه دو قطبی شود، یعنی یک طبقه بسیار ثروتمند و یک طبقه بسیار فقیر، عوارض منفی چشمگیری بر اقتصاد جامعه خواهد داشت. در این جامعه تحولاتی شکل نخواهد گرفت و روابط به شکل ارباب- رعیتی خواهد بود. بنابراین حکومتها باید با سیاستهای بخردانه به گسترش طبقه متوسط کمک کنند. هر چقدر طبقه متوسط گسترش یابد و طبقه فقیر کوچکتر شود، شرایط بهتری برای جامعه رقم خواهد خورد.»
لزوم اصلاحات اقتصادی- اجتماعی
این کارشناس اقتصادی تاکید کرد: «با وجود همه مشکلات اقتصادی که در حال حاضر در جامعه مشاهده میشود اما اگر مجموعه حاکمیت، اصلاحات اقتصادی- اجتماعی را در دستور کار خود قرار دهد، قطعا قدرت خرید مردم احیا خواهد شد و هزینههای زندگی منطقی میشود. اما در غیر این صورت و درحالتی که دولت به برخوردهای پوپولیستی و عوام فریبانه روی آورد، تبعات منفی دربرخواهد داشت. به باور من، میتوان روی اصلاحات اقتصادی سرمایهگذاری کرد و از آن نتیجه گرفت.»
پازوکی افزود: «نمونه بارز این مسئله را میتوان در ترکیه مشاهده کرد که در گذشته با مشکلات عدیده اقتصادی مواجه بود، اما در حال حاضر جزو ۲۰ قدرت اقتصادی جهان است و نرخ رشد بالا و نرخ تورم پایینی دارد. بنابراین تجربه ترکیه و سایر کشورها نشان میدهد که دولت میتواند با اصلاحات خود، شرایط اقتصادی را متحول کند و به سوی پیشرفت سوق دهد.»
چه باید کرد؟
این همه در حالی است که به باور برخی پژوهشگران مسائل اجتماعی، تنها راه علاج تضادهای طبقاتی آن است که برای توزیع عادلانه ثروت در کشور تمهیداتی اندیشیده شود. اگر دنبال توزیع عادلانه ثروت در جامعه هستیم باید برای طبقه متوسط سرمایهگذاری کنیم تا بتواند دوباره احیا شود و بالندگی داشته باشد.
طبقه متوسط ارتباط دهنده طبقات بالا و پایین اقتصادی است و اجازه نمیدهد شکافهای اقتصادی به خلاهای عمیق و غیرقابلجبران تبدیل شود. از سوی دیگر طبقه متوسط تربیتکننده نخبگان و افراد فرهیخته در همه جوامع است. پول و ثروت برای خیلی از افرادی که یکشبه به آن دست یافتهاند عاملی برای رشد اجتماعی میشود و آنها تلاش میکنند با کارهای مختلفی نظیر خرید مدرک یا صندلی دانشگاهی در حقیقت با پول موقعیت و تحصیلات برای خود ایجاد کنند در حالی که افرادی که پول ندارند نمیتوانند به خوبی تحصیل کنند و از تواناییها و استعدادهای خود استفاده کنند.
در واقع فقر و نداری از سویی چرخه فقیرتر شدن برخی را تسریع میکند در حالی که به همان میزان باعث افزایش فاصله فرهنگی و اجتماعی نیز میشود. امکان تحصیل در خارج از کشور و بهترین دانشگاههای جهان برای هر کسی مطلوب است، اما یک فرد فقیر نمیتواند حتی تصور کند که به این دانشگاهها پا گذاشته و بتواند در این کشورها زندگی کند اما برای فرد متمول این امکانات فراهم است در حالی که شاید استعدادها و تواناییهای آن فرد فقیر بسیار بیشتر از فرد متمول باشد. تاخیر فرهنگی وضعیتی است که در آن شایستهسالاری به حداقل میرسد. امید است که در چنین شرایطی، مسئولان صدای شکستن چرخدندههای اقتصاد کشورمان را که توسط طبقه متوسط به گردش درمیآید بشنوند و چارهای برای حل این مهم بیندیشند.
آفتاب یزد