حمله مستقیم به فقر ضروری است
- مجموعه: اخبار اقتصادی و بازرگانی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
فقر معضلی جهانی است که برای رفع آن راهکارهای متفاوتی از جایجای جهان پیشنهاد میشود، هرچند به اعتقاد برخی از اقتصاددانان رفع این معضل که ارتباط مستقیمی با بیکاری در جهان دارد، در هرمنطقه از این کرهخاکی متفاوت است، اما نقطه مشترکی نیز وجود دارد؛ اینکه برای مقابله مستقیم با فقر از طریق اشتغالزایی میتوان گامهای محکمی برداشت.
در اینراستا راهکارهای مختلفی در سطح جهان تجربه شده است. هندوستان بهعنوان کشوری که نابرابریهای شدیدی در آن حکمفرماست، برای رفع این مشکل دستبهدامان طرح اشتغالعمومی برای برطرفکردن هرچه سریعتر فقر با ایجاد شغلهایی با درآمد کم و محلی با حمایت و تضمین دولت شده است.
پروفسور آمیت بادوری از پیشگامان اجرای این طرح در گفتوگویی که با «شرق» داشت، با اشاره به پیشینه موفق این طرح گفت: «با وجودی که شاهد مدرنشدن هرچه بیشتر جامعه هند بودیم، اما در مقابل، نابرابریها همچنان افزایش مییافت؛ درست شبیه دوران جوانی من که مصادف با حکومت پهلوی بود، برای انجام همکاریهای اقتصادی وارد ایران شدم. آن زمان نیز این مساله در ایران رخ داده بود. در آن روزها شاهد بودیم پول نفت، ایران را بهسوی مدرنیته پیش میبرد، اما در مقابل این افزایش درآمدهای نفتی، نفعی برای افراد فقیر در کشور نداشت.به این خاطر من و چندنفر دیگر از همکارانم از سال٢٠٠٣ دست به مبارزه با این عقیده زدیم و بر اعمال سیاستهایی برای کاهش فقر در زمان کوتاه تاکید کردیم، زیرا معتقد بودیم باید به فقر بهصورت کاملا مستقیم حمله کرد تا بتوان آن را از بین برد. در این راه با سیاستمداران مختلفی از تمامی احزاب هند ملاقات کرده تا اینکه زمینه اجرای سیاست تضمین اشتغال روستایی در هند فراهم شد. با اجراییکردن سیاست تضمین اشتغال روستایی سعی داشتیم روند فقیرشدن مردم را کاهش دهیم یا اگر توان مقابله با آن نبود، حداقل جلو پیشروی آن را بگیریم.»
پروفسور آمیت بادوری در کالج ریاستجمهوری کلکته، موسسه تکنولوژی ماساچوست آموزش دید و در سال١٩٦٧ مدرک دکترای تخصصی خود را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. وی در دانشگاههای مختلف جهان از جمله استنفورد، وین، لینز و... بهعنوان استاد تدریس کرده است و بهایندلیل بهعنوان یک اقتصاددان با نگاهی جهانی شناخته میشود. وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به کتاب خود با عنوان «توسعه همراه با کرامت انسانی» بیان کرد: «در این کتاب بر دومساله تاکید کردم؛ نخست آنکه پرداخت انتقالی مانند یارانههای نقدی که در ایران رایج است، راه مقابله با فقر و ارتقای کرامت انسانی نیست زیرا مدام در حال تزریق پول به مردم هستید که روحیه وابستگی در میان افراد را تقویت میکند. دوم آنکه راهکار مناسب برای این منظور ایجاد شغل است که کرامت انسانی و ارزش اجتماعی در فرد ایجاد میکند.» این گفتوگو در پی میآید:
شما بهعنوان یک اقتصاددان، وضعیت اشتغال در هند را چگونه ارزیابی میکنید؟
هندوستان کشور تضادها و نابرابریهای شدید است. بسیاری در هندوستان ثروتمند هستند. طبقه متوسط نیز در این کشور بسیار گسترده است. از سویی با اینکه بسیاری از اساتید هندی در انگلستان، آمریکا و سراسر جهان به تدریس اقتصاد مشغولند، اما درعینحال یکسوم جمعیت هند در فقر مطلق بهسرمیبرند.
با توجه به تصویری که از استان سیستانوبلوچستان ایران دارم، شاید بهجز این استان که فقر در آنجا نیز بسیار گسترده است، در هیچ جای دیگری از ایران چنین چهرهای از فقر را نتوان مشاهده کرد. با وجودی که سالها در کشورهای مختلفی از جهان به تدریس اقتصاد مشغول بودم، اما همواره از این اتفاق عصبانی هستم که چرا سیاستهایی اتخاذ نمیکنیم تا فقر را بهسرعت ریشهکن کند.
اکنون ٦٠سال از استقلال هند میگذرد، اما فقر ادامه دارد. اقداماتی در این زمینه انجام شده اما اثرات آن بسیار محدود بوده است. میدانید که اقتصاددانان پیرو بازار آزاد معتقد هستند بازار خود باید فقر را از بین ببرد، زیرا بازار بهصورت مستقیم یا حتی بهطور آرام نمیتواند فقر را از بین ببرد.
گرایش بازارها بهصورت طبیعی به افزایش نابرابریهاست و شکاف میان افراد بسیار غنی و بسیار فقیر را افزایش میدهد. در پاسخ به این پرسش که چرا چنین میشود، میتوان اینچنین پاسخ داد که افراد بسیار ثروتمند دسترسی بیشتری به مهارت دارند در مقابل حتی اگر افراد فقیر نیز مهارتهایی داشته باشند، مهارتهای آنها اغلب مورد مطالبه بازار نیست، علاوه بر آنکه فقرا امکان یافتن شغلهای خوب را پیدا نمیکنند زیرا دانش فنی در اختیار آنها نیست. بنابراین با ادامه روند بازار بر این مشکلات افزودهتر میشود. در این زمان شاهد مدرنشدن هرچه بیشتر جامعه هند بودیم، اما در مقابل نابرابریها همچنان افزایش مییافت؛ درست شبیه دوران جوانی من که مصادف با حکومت پهلوی بود، برای انجام همکاریهای اقتصادی وارد ایران شدم.
آن زمان نیز این مساله در ایران رخ داده بود. در آنروزها شاهد بودیم پول نفت، ایران را بهسوی مدرنیته پیش میبرد، اما در مقابل، این افزایش درآمدهای نفتی، نفعی برای افراد فقیر در کشور نداشت. به این خاطر من و چندنفر دیگر از همکارانم از سال٢٠٠٣ دست به مبارزه با این عقیده زدیم و بر اعمال سیاستهایی برای کاهش فقر در زمان کوتاه تاکید کردیم، زیرا معتقد بودیم باید به فقر بهصورت کاملا مستقیم حمله کرد تا بتوان آن را از بین برد. در این راه با سیاستمداران مختلفی از تمامی احزاب هند ملاقات کردیم تا اینکه زمینه اجرای سیاست تضمین اشتغال روستایی در هند فراهم شد. با اجراییکردن سیاست تضمین اشتغال روستایی سعی داشتیم روند فقیرشدن مردم را کاهش دهیم یا اگر توان مقابله با آن نبود، حداقل جلو پیشروی آن را بگیریم.
طرح اشتغال عمومی دارای چه مشخصههایی است؟
مشکل بیکاری، یکمعضل جهانی است. در دودهه گذشته، هند و چین رشد اقتصادی بالایی را تجربه کردهاند. اما میبینیم رشد تولید و رشد اشتغال از هم گسسته شدهاند. رشد اشتغال در چین حدود یکدرصد بوده است. اولین درسی که باید از این وضعیت گرفت، این است که میتوان رشد بخش خصوصی را از طریق ایجاد فضای کسبوکار بهتر افزایش داد، اما اینکار برای ایجاد اشتغال و مقابله با بیکاری کافی نیست.
باید استراتژی مشخصی برای ایجاد اشتغال داشت و این سیاست را بخشی از کل سیاستهای رشد اقتصادی قرار داد تا با درهمتنیدهشدن این دوسیاست، مشکل مذکور بروز نکند. کشورهای اروپایی و آمریکایی تنها در زمان بحران با ایجاد اشتغال، اقتصادشان را به حرکت درمیآورند اما برای کشورهای درحال توسعه لازم است سیاستهای اشتغالزا را در برنامههای بلندمدت خود مدنظر داشته باشند. اشتغال عمومی با ایجاد درآمد در قدم اول، تقاضا را بالا میبرد. بنابراین این برنامهها حتما باید همزمان عرضه را هم افزایش دهند. بنابراین طرحی مانند پرداخت یارانه که تقاضا را افزایش میدهد، اما کمکی به عرضه نمیکند، پایدار نیست. اجرای این طرح در هند در پس بهرسمیتشناختن حق داشتن شغل برای هرهندی بود، بنابراین نیاز به حمایت سیاسی جدیای داشت.
براساس این طرح، اشتغال برای افرادی که حاضرند با حداقل مزد کار کنند، مهیا میشود و افرادی برای جذب در این مشاغل تلاش میکنند که بهشدت نیازمند باشند. این مشاغل پروژههایی را که به نیروی کار زیادی احتیاج دارند، با حداقل دستمزد اجرا میکنند و با ایجاد درآمدی حداقلی برای قشر محروم، از محرومیت این طبقه میکاهند. بهعلاوه این طرحها با بالابردن میزان عرضه و تقاضا اقتصاد را شکوفا میکنند. از سویی انتخاب مناطق اجرای این طرحها بسیار حایزاهمیت بوده و باید برای آن اولویتهایی را درنظر گرفت. برای مثال باید مناطق خشک و فقیر را در اولویت قرار داد. همچنین باید بین تصمیمات دولت مرکزی و آنچه باید در مناطق تصمیمگیری شود، تقسیمکار شود و این فرصت را در اختیار مردم محلی قرار داد تا خود اولویت طرحهای محلی را مشخص کنند.
اینکه مردم اولویت را تعیین کنند، انگیزه بهتری برای مشارکت خواهند داشت. نکته بعدی این است که این پروژهها باید زودبازده باشند تا مردم در کوتاهمدت آثار مثبت آن را ببینند. زمانبندی در این طرح بسیار حایزاهمیت است. نباید در پروژهها وقفههای طولانی اتفاق بیفتد. وقتی که اعتبار یکطرح در اختیار مسوولان منطقهای قرار گرفت باید در مدتزمان معین میزان پیشرفت طرح مشاهده شود و اگر به اندازه کافی رشد نداشت، باید آن را متوقف کرد.
بحث مهم دیگر درنظرگرفتن هزینه مصرف برای خدمات این پروژههاست. اگر مثلا در یکمنطقه بسیار فقیر یکمرکز درمانی ساخته میشود، باید هزینه مشخصی، هرچند کم برای خدماتی که ارایه میکند، درنظر گرفته شود تا بتوان فهمید آن پروژه خوب عمل کرده یا نه. همچنین در کشورهای مختلف میتوان طرحهای نوآورانهای را اجرا کرد؛ طرحهایی مثل استفاده از اینترنت که نیروی کار ماهر و نیمهماهر را هم جذب میکند. مهمترین ابزار برای تشخیص موفقیت این طرح، بررسی میزان مهاجرت از بخشهای محروم است. اگر این مهاجرت کم شده باشد، یعنی پروژه موفق بوده است. یکی از نتایج مهم این طرحها کنترل هزینههای ناخواسته مهاجرت از روستا به شهر است. آمارها در هند نشان میدهد هزینه مهاجرت برنامهریزینشده، سهبرابر هزینه برنامههای اشتغال عمومی در مناطق خاص است.
آیا هند توانست در اجرای این طرح موفق باشد؟
هرچند در هند بیش از ٥٦میلیوننفر از سال٢٠٠٦ تاکنون جذب این مشاغل شدهاند، اما به اجرای این طرح انتقاداتی نیز وارد است. اشتباه هند این بود که این طرح را یک پروژه همگانی پنداشت، درحالیکه این مشاغل فقط برای افراد خاصی است. دولت این افراد را انتخاب نمیکند، بلکه این افراد هستند که انتخاب میکنند به این مشاغل وارد شوند. همچنین دولت نباید در اینکه چه کسانی جذب شوند یا نه، دخالت کند.
به ایندلیل این طرح نباید بهصورت همگانی و وسیع اجرا شود، چرا که اجرای این طرح در سطح همگانی، دولت را با کسری بودجه مواجه میکند و با گسترش کار، میزان بازدهی آن پایین میآید.
با توجه به مواردی که برشمردید، این پرسش مطرح است که اقتصاد بازار آزاد نمیتواند جوابگوی نیازهای انسانی از جمله ارتقای کرامت انسانی در کنار رشد اقتصادی باشد؟
در کتابی که با عنوان «توسعه به همراه کرامت انسانی» منتشر کردهام، دومساله مهم را یادآور شدهام؛ نخست آنکه پرداخت انتقالی مانند یارانههای نقدی که در ایران رایج است، راه مقابله با فقر و ارتقای کرامت انسانی نیست زیرا مدام در حال تزریق پول به مردم هستید که روحیه وابستگی را در میان افراد تقویت میکند. دوم آنکه راهکار مناسب برای این منظور، ایجاد شغل است که کرامت انسانی و ارزش اجتماعی در فرد ایجاد میکند. بهاینسبب بهدنبال اجرای برنامهای بودیم تا برای هرکس که آماده کارکردن با دستمزد پایین بود، با انتخاب شخصی فرد و بدون تحمیل دیگران شغل ایجاد کنیم، به این صورت که فرد با یک دستمزد پایین، فعالیتی ساده در پروژهای کاربر انجام دهد.
یکفرد تحصیلکرده برای این منظور وارد پروژه نمیشود اما دولت تضمین میکند تا برای فردی فقیر که نیازمند کار است، شغل تامین کند. این سیاستی نیست که بازار بتواند آن را اعمال کند، این امر غیرممکن است، بلکه این سیاست باید با مداخله دولت به اجرا درآید.
در آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی اغلب این تفکر وجود دارد که اگر کسی بیکار است، مقصر بوده و این مساله بهخاطر ضعف شخصی اوست. به این خاطر در سخنرانیهای مختلفی که در آمریکا و اروپا داشتم، تکرار کردهام این تفکر نادرست است. کارکردن بخشی از کرامت انسانی است و افراد با کارکردن احساس میکنند جامعه به آنها نیاز دارد و افراد مفیدی هستند. یکی از دلایلی که برای مقصرشناختن فقرا شناخته میشود، این است که آنها تنبل هستند و بهدنبال کار نمیروند. یکی دیگر از این استدلالها نداشتن مهارت از سوی این افراد است.
اما مساله این است که مهارت کافی به معنای نیاز بازار تعریف میشود. بهعنوان مثال من برنامهریزی ریاضیات انجام میدهم، اما در شهری مانند بغداد مهارت من مورد استقبال قرار نمیگیرد و شغلی پیدا نخواهم کرد و این به معنای آن نیست که مهارتی ندارم. کشاورزی را درنظر بگیرید که به شهر مهاجرت کرده است، مهارت این کشاورز شناخت بذر و کشت آن است، اما این مهارت مورد پذیرش بازار قرار نمیگیرد.
حال وقتی سیاست اشتغال عمومی مطرح میشود، دورویکرد اصلی مدنظر قرار میگیرد، نخست ایجاد شغل و درآمد برای گروههای کمدرآمد و فقیر و دیگری ایجاد حس و باور مفیدبودن برای جامعه در فرد. ایندو همان حفظ کرامت انسانی و ارزشمندبودن کار است. علاوهبر آن، وقتی در این پروژهها فعالیت مفیدی برای جامعه ایجاد میشود، در نتیجه باور مفیدبودن برای جامعه به فرد القا میشود. زمانیکه در حال تلاش برای پذیرفتهشدن این سیاست اشتغالزایی در هند بودم، بیش از یکبار نخستوزیر «مانموهان سینگو» و سیاستمداران دیگری را ملاقات کردم.
آنها آنچه در مورد اشتغالزایی برای مقابله با فقر مطرح میشد را درک میکردند، اما به بحث کرامت انسانی بیتوجه بودند. در حالیکه وقتی زیگموند فروید (پدر علم روانکاوی جهان) در فاصله سالهای١٩٨٦ تا ١٩٨٨ در کمیسیون اشتغال اروپا به همراه ویلی برانت (صدراعظم اسبق آلمان و برنده جایزهنوبل١٩٧١) فعالیت میکرد، با تحقیقات گستردهای به این نتیجه رسیده بود، که کار مهمترین عامل ارتباط انسانها با واقعیت است. افرادی که کار خود را از دست میدهند، پس از یک دوره طولانی ارتباط خود را با واقعیات جامعه نیز از دست میدهند. پس میتوان به این پرسش اینگونه پاسخ داد که بازار لزوما به نیازهای انسانی و آسیبهای نداشتن کار توجهی نمیکند. وقتی بیکاری، فقر و نابرابری را به دست بازار بسپاریم، کشور رو به نابودی خواهد رفت.
شما در بخشی از گفتههای خود به این مساله اشاره کردید وقتی با نخستوزیر وقت هند ملاقات داشتید، وی تنها بخشی از مساله را درک میکرد. این مساله در ظاهر بیشباهت به ایران نیست. در ایران هم مسوولان اقتصادی کشور گویی از حادبودن وضعیت فقر و بیکاری و عمق این فاجعه اطلاع دارند، اما عملکرد آنها این نگرانی را تایید نمیکند. نظر شما در این رابطه چیست؟
در مقاومت نسبت به چنین سیاستهایی سهسطح مطرح میشود؛ نخست در سطح سیاستمداران است. آنها نسبت به چنین برنامههایی مقاومت میکنند، زیرا باوجود اینکه نماینده مردم هستند، نمیخواهند قدرت پدرسالارانه خود را از دست بدهند و باور کنند که مردم نیز میتوانند در سرنوشت خود شریک باشند. دوم گروه بوروکراتها هستند که اغلب در دستگاههای اجرایی حضور دارند. آنها هم نسبت به چنین برنامههایی که مردم در آن شریک باشند، جبهه میگیرند، زیرا معتقدند تحصیلکرده هستند و آنها میدانند نه مردم. به نظر آنها مردم نگاه کوتاهمدتی دارند و اغلب فاسدند، درحالیکه فساد در میان دستگاههای بوروکراتیک بیشتر دیده میشود تا در میان مردم.
سوم آنکه نهادهای مردمی در کشور وجود نداشته یا بسیار ضعیفند که این امر نیز میتواند عاملی بازدارنده برای انجام پروژههای مردمی باشد. البته باید درنظر داشت هرکاری ایجاد کرامت انسانی نمیکند. وقتی فردی فقیر و روستایی را برای کار در پروژهای در شهر استخدام کنید، این امر کاملا متفاوت با زمانی است که آن فرد در روستای خود کانال آبی را بکند که خود در آن جامعه ذینفع آن است. وقتی فرد از نتایج کار خود بهرهمند میشود، احساس غرور میکند. در واقع از طریق ایجاد کار مولد برای مردم در جامعهای که فرد در آن ذینفع است، میتوان کرامت انسانی را ایجاد کرد، در حالیکه اگر فرد در جامعهای به دور از جامعه خود به فرض در شهر فعالیت کند، دچار خودکمبینی در مقابل دیگران میشود. طراحی این پروژهها در هند توسط یک گروه منتخب صورت گرفت که این گروه با دولت کار میکنند که کانال ارتباطی میان جامعه مدنی و دولت هستند. من بهطور اتفاقی قرآن را مطالعه کردهام، در قرآن بسیار بر مشورت، مسوولیت و مشارکت در مسایل مردمی تاکید شده است. با توجه به اینکه ایران کشوری اسلامی است، میتواند از این آموزهها برای ایجاد تحول در جامعه بهره ببرد.
در ایران نیز شوراهای شهر و روستا باید چنین فعالیتهایی را انجام دهند، اما متاسفانه این شوراها تا حدود زیادی منفعل هستند، به عقیده شما چگونه میتوان از این شوراها در راستای ایجاد اشتغال عمومی بهره برد؟
به عقیده من وجود ذات این شوراها یکمزیت است. اگر این عزم وجود داشته باشد که چنین طرحهایی اجرا شود، دولت میتواند به شوراها این وظیفه را محول کند که پروژههایی را براساس نیاز مردم منطقه طراحی کنند. این پروژهها باید حتما پروژههایی کوچک و کوتاهمدت باشد تا در زمان معینی به نتیجه برسد. سپس با توجه به طرح، بودجه به این شوراها تعلق بگیرد تا مسوولیت اصلی بر گردن شوراها باشد.
باید درنظر داشت که میتوان با توجه به عملکرد این شوراها، بخشی از بودجه را به آنها تخصیص داد تا اگر موفق نبودند این بودجه کاهش یافته یا حتی حذف شود. برای اثبات اینکه این طرح مناسب است، باید گفت اعداد بزرگی در آمار وجود دارد که براساس آن، اگر ٨٠درصد این شوراها نیز ناموفق باشند و فقط٢٠درصد عملکرد مطلوب یا نیمهمطلوب داشته باشند، به سبب تعداد بالای شوراها، این تعداد اندک نیز میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. اما اگر سیاستمداران و تصمیمگیرندگان در سطح کلان ناموفق باشند، هیچکاری نمیتوان کرد تا دوره بعد. از این طریق از سازوکار بازار نیز بهره گرفته میشود؛ به این طریق که طرحهای موفق بودجه دریافت کرده و ادامه میدهند و در دوره بعد نیز رای میآورند و طرحهای ناموفق حذف میشوند. در این طرح قصد حذف سازوکار بازار نیست، زیرا بازار هم نهاد مهمی است که انسانها آن را ایجاد کردهاند، اما همهچیز را نمیتوان به عرضه و تقاضا سپرد.
بهعنوان آخرین پرسش، طرح اشتغال عمومی تا چه میزان میتواند به تقویت نهادهای مردمی منجر شود؟
به عقیده من اگر این طرح بتواند شوراهای شهر و روستا را به حرکت درآورد، خود کمک بزرگی به جامعه مردمی است. اگر به این شوراها وظیفهای محول نشود، ضعیفوضعیفتر شده تا روزی که مرگ آنها فرامیرسد، اما وقتی دارای وظایفی برای ارتقای جامعه میشوند، تقویت میشوند. از طرفی سازمانهای مردمنهاد (NGO) نیز میتوانند توصیههایی به جامعه محلی کنند تا این طرحها در جامعه محلی مورد پذیرش قرار گیرد و ساکنان آنها برای مشارکت در این طرحها با دولت همکاری کنند. در این صورت در ادامه این روند، جامعه مدنی نیز تقویت خواهد شد.
اخبار اقتصادی - شرق