60 درصد حقوق بگیران ما زیر خط فقر هستند/ نباید دلار ارزان داشته باشیم



  اخباراقتصادی ,خبرهای اقتصادی ,  خط فقر

روحانی گفته بود ملاک آمار و ارقام نیست ما سفره مردم را در نظر می‌گیریم

 بعد از اعتراضات سال 88 که از یک چالش سیاسی انتخاباتی شروع شد اخیرا شاهد اعتراضاتی از جنس عمدتا اقتصادی بودیم که  تا حدی با خواسته های سیاسی نیز همراه شد. در خصوص مطالبات اقتصادی مردم می توان  ادعا کرد که رگ و ریشه های بحران اقتصادی موجود در همان سال های 90 و 91 و به عبارتی سال های پایانی دولت دهم قابل مشاهده بود اما توان مقابله با آن نه در دولت و نه در کلیت نظام سیاسی ایران وجود نداشت.

 

در آن سالها تحریم های بین المللی فشار زیادی به مردم و ساختار اقتصاد ایران وارد کرده بود و در نتیجه همین فشارها بود که دولت جمهوری اسلامی با به قدرت رسیدن آقای روحانی در پست ریاست جمهوری سنگ بنای مذاکرات هسته ای و تعامل با غرب را گذاشت. تعاملی که تحت عنوان قرارداد برجام اگرچه از شدت تحریم ها کاست و امیدهایی برای برون رفت از بحران اقتصادی در ایران بوجود آورد اما شدت بحران اقتصادی و گستردگی مفاسد آن به حدی بود که علیرغم آمارهای مثبت اقتصادی در دو سال اخیر شاهد افزایش چشم گیر اختلاف طبقاتی و گسترش فقر و بیکاری در جامعه بوده ایم.

 

اگر کلیت صحبت های مدیران ارشد دولت یازدهم را بخواهیم در یک جمله خلاصه کنیم اصل کلام آنها این است که تمام مصائب و مشکلات کنونی کشور به دلیل سو مدیریت دولت های نهم و دهم بوده است. البته آقای روحانی به درستی اشاره می کند که ریشه های بحران و مشکلات اقتصادی امروز ایران از قبیل فقر فراگیر و یا بیکاری جوانان و فساد گسترده تنها مربوط به دولت او نیست اما تمام مشکلات را به گردن دولت قبل انداختن نیز گاها توجیه محسوب می شود و قابل دفاع نیست. به عبارتی دقیق تر ریشه بحران فقر گسترده و فساد سیستماتیک امروز اقتصاد ایران را باید در سه دهه پیش و در زمان دولت سازندگی جست و جو کرد.

 

از همان سالهای ابتدایی بعد از جنگ سیاست های آزاد سازی اقتصاد ایران توسط تمام سیاست مداران در سطوح مختلف مدیریت کلان کشور در دستور کار قرار گرفت و تمام دولت های بعد از جنگ با شدت و ضعف همان سیاست های نولیبرال بانک جهانی را در کشور بدون توجه به منافع ملی و مردم ایران پیاده  کردند و در نتیجه هرچه از اجرای این سیاست ها می گذرد امکان اصلاح مسیر نیز سخت تر می شود.

 

در همین راستا و در خصوص ریشه های بحران اقتصادی امروز ایران گفتگویی داشتیم با دکتر ابراهیم رزاقی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران و نویسنده، که در ادامه می خوانید.

 

*گفته می شود که شاخص های اقتصادی در دوره دولت یازدهم نسبت به قبل بهتر شده است. شاخص تورم کاهش یافته  و رشد اقتصادی مثبت شده است. چرا این تغییرات ملموس نشد؟

بگذارید مفصل تر بحث کنیم. در اقتصاد هم به مانند همه علوم انسانی باور نقش زیادی بازی می کند. اقتصاد هم یکسری باورها و مقوله ها دارد مانند درآمد ملی، تورم و رشد اقتصادی و یا برنامه ریزی. مهم این است که شما از این مقوله ها تحت چه باورهایی استفاده می کنید یعنی برای مثال شما از مقوله برنامه ریزی تحت باورهای سوسیالیستی استفاده می کنید یا باور سرمایه داری در این برنامه ریزی ها دخیل است. پس مهم این است که شما تحت چه باوری از باورهای سوسیالیستی، سرمایه داری یا جمهوری اسلامی در مورد اقتصاد صحبت می کنید. علاوه بر این گاهی مدیران برای توجیه کارهای خودشان از این شاخص ها برای نشان دادن موفقیت خودشان استفاده می کنند. اما یکسری شاخص ها در هر شرایطی و تحت هر باوری بیانگر واقعیت جامعه  است. موضوعاتی مانند بیکاری و یا وضعیت زندگی و معیشت مردم  و یا میزان صادرات و واردات و حتی موضوع درامد اصلی دولت که آیا از مالیات ها تامین می شود یا منبع دیگری دارد.

 

 موضوع اصلی این آمارها این است که تمام دولت های ناکارآمد می توانند به طریقی از این آمارها استفاده کنند که کار خودشان را توجیه کنند اما به معنای واقعی کلمه این توجیهات برای مردم معنایی ندارد. برای مثال گفته می شود رشد اقتصادی 5 درصد است اما دیده می شود که افراد بیشتری فقیر شده اند و وابستگی ما به خارج نیز بیشتر شده است و در نتیجه این آمار با این واقعیت ها تناقض دارد. خود آقای روحانی نیز اوایل شروع به کار گفته بودند که ما سفره مردم را در نظر می گیریم و ملاک تنها آمار و ارقام نیست اما متاسفانه یادشان رفته است و الان همان کار دولت های قبلی را می کنند.

 

بیایید نگاهی به دولت های قبل از آقای روحانی داشته باشیم. در تمام 28 سال گذشته و بعد از فوت امام و از زمان دولت آقای رفسنجانی بجای آنکه مسئولین ما از قانون اساسی و اصولی مانند اصل 43، اصل 44 یا اصل 49 یا اصل 56 و بحث استقلال اقتصادی تبعیت کنند و توجه کنند این قانون ها چه می گوید، موضوعات دیگری را در دستور کارشان قرار دادند.

 

 در کل تمام دولت ها در این سال ها سیاست های سرمایه داری را اجرا کردند که مشابهت زیادی با زمان شاه داشته است. ما در این سه دهه به مانند زمان شاه وابسته شده ایم و موتور اصلی اقتصاد ما نفت و پتروشیمی بوده و همه چیز را وارد کرده ایم. در عین حال در این سالها از فقرا مالیات گرفته ایم اما پولدارها مالیات نپرداخته اند. در این مدت دلار ارزان برای واردات نیز در نظر گرفته ایم که به عبارتی بر خلاف کشورهایی مانند هند و چین که غیر مستقیم واردات را کنترل می کنند ما دلار ارزان به این بخش اختصاص داده ایم.

 

 این یک اصل است که وقتی دولتی دلار را در روابط بین المللی خود ارزان در نظر می گیرد وارد کننده ها را تشویق می کند و به تولید ملی  صدمه می زند. پس وقتی تولید ملی را در مقابل دلار ارزان و واردات قرار دادیم به صورت عمدی تولید ملی را زیر فشار قرار داده ایم. این کار در طول این 28 سال اتفاق افتاده است و اوج آن را نیز در زمان آقای روحانی شاهد هستیم و البته این موضوع به شدت غیر عادی است که چطور حرف هایی برای تولید ملی می زنند ولی عملا خلاف آن عمل می کنند. اگر آمارهای اقتصادی مثبت است چرا انقدر فقر فراگیر شده است، بیکاری افزایش داشته و روستا ها خالی از جمعیت شده است و حتی بازنشسته های ما نیز از عهده زندگی خود بر نمی آیند. بر اساس آمار شصت درصد حقوق بگیران ما زیر خط فقر هستند. وقتی به این موضوعات توجه نشود مردم زیر فشار قرار می گیرند و نتیجه آن را در چند روز اخیر با اعتراضات دیدیدم.

 

*نقش سازمان برنامه بودجه در این نابسامانی ها چیست و به عبارتی در نارضایتی های اخیر مردم آیا نحوه بسته شدن بودجه نیز تاثیر داشته است؟

هم بودجه و هم برنامه را دولت پیشنهاد می کند و بعد مجلس تصویب می کنند. مجالس ما در این بیست و هشت سال حتی یکبار هم نشده است که یک وزیر اقتصادی یا رئیس جمهور را به دلیل آنکه اقتصاد را بر اساس قانون اساسی اداره نکردند، استیضاح کند. حتی یکبار هم رئیس جمهوری را به دلیل اداره کردن کشور بر اساس مبانی اقتصاد سرمایه داری وارداتی که در این چند دهه انجام شد مورد سوال قرار ندادند. این همان خواست کشورهای سرمایه داری است که می خواهند ما مواد اولیه تولید کنیم و کالاهای آنها را واردات کنیم، چیزی که در زمان شاه نیز انجام می شد.

 

 بنابراین مجالس ما نسبت به این مسئله موافق بوده اند. برای مثال آقای لاریجانی در مجلس از سیاست های دولت روحانی دفاع می کند که نهایت این سیاست همین شرایط موجود است. این درحالی است که در تمام مبانی قانون اساسی ما مجلس و دولت خدمتگزار مردم هستند و حتی در اندیشه های امام از لفظ نوکر استفاده می شود. در این مبانی نیاز به افرادی است که در ساده ترین نوع ممکن زندگی کنند و مانند حضرت علی و یا خود امام ساده زیست باشند نه آنکه از سیاست های سودجویی و ثروت اندوزی حمایت کنند.  

 

بنابراین ما در این سالها اقتصاد سرمایه داری را پیاده کرده ایم و هر سال که از آن گذشته است شاهد افزایش فقر و بیکاری بوده ایم. تمام رئیس جمهورهای ما همین خط را اجرا کردند و حتی آن فردی هم که ادعای انقلابی و مردمی داشت، همین خط را پیش برد. بر اساس آمار در این بیست و هشت سال باید بین  75 تا 150 میلیون شغل در کشور ایجاد می شد. درحالی که تنها 11 میلیون شغل ایجاد شد و هیچکدام از مسئولین نیز از این ارقام خجالت نمی کشند. طبق آخرین آمار 66 میلیون ایرانی بالای ده سال قرار دارند که جمعیت کار به حساب می آیند اما در ایران تنها 22 میلیون شغل وجود دارد. در کشوری مثل ژاپن 60 جمعیت بالای 10 سال شاغل هستند. پس یک شکاف عظیم در همین آمار وجود دارد که نشان دهنده سیل انبوه بیکاران در کشور است. رکود اقتصادی هم ناشی از آن است که جز یک عده خاص باقی مردم پول برای خرید ندارند.

 

در مورد برنامه و بودجه باید گفت که برنامه های ما بر اساس سرمایه داری نو و غیر تولیدی نوشته می شود. برنامه های ما بر اساس سرمایه داری غیر تولیدی نفتی است. این نوعی از سرمایه داری است که با خواست سرمایه داری مرکزی جور در می آید. هیچ یک از کشورهای سرمایه داری مرکزی مانند آلمان، فرانسه، انگلیس، ژاپن و آمریکا به غیر از تولید صنعتی محور دیگری ندارند و به همین دلیل این کشورها می خواهند باقی کشورهای جهان مواد اولیه بفروشند و کالاهای صنعتی را از این کشورها خریداری کنند. به همین دلیل هر کشوری که بخواهد مستقل عمل کند (مانند ایران)،  آن کشور را به شکل های مختلف سرنگون می کنند. گاهی این کشورها را سرنگون نمی کنند اما کسانی را سر کار می آورند که همان کار را انجام می دهند.

 

بنابراین هم برنامه های عمرانی و هم بودجه ها توسط دولت نوشته می شود و مجلس آن را تصویب می کند که بنیان آن همان سرمایه داری وابسته به نفت و غیر تولیدی است. باید توجه کرد که کشورهای اصلی بر اساس وصول مالیات کشورشان را اداره می کنند اما ما کشور را بر درآمد فروش نفت و پتروشیمی اداره می کنیم. وقتی دولت بر اساس مالیات اداره شود این دولت سعی می کند فرار مالیاتی اتفاق نیفتد، مخارجش زیاد نشود و همزمان سرمایه دارهایی که سرمایه را به سمت تولید نمی برند، شناسایی می کند تا مالیات سنگین پرداخت کنند و به این شیوه به تولید تخفیف مالیاتی و یا حتی یارانه پرداخت می کند. این درحالیست که ایران دقیقا برعکس همین مبانی عمل می کند.

 

*در تحلیل های متعدد تیم دولت آقای روحانی گفته می شود که خیلی از مشکلات موجود به دلیل سوء مدیریت در دولت احمدی نژاد بوده، به نظر شما این موضوع توجیه است یا توضیح چرایی مشکلات؟

برای پاسخ به این سوال باید باز هم به دوران دولت آقای هاشمی رفسنجانی بازگردیم. آقای هاشمی رفسنجانی که سرمایه داری را شروع کرد به یکباره هزاران کارخانه تولیدی را به خواصی که می شناخت، واگذار کرد. به همین دلیل بعد از فوت امام در جمهوری اسلامی طبقه ای بوجود آمد که این طبقه ناگهان ثروت عظیمی از راه مفت خریدن و انواع سواستفاده ها کسب کرد.

 

بعد از آن آقای خاتمی معتقد بود که باید همه چیز را تغییر دهیم و نیازی به استقلال اقتصادی نیست و کارهای او نیز به سمتی رفت که امکان داشت ایران تجزیه شود. آقای احمدی نژاد نیز همین کار را کرد اما تفاوت او این بود که درآمدنفت در زمان آقای احمدی نژاد به شدت افزایش یافت و بعد از سالها درآمد نفت دولت به هشتاد میلیاد دلار رسید که تمام این درآمد خرج شد. اگر بخواهیم بگوییم حسن مدیریت آقای احمدی نژاد که آن هم سرمایه داری بود و او هم به تولید داخلی، کارمندان و کارگران توجه نکرد این بود که بحث مسکن اجتماعی را اجرا کرد و دومین حسن اجرا نیز تولید بنزین در ایران بود. اما اگر بخواهیم از نظر تخریب به این دولت ها نگاه کنیم، باید بگوییم که بیشترین صدمه و تخریب را دولت آقای روحانی داشته است. برای مثال صنایع هسته ای ما افتخار آمیز بود و آیا این درست بود که آمریکایی ها گفتن این صنعت را تعطیل کنید و او هم چنین کاری کرد. در این چند سال دیدیم که یک قرارداد قلابی هم امضا کردند و مجلس هم بیست دقیقه ای آن را تصویب کرد. انگار نه انگار که مردم حق دارند بدانند و آگاه بشوند که چه اتفاقاتی افتاده است. مثال دیگر قراردادهای نفتی است که آقای زنگنه در دوران آقای خاتمی بست و الان هم همان کار در حال اجرا است و دیدیم که از قرارداد کرسنت هیچ کسی خبردار نشد که چه چیزی در جریان بود. تفاوت آقای احمدی نژاد این بود که این اعتمادها را به خارجی ها نداشت.

 

با یک نگاه کلی کاملا مشهود است که غارت زیادی در این سالها اتفاق افتاده است و علاوه بر مسائل بانک ها و موسسات برای مثال در صندوق ذخیره فرهنگیان 500 هزار میلیارد غارت شده است که مدیران عامل و هیات مدیره آن را آقای فریدون برادر آقای روحانی گذاشته است. البته دولت آقای احمدی نژاد نیز در همین خط های فساد بوده است و معاون اول ایشان برای همین دستگیر شد. اما مشکل اصلی این است که آقای روحانی از این اختلاس بزرگ دفاع کرد و گفت که موضوع صندوق فرهنگیان فساد نبوده، بلکه وام های معوقه است. پس می توان گفت، فسادها از همان دولت آقای رفسنجانی در تمام دولت ها وجود داشته است.

 

نکته اصلی این است که این دولت ها حتی اگر مبانی اقتصاد سرمایه داری را هم با در نظر گرفتن منافع ملی اجرا کرده بودند ما الان یک کشور سرمایه داری صنعتی بودیم، بگذارید یک مثال تاریخی دیگر بیاورم. در دوره مصدق ما نتوانستیم نفت بفروشیم و در آن زمان مصدق فکر می کرد که اگر آمریکا با او همراهی کند او می تواند با انگلیس مبارزه کند. آمریکایی ها چنین کاری کردند و نگذاشتند که انگلیس موفق شود اما انگلیس 46 درصد نفت ایران را به آمریکا واگذار کرد و در مقابل آمریکایی ها سیاست خود را در مقابل مصدق  وارونه کردند. بعد از آنکه مصدق زیر فشار قرار گرفت، دولت را به گونه ای اداره کرد  که بر پایه تولید داخلی بود و مانع واردات تمام کالاهایی که تجملی و غیر ضروری شد. در نتیجه این سیاست صادرات ما که نفت را شامل نمی شد بیشتر از واردات ما شد. این یک نمونه تاریخی برای ایران است و البته به معنی این نیست که من با تمام سیاست ها دولت مصدق موافق بوده ام. ای کاش از زمان رفسنجانی تا به امروز این اتفاق بر اساس منافع ملی افتاده بود.

 

بر اساس قانون  اساسی، اقتصاد ما نباید سرمایه داری باشد بلکه باید یک اقتصاد مبتنی بر تعاون داشته باشیم. اما اگر همین سیاست های سرمایه دارانه را نیز بر اساس منافع ملی اجرا کرده بودیم امروز به یک کشور صنعتی تبدیل شده بودیم. نمی دانم دلیل این کار را باید ندانستن گذاشت یا نفهمیدن و یا حتی خیانت. همانطور که ما در صنایع دفاعی و هسته ای توانستیم چنین دستاوردهایی داشته باشیم قاعدتا اگر اقتصاد ما نیز به درستی اداره می شد، می توانستیم دستاوردهای بهتری کسب کنیم.

 

 *پیشنهاد شما برای برون رفت از بحران کنونی اقتصاد کشور چیست؟

اولین راهکار کنار گذاشتن مبانی اقتصاد سرمایه درای است و اگر آز ابتدا به این موضوع شک هایی وجود داشت امروز می توان نتیجه آن سیاست ها را دید. اما این دولت نمی تواند این کار را انجام دهد چرا که طبقه اشرافی که دولت در کنار خود بوجود آورده است تولید را دوست ندارد و امکان ندارد به این راحتی ها کنار بروند.

 

فرض می کنیم معجزه ای شود و این اتفاق بیفتد و دولت این سیاست ها را رها کند. مرحله بعد باید به اصول قانون اساسی بازگشت و در اصل 43 قانون اساسی می گوید دولت موظف است برای مردم کار، مسکن، خوراک و پوشاک فراهم کند. اصل 44 می گوید که ایران اقتصاد ایران سه بخشی است و شامل دولتی، خصوصی و تعاونی می شود. بخش دولتی نباید کارفرمای مطلق باشد و بخش خصوصی نباید ثروت پرست باشد.

 

نکته دیگر این است که باید از تمام فعالیت هایی که سودشان بالا تر از تولید است باید مالیات اخذ شود. همچنین از وارداتی که سودش بالا است و نمونه مشابه آن در داخل است باید مالیات اخذ شود تا صرفه اقتصادی برای واردات نداشته باشد. از سوی دیگر باید از صنایع داخلی که قوی نیستند، حمایت شود تا روی پای خودشان بایستند، نباید دلار ارزان داشته باشیم. در دوره ای که ما به سمت تولید ماشین آلات و قطعات صنعتی در داخل کشور می رویم باید به کالاهای ضروری مانند غذا و دارو، سوبسید اختصاص دهیم. به قول امام باید تلاش کنیم که در تولید خودکفا بشویم و این دوره شاید بیشتر از 8 سال نیز طول نکشد.

 

  عصر ایران  

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------