قتل افیونی رانده شده از خانه
- مجموعه: اخبار حوادث
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
اخبار حوادث - قتل افیونی رانده شده از خانه
ساعت یک ظهر 29 مردادماه ماجرای مرگ مرموزی در خیابان ابوذر به کلانتری 112 ابوسعید مخابره شد و دقایقی نگذشته بود که سناریوی یک جنایت که با ضربهای به سر مرد ناشناس رخ داده بود، روی میز بازپرس ویژه قتل قرار گرفت.
بازپرس سپیدنامه دستور داد تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شوند و از جنایت پنهان رازگشایی کنند.
کارآگاهان با بررسی بانک اطلاعات مجرمان سابقهدار موفق به شناسایی قربانی جنایت شدند و دریافتند وی مردی 41 ساله به نام سعید بوده که در سال 1371 به اتهام کتککاری عمدی دستگیر شده و به زندان افتاده است.
با شناسایی قربانی که خود دورانی یکهبزن بود، کارآگاهان به خانهاش رفته و در تحقیقات از اعضای خانواده متوجه شدند قربانی به خاطر اعتیاد به مواد از سوی خانوادهاش طرد شده و نزدیک به یک سال میشد که خانوادهاش از وی هیچگونه اطلاعی نداشتهاند.
وقتی کارآگاهان در این شاخه به بنبست رسیدند، در تحقیقات محلی به قهوهخانهای رسیدند که پاتوق سعید و دوستان افیونیاش بود. همین کافی بود که تیم تحقیق اطلاع یابد روز جنایت سعید قهوهخانه را همراه با دوست 50سالهاش به نام اکبر ترک کرده و هرگز بازنگشته است. وقتی همه شاخههای پلیسی برای ردیابی اکبر متمرکز شد، تجسسها در همه مسیرها به گرههای کور رسید و هیچ نشانهای از محل زندگی این همپاتوقی مرموز به دست نیامد. کارآگاهان بعد از پشتسر گذاشتن مراحل پیچیده تحقیقات اطلاع پیدا کردند که اکبر به خاطر سرقت و چاقوکشی در جنوب غرب تهران دستگیر شده و در حال حاضر در زندان به سر میبرد و همین کافی بود تا اکبر از زندان به اداره ویژه قتل پلیس آگاهی انتقال یابد.
اکبر که باور نداشت در زندان نیز شناسایی شود، ادعا کرد قاتل مردی به نام «جمشید» است. وی گفت: با سعید به خانه جمشید رفته بودیم تا شیشه بکشیم اما چون پول مواد نداشتیم، جمشید با ما درگیر شد و هر دو را با چوب زخمی کرد و سر سعید را شکست.
با ادعاهای اکبر، کارآگاهان خانه جمشید در فلاح را شناسایی کردند و روز 18 مهرماه وی دستگیر شد، اما با وجود پذیرفتن فروش افیون ادعای بیگناهی کرد.
اکبر و جمشید با هم مواجهه حضوری داده شدند تا اینکه اکبر جنایت را پذیرفت و گفت: روز قتل با سعید برای کشیدن شیشه به خانه جمشید رفتیم، زمانی که داخل خانه جمشید بودیم، من قسمتی از اثاثیه را سرقت کردم و بعد با سعید خانه را ترک کردیم، زمانی که موضوع سرقت را به وی گفتم، او شروع به تمسخر من کرد. عصبانی شدم و در توهم شیشه با یک چوبدستی کوچکتر از دسته بیل که از کنار جوی داخل کوچه برداشته بودم، ضربهای محکم به پشت سر سعید زدم، پس از دقایقی وی نیمه بیهوش شد و روی زمین افتاد و من هم پا به فرار گذاشتم.
اخبار حوادث - ایران