آخرین اخبار حوادث

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

پخش زنده فیلم‌ دختران ایرانی برای مردان خارجی‌ | ماجرای تکان‌دهنده خانه‌های فساد

سخنگوی فراجا جزئیات تکان‌دهنده عملیات‌ این نهاد را در ارتباط با شبکه‌های فساد و فحشا، قاچاق زنان به خارج به بهانه مسابقه رقص…

امید تازه برای نجات از چوبه دار



جوان محکوم به قصاص که برای جلب‌رضایت اولیای‌دم مقتول توان پرداخت مبلغ درخواستی آنها را نداشت، با کمک مردم نیکوکار به زندگی امیدوار شده و احتمال نجات او از چوبه‌دار افزایش یافته است.

«م- ح» سال٨٤ در ١٩ساگی و زمانی‌که دانشجوی سال‌دوم رشته تربیت‌‌بدنی بود، برای کمک به خانواده و تهیه مخارج درمان بیماری مهلک مادرش به‌ کارگری در شرکت جاده‌سازی مشغول شد.

 

او در ٢٤تیر آن سال پس از پایان کار به منزل بازگشت و وقتی دید شوهرخواهرش پدر او را کتک می‌زند، دامادشان را از منزل بیرون کرد.

 

سپس درگیری آنها به کوچه کشیده شد و داماد با ضربه چاقوی پسر جوان، جان باخت.

 

«م- ح» پس از هشت‌‌سال فرار آبان‌ سال گذشته ازدواج کرد و چندماه بعد با مراجعه به مرکز پلیس خودش را تسلیم کرد.

 

این متهم بعد از محاکمه به قصاص محکوم شد و همان زمان پدر «م- ح» به‌محض مطلع‌‌شدن از حکم قصاص تنها پسرش سکته قلبی کرد و جان باخت.

 

از آن پس تمام امور مربوط به آزادی و کسب رضایت از اولیای‌‌دم بر دوش مادر «م-ح» افتاد.

 

مادر پس از تحمل سختی‌های فراوان در نهایت توانست نظر اولیای‌دم را جلب کند. خانواده مقتول گفته‌اند به شرط دریافت ٢٠٠میلیون‌‌تومان از قصاص صرف‌نظر می‌کنند.

 

اولیای‌دم قصد دارند این مبلغ را برای ساخت مسجدی به نام فرزندشان وقف کنند. پیش از این درپی دوبار اعلام روزنامه شرق در شماره‌های اول و٢٠مهر مبالغی توسط هموطنان به‌ حساب معتمد این خانواده واریز شد. مادر«م-ح» درباره کمک‌های مردمی برای نجات پسرش به «شرق» گفت: «خدا را به خاطر داشتن این مردم خوب شکر می‌کنم. اگر کمک مردم نبود، نمی‌توانستیم کسری مبلغ دیه را تهیه کنیم. شکر خدا به کمک مردم ١٧٥میلیون از کل مبلغ ٢٠٠میلیون فراهم شده و فقط ١٥میلیون‌تومان کسر داریم.

 

از همه مردم تشکر می‌کنم. برای همه آنها دعا می‌کنم و دستشان را می‌بوسم. خدا به همه آنها اجر خیر بدهد.» این مادر که اکنون به آزادی فرزندش امیدوار شده است از تهیه باقیمانده مبلغ دیه ناتوان است و همچنان چشم‌انتظار کمک‌های مردم برای تهیه مبلغ دیه است. افرادی که قصد دارند به این زندانی کمک کنند، می‌توانند مبالغ اهدایی خود را به شماره حساب ١٠٢٢٨١٦٨٩٠٠٢ بانک صادرات شعبه بلوار طاقبستان و شماره‌کارت ٦٠٣٧٦٩١١١٤٧٢٠٠٠٦ به نام جهانگیر الماسی (معتمد خانواده زندانی) واریز کنند.


گفت‌وگو با زندانی
«م-ح» آخرین وضعیتش را شرح داده است.
 نسبت به دفعه قبل شاداب‌تر به‌نظر می‌رسی. چه چیزی باعث این تغییر روحیه شده است؟
قبل از این وقتی می‌دیدم بار همه مشکلات زندگی بر دوش مادر بیمارم افتاده و من نه‌تنها نمی‌توانم به او و خانواده‌ام کمک کنم، بلکه مشکلی به مشکلات آنها اضافه کرده‌ام، بد جور دلم می‌گرفت. وقتی پدرم فوت شد، بیشتر نگران وضعیت مادرم شدم اما با کمک خانم افضلی که فیلمساز است و روزنامه «شرق» که برای تهیه پول دیه به کمک من و مادرم آمدند، اوضاع روحی‌ام خیلی بهتر شده است. قبلا احساس تنهایی شدید می‌کردم. الان می‌بینم مادرم تنها نیست. خودم تنها نیستم.


وقتی از کمک‌های مردم مطلع شدی، چه احساسی به تو دست داد؟ تصور می‌کردی هموطنان به تو کمک کنند؟
هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم بدبختی من برای مردم مهم باشد. به‌تنها چیزی که فکر نمی‌کردم، کمک مردم بود. وقتی دیدم مردم به من و مادرم کمک کردند، بغضی که مدت‌ها در گلویم مانده بود، ترکید. مردم مرا متعجب کردند. دست همگی آنها را می‌بوسم. اصلا نمی‌دانم چطور احساسم را در مورد مردم بیان کنم.


 اطلاع داری از چه شهرهایی به تو کمک کرده‌اند؟
مادرم به من گفت از همه کشور به حساب معتمد ما مبالغی واریز شده است، اما مردم خوب تهران کمک‌های چشمگیری کرده‌اند. دست تمام هموطنان را از همه استان‌ها و شهرها می‌بوسم، همه آنها برای من عزیز هستند. به‌جز اینکه سر نماز برای آنها دعا کنم، کاری از دستم برنمی‌آید. من شرمنده مردم هستم. نمی‌دانم چه بگویم.


مادرت گفته بود بیمار شده بودی، حالا اوضاعت چطور است؟
بله، در درمانگاه زندان مداوا شدم و حالا بهتر شده‌ام.


در زندان برای گذراندن وقت چه کارهایی انجام می‌دهی؟
یکی، دوساعت ورزش می‌کنم. هروقت هم در زندان مسابقه ورزشی برگزار شود، در آن شرکت می‌کنم اما اینجا وقت اضافه می‌آوریم. بیشتر با خدا آشنا شده‌ام. وقت برای نماز و قرآن‌خواندن زیاد داریم. زندان جایی است که انسان به خدا بیشتر نزدیک می‌شود. گویا خدای مهربان صدای گریه‌های مرا شنیده و مردم را به کمک من فرستاده است. برای آن مرحوم هم نماز و قرآن می‌خوانم و از او هم طلب بخشش می‌کنم.


دلت برای دانشگاه تنگ نشده است؟
همیشه خواب دانشگاه و هم‌کلاسی‌هایم را می‌بینم. خواب می‌بینم سرکلاس نشسته‌ام و با دوستانم صحبت می‌کنم.


فکر می‌کنی وقتی از زندان بیرون بیایی چه فرقی با گذشته کرده‌ای و آن‌وقت از فرصت زندگی چگونه استفاده می‌کنی؟
از درس‌های زیادی که از زندان یاد گرفته‌ام، استفاده می‌کنم تا بار دیگر دچار اشتباه نشوم. حادثه همیشه در یک‌قدمی ما هست اگر صبر و تحمل ما زیاد باشد، از حوادثی که جلو راه ماست به سلامت رد می‌شویم. در غیر این‌صورت هرکسی ممکن است به دام حوادث بیفتد، ولی آرزو می‌کنم برای هیچ‌کس چنین حوادثی اتفاق نیفتد.


 برای جوانان چه صحبتی داری؟
جوانی دوران پرآشوبی است و غرور و جوانی همیشه با هم هستند. اگر غرور خود را کنار بگذاریم، از بسیاری از حوادث عبور می‌کنیم از جوانان می‌خواهم غرور خود را مهار یا از آن استفاده درست کنند. هنگام عصبانیت صبر کنند. خوددار باشند و احترام دیگران را نگه دارند. شاید صبر الان برای جوانان مفهومی نداشته باشد، اما برای من صبر یعنی پلی که آدم را به سلامت از خطر عبور می‌دهد.


به‌عنوان سخن پایانی چه صحبتی داری؟
کمک به هم‌نوع موضوعی است که در زندان از مردم یاد گرفته‌ام. از آنها تشکر می‌کنم که مرا به زندگی امیدوار و به من وخانواده‌ام کمک کردند و آرامش دادند. سعی می‌کنم اگر عمری داشته باشم برای خدمت به مردم صرف کنم و همیشه دعای من همراه مردم است. در زندان چشم‌های زیادی به دنبال کمک‌های مردم است. آنها شادی را به بند ما آوردند، امیدوارم خدا شادی را به خانه‌هایشان ببرد.

 

اخبار حوادث - شرق

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------