قاتل، هر دو ماه سر قبر مقتول می رفت!



سه مرد که 9 سال پیش پسربچه 8 ساله ای را ربوده و او را به قتل رسانده بودند سرانجام به دام پلیس افتادند

قاتل، هر دو ماه سر قبر مقتول می رفت

«من شما را می شناسم، شما همسایه ما هستید، چرا من را دزدید؟»

شنیدن این کلمات از زبان گروگان خردسال کافی بود تا سناریوی قتل او توسط سه پسر جوان به اجرا درآید.

 

اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

«من شما را می شناسم، شما همسایه ما هستید، چرا من را دزدید؟» شنیدن این کلمات از زبان گروگان خردسال کافی بود تا سناریوی قتل او توسط سه پسر جوان به اجرا درآید. این سه پسر در تصورات ساده لوحانه خود در فروردین 82 تصمیم داشتند با گروگان گرفتن یک کودک 8 ساله، 50 میلیون تومان از خانواده اش اخاذی کرده و پولدار شوند اما زمانی که متوجه شدند توسط گروگان خردسالشان شناسایی شده اند، برای فرار از دستگیری او را خفه کردند و جسدش را در یکی از مناطق حاشیه ای آبادان رها کردند. به این ترتیب آنها هرگز موفق نشدند که با خانواده گروگان تماس بگیرند و درخواست خود را اعلام کنند.

نقشه سیاه

سه پسر جوان دور هم جمع شده بودند تا یک بار دیگر نقشه ای را که از مدتی قبل در ذهن داشتند مرور کنند.

پیمان نگاهی به دو همدستش انداخت و گفت: «بچه را با زور سوار موتور می کنیم و می رویم خانه کامران، یک روز او را نگه می داریم و از پدرش می خواهیم 50 میلیون تومان برای آزادی اش پرداخت کند. تا آنجا که من تحقیق کرده ام پدر پولداری دارد و 50 میلیون تومان پولی نیست که او نتواند آن را یکروزه تهیه کند. وقتی پول را گرفتیم، گروگان را آزاد می کنیم و این یعنی پایان تمام بدبختی ها و بی پولی های ما.»

سه پسر جوان با دقت نقشه شان را مرور کردند و قرار شد صبح روز بعد، آن را عملی کنند.

9 سال قبل

صبح ششمین روز فروردین سال 82 بود. علی 8 ساله خوشحال از تعطیلات عید، از خانه بیرون آمد و در کوچه مشغول بازی شد. کوچه خلوت بود و او سرگرم بازی که در همین هنگام صدای موتورسیکلتی را در چند قدمی خودش شنید. سرش را بلند کرد تا موتورسوار را ببیند که در همین هنگام پسر جوان از روی موتور پایین پرید و با حرکتی سریع، علی را از روی زمین بلند کرد و روی موتورسیکلت گذاشت، پسر کوچک خواست فریاد بزند اما جوان ناشناس دستش را روی دهان او گذاشت و از همدستش که پشت فرمان موتور نشسته بود خواست حرکت کند.

موتورسواران در حالی که پسربچه 8 ساله را ربوده بودند، با سرعت از کوچه خارج شدند و به خانه ای در همان حوالی رفتند و به این ترتیب سناریوی یکی از دردناک ترین گروگانگیری های آبادان کلید خورد.

آدم ربایان که مرحله اول نقشه شان را با موفقیت پشت سر گذاشته بودند، تصمیم گرفتند مرحله بعدی را اجرا کنند. آنها باید با پدر علی تماس می گرفتند و درخواست میلیونی خود را اعلام می کردند.درخواستشان برای آزادی پسربچه، دریافت 50 میلیون تومان پول نقد بود اما اتفاقی افتاد که باعث شد نقشه آنها کلا به هم بریزد.

«ما نمی خواستیم او را به قتل برسانیم اما مجبور شدیم. به محض اینکه علی را به داخل خانه بردیم، او که خیلی ترسیده بود و مدام التماس می کردکه رهایش کنیم به من گفت شما چرا من را دزدیدید؟ من که شما را می شناسم؟ بگذارید بروم. قول می دهم هر چقدر پول بخواهید از پدرم برایتان بگیرم.»

کامران یکی از متهمان پرونده که بعد از گذشت 9 سال از ماجرای آدم ربایی مرگبار توسط پلیس دستگیر شد، وقتی در اداره آگاهی آبادان روبروی افسر پرونده نشست، با گفتن این جملات ادامه داد: «تمام رویاها و نقش های ما با حرف های علی رنگ باخت. او ما را شناخته بود. اصلا تصور نمی کردیم که ما را بشناسد. حالا چطوری می توانستیم گروگانمان را آزاد کنیم. در حالی که او ما را می شناخت و حتما هر سه نفرمان را لو می داد. اگر او را آزاد می کردیم در کمتر از چند ساعت به دام پلیس می افتادیم. فکرمان کار نمی کرد، انگار مغزمان قفل شده بود و در این شرایط وحشتناکترین تصمیم را گرفتیم، فکر می کردیم تنها راه چاره برای فرار از بازداشت، کشتن گروگانمان است.

هر سه نفرمان به این نتیجه رسیدیم که برای فرار از دستگیری باید او را به قتل برسانیم، برای همین او را خفه کردیم. خانه ما در مرکز شهر بود و باید جنازه را جایی رها می کردیم که کسی به ما شک نکند. برای همین جسد را داخل گونی انداختیم و به یکی از محله های حاشیه شهر بردیم و همانجا رها کردیم.»

انتظار کشنده

ساعتی از ماجرای ربوده شدن پسر بچه 8 ساله گذشته بود که پدر علی خودش را به کوچه رساند تا پسرش را برای رفتن به میهمانی آماده کند اما در کوچه خبری از علی نبود. او هر چه اطراف را گشت و پسرش را صدا زد جوابی نشنید.

مرد جوان که نگران شده بود به سراغ همسایه ها و همه دوستان علی رفت اما هیچ ردی از او پیدا نکرد. چند ساعت گذشت و مرد جوان به تصور اینکه علی هنگام بازی در کوچه تصادف کرده و او را به بیمارستان برده اند، راهی بیمارستان های شهر شد اما هر چه بیشتر می گشت، کمتر به نتیجه می رسید. هیچ کس پسربچه خردسال را ندیده بود و نمی دانست چه بلایی سر او آمده است.

مرد جوان به ناچار به اداره آگاهی رفت و ناپدید شدن ناگهانی پسرش را گزارش کرد. از آنجا که ردی از علی به دست نیامد احتمال کودک ربایی از سوی کارآگاهان مبارزه با جرائم جنایی آبادان مطرح شد و کارآگاهان به انتظار تماس آدم ربایان نشستند اما این انتظار هم بی فایده بود.

رئیس پلیس آگاهی آبادان در گفت و گو با سرنخ می گوید: «همه شواهد حکایت از گروگانگیری داشت اما هیچ کس با خانواده علی تماس نگرفت. حتی پدر علی خودش را آماده کرده بود تا با گروگانگیران وارد معامله شود و برای آزادی پسرش به آنها پول بدهد اما هیچ تماسی گرفته نشد.»

جسدی در گونی

سه روز بعد از ناپدید شدن پسر 8 ساله، ماموران کلانتری 11 آبادان، هنگام گشت زنی در حاشیه شهر متوجه گونی مرموزی شدند که در کنار خرابه ای رها شده بود. آنها به طرف گونی رفتند و وقتی در آن را باز کردند با جسد پسری حدودا 8 ساله مواجه شدند.

به این ترتیب کارآگاهان جنایی، ماموران بررسی صحنه جرم، متخصصان پزشکی قانونی و بازپرس جنایی در جریان ماجرا قرار گرفته و راهی محل پیدا شدن جسد شدند.در همان تحقیقات اولیه معلوم شد که جسد متعلق به علی، همان پسربچه ای است که از چند روز قبل به طرز مرموزی ناپدید شده بود.

در بررسی های مقدماتی علت مرگ او خفگی اعلام شد و با توجه به اینکه جسد او در یک کیسه گونی پیدا شده بود، شکی نماند که کودک خردسال از سوی فرد یا افرادی به قتل رسیده است.

اگرچه مشخصات ظاهری جسد پیدا شده با مشخصات پسربچه گمشده کاملا یکی بود اما کارآگاهان برای اطمینان بیشتر با خانواده علی تماس گرفتند و از آنها خواستند برای شناسایی هویت قربانی به پزشکی قانونی بروند.

رئیس پلیس آگاهی آبادان در این رابطه می گوید: «همانطور که حدس زده بودیم جسد متعلق به پسری بود که سه روز قبل ناپدید شده بود. حالا مطمئن بودیم که علی ابتدا ربوده شده و بعد توسط عامل یا عاملان آدم ربایی به قتل رسیده است اما انگیزه این جنایت نامشخص بود و یکی از احتمالاتی که مطرح بود، این بود که پسربچه 8 ساله از سوی افرادی ربوده شده اما آنها را شناخته و آدم ربایان نیز مجبور شده اند او را به قتل برسانند یا اینکه آدم ربایان به دلیل اختلاف و انتقام جویی از پدر قربانی دست به این جنایت زده اند.»

او ادامه می دهد: «ما در این پرونده، فرضیه های مختلف و متفاوتی را دنبال کردیم اما هیچ سرنخ و ردی از قاتل یا قاتلان به دست نیامد.»

9 سال بعد

تحقیقات کارآگاهان جنایی برای رازگشایی پرونده قتل کودک 8 ساله به درازا کشید و تا 9 سال بعد هیچ سرنخی در این پرونده پیدا نشد، تا اینکه کارآگاهان چند روز قبل، از طریق تماس فرد ناشناسی باخبر شدند که مرد جوانی هر چند ماه یک بار به قبرستان می رود و سر مزار علی (پسربچه ربوده شده) دسته گل می گذارد. سرهنگ رحمانی ادامه می دهد: «برای ما خیلی عجیب بود که یک مرد غریبه هر چند ماه یک بار به سر قبر پسری 8 ساله می رود. ابتدا از خانواده علی تحقیق کردیم اما آنها مردی را که ما در رابطه با آن صحبت می کردیم نمی شناختند. خانواده علی حتی خبر نداشتند که فرد غریبه ای هر چند ماه یک بار سر مزار پسرشان می رود. تحقیقات به صورت نامحسوس برای پیدا کردن مرد ناشناس ادامه یافت و آدرس و محل سکونت مرد جوان که کامران نام داشت شناسایی شد و در این زمان بود که ماموران با هماهنگی قاضی پرونده، به سراغ مرد جوان رفتند و او را در یک عملیات ضربتی دستگیر کردند.»

اعتراف به جنایت

کامران زمانی که در مقابل بازپرس پرونده قرار گرفت، راز جنایت 9 ساله را فاش کرد و در حالی که به آرامی گریه می کرد گفت: «حدود 9 سال قبل من دست به جنایتی هولناک زدم که تا الان هم نتوانسته ام آن را فراموش کنم. در آن زمان ما دو دوست بودیم و وضعیت مالی خوبی نداشتیم. در همسایگی مان مرد ثروتمندی زندگی می کرد و برای رسیدن به پول و پایان دادن به بدبختی هایمان تصمیم گرفتیم پسر او را بدزدیم ولی یک جای کار لنگ بود، چون ما جایی را نداشتیم که گروگانمان را به آنجا ببریم. برای همین به سراغ یکی دیگر از دوستانمان رفتیم و موضوع را با او در میان گذاشتیم و او محل نگهداری پسربچه را تهیه کرد. پس از چند روز به این نتیجه رسیدیم که علی را بدزدیم و در ازای آزادی او از پدرش 50 میلیون تومان درخواست کنیم. یکی از روزهای عید، پسر 8 ساله را با موتور ربودیم و به خانه دوستم بردیم اما او یکی از ما را شناخت و مجبور شدیم که او را به قتل برسانیم.»

مرد جوان ادامه داد: «آن زمان من 21 سال داشتم و دو همدستم 17 و 23 ساله بودند و واقعا از روی حماقت دست به این جنایت زدیم. بعد از جنایت چون ترسیدیم به نقشه مان ادامه بدهیم، جسد را در محلی رها کردیم و تصمیم گرفتیم به زندگی مان ادامه دهیم اما عذاب وجدان رهایمان نمی کرد. من بعد از حادثه ازدواج کردم و صاحب دو دختر شدم، بچه هایم را که می دیدم یاد علی می افتادم. چطوری می توانستم باور کنم که دست به قتل زده ام. من یک پدر را از دیدن و در آغوش گرفتن بچه اش محروم کرده بودم. از روی عذاب وجدان هر دو ماه یک بار به سر مزار او رفتیم تا از وی حلالیت بطلبیم.»

سرهنگ خواجوی، رئیس پلیس خوزستان نیز درخصوص این پرونده به سرنخ می گوید: «بعد از اعترافات متهم، راز جنایت فاش شد و با تلاش کارآگاهان جنایی آبادان هر سه متهم دستگیر شدند و به بازسازی صحنه جنایت پرداختند. مردم آبادان از 9 سال قبل ماجرای این جنایت را به خاطر داشتند و وقتی قاتلان دستگیر شدند، خوشحال شدند.»

جزئیات پرونده قتل پسر 8 ساله از زبان دادستان آبادان

ابهام در پرونده

سال 82 هنوز در استان خوزستان دادسراها احیا نشده بود و دادگاه عمومی مستقیما به پرونده ها رسیدگی می کرد و پرونده قتل علی نیز در شعبه دوم دادگان عمومی مورد رسیدگی قرار گرفت اما تحقیقات به جایی نرسید تا اینکه 9 سال بعد مرد جوانی به اتهام حمل و نگهداری اسلحه توسط دادگاه انقلاب دستگیر شد و تحقیقات از مرد جوان آغاز شد. متهم جوان که بهروز نام داشت در بازجویی ها نه تنها به حمل و نگهداری اسلحه اعتراف کرد بلکه راز جنایتی را گشود که سال ها قبل رخ داده بود.

دادستان آبادان در رابطه با این موضوع می گوید: «با دستگیری متهمی که به جرم حمل و نگهداری سلاح بازداشت شده بود، او در بازجویی ها به قتل پسر 8 ساله ای با همدستی دو نفر دیگر در 9 سال قبل اعتراف کرد. بعد از اعترافات او، تحقیقات برای دستگیری دو متهم دیگر این پرونده شروع شد.»

علی اصغر مهرنیا ادامه می دهد: «البته همزمان با اعترافات این مرد، ماموران پلیس آگاهی نیز در تحقیقات خود به مردی مشکوک می شوند که هر دو ماه یک بار به سر قبر پسربچه ای می رفته که 9 سال پیش به قتل رسیده بود. در ادامه تحقیقات مشخص می شود این مرد یکی از متهمان پرونده قدیمی بوده و به خاطر عذاب وجدان هر چند وقت یک بار به قبرستان می رفته تا از قربانی اش حلالیت بگیرد. به این ترتیب او نیز دستگیر می شود و با دستگیری سومین متهم پرونده، تحقیقات برای اینکه مشخص شود کدام یک از آنها قاتل اصلی است و پسربچه 8 ساله را به قتل رسانده، شروع می شود.»

دو فرضیه برای یک قتل

اما با  دستگیری متهمان پرونده، مشکل جدیدی پیش روی بازپرس پرونده قرار می گیرد. از آنجا که در زمان پیدا شدن جسد علت اصلی مرگ از سوی متخصصان پزشکی قانونی مشخص نشده بود، در حال حاضر دو فرضیه درخصوص قتل پسر 8 ساله وجود دارد.

دادستان آبادان در این باره می گوید: «در برگه پزشکی قانونی، عامل اصلی قتل پسربچه هم خفگی قید شده و هم اصابت جسمی سخت به سر قربانی اما مشخص نشده که کدام یک از آنها علت اصلی مرگ بوده است.

از طرفی سه متهم این پرونده در بازجویی ها هر کدام دیگری را متهم می کند که پسر 8 ساله را خفه کرده است. ما باید با تحقیقاتمان مشخص کنیم که عامل اصلی این قتل کیست. از سویی هر سه متهم مدعی هستند که قربانی خردسال به دلیل خفگی جان باخته بود اما اگر در تحقیقات مشخص شود که علت اصلی مرگ، ضربه مغزی و شکستگی جمجمه باشد، آن وقت باید متهمی را پیدا کنیم که ضربه مرگبار را به سر علی وارد کرده است. به همین دلیل در پرونده ابهاماتی وجود دارد و تا اقرار منطبق با مستندات پرونده به دست نیاید بازسازی صحنه صورت نمی گیرد و پرونده در مرحله بررسی و تحقیق خواهد ماند.»/همشهری سرنخ

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------