راز قتل نوعروس در هاله‌ای از ابهام



 اخبار حوادث - راز قتل نوعروس در هاله‌ای از ابهام

شهادت شهود، پیراهن خونی و اختلافات قبلی، داماد جوان را که متهم به قتل نوعروس شده‌‌ است وادار به اعتراف نکرد و او مدعی ‌شد همسرش را دوست داشته و خودش هم از شاکیان پرونده است.

  به گزارش خبرنگار ما، نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست خطاب به قضات شعبه 71 گفت: سعید که از تاریخ 16آبان سال 89 در بازداشت به
‌سر می‌برد متهم است همسرش فرشته را به قتل رسانده‌ است. بر اساس گزارش پرونده سعید ساعت 18:40 عصر شنبه با ماموران پلیس تماس گرفت و به آنها گزارش داد همسرش فرشته کشته شده ‌است. او ادعا کرد وقتی وارد خانه شده، جسد همسرش را دیده و بلافاصله ماموران را باخبر کرده است.

 

باوجود انکارهای متهم در خصوص اطلاع داشتن از نحوه وقوع جنایت تحقیقات بازپرس ویژه قتل ادامه یافت و در بررسی‌ها مشخص ‌شد شاهدانی وجود دارند که سعید را حین ورود و خروج به خانه قبل از این حادثه دیده‌اند در حالی‌که سعید مدعی ‌است در طول روز به خانه نرفته و بیرون از منزل مشغول کار بوده است. ضمن اینکه شاهدی در پرونده وجود دارد که گفته مقتول و متهم را روز حادثه در خیابان در حال جروبحث دیده ‌است. همسایه‌ها نیز شهادت داده‌اند خودرو مقتول را ساعاتی قبل از وقوع این قتل در خانه‌اش دیده‌اند.  نماینده دادستان ادامه داد: «مقتول زمان گزارش قتل به پلیس کاملا خونسرد بود و خونسردی در برابر چنین قتلی غیرطبیعی است و نشان می‌دهد متهم آمادگی مواجهه با چنین صحنه‌ای را داشته. همچنین آلت قتل، چاقویی از سرویس چاقوی مقتول بود که فقط مقتول و قاتل از جای نگهداری این سرویس چاقو مطلع ‌بودند. نکته بعدی اینکه دستشویی و حمام نیز شسته‌ شده ‌بود که به نظر می‌رسد این کار برای ازبین‌بردن آثار قتل انجام شده ‌است. مطابق گفته‌های خانواده مقتول، او زنی بسیار محتاط بود و در خانه‌اش را روی غریبه باز نمی‌کرد.»


نماینده دادستان در ادامه گفت: علاوه بر دلایلی که در جهت مجرم‌دانستن سعید اعلام کردم تاکید می‌کنم پیراهن خونی متعلق به متهم که آغشته به خون مقتول بود نیز کشف شده و با توجه به خشم و کینه‌ای که متهم نسبت به همسرش داشته باوجود اینکه او در مراحل مختلف تحقیقات حاضر به اعتراف نشده به‌عنوان نماینده دادستان تهران درخواست صدور حکم قانونی را دارم.  در ادامه ضمن اینکه خواهران و برادران مقتول به‌عنوان ولی‌دم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند، یکی از خواهران مقتول که رابطه نزدیکی با فرشته داشت در جایگاه حاضر شد و گفت: خواهرم هشت‌ماه قبل از مرگ با سعید ازدواج کرد. او شوهرش را خیلی دوست داشت اما از همان ابتدا مشکلاتی باهم داشتند. پدر سعید راضی به این ازدواج نبود و می‌گفت فرشته پایین‌شهری است و به ما نمی‌خورد اما اصرار سعید و مادرش و علاقه خواهرم به سعید باعث شد تا آنها به عقد هم دربیایند. خانواده سعید با خواهر من مشکلاتی داشتند.

 

خواهرم زن محجبه‌ای بود اما خانواده شوهرش اینطور نبودند و به‌خاطر این مساله خواهرم مورد انتقاد مادرشوهرش قرار می‌گرفت. شب قبل از حادثه هم حدود ساعت 12 بود که خواهرم زنگ زد با هم صحبت کنیم صدای تلویزیون می‌آمد و خواهرم آرام صحبت می‌کرد به او گفتم چرا آرام صحبت می‌کنی گفت سعید خانه ‌است من صدای فحاشی سعید به خواهرم را شنیدم. به خواهرم گفتم مشکلت را با صحبت حل کن و کاری نکن که اول زندگی شوهرت روی تو دست بلند کند. عصبانیتش آنقدر شدید بود که آرام نمی‌شد. فرشته به من گفت می‌بینی چه حرف‌هایی به من می‌زند مرتب فحاشی و به همه اعضای خانواده توهین می‌کند. آن شب برادرم خانه ما بود به او گفتم فردا صبح صحبت می‌کنیم حالا برادرمان هست و نمی‌شود حرف زد اما خواهرم روز بعد کشته ‌شد.  خواهر مقتول در ادامه گفت: «فرشته دوست داشت بچه‌دار شود اما سعید به خواهرم گفته ‌بود نمی‌شود بچه‌ داشته‌ باشند و اگر بچه‌دار شود باید جنین را سقط کند. سعید گفته ‌بود اگر خواهرم باردار شود با زن دیگری رابطه برقرار می‌کند. این مسایل خواهرم را خیلی اذیت می‌کرد.  وی در مورد رابطه متهم با فرد دیگری گفت: سعید به خواهرم گفته‌ بود زنی پرستار را دیده که معتاد به شیشه بوده و چون پول نداشته به او پول داده ‌است. آنها به همین خاطر با هم دعوا کرده ‌بودند.

 

خواهرم به شوهرش می‌گفت تو نباید پولت را صرف زنان دیگر کنی.» سپس متهم در جایگاه حاضر شد او اتهام قتل را رد کرد و گفت: «من خودم یکی از شاکیان این پرونده هستم.» او در توضیح آنچه اتفاق افتاده ‌بود گفت: «روز حادثه صبح زود از خانه بیرون رفتم و نزدیک ساعت 7 شب به خانه برگشتم در را باز کردم و دیدم زنم دمر روی زمین افتاده ‌است. اول فکر کردم برق او را گرفته اما بعد دیدم خون روی زمین ریخته ‌است. بلافاصله با مادرم تماس گرفتم و بعد هم به پلیس خبر دادم تا آمدن ماموران یک نخ سیگار کشیدم.»


قاضی در این هنگام به متهم گفت: «تو زن جوانت را در حالی‌که خون‌آلود روی زمین افتاده ‌بود دیدی، بدون اینکه فریادی بزنی و از همسایه‌ها کمک بخواهی و فقط سیگار کشیدی و هیچ واکنش دیگری نشان ندادی ضمن اینکه قبل از زنگ‌زدن به پلیس به مادرت و مدیرت تلفن زدی آیا به نظر خودت این رفتار منطقی است؟ ضمن اینکه دستشویی شسته‌ شده ‌بود. چرا آنجا را شستی؟ چرا با همسرت اختلاف داشتی و برای گفته‌های شاهدان که اعلام کرده‌اند طی روز تو و همسرت را در خیابان دیده و ماشین تو را در مقابل خانه‌ات مشاهده کرده‌اند چه پاسخی داری؟» متهم گفت: «من آدمی منطقی هستم و سعی می‌کنم در لحظات سخت زندگی‌ام تصمیم‌های درست بگیرم اگر داد می‌زدم و موضوع را به همسایه‌ها می‌گفتم آنها می‌آمدند و وسایل خانه را به‌هم می‌زدند و صحنه قتل به‌هم می‌خورد به همین خاطر هم اول به پلیس زنگ زدم ضمن اینکه باید به مدیرم خبر می‌دادم فردای آن روز نمی‌توانم سرکار بروم.» متهم ادامه داد: «دستشویی را من نشستم وقتی به خانه رسیدم شسته ‌شده ‌بود البته باید بگویم شاهدان هم اشتباه کرده‌اند آن روز من اصلا به خانه نرفتم و روز قبلش با همسرم در خیابان بودم.»

 

وی همچنین درباره پیراهن خونی‌اش گفت: «آن پیراهن متعلق به من است و انکار نمی‌کنم اما آن را 70 روز بعد از بازداشتم در اداره آگاهی به من نشان دادند نمی‌دانم چطور خونی شده و چه اتفاقی افتاده ‌است. من و همسرم رابطه بسیار خوبی داشتیم. رابطه‌ای که خواهرزنم در مورد آن صحبت کرد مربوط به قبل از ازدواجمان بود و وقتی همسرم خواست آن رابطه را قطع کنم قبول کردم.»


سپس یکی از شاهدان در جایگاه قرار گرفت و شهادت داد خودرو متهم را روز حادثه در پارکینگ خانه دیده است. او گفت: من این زوج را هرروز می‌دیدم. آنها رابطه خوبی داشتند و تعجب کردم که چنین اتفاقی افتاد اما روز حادثه قبل از ظهر ماشین متهم را در خانه‌اش دیدم و کاملا اطمینان دارم.  در ادامه زمانی، وکیل‌مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را مطرح کرد. قضات بعد از پایان جلسه دادگاه برای تصمیم‌گیری در این خصوص وارد شور شدند.
اخبار حوادث - شرق

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------