متهمان جزییات تازهای را از آتشسوزی عمدی در سعادتآباد فاش کردند
- مجموعه: اخبار حوادث
- تاریخ انتشار : شنبه, 24 اسفند 1392 07:49
اخبار حوادث - متهمان جزییات تازهای را از آتشسوزی عمدی در سعادتآباد فاش کردند
مرگ چهارنفر در آتشکینه
به گزارش شرق، وقوع آتشسوزیای در حوالی میدان کاج ساعت 23 روز 26 بهمن به آتشنشانی و کلانتری شهرک قدس اعلام شد و پس از اطفایحریق مشخص شد سهنفر از ساکنان ساختمان فوت شدهاند.
کارشناسان آتشنشانی حریق را عمدی تشخیص دادند و به این ترتیب کارآگاهان جنایی مسوولیت رسیدگی به این پرونده را برعهده گرفتند. در بررسیهای اولیه از ساختمان مسکونی ششطبقه (چهارطبقه بالا و دوطبقه زیرزمین) مشخص شد آتشسوزی از پارکینگ منفی یک، با آتشزدن خودرو سمند و انفجار آن آغاز شده و به علت سرایت آتش به چهار خودرو همجوار و تولید دود غلیظ و انبوه، گسترش پیدا کرده است.
اهالی ساختمان گفتند با شنیدن صدای انفجار قصد داشتند از طریق راهپلهها از ساختمان خارج شوند که سهنفر از اهالی به نامهای معصومه (59ساله)، احد (31ساله) و محمدرضا (33ساله) فوت و ششنفر دیگر نیز به بیمارستان منتقل شدند.
در جریان تحقیقات میدانی فاش شد داماد سابق یکی از اهالی ساختمان، چندینبار به آنجا مراجعه و تهدید کرده بود آتش بهپا خواهد کرد. بلافاصله محل سکونت این مرد 47ساله به نام فرهاد در میدان گلها شناسایی شد و کارآگاهان به آنجا رفتند. آنها وقتی به محل رسیدند که فرهاد با کولهپشتیای بر دوش قصد داشت فرار کند. او دستگیر اما منکر دخالت در آتشسوزی شد.
بازجویی از فرهاد با وجود انکارهایش ادامه یافت و او بالاخره گفت: «آتشسوزی توسط یکی از دوستانم به نام ابوذر صورت گرفته اما خود من هیچ دخالتی در آن نداشتم.»
فرهاد به کارآگاهان گفت: «دوسال قبل از همسرم جدا شدم و او پسر ششسالهام را با خودش به خارج از کشور برد. من علت جدایی همسرم را دخالتهای خانواده او میدانستم و به همین علت بارها به در منزل آنها رفتم و گفتم پسرم باید به ایران برگردد و من او را ملاقات کنم اما آنها هربار مدعی میشدند نمیتوانند کاری برایم انجام دهند تا اینکه موضوع را با یکی از دوستانم به نام ابوذر مطرح کردم و او گفت: «من میدانم چگونه تو را به فرزندت برسانم.»
ابوذر درباره نقشهاش که آتشزدن خودرو پدرهمسرم بود، با من صحبت کرد و من هم با این پیشنهاد موافقت کردم.»
فرهاد درباره نحوه بهآتشکشیدن ساختمان توضیح داد: «روز قبل از حادثه همراه ابوذر به پمپبنزین رفتیم و دولیتر بنزین خریدیم. بعدازظهر همان روز، دوستم را به در منزل پدرزنم در سعادتآباد بردم و مشخصات خودرو سمند وی را به ابوذر دادم اما به علت نبود آنها در منزل آن روز نقشه عملی نشد و ابوذر به خانه خواهرش رفت.
روز بعد با ابوذر تماس گرفتم و به او گفتم: «تو هم مثل دیگران هستی. فقط حرف میزنی و هیچ کاری نمیکنی.» در ادامه چندین بار دیگر با او تماس گرفتم تا اینکه حدود ساعت 22 ابوذر با من تماس گرفت و گفت: «کار را تمام کردم. ماشین پدرزنت را آتش زدم.»
من نیز با او در میدان کاج قرار گذاشتم و او را سوار کردم و با هم به منزل من در میدان گلها رفتیم تا اینکه یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت ساختمان محل سکونت پدرزنم آتش گرفته و چندنفر در آنجا کشته شدهاند. ابوذر با شنیدن این خبر گفت به منزل خواهرش میرود. او خانه مرا ترک کرد و دیگر از او اطلاعی ندارم. بعد از آن من هم وسایلم را جمع کردم و در کولهپشتی گذاشتم تا فرار کنم اما مقابل در خانه دستگیر شدم.»
بازپرس پرونده برای فرهاد به اتهام شرکت در آتشسوزی منجر به قتل قرار بازداشت صادر کرد تا تحقیقات در این زمینه ادامه پیدا کند. در همین اثنا یکی دیگر از مصدومان که زنی 23ساله به نام سونا بود بهعلت شدت سوختگی فوت شد و اما سایر مصدومان بعد از بهبود نسبی از بیمارستان ترخیص شدهاند.
ماموران به تلاشهای خود برای دستگیری ابوذر ادامه دادند و محل تردد وی را در محدوده منزل یکی از بستگانش در منطقه نوبنیاد شناسایی و سرانجام این مرد 34ساله را ساعت 15 روز چهارشنبه هفته گذشته دستگیر کردند.
ابوذر در بازجوییها ضمن تایید اظهارات فرهاد به آتشزدن خودرو سمند متعلق به پدرزن سابق او اعتراف کرد و گفت: «روز قبل از حادثه، نزد فرهاد رفتم تا ببینم آیا میتواند شغلی برایم پیدا کند یا نه؟ پای صحبتهای فرهاد که نشستم، دیدم از دوری پسرش بسیار ناراحت است و میگوید کسی نیست که به او کمک کند. من نیز بهخاطر دوستی، تصمیم گرفتم به او کمک کنم. پس از آنکه چندساعتی در خانه فرهاد نشستیم، فرهاد تصمیم گرفت پدرزنش را بترساند تا شاید بچه را بازگرداند.
از خانه بیرون رفتیم و به پیشنهاد فرهاد قرار شد لاستیک ماشین پدرزنش را آتش بزنیم. به پمپ بنزین که رسیدیم فرهاد گفت ظرفی خالی عقب ماشین است. او از من خواست آن را پر از بنزین کنم. سپس مرا به سعادتآباد برد و منزل پدرزنش را نشان داد و گفت: «ماشین پدرزنم سمند سفید با شیشههای دودی است که در پارکینگ است. برو و لاستیک آن را آتش بزن.»
من نیز بدون دریافت هیچ پولی قول دادم این کار را انجام دهم. آن شب داخل پارکینگ نرفتم چون زمانیکه داخل پارکینگ را نگاه کردم، متوجه شدم ماشین آنجا نیست. ظرف بنزین را میان شمشادهای خیابان گذاشتم و به منزل خواهرم رفتم تا اینکه فرهاد با من تماس گرفت و طی چندین نوبت مکالمه مرا راضی کرد لاستیک ماشین را آتش بزنم.»
ابوذر در ادامه اعترافاتش گفت: «حدود ساعت 21 روز حادثه داخل پارکینگ ساختمان رفتم و کمی از بنزین را روی لاستیک سمند ریختم و آتش زدم. حین آتشگرفتن لاستیک، دستپاچه شدم و ظرف بنزین زیر ماشین افتاد و تمام بنزین روی زمین ریخته و آتش به تمام قسمت باک خودرو کشیده شد. به سرعت از ساختمان خارج شدم و از محل فرار کردم.
ابتدای کوچه بود که با فرهاد تماس گرفتم و او نیز در میدان کاج مرا سوار ماشین کرد و به خانهاش برد. چند ساعت بعد یکی از اهالی ساختمان که دوست فرهاد بود، با او تماس گرفت و گفت اتفاق بدی افتاده است.
فرهاد نیز به من گفت بهتر است فرار کنیم. من زودتر از فرهاد از ساختمان خارج شدم اما دیدم که فرهاد دستگیر شد و سپس از آنجا دور شدم.»
در حالیکه ابوذر در اظهارات اولیه خود انگیزهاش از آتشزدن خودرو را صرفا دوستی با فرهاد عنوان کرده بود، اما در ادامه تحقیقات با اشاره به انگیزه اصلی عنوان کرد: «بهعلت بیکاری، فکر میکردم که شاید آتشزدن لاستیک خودرو فرصت شغلی مناسبی را از طرف فرهاد یا دوستانش که پیمانکار هستند، برایم ایجاد خواهد کرد.»
سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با تایید این خبر گفت: «با توجه به اعترافات صریح هر دو متهم بهویژه متهم اصلی پرونده به مشارکت در آتشسوزی منجر به مرگ چهارنفر، قرار بازداشت موقت توسط بازپرس پرونده صادر شده و متهمان برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتهاند.»
اخبار حوادث - شرق