١٠ سال حبس به جرم قتل فرزند ١٢ ساله



مردی که در یک اقدام هولناک دو فرزندش را شکنجه کرده و یکی از آنها را به قتل رسانده و دیگری را به‌شدت مصدوم کرده ‌بود، به ١٠ سال حبس محکوم شد. او مدعی شد قصدی برای قتل نداشته است. 

خبر این کودک‌کشی هولناک اسفند سال ٩٤ به مأموران پلیس رسید و آنها متوجه شدند پسربچه ١٢ساله‌ای زیر ضربات سنگینی که پدرش به سرش وارد کرده جانش را از دست داده و خواهر نوجوانش هم در کما به سر می‌برد.

 

کارآگاهان جنایی با حضور در محل جنایت مشاهده کردند در خانه نیمه‌باز است و از همسایه‌های حاضر در محل شنیدند که مرد همسایه همسر، دختر ١٧ساله و پسر ١٢ساله‌اش را زخمی و با لباس خونین فرار کرده است. سه مجروح این حادثه قبل از حضور پلیس به بیمارستان منتقل شده بودند. مأموران در بررسی خانه، روی دیوار و کف اتاق‌خواب رد خون مشاهده کردند. تبر و میله بارفیکس خونین هم در گوشه اتاق افتاده بود. آثار خون و رد دست روی در، حکایت از تلاش یکی از فرزندان خانواده برای فرار داشت. مأموران با حضور در بیمارستان متوجه شدند پسر ١٢ساله به نام محمدحسین بر اثر شدت صدمات فوت شده و خواهرش در کماست و مادر بچه‌هانجات یافته است.

 

با تحقیقات از مادر خانواده معلوم شد پدر عصبانی عامل مرگ پسرش و سوءقصد به جان او و دختر ١٧ساله‌شان است و زمانی که زن جوان قصد داشته از این آزارها جلوگیری کند، شوهرش او را نیز کتک ‌زده ‌است.

 

مادر خانواده در مقابل بازپرس پرونده قرار گرفت و گفت: شوهرم وقتی به خانه آمد و متوجه شد پسرم ترقه خریده و پولش را نداده ‌است عصبانی شد و به‌شدت بچه‌ها را کتک زد. نیمه‌شب شده بود اما پدرشان موضوع را رها نمی‌کرد. با شال و دستبند یکبارمصرف دست‌وپای پسر و دخترمان را بست. جفتشان را زیر کتک گرفت. او با میله بارفیکس و تبر به جان بچه‌ها افتاده بود. کتک‌زدن‌هایش تمامی نداشت. ساعت‌ها بچه‌ها ناله می‌کردند و او آنها را می‌زد. پسرمان با بدنی خونین کنج اتاق زیر ضربات وحشیانه پدرش از درد پنجه به دیوار می‌کشید. هر‌بار که به میانشان می‌دویدم تا مانعش شوم با مشت و لگد دورم می‌کرد. داشت سپیده می‌زد که به خانه‌مان در اسلامشهر زنگ زدم. شاید پدر و برادرم به دادمان برسند.

 

وی ادامه داد: وقتی خانواده‌ام از اسلامشهر به خانه ما رسیدند، دیگر صدایی از بچه‌ها درنمی‌آمد. شوهرم فهمید که آنها آمده‌اند تبر و میله خونین را گوشه اتاق انداخت و از خانه گریخت. بچه‌هایم را که سوار ماشین می‌کردند تا به بیمارستان ببرند، محمدحسین اصلا تکان نمی‌خورد. یعنی نفس نداشت. فاطمه هم حال‌و‌روزی بهتر از او نداشت، انگار هر‌دو بیهوش شده بودند. حواسم نبود از چه کسی شنیدم که می‌گفت محمدحسین به بیمارستان هم نرسید و فاطمه هم فاصله‌ای تا مرگ ندارد.

 

مأموران محل اختفای متهم را زیرنظر گرفتند و روز بعد او را دستگیر کردند. متهم با انتقال به پلیس آگاهی غرب استان تهران به قتل پسرش و سوءقصد به جان همسر و دختر ١٧ساله‌اش اعتراف کرد و گفت: شب حادثه زمانی که متوجه شدم پسرم بدون‌اجازه من ترقه خریده و پولش را نداده، عصبانی شدم و به جان اعضای خانواده‌ام افتادم. با اعتراف او به این جنایت و سوءقصد نافرجام به جان همسر و دختر نوجوانش، بعد از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شد. با گذشت دو سال از این جنایت، پرونده این متهم با صدور جلب به دادرسی به دادگاه کیفری یک استان تهران مستقر در شهریار ارسال شد.

 

چندی پیش او برای محاکمه از زندان به دادگاه منتقل شد. مرد جوان در جلسه دادگاه نیز مدعی شد که آن روز چون فهمیده که پسرش ترقه خریده عصبانی شده و به جان وی افتاده است تا او را تنبیه کند. او گفت: از کاری که پسرم کرده‌ بود خیلی عصبانی بودم و می‌خواستم طوری تنبیه‌اش کنم که دیگر دست به چنین کاری نزند و بداند کارهای بد تاوان دارد. به همین‌خاطر هم پسرم را کتک زدم و هم خواهرش را که با او همکاری کرده بود تنبیه کردم ضمن اینکه دخترم می‌خواست جلوی من را بگیرد و اجازه ندهد که برادرش را بزنم به همین خاطر چند‌ساعتی آنها را زندانی کردم، آنها بچه‌های من بودند و نمی‌خواستم آسیبی جدی به آنها برسد و پسرم کشته شود و به خاطر اینکه زیاده‌روی کردم و باعث مرگ پسرم شدم  پشیمان هستم.

 

پس از اخذ آخرین دفاع از متهم و وکیل‌مدافع او هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و در نهایت قضات شعبه دادگاه کیفری استان تهران که در شهریار مستقر است متهم را مجرم تشخیص دادند و به خاطر قتل پسر خردسال، عامل جنایت را به ١٠ سال حبس و نیز به خاطر مصدوم‌کردن دختر خانواده به پرداخت دیه محکوم کردند.

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------