قسامه، گره 11 ساله جنایت را باز می‌کند
- مجموعه: اخبار حوادث
- تاریخ انتشار : یکشنبه, 19 فروردين 1397 15:39
به گزارش جام‌جم، 6 آبان 86 به کلانتری تهرانسر خبر رسید در یک خانه متروکه آتش سوزی رخ داده است.
ماموران کلانتری همراه آتش‌نشانان راهی محل شدند. ماموران پلیس بعد از خاموش شدن آتش به بررسی پرداختند و با جنازه نیمه‌سوخته مردی 38 ساله به نام جمال روبه‌رو شدند که شواهد نشان می‌داد با ضربه‌های متعدد چاقو کشته شده است.
جنازه این مرد به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس به تحقیق پرداخت.
در بررسی‌ها روشن شد جمال آن روز سوپرمارکتش را ترک کرده و به خانه متروکه رفته بود که قربانی جنایت آتشین شد. اظهارات پسرنوجوان قربانی اما تحقیقات را وارد مرحله تازه‌ای کرد. این پسر به پلیس گفت: پدرم و عمویم جمشید همیشه با هم اختلاف داشتند. همان روز عمویم را در حالی که یک کیسه مشکی و یک قبضه چاقو در دست داشت مقابل سوپرمارکت پدرم دیدم. اما از ترسم بلافاصله فرار کردم و به خانه رفتم. به دنبال اظهارات پسر نوجوان جمشید بازداشت شد ولی خودش را بی‌گناه خواند.
وقتی مدرکی علیه این متهم به دست نیامد برای وی قرار منع تعقیب صادر شد. اما با اعتراض اولیای دم به این قرار، پرونده برای رسیدگی دوباره به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. اظهارات پسر قربانی و شاگرد سوپرمارکت جمال باعث شد تا جمشید با گذشت سال‌ها از جنایت باردیگر بازداشت شود. وی دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربان‌زاده و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای این جلسه فرزندان قربانی که حالا به سن قانونی رسیده‌اند برای عمویشان حکم قصاص خواستند. سپس جمشید روبه‌روی قضات ایستاد و خودش را بی‌گناه خواند. وی گفت: قبول دارم با برادرم اختلاف داشتم ولی من نمی‌توانستم او را بکشم و سپس جنازه‌اش را به آتش بکشم. دروغگویی‌های برادرزاده ام باعث شد تا من در این پرونده گرفتار شوم.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و پرونده را لوث تشخیص داد. به این ترتیب حکم به برگزاری مراسم قسامه صادر ش د. قرار شد تا اولیای دم 50 نفر از بستگان نسبی خود را به دادگاه معرفی کنند تا سوگند بخورند جمشید قاتل جمال است. به این ترتیب برای وی حکم قصاص صادر شود. اما اگر اولیای دم نتوانند 50 نفر را برای ادای سوگند به دادگاه معرفی کنند قسم را واگذار کرده و جمشید 50 بار سوگند بی‌گناهی می‌خورد و آزاد می‌شود.
