پایان تلخ ٢٦ ‌سال زندگی مشترک



. «حتی تصورش را هم نمی‌کردم که با دخترهایمان این کار را بکند. مشکلش من بودم. همیشه با هم دعوا داشتیم. او اعتیاد داشت، خیلی هم عصبی بود ولی با بچه‌ها کاری نداشت. مگر می‌شود پدری بچه‌هایش را این ‌طور بي‌رحمانه به قتل برساند.» اینها بخشی از صحبت‌های مادری است که چندی پیش دو دختر او توسط شوهرش به قتل رسیدند. سوگند و سولماز دو دختر جوانی بودند که در شهریور ماه‌ سال ‌جاری به طرز دلخراشی از سوی پدرشان در تهرانپارس کشته شدند. در این حادثه پدر جنایتکار هم اقدام به خودکشی کرد و با قرص سیانور به زندگی‌اش پایان داد. قاتل لحظاتی قبل از مرگ دست‌نوشته‌اي از خودش باقی گذاشت و دلایل پایان تلخ سال‌ها زندگی مشترکش را بازگو کرد. دلایلی که البته همه آنها با توضیحات همسرش درباره همه سال‌های زندگی مشترک او با شهرام رد شد.

 به  گزارش شهروند؛مادر دو دختر به قتل‌رسیده ظهر دیروز به دادسری جنایی آمد و همراه با دو برادرش در برابر بازپرس ایلخانی قرار گرفت. او از ماجرای قهرش گفت، از کتک‌خوردن‌هایش، ترک خانه و دلایل ماندن دخترهایش پیش پدری که به گفته او هیچ‌وقت برای آنها پدری نکرد. آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از صحبت‌های این مادر با روزنامه شهروند است.

 

  چه زمانی از حادثه مطلع شدید؟

فردای شب حادثه. سه‌شنبه صبح بود که از طریق پلیس متوجه شدم. وقتی خبر را شنیدم باورم نمی‌شد، شوکه شدم و اصلا یک‌درصد هم احتمال نمی‌دادم که او دست به چنین کاری بزند.

 

  شما شب حادثه در خانه حضور نداشتید؟

نه؛ من چند هفته قبل از آن حادثه به خانه برادرم رفته بودم.

 

  یعنی با همسرتان قهر کرده بودید؟

اواسط مرداد ماه بود که من را از خانه بیرون کرد و من هم به خانه برادرم رفتم؛ البته کار ما از این حرف‌ها گذشته بود. با وجود همه آزار و اذیت‌هایش ٢٦‌ سال با او زندگی کردم. در این سال‌ها همیشه با من دعوا داشت. سر هر موضوعی اختلاف داشتیم؛ پول، خرید، رفت‌و‌آمد و مدرسه بچه‌ها، همه اینها جرقه‌ای بود تا او جر‌و‌بحث را شروع کند. بعد هم عصبی می‌شد و با فحاشی من را کتک می‌زد؛ این کار هر روز او بود. چند بار سعی کردم موضوع را با صحبت حل کنم اما فایده‌ای نداشت؛ اصلا حرف حساب سرش نمی‌شد و منطقی نبود.

 

  در این مدت از دخترهایتان خبر داشتید؟

شب‌ها از طریق تلگرام با آنها صحبت می‌کردم. بعضی از روزها هم به محل کار سولماز می‌رفتم. او در یک آتلیه عکاسی کار می‌کرد. آنها می‌گفتند که شهرام فقط من را تهدید می‌کند و مدام می‌خواهد با نقشه‌ای من را به خانه بکشاند. حتی این تهدید‌ها را تلفنی به خواهرم هم گفته بود؛ اما با آنها کاری نداشت البته همه اینها را دخترها برای من تعریف می‌کردند. من جرأت نزدیک‌شدن به خانه را هم نداشتم؛ چون او به هیچ چیز پایبند نبود احتمال داشت هر بلایی سر من بیاورد اما با بچه‌ها کاری نداشت.

 

  چرا طلاق نگرفتید؟

چند بار سعی کردم اما هر بار به توصیه فامیل و برادرهایم دوباره به او فرصت دادم ولي رفتار او مدام بدتر می‌شد. این دو ‌سال اخیر هم بشدت عصبی و پرخاشگر شده بود. آخرین شبی که من در خانه بودم، من را از خواب بیدار کرد و با داد‌و‌بیداد می‌خواست من را از خانه بیرون کند با وساطت دختر بزرگم تا صبح آن‌جا ماندم. بعد همه وسایلم را جمع کردم و به خانه برادرم رفتم. همان روز از او شکایت کردم و مهریه‌ام را به اجرا گذاشتم البته قبل از آن قصد این کار را نداشتم. چند بار به او گفتم ادامه زندگی برای ما ممکن نیست و بیا به صورت توافقی از هم جداشویم اما او زیر بار نرفت. من هم دیگر خسته شده بودم به همین دلیل از او شکایت کردم؛ البته او هم به دلیل عدم تمکین از من شکایت کرده بود.

 

  بچه‌ها خودشان دوست داشتند پیش پدرشان باشند؟

سرپرستی دختر کوچکم طبق قانون با شهرام بود؛ به همین دلیل دختر بزرگم هم پیش او ماند البته چند بار با دخترها به خانه پدرم رفتیم اما او با مامور به آن‌جا آمد و از من شکایت کرد. قانون هم درباره دختر کوچکم به نفع او بود. من هر دفعه که قهر می‌کردم و به خانه پدرم می‌رفتم، او با فحاشی و قلدری به خانه آنها می‌آمد و آبروی آنها را هم برده بود؛ به همین دلیل دفعه آخر که از خانه بیرونم کرد، به خانه حسن، برادر بزرگترم رفتم؛ تقریبا از او حساب می‌برد یا احترامش را نگه می‌داشت -‌هر چه بود خانه حسن برای من امن بود.

 

  چرا برای سرپرستی بچه‌ها اقدام نکردی؟

شهرام چند بار من را به قتل و اسیدپاشی تهدید کرده بود؛ حتی چندباری هم آب جوش و خورشت داغ روی بدنم ریخته بود. من در آن خانه امنیت جانی نداشتم. من همه اینها را در دادگاه به قاضی گفتم. بچه‌هایم هم به اختیار خودشان باشد می‌خواهند با من زندگی کنند اما آنها به من گفتند که نخست باید تکلیف عدم تمکین و مهریه مشخص شود، بعد برای سرپرستی دخترها اقدام کنم.

 

  در این مدت خانواده شهرام با تو تماسی نداشتند؟

پدر و مادر شهرام فوت کرده‌اند و دو برادر او هم چند وقت پیش خودکشی کرده بودند؛ تنها با خواهرشوهرهایم ارتباط دارم.

 

  شهرام در دست‌نوشته‌ای که قبل از مرگش نوشته برادرهای شما و دخالت‌های آنها را عامل این اقدامش اعلام کرده است.

برادرهای من تنها در یک موضوع زندگی من دخالت داشتند. آنها اصرار داشتند که من با شهرام زندگی کنم. هر بار که دعوایمان می‌شد برادرهایم ما را آشتی می‌دادند. شهرام حتی یک‌‌بار در منزل پدرم من را کتک زد اما برادرهایم به احترام میهمان و پدرم به او دست نزدند؛ همیشه به او کمک می‌کردند. این حرف‌های او دروغ است. به‌خصوص حسن، برادر بزرگم خیلی با او صحبت می‌کرد؛ چند روز رفتارش خوب بود، اما باز به همان روال قبلی بازمی‌گشت. شهرام چند بار با همسایه‌ها درگیر شد و برادرم برای او سند گذاشت حتی یک‌بار دیه او را هم پرداخت کرد. او چون معتاد بود، توانی برای کارکردن نداشت؛ مصرفش هم هر روز جیبش را خالی‌تر می‌کرد. با وجود این محمد، برادر کوچکترم هزینه جراحی کمر او را هم داد؛ اتفاقا برادرهایم همیشه به او کمک می‌کردند.

 

  شهرام در همان دست‌نوشته به طلب ٢٠‌میلیون تومانی از برادر شما اشاره کرده بود.

ما تا دو‌ سال قبل در خانه‌ای اجاره‌ای زندگی می‌کردیم. دو ‌سال پیش مادر شهرام فوت کرد. او قبل از مرگش خانه را به شهرام صلح کرد. ما هم به آن خانه نقل مکان کردیم. آن سال‌ها که اجاره‌نشین بودیم برای پول پیش ٥‌میلیون تومان از پدرم قرض گرفته بود که بعد از آمدن به خانه مادری‌اش این پول را به پدرم پس داد. خودش مقداری پول هم به برادر کوچکترم محمد داده بود تا با خرید‌و‌فروش ماشین سودی هم به او بدهد اما هر بار که با من دعوا می‌کرد، حرف این پول را پیش می‌کشید. چند بار با محمد تماس گرفت و کلی به او بد و بیراه گفت و پولش را طلب کرد اما بعد از چند روز که آشتی می‌کرد به او می‌گفت که پول را نمی‌خواهد؛ اختلال رفتار داشت. اواسط اردیبهشت‌ماه هم با چاقو به خانه محمد رفت و کلی آبروریزی کرد، از آن به بعد با محمد قهر کرد.

 

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------