اعتراض خونین به برادر به خاطر عروس مطلقه
- مجموعه: اخبار حوادث
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
این مرد 37 ساله که «محمدحسین» نام دارد از سر دلسوزی به خانه برادرش رفت و با دستانی خونآلود و چشمانی گریان با اورژانس تماس گرفت.
13 شهریورماه سال گذشته محمدحسین به خانه برادر بزرگش «ابراهیم» رفت تا او را از ازدواج دوباره با همسر سابقش منصرف کند.
ابراهیم 43 ساله شش ماهی میشد که از همسرش جدا شده بود و با دو دختر و یک پسرش زندگی میکرد اما چند روز پیش همسرش بچهها را با خود برده بود و دوری از فرزندان ابراهیم را آزار میداد.
او میخواست چشمهایش را بر گذشته زندگیاش بندد و دلیل طلاق را فراموش کند تا دوباره خانوادهاش با هم زندگی کنند.
هر روز که میگذشت ابراهیم بیشتر جای خالی همسرش را در خانه میدید اما خانوادهاش با او موافق نبودند و سعی میکردند جلوی ازدواج دوبارهشان را بگیرند. آنها همسر ابراهیم را عامل بدبختیهای او میدانستند و مدام او را نصیحت میکردند که دوباره مرتکب اشتباه نشود اما ابراهیم به این حرفها توجهی نمیکرد.
شب پیش از حادثه ابراهیم با محمدحسین تماس گرفت و از او خواست با هم به همدان بروند و همسر سابق و فرزندانش را بازگردانند.
در دادگاه
روز گذشته جلسه رسیدگی به پرونده برادرکشی در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در این جلسه نماینده دادستان در حضور پنج قاضی جنایی کیفرخواست را خواند و از سوی بچههای ابراهیم قصاص را خواستار شد، سپس مادر خانواده به جایگاه فراخوانده شد و از درخواست قصاص گذشت کرد و پسرش محمدحسین را بخشید. وقتی نوبت به محمدحسین رسید وی پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: چند روز پس از جدایی ابراهیم و همسرش تماسهای تلفنی خانواده عروسمان شروع شد. ابراهیم میگفت آنها چند روز یک بار تماس میگیرند و مرا تهدید میکنند که باید همسرم را به خانه بازگردانم.
من همیشه او را نصیحت میکردم و به او اطمینان میدادم که اتفاقی نمیافتد تا اینکه همسر سابق برادرم بچهها را با خود به شهرستان برد.
ابراهیم با من تماس گرفت و گفت: میخواهد برای بازگرداندن همسر و بچههایش به همدان برود.
وی در ادامه گفت: من با او مخالفت کردم و از او خواستم که شکایت کنیم و بچههایش را پس بگیریم اما او نمیپذیرفت. صبح روز حادثه به خانه او رفتم، هرچه میگفتم به گوشش نمیرفت، عصبانی شده بودم و بر سرش فریاد کشیدم. در این لحظه او چاقویی برداشت و مرا تهدید کرد، با دیدن چاقو به آشپزخانه رفتم و چاقویی بزرگتر برداشتم. او که ترسیده بود چاقو را زمین انداخت اما نمیدانم چه شد که به او حملهور شدم و هنگامی که به خودم آمدم دیدم کنار جسد خونین برادرم نشستهام.
نمیدانستم چه کنم، به یکی از دوستانم زنگ زدم و بعد با اورژانس تماس گرفتم و الآن بسیار پشیمانم، ای کاش آن روز به خانه برادرم نمیرفتم. این مرد گفت: از برادرزادههایم میخواهم مرا عفو کنند و بدانند من با پدرشان مشکلی نداشتم و تنها میخواستم زندگی او و بچههایش تباه نشود چون میدانستم ازدواج دوبارهاش با عروسمان دوام نخواهد داشت.
پس از آخرین دفاعیات این مرد، مادر وی ادعا کرد اقدامات ابتدایی برای گرفتن رضایت از نوههایش انجام شده و امیدواریم آنها عموی خود را ببخشند. بنابر این گزارش، پنج قاضی جنایی بعد از پایان جلسه دادگاه وارد شور شدند تا حکم قضایی را صادر کنند.
اخبار حوادث - ایران