دیوان عالی کشور 2بار حکم قصاص را نقض کرد،دادگاه بار سوم هم حکم اعدام داد/یک زن،بهانه قتل است



 نیمه شب پنجم تیرماه سال 91 مرد جوانی به نام مرتضی در حالی که بشدت سوخته بود از سوی مأموران اورژانس به یکی از بیمارستان‌های اسلامشهر انتقال یافت.

وقتی تیم پزشکان برای نجات جان این مرد بر بالین وی حضور یافتند، او که به سختی حرف می‌زد، گفت: دوستم محسن 6 سفته داشت و می‌خواست آنها را امضا کنم اما خودداری کردم و وی با پاشیدن بنزین مرا به آتش کشید!


وقتی این مرد روی تخت بیمارستان جان باخت مسئولان بیمارستان پلیس را در جریان قرار دادند و در همان تجسس‌های نخست مشخصات قاتل آتش‌افروز به دست آمد و محسن در عملیات پلیسی دستگیر شد.


محسن در بازجویی‌ها ابتدا سعی در گمراه کردن مأموران کرد و گفت: باک بنزین خودرویم خالی شده بود، همزمان مرتضی با من تماس گرفت. وقتی گفتم خودرویم روشن نمی‌شود و باک بنزین آن مشکل دارد او با یک لیتر بنزین به پارکینگ خانه‌مان آمد و با ظرف پلاستیکی سرگرم ریختن بنزین داخل باک شدم، همزمان در حال کشیدن سیگار بود که ناگهان آتش گرفت! شعله‌های آتش نیز به من سرایت کرد اما من خودم را روی زمین انداختم و وقتی خاموش شدم به کمک مرتضی رفتم اما وی کامل آتش گرفت. همان لحظه همسایه‌مان با اورژانس تماس گرفت و او را به بیمارستان انتقال دادند.


این تناقص‌گویی‌های محسن در حالی ادامه داشت که زنی به نام شکوفه در جریان تحقیق به مأموران گفت: چندی پیش من با محسن آشنا شدم و مرتضی از دوستان صمیمی وی بود. این آشنایی باعث شد که من با مرتضی پنهانی ارتباط داشته باشم تا اینکه محسن متوجه ارتباط ما شد. سرانجام مرتضی با برداشتن کارت عابربانک محسن، از حساب وی پول برداشت کرد و گفت اکر محسن بفهمد من از حسابش پول برداشته‌ام مرا دعوا می‌کند پس بهتر است تو بگویی از حسابش پول برداشتی! من نیز پذیرفتم.


این زن گفت: یک روز برای تفریح با محسن بیرون رفتم او از من پرسید چه کسی از حسابش پول برداشت کرده است. وقتی گفتم من باور نکرد و با سیگاری که دستش بود مرا سوزاند که به وی گفتم مرتضی، وقتی موضوع را فهمید محکم روی خودرویش زد و گفت می‌دانم با مرتضی چه کنم!


محسن در نخستین جلسه محاکمه در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران از سوی پنج قاضی عالیرتبه تحت محاکمه قرار گرفت و به قصاص نفس محکوم شد اما قضات دیوانعالی کشور قصاص را نقض کردند و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.


در این مرحله محسن برای بار دوم به قصاص نفس محکوم شد اما این بار نیز دیوانعالی کشور حکم قصاص را نقض کرده و خواست تا ابهاماتی که در پرونده موجود است برطرف شود.


صبح دیروز محسن برای بار سوم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و دو قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفت. این مرد گفت:‌ روز حادثه برای خرید از خانه بیرون رفتم و خیلی اتفاقی در خیابان مرتضی را دیدم. سوار خودرویم شد با هم به یک آبمیوه فروشی رفتیم و پس از خوردن دو لیوان آبمیوه از هم جدا شدیم او به من گفت که برای آکواریوم خانه‌شان لامپ گرفته است اما لامپ مشکل دارد می‌خواهد آن را عوض کند.

 

من هم به خانه رفتم. ساعت 10 یا 12 شب بود. دقیق نمی‌دانم وقتی به پارکینگ خانه‌مان رفتم تا خودرویم را روشن کنم، روشن نمی‌شد. باک بنزین نیز پر بود! از آنجا که قبلاً نمایندگی به من گفته بود وقتی خودرویت روشن نمی‌شود اگر مقداری بنزین داخل باک بریزی مشکل حل می‌شود. می‌خواستم بروم بنزین بگیرم که همزمان گوشی‌ام زنگ خورد و دیدم مرتضی است. به او گفتم خودرویم روشن نمی‌شود بنزین می‌خواهم او به من گفت صبر کن بنزین می‌آورم.


وی افزود: مرتضی بنزین آورد. سرگرم ریختن بنزین داخل باک بود و من سیخ می‌زدم که بنزین وارد باک شود ناگهان دیدم که مرتضی آتش گرفت و آتش او به من هم سرایت کرد.


همسایه‌ها همه سر رسیدند من تلاش می‌کردم او را نجات دهم اما بی‌فایده بود تا اینکه مأموران اورژانس سررسیدند و وی را به بیمارستان منتقل کردند.


باور کنید من وی را آتش نزدم چون دلیلی برای کشتن وی نداشتم اگر می‌خواستم او را بکشم پس چرا به کمکش رفتم.


بنابر این گزارش، در پایان سه قاضی عالیرتبه با هم وارد شور شدند و با توجه به مدارک و شواهد قانونی محسن را قاتل دانستند و وی را به قصاص نفس محکوم کردند.

 

اخبار حوادث  - ایران  

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------