اعتراف دروغین به یک قتل خیالی
- مجموعه: اخبار حوادث
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
صبح روز ١٨ آذرماه نامهای از زندان به دست بازپرس دادسرای جنایی پایتخت رسید. نامهای که در آن پرده از راز یک جنایت برداشته شده بود. پسرجوانی که دست به یک جنایت زده بود، چون عذابوجدان داشت، تصمیم گرفته بود به قتل اعتراف کند. این پسر که خودش به اتهام سرقت، ٥ماه بود در زندان به سر میبرد، نامهای نوشته و در این نامه به قتل اعتراف کرده بود. با رسیدن این نامه به دادسرای جنایی تهران، مدیر روستا بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران دستور بررسیهای بیشتر و انتقال متهم به دادسرا را صادر کرد.
بنابراین پسر نوجوان از زندان به دادسرا منتقل شد و در مقابل بازپرس قرار گرفت تا جزییات قتلی را که ادعا میکرد، مرتکب شده است، بیان کند. این پسر وقتی در مقابل بازپرس مدیر روستا قرار گرفت، در مورد شب حادثه گفت: «٢٥ دیماه سال گذشته بود که یک شب پس از سرقت یک خودروی پراید به فرحزاد رفتم. در آنجا دوستم را دیدم که حال خیلی بدی داشت و از آنجا که موادش تمام شده بود، حالش بد شد.
برای همین دلم برایش سوخت و تصمیم گرفتم کمکش کنم. همان موقع برای تهیه مواد با پراید سرقتی زیر پل محمدعلی جناح رفتم و مرد مواد فروش را دیدم. در آنجا درحالی که میخواستم از این مرد مواد بخرم، متوجه شدم این مرد قصد خفتگیری دارد. برای همین تصمیم گرفتم از آنجا بروم ولی مقتول مانعم شد و قصد داشت پولهایم را سرقت کند، با هم درگیر شدیم و او را به قتل رساندم.
بعد روکش صندلی عقب را باز کردم. مقتول را داخل آن پیچیدم و به صندوق عقب انتقال دادم و داخل یک دره در اطراف اسدآباد انداختم و فرار کردم. بعد از این قتل خیلی عذابوجدان داشتم. هرشب خوابهای بد و کابوس میدیدم. بعد از مدتی هم لکنتزبان گرفتم و نمیتوانستم حرف بزنم. برای همین تصمیم در زندان نامهای نوشتم و به همه چیز اعتراف کردم.» وقتی ادعاهای این پسر به پایان رسید وی بار دیگر به زندان منتقل شد و به دستور بازپرس تحقیقات در این رابطه و درباره کشف جسد مقتول آغاز شد.
اما مقتول هربار در مورد محل جسد اظهارات ضدونقیضی را مطرح میکرد. از طرفی هم مشخص شد که اصلا چنین جسدی در آن حوالی کشف نشده است. تا اینکه درنهایت صبح دیروز اعتراف کرد دست به هیچ جنایتی نزده و تنها برای اعدامشدن چنین ادعایی را مطرح کرده است. وی صبح دیروز به بازپرس مدیر روستا گفت: «پدر و مادرم سالهاست که از هم جدا شدهاند و هیچکدام را نمیبینم. همیشه در زندگیام خیلی تنها بودم و وقتی هم به جرم سرقت به زندان افتادم، هیچکس به ملاقاتم نمیآمد. من که از زندگی خود خسته شده بودم، تصمیم گرفتم چنین ادعایی کنم تا بتوانم فرار کنم. میخواستم در محل حادثه دروغین فرار کنم.»
با این اظهارات زمانی مشخص شد كه ادعاي این پسر جوان دروغ بوده است و قاضي مدير روستا این پرونده جنايي را مختومه كرد.
اخبار حوادث - شهر وند