عطری که بوی خون گرفت



داماد جوان برادرزن خود را به خاطر عطر زدن کشت

 مرد جوان زمانی که به خودش عطر می‌زد، نمی‌دانست که قربانی یک جنایت ازسوی دامادشان می‌شود. مرد سرایدار که به‌خاطر یک عطر با برادرزنش درگیر شده بود، درنهایت او را به قتل رساند.


نخستین درگیری
ماجرای این پرونده به سه روز پیش برمی‌گردد. آن روز مرد جوان که به‌تازگی به خانه خواهرش و دامادشان آمده بود و در آن‌جا میهمان بود، صبح خیلی زود از خواب بیدار شد تا برای انجام کارهایش به بیرون از خانه برود. مجید داشت آماده می‌شد که دامادشان هم از خواب بیدار شد. در همان لحظه مجید عطری را از کیف خود بیرون آورد و به خودش زد. این آغاز یک درگیری بین برادر زن و داماد بود. مرد جوان به برادرزن خود اعتراض کرد که چرا در این خانه به خودش عطر می‌زند، چراکه بوی عطر نوزاد چهارماهه آنها را اذیت می‌کند. مجید و دامادشان سر همین موضوع با هم درگیر شدند و مجید از خانه بیرون رفت.


جنایت پس از درگیری دوم
مجید بدون اهمیت دادن به این درگیری از خانه خواهرش بیرون آمد و به‌دنبال کارهایش رفت. او هرگز تصور نمی‌کرد که این درگیری ساده تا چه اندازه در زندگی خواهرش تأثیر گذاشته و در خانه چه جنجال‌هایی به پاست. او سراغ کارهایش رفت و بعدازظهر بود که بی‌خبر از همه جا به خانه برگشت.

 

او پس از داخل‌شدن به خانه دامادشان را دید که با صورتی برافروخته منتظر اوست. آنها بار دیگر درگیر شدند و این‌بار مجید متوجه شد که خواهرش پس از درگیری با شوهر خود از خانه قهر کرده و به شهرستان رفته است. چند دقیقه بعد پلیس و کارآگاهان جنایی راهی محل حادثه شدند تا درگیری مرگبار را در اتاق سرایداری مجتمع ١٠ طبقه در خیابان منیریه تهران بررسی کنند. مجید با ضربات چاقوی دامادشان به قتل رسیده بود و قاتل نیز پس از این جنایت درحالی ‌که برادرزنش را به بیمارستان رسانده بود، ازسوی پلیس بازداشت شد.


اعتراف به قتل
مرد جوان پس از دستگیری به این جنایت اعتراف کرد و به ماموران پلیس گفت: «برادرزنم باعث شد که من و همسرم با هم درگیر شویم و همسرم از خانه قهر کند. خیلی عصبانی بودم و نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم. برای همین روز حادثه زمانی که او به خانه برگشت، عصبانیتم را سرش خالی کردم و با هم درگیر شدیم اما در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و او را با چاقوی میوه‌خوری کشتم.»


جزییات جنایت در دادسرا
مرد جوان صبح دیروز به شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در مقابل بازپرس حسین‌پور جزییات ماجرای این جنایت را تشریح کرد.  او وقتی روبه‌روی قاضی نشست، در مورد این قتل گفت: «من و همسرم یکی دوسالی می‌شد که از شهرستان به تهران آمده بودیم و در اتاق سرایداری یک مجتمع ١٠طبقه در منیریه زندگی می‌کردیم. ما با هم هیچ اختلافی نداشتیم و زندگیمان خوب بود. چهارماه قبل هم صاحب یک فرزند شدیم. در این میان برادرزنم هم گه‌گاهی از شهرستان به تهران می‌آمد و چند روزی را در خانه ما بود. او معمولا صبح‌ها از خانه بیرون می‌رفت و عصر یا شب برمی‌گشت.» او ادامه داد: «تا این‌که روز حادثه صبح زود از خواب بیدار شدم و دیدم که برادرزنم درحال رفتن به بیرون از خانه است. همان لحظه او عطری را از کیفش بیرون آورد و به خودش زد. فضای خانه پر شد از بوی عطر و درحالی ‌که نوزاد چهارماهه من نباید چنین بویی را حس می‌کرد.

 

برایش خوب نبود و سردرد می‌گرفت. برای همین به‌شدت اعتراض کردم و گفتم نباید در خانه ما عطر بزنی. برادرزنم هم با من جر و بحث کرد و پس از درگیری از خانه خارج شد اما ماجرا به همین‌جا ختم نشد. همسرم بعد از رفتن برادرش با من درگیر شد و گفت که چرا با او بدرفتاری کردم. حالا در این میان من و همسرم هم سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. درگیریمان آن‌قدر بالا گرفت که همسرم با پدرش تماس گرفت و موضوع را به او گفت. بعد وسایلش را جمع کرد و با فرزندم از خانه خارج شد تا به شهرستان برود. من هم به دنبالش تا ترمینال رفتم ولی او را پیدا نکردم.

 

برای همین با اعصاب خورد به خانه برگشتم که دیدم برادرزنم هم برگشت. وقتی او را دیدم، خیلی عصبانی شدم و از آنجایی‌که او را مقصر تمام این مشکلات می‌دانستم، باز هم درگیر شدم. این‌بار چاقوی میوه‌خوری را برداشتم و درحالی‌ که کنترلم را از دست داده بودم، آن را به شکمش زدم که چاقو شکست. همان لحظه به خودم آمدم و مجید را به بیمارستان رساندم. ولی کار از کار گذشته بود و او جان خودش را از دست داده بود.» با این اظهارات متهم با قرار قانونی روانه زندان شد و تحقیقات دراین‌باره همچنان ادامه یافت.


اخبار  حوادث  -  شهروند 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------