پسر اسیدپاش در دادگاه: می‌خواهم با «شیرین» ازدواج کنم



 اخبار حوادث ,خبرهای  حوادث,حوادث روز

پسر جوانی که ٤‌سال پیش دختر مورد علاقه‌اش را قربانی حمله اسیدی خود کرده بود، پس از جلب رضایت شاکی صبح دیروز بار دیگر در مقابل قضات جنایی دادگاه کیفری استان تهران ایستاد. این پسر در دادگاه اعلام کرد که قصد ازدواج با شیرین  را دارد و می‌خواهد پس از آزادی اگر دختر جوان  راضی شود با او ازدواج کند.

 به  گزارش  شهروند  ؛درست نخستين روز‌سال ٩١ بود و کمتر از هشت ساعت از تحويل‌سال گذشته بود. جمشيد ٢٥ ساله با دختر مورد علاقه‌اش به نام شیرین تماس گرفت و خواست با هم ملاقات داشته باشند. جمشید و شیرین دو سالی می‌شد که با یکدیگر آشنا شده بودند اما شیرین مدتي بود که ارتباطش را با جمشيد قطع کرده بود.

 

آن روز آنها با یکدیگر در يکي از پارک‌هاي تهرانسر قرار ملاقات گذاشتند تا برای آخرین بار با هم صحبت کنند. اما این یک دیدار معمولی نبود. دیداری بود که به یک حادثه تلخ و دردناک ختم شد. جمشید آمده بود تا انتقام بگیرد. او روی صورت شیرین اسید پاشید و فرار کرد. دقایقی بعد پلیس در جریان ماجرا قرار گرفت و شیرین نیز به بیمارستان منتقل شد.


این دختر پس از اقدامات درمانی در تحقیقات به ماموران گفت:   «آبان‌سال ٨٨ بود که با جمشید آشنا شدم و هشت‌ماه با هم در ارتباط بودیم. مدتی که از رابطه ما گذشت فهمیدم جمشید پسری نیست که بتوانم با او خوشبخت باشم. به خاطر رفتارهای بدی که با من داشت می‌خواستم از او جدا شوم اما می‌ترسیدم. او اذیتم می‌کرد بعد خواهش و التماس می‌کرد تا او را ببخشم. از دستش خسته ‌شده‌ بودم برای همین می‌خواستم از او جدا شوم. من رابطه‌ام را با او قطع کردم و فکر می‌کردم دیگر همه‌چیز تمام می‌شود در این مدت هم قرار بود با پسر دیگری ازدواج کنم. اما جمشید باز هم پیدایش شد.

 

او دست‌بردار نبود و مرتب مزاحم من می‌شد. هربار خط تلفنم را عوض می‌کردم شماره را پیدا می‌کرد و با من تماس می‌گرفت. تا این‌که یک روز قبل از حادثه جلو در خانه ما آمد و مرا به زور سوار ماشین دوستش کرد. جمشید مرا به باغی برد. خیلی می‌ترسیدم هرچه می‌گفت سکوت می‌کردم مرتب خواهش و التماس می‌کرد تا من برگردم درنهایت گفتم به خانه می‌روم و فکر می‌کنم. در خانه با او تلفنی صحبت کردم و گفتم می‌خواهم با پسری ازدواج کنم و بهتر است دیگر قبول کند ما نمی‌توانیم با هم دوست باشیم. فردای آن روز جمشید گفت می‌خواهم برای آخرین‌بار تو را ببینم.

صبح بود براي آخرين بار بعد از اينکه لباس‌هايم را پوشيدم، در آينه اتاق نگاهي به خود انداخته و به دیدار جمشيد به فلکه تهرانسر رفتم. اما پس از مدتي که با هم در يکي از آلاچيق‌هاي پارک صحبت کرديم، متوجه ظرفي شبيه مواد شوينده در دست «جمشيد» شدم و از او پرسيدم که اين چيست. او به من گفت که در ظرف مشروب ريخته و قصد دارد آن را به من بدهد تا بخورم، اما از پذيرفتن اين درخواستش سر باز زدم که ناگهان محتويات داخل اين ظرف را به سمت راست صورتم پاشيد. من در خیابان می‌دویدم و جیغ می‌کشیدم اما با توجه به اينکه ساعات اوليه‌سال نو بود، فردي در خيابان نبود که من را به بيمارستان منتقل کند. تا این‌که درنهایت یک مرد مرا سوار ماشین کرد و به درمانگاه رساند و بعد هم دچار کوری چشم و آسیب‌های دیگر شدم.»


با این اظهارات، پزشکی‌قانونی نیز گزارش داد یک چشم، گوش، بینی، لب‌ها و صورت شیرین به صورت بسیار عمیق سوخته و او بینایی یک چشمش را به‌طور کامل از دست داده ‌است. همچنین مشخص شد به دلیل نفوذ اسید و قدرت تخریب بالای آن کتف، دست، انگشتان و گوشت بدن شیرین تا قسمتی از کمر به‌طور کامل از بین رفته است. بنابراین تحقیقات برای شناسایی و دستگیری جمشید آغاز شد و حدود يک‌سال بعد و در ارديبهشت ماه در حالي که «جمشيد» متواري شده و قهوه خانه‌اي را در زنجان تاسيس کرده بود، ماموران پليس آگاهي وي را شناسايي و دستگير کردند. با اعترافات او جلسات دادگاه برگزار شد. متهم در جلسه دادگاه مدعي شد که اسيد را از يکي از دوستانش تهيه کرده و پيش از آن‌که آن را  روي صورت قربانی بريزد، قدرت آن را روي دستش امتحان کرده است.


متهم درباره روز حادثه گفت: «روز حادثه چند قرص خورده‌بودم و اصلا درحال خودم نبودم. وقتی به من گفت دیگر رابطه ما تمام است تصمیم گرفتم او را بسوزانم البته اول اسید را روی دست خودم امتحان کردم فقط تاول زد با خودم گفتم حتما شیرین هم دوهفته دچار سوختگی می‌شود و دوباره حالت عادی دارد اصلا نمی‌خواستم او را به این وضع بیندازم. خیلی از کارم پشیمان هستم. هنوز درست یادم نمی‌آید چه کردم. جزییات را به‌خوبی نمی‌دانم.»


در نهایت پس از برگزاری جلسات دادگاه، چهاردهم مهرماه ‌سال ٩٢ حکم قصاص براي متهم صادر شد. پس از تایید این حکم پرونده برای اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد و قرار بود این حکم اجرا شود. ولی درنهایت این دختر جوان چند روز پیش با حضور در همین شعبه اعلام کرد که رضایت می‌دهد. بنابراین با رضایت شاکی، پرونده بار دیگر به دادگاه کیفری فرستاده شد. صبح دیروز پسر جوان بار دیگر در مقابل قضات شعبه ٧١ دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت و اظهار پشیمانی کرد.

 

متهم به هیأت قضائی گفت: «باور کنید خیلی پشیمان هستم. دوبار در زندان خودکشی کردم. حاضرم هرچه دارم به او بدهم تا مرا ببخشد. من شیرین را مثل همسر خودم می‌دانستم. حتی هنوز هم می‌خواهم با او ازدواج کنم ولی راضی نمی‌شود. می‌خواهم وقتی  از زندان آزاد شدم و اگر قبول کند با او ازدواج کنم. برای همین درخواست تخفیف مجازاتم را دارم. من به اندازه کافی تنبیه شده‌ام و می‌خواهم گذشته را جبران کنم.»


در پایان هیأت قضائی وارد شور شدند و این پسر را به زندان محکوم کردند.

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------