دانش‌آموزان طعمه خوبی برای سرقت هستند



23 ساله است و به اتهام زورگیری از نوجوانان در شمال تهران دستگیر شده، این سومین بار است که از سوی ماموران به اتهام سرقت و زورگیری دستگیر می‌شود.

اغلب طعمه‌هایش، جثه‌ای کوچک داشتند و با دیدن برق چاقو از مقاومت منصرف می‌شدند. در ادامه گفت‌وگوی تپش را با این متهم را می‌خوانید.

***

به چه اتهامی دستگیر شدی؟
سرقت و زورگیری از نوجوانان شمال شهر.

چرا از آنها سرقت می‌کردی؟
آنها پولدار هستند و فکر نمی‌کنم سرقت 100 یا 200 هزار تومانی برای آنها مشکلی ایجاد کند، اما من و و همدستانم به این پول نیاز داریم ما از بچگی طعم فقر را چشیده‌ایم.

طعم فقر باعث می‌شود دست به سرقت بزنید؟
وقتی بچه‌ای نصف تو سن داشته باشد و لباس مارک بپوشد یا در رستوران‌های آنچنانی غذا بخورد به آدم بر‌می‌خورد.

چطور شد تصمیم به سرقت گرفتید؟
من و دو نفر از بچه محل‌هایم به نام رضا و احمد تصمیم گرفتیم با تشکیل یک باند دست به سرقت از نوجوانان شمال شهر بزنیم.

چند وقت بود سرقت می‌کردید؟
از شش ماه قبل شروع به سرقت کردیم.

طعمه‌هایتان را چگونه انتخاب می‌کردید؟
سه نفری سوار بر موتورسیکلت در شمال شهر پرسه می‌زدیم و نوجوانانی را که به قیافه‌شان می‌خورد پولدار باشند شناسایی کرده و با چاقو از آنها زورگیری می‌کردیم.

چند فقره سرقت انجام دادید؟
در این مدت از 35 نوجوان به روش زورگیری سرقت کردیم. اغلب طعمه‌هایمان دانش‌آموز بودند. آنها همیشه تلفن همراه و پول دارند و طعمه خوبی هستند.

چقدر پول به دست آوردید؟
در کل چهار میلیون تومان به دست آوردیم که بین خودمان تقسیم کردیم از این سرقت‌ها یک میلیون و400 هزار تومان به دست آوردم.

چه زمان‌هایی به سرقت می‌رفتید؟
هر موقع بی‌پول می‌شدیم چند مورد زورگیری انجام می‌دادیم و پول توجیبی خود را به دست می‌آوردیم.

با پول‌ها چه کردید؟
همه را خرج رفیق‌بازی و قلیان کردم.

سابقه‌داری؟
سه بار تاکنون دستگیر شده و به زندان افتاده‌ام. آخرین بار نیز در زندان با رضا آشنا شده و بعد از این‌که آزاد شدیم همدست دیگرمان نیز به ما پیوست و سرقت‌ها را شروع کردیم.

در سرقت‌ها از خشونت استفاده می‌کردید؟
نه. طعمه‌های ما آن‌قدر کوچک بودند که برق چاقو آنها را می‌ترساند و به هیچ وجه مقاومت نمی‌کردند.

چگونه دستگیر شدید؟
در خیابان گاندی از یک نوجوان زورگیری کردیم که بسیار سروصدا به راه انداخت، اما توانستیم فرار کنیم؛ چون در زمان تعطیلی مدرسه بود وسوسه شدیم از یک نفر دیگر سرقت کنیم، مشغول پرسه‌زدن در خیابان بودیم که گشت پلیس سر رسید و ما را دستگیر کرد.

فکر می‌کردید دستگیر شوید؟
می‌دانستم بالاخره دستگیر می‌شوم، اما فکر نمی‌کردم به این زودی‌ها ماموران سر برسند و من تنها شش ماه پس از آزادی از زندان دوباره دستگیر شوم.

می‌دانی چه مجازاتی در انتظارت است؟
باید دوباره چند ماهی در زندان بمانم و رد مال کنم.


چرا به این سمت رفتی؟
درست است کمبودهایی در زندگی داشتم، اما زیاده ‌خواهی‌های خودم و دوستانم بی‌اثر نبود.

نمی‌خواهی توبه کنی؟
شاید لازم باشد این کار را کنم، اما دیگر از زندان رفتن خسته شده‌ام. می‌خواهم به سرکار بروم و برای خودم درآمد داشته باشم.

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------