فكر مي‌كردم مي‌خواهد من را بكشد



  اخبار حوادث,خبرهای حوادث ,حوادث روز

فرزانه زني ٣٤ ساله كه صبح جمعه هفته گذشته همسر و دوكودكش را كشت و يكي از آنها را زخمي كرد صبح ديروز در دادسراي جنايي تهران حاضر شد و به سوالات بازپرس پرونده محسن مدير روستا پاسخ داد. فرزانه كلافه است و آرام و قرار ندارد. روي صندلي اتاق بازجويي نشسته و مدام دست و پايش را تكان مي‌دهد.

 

دست‌ها و صورتش مثل گچ سفيد شده. روي دست‌هايش آثار زخم‌هاي نازك ناشي از بريدگي ديده مي‌شود. روي مانتو شلوار سبز و آبي كه در بازداشتگاه به او داده‌اند يك پليور مشكي بافتني پوشيده. نيم چكمه‌هاي مشكي كه پوشيده قد بلندش را بلندتر نشان مي‌دهد. ساكت است. نه حالي از دختر مجروحش در بيمارستان مي‌پرسد نه سوالي در چهره‌اش ديده مي‌شود. وقتي ماجراي كشتن شوهرش را براي بازپرس تعريف مي‌كند چشم‌هايش مات و مبهوت است اما وقتي از قتل بچه‌ها مي‌گويد عصبي مي‌شود و از بازپرس مي‌خواهد كه بازجويي را تمام كند. چون توان ادامه ندارد. هرازگاهي از روي صندلي پايين مي‌افتد و التماس مي‌كند كه او را رها كنند.

 

بازپرس: تو به جرم مباشرت در قتل عمد همسر، دختر و پسرت و ضرب و جرح يكي از دخترهايت كه حالا دربيمارستان است اينجا هستي چيزي براي گفتن داري؟ 

فرزانه: چيزي ندارم بگم

 

ماجراي آن روز را تعريف كن.

ساعت ١٠:٣٠ صبح جمعه بود. من همراه بچه‌ها مشغول ديدن كارتون از تلويزيون بوديم. محسن توي اتاق خواب روي تخت خوابيده بود. شب قبل همگي از جشن تولد دختر برادرم به خانه آمده بوديم. من صبحانه را آماده كرده بودم و چند بار بالاي سر محسن رفتم تا براي صبحانه بيدارش كنم. اما او مدام مي‌گفت ٥ دقيقه ديگه. دفعه آخري كه سراغش رفتم و گفت ٥ دقيقه ديگر چاقو را از آشپزخانه برداشتم و رفتم بالاي سرش.

 

پشتش به من بود. چاقو را در پشتش فرو كردم. از جايش بلند شد و به طرف شوفاژ رفت. به او گفتم: رمز گوشي‌ات را به من بگو. چرا به من خيانت مي‌كني؟ نزديك كمد ديواري ايستاده بود. وقتي ديدم نمرده او را به سمت كمد ديواري هول دادم. مطمئن شدم كه مرده. پتو را روي قسمت‌هاي چاقو خورده انداختم و به آشپزخانه رفتم و ٤ تا چايي ريختم و آوردم. به بچه‌ها گفتم: بياييد صبحانه بخوريد اما آنها گريه مي‌كردند و مي‌گفتند چرا بابا را كشتي؟ سه تايي با هم گريه مي‌كردند. اما من ليوان چاي را تا آخر خوردم. ناگهان تصميم گرفتم بچه‌ها را هم بكشم. چاقويي كه با آن محسن را كشته بودم برداشتم و اول فاطمه را كشتم بعد محيا و بعد مازيار را.

 

وقتي محيا را با چاقو مي‌كشتم به من گفت: مامان من مردم، ديگه نزن. اما ضربه‌هاي زيادي به مازيار و فاطمه زدم. گفتم خودم را هم مي‌كشم و همه با هم مي‌ميريم و همه‌چيز تمام مي‌شود. رفتم توي دستشويي و تيغ را برداشتم تا خودم را بكشم. اما برق رفت. خواستم با چاقو خودم را بكشم. اما نتوانستم. روي بالكن رفتم تا خودم را پايين بيندازم اما مردمي كه پايين ايستاده بودند گفتند اگر خودم را پرت كنم فقط دست و پايم مي‌شكند. همان وقت‌ها بود كه همسايه‌ها وارد خانه شدند. آن‌وقت بود كه فهميدم محيا زنده است.

 

چرا همان اول تصميم به قتل گرفتي؟

فكر مي‌كردم مي‌خواهد من را بكشد. شب قبل در ورودي تراس را به من نشان داد و گفت: اين در را مي‌بيني اگر قفل كنم كسي نمي‌تواند از آن بيرون برود. خيال كردم مي‌خواهد من، خانه و بچه‌ها را آتش بزند.

 

آخرين باري كه به دكتر روانپزشك مراجعه كردي كي بود؟

من دي ماه سال ٩٤ پيش دكتر روانپزشك رفتم او به من قرص داد و گفت بعد از آن برو و آزمايش بده. من دوتا از قرص‌ها را خوردم و بقيه را توي سطل آشغال انداختم. آزمايشي كه دكتر گفت را هم نرفتم بدهم.

 

همسرت سابقه كيفري داشت؟

محسن اعتياد شديدي به الكل داشت و تقريبا بيشتر مواقع مست بود. يك‌بار هم پليس او را گرفته بود و يك شب او را در بازداشتگاه نگه داشته بودند. يكي از آشنايان‌مان سند گذاشت تا او را از زندان آزاد كردند. حكم ٣٠٠ ضربه شلاق داده بودند. اين اواخر مدام پليس سراغش مي‌آمد كه بايد هر چه زودتر حكمش را اجرا كنند. او هميشه مست بود و حشيش و ترياك مصرف مي‌كرد.

 

از كجا مي‌دانستي كه همسرت با دختر ديگري رابطه دارد؟

پارسال با محسن درگير شديم و او محكم گوشي‌اش را به سمت من پرتاب كرد. گوشي به چشمم خورد. دعواي‌مان به خاطر اين بود كه روز قبل از دعوا محسن با دوستانش به باغ رفته بود. من با او تماس گرفتم و صداي زني مي‌آمد. محسن گفت كه اين صداي نامزد يكي از دوستانش است. تا اينكه او به تهران آمد و من گوشي‌اش را باز كردم و عكس‌هاي دونفري شان را با آن دختر ديدم. اما محسن گفت تو خيالاتي شدي و بعد گوشي را به سمتم پرتاب كرد.  

 

اظهارات پزشك متهم در دادسرا

عامل جنايت از سال ٧٩ تحت درمان روانپزشكي قرار داشته و آخرين بار نيز در سال ٨٤ به مطب او مراجعه كرده است. فرزانه را در ١١ سال گذشته هيچگاه ويزيت نكرده‌ام و در اين مدت عامل جنايت براي درمان مراجعه نكرده است. بعد از اين صحبت‌ها بازپرس پرونده او را براي بررسي سلامت رواني به پزشكي قانوني فرستاد.

 

 اخبار  حوادث  -  اعتماد 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------