آخرین اخبار سیاسی

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

حملات مستقیم اسرائیل و ایران به یکدیگر، پایان یافته| اسرائیل از موشک‌های دوربرد استفاده کرد

در پی پرواز چند شی ناشناس در اطراف پایگاه شکاری اصفهان و فعال‌شدن پدافند هوایی در بامداد جمعه سی ان ان از قول یک منبع اطلاعاتی منطقه‌ای…

فعال سیاسی اصلاح‌طلب: اصلاح‌طلبان باید جامعه مدنی را تصرف کنند



اخبار,اخبار سیاسی,ابراهیم اصغرزاده

اصلاح‌طلبان که به تغییر وضعیت و نیز تحقق وعده‌ها‌ی مردم در دولت دوم روحانی بیش از دولت نخست او دل خوش کرده بودند اکنون نه‌تنها از انفعال دولت و رویکرد محافظه کارانه روحانی و همچنین عدم تحقق وعده‌ها‌ی مردم از سوی دولت دلخورند بلکه حتی بیش از هر چیز از ناامیدی مردم نسبت به صندوق‌ها‌ی رای و نیز عصبانیت آنها نسبت به عدم تحقق مطالبات شان رنج می‌برند تا آنجا که درصددند تکلیف مناسبات خود را با پرزیدنت روحانی مشخص کنند اما به دلیل وعده شان با مردم و دولت مبنی بر حمایت از روحانی تا انتخابات 1400 این وضعیت را علیرغم میل باطنی خود تحمل می‌کنند که این خود کار این جریان را برای کشاندن مردم به پای صندوق‌ها‌ی رای در انتخابات آتی بسیار دشوار می‌کند و این جریان را با آینده بسیار نامعلومی روبه‌رو می‌سازد. بر این اساس، ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاح‌طلب درباره آینده اصلاح‌طلبان و ضرورت حمایت این جریان از دولت و ... با آفتاب یزد به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه آن را می‌خوانید.

 

اصلاح‌طلبان و حتی شما در سالهای 92 تاکنون از حامیان پروپا قرص دولت روحانی بوده اید اما مسئله اینجاست که پس از تغییرات اخیر اقتصادی شاهد موجی از تخریب‌ها‌ علیه جبهه اصلاحات به دلیل حمایت از روحانی هستیم به طوری که واکنش افکار عمومی به اظهارات اصلاح‌طلبان در فضای مجازی توهین و ناسزاست تا آنجا که برخی معتقدند شرایط امروز اصلاح‌طلبان مانند روزهای پایانی دولت احمدی‌نژاد است با توجه به این شرایط تصور نمی‌کنید که جایگاه اصلاحات در میان افکار عمومی تغییر کرده است؟

سوال شما منطقی و تا حدودی درست است منتها متوجه بخشی از حقیقت است. قابل تصور است که در این اوج‌گیری فشار اقتصادی و نارضایتی اجتماعی، نه فقط مخالفان آقای روحانی در انتخابات بهار 96، که حتی بسیاری از حامیان و رای دهندگان ایشان به ویژه آنها که حالا دیگر به شدت عصبانی اند و دل خوشی‌ای از عقب نشینی و چرخش‌ها‌ی او از وعده‌ها‌ی سیاسی اش ندارند قهر کنند یا بی‌اعتماد شوند. روزهای سختی در پیش است. دولت مدافع برجام، قاعدتا در فضای بعد از بازگشت تحریم‌ها‌ی نفتی و بانکی آمریکا با چالش‌های شدیدتری در معادلات داخلی قدرت مواجه است. سطح این چالش‌ها، البته با میزان توفیق یا شکست دولت در مهار تحریم‌ها‌ی آمریکا، و میزان جلب همکاری دیگر کشورها در مقابله با این تحریم‌ها‌ ارتباط مستقیم دارد. عده‌ای توصیه می‌کنند بهتر است که اصلاح‌طلبان با مرزبندی شفاف تر، سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری 1400 را به کارنامه حسن روحانی گره نزنند. به نظرم این حرکت فرار به جلو است.

 

در شرایط بازگشت تحریمها و کاهش قابل ملاحظه درآمد نفتی که دولت از یک طرف برای اداره کشور با بحران‌ شدید مواجه است و از طرف دیگر آستانه تحمل جامعه پایین آمده خالی کردن پشت دولت باعث می‌شود موقعیت طبقه متوسط و حامیان تعامل با کشورهای دموکراتیک صنعتی دستخوش التهاب جدی شده و در عوض تندروهای سنت‌گرا سنگر به سنگر پیشروی نمایند. دقیقا به همین علت پشتیبانی از دولت روحانی برای اصلاح‌طلبان همچنان یک اولویت است. درست می‌فرمایید که جایگاه آقای روحانی در سطح افکار عمومی بسیار تضعیف شده است و آبروی اصلاح‌طلبان نیز به شدت به خطر افتاده ولی خطر برآمدن یک دولت پوپولیست به مراتب پرهزینه‌تر است و کشور را با خطر متوجه خواهد ساخت. بازگشت تحریم‌ها، اگرچه موقعیت فعلی اصلاح‌طلبان حامی دولت را تضعیف می‌کند، اما این در درازمدت لزوما به تقویت جایگاه اصولگرایان منجر نخواهد شد.

 

یادمان باشد اگر عده‌ای که از عملکرد دولت ناراضی اند بخواهند زنگوله تقصیرات را گردن اصلاح‌طلبان حامی دولت بیندازند، عده بیشتری هم هستند که ناکارآمدی و ندانم کاری دولت را ساختاری و عمیق می‌بینند و باور دارند که اساسا یک کشور از عهده بحران‌های اداره کشور و پیش نیاز تعامل با جهان برنمی‌آید. جامعه ما پس از اعتراضات دی‌ماه سال گذشته به دو گروه مجزا از هم تقسیم شد. گروهی که ظرفیت کشور را قابل اصلاح و قابل افزایش می‌بینند و اصلاح‌‌طلبان هم در این طیف می‌گنجند و گروهی دیگر که بر اصلاح ناپذیری باور دارند (!) البته اصلاح‌طلبان در برخورد با وضع موجود، خود یکدست نیستند و به چند بخش تقسیم می‌شوند. مثلا اصلاح‌طلبان بروکرات و صندوقی که مردم را خادم قدرت و پلکان کسب موقعیت می‌شناسند. یا اصلاح‌طلبان رادیکال که به اصلاحات اساسی و انقلاب در اصلاحات اعتقاد دارند و قدرت را تنها در خدمت به مردم و منافع ملی می‌پذیرند. از یاد نباید برد شرایط اقتصادی، اجتماعی، بین‌المللی به نقطه خاص خودش نزدیک می‌شود و اگر تحول طلبان و اصلاح‌طلبان اصیل و ملیّون به صحنه نیایند و قطب امید ملی نشوند باید منتظر اتفاقات و ماجراهای ناشناخته که وحدت ملی را با خطر مواجه می‌سازند باشند.

 

در سالهای 92، 94 و 96 شاهد بودیم که شعار «تکرار می‌کنم» باعث تغییر معادلات سیاسی شد با وجود تخریب‌ها‌ علیه جریان اصلاحات به خاطر حمایت از روحانی، آیا باز هم معتقدید که در انتخابات مجلس باید این شعار تکرار شود؟

مشکل جریان اصلاح‌طلب مبهم بودن اهداف اصلاح‌طلبی است. تاکنون رهبران شناخته شده آن از اینکه چگونه درصدد محقق کردن این اهداف اند و اینکه راهبردهای وصول به اهداف اصلاحات چرا چنین گنگ هستند رونمایی نکرده‌اند. خود هم نمی‌دانند اصلاح‌طلبان تا کجا متکّی به صندوق آراء هستند؟ اصلاح‌طلبان هرگز دست به شفاف‌سازی در حیطه این پرسش نزده‌اند. اصلاح‌طلبان با وفاداری مطلق به قانون اساسی که مرتب در مناسبت‌های مختلف تکرار می‌کنند از شرکت در هرگونه تظاهرات و تجمعات مردمی و پذیرش حق اعتراض مدنی حتی در حدود قوانین و مقررات فعلی به بهانه‌هایی مخالفت می‌کنند. اما وجود رهبران اصلاحات برای بخش‌ها‌ی اصلاح‌طلب جامعه و برای کشور سرمایه ارزنده‌ای است که نباید اجازه داد بی خود و بی جهت هرز برود یا بی اعتبار شود. در حالی که بخشی از مردم ناامید با عبور از بحث امکان اصلاحات، قدم در راه عبور کامل نهاده‌اند هنوز هم رهبران اصلاحات پتانسیل بسیج اجتماعی برای جلب مشارکت توده‌ها‌ی ناراضی و عبور دادن کشور از مشکلات پساتحریم را دارند.

 

مزیت این اشخاص داشتن تعصب در مورد منافع ملی و تاکید بر حرکت‌های مسالمت آمیز است. این اشخاص اصلاح‌طلب و مسالمت جو هنوز هم می‌توانند سخنگویان مناسبی برای گفت‌وگوی ملی در داخل و عبور از میان بحرانها در بزنگاه به سوی یک وضعیت نرمال و متعارف باشند. با توجه به محبوبیت‌شان در میان جبهه اصلاحات و نیز نفوذ کلامش در فضای عمومی جامعه رویکرد مصالحه جویانه با آنها می‌تواند بسیاری از ضعف‌ها را جبران کند. با اعلام اصلاحات اساسی و ارائه برنامه رفاه اجتماعی و مبارزه با فساد اقتصاد رانتی و غارتی در قالب برنامه‌های توسعه متوازن، مترقی مبتنی بر عدالت اجتماعی، رهبران اصلاح‌طلب می‌توانند لایه‌های تهیدست قربانی و البته طبقه‌ متوسط شهری به شدت آسیب دیده را پشت سر خویش بسیج نمایند.

 

اساسا حمایت‌ها‌ از روحانی برای احزاب، تشکل‌ها‌ و مطبوعات آنقدر صرف داشت که تا این حد جریان اصلاحات پای دولت روحانی هزینه شود؟

درست است که روحانی چرخش به راست کرده و بسیار محتاط، محافظه کار و عصا به دست شده است. اما فراموش نکنیم که با آمدن روحانی کفگیر محافظه‌کاران و تندروها در برهم زدن مناسبات ایران با غرب به ته دیگ خورد. یادمان نرفته دولت احمدی نژاد فضای امنیتی نظامی جامعه را کاملا دچار وارونگی کرد. ستاره‌دار شدن دانشجویان، اخراج اساتید، ندادن مجوز به احزاب، جلوگیری ازگردهم آیی‌ها، تبعیض بین مطبوعات، به هم ریختن سخنرانی‌ها‌، به کارگیری گروه‌ها‌ی فشار، ممنوع کردن صدا و تصویر شخصیت‌های تاثیرگذار و سونامی اختلاس‌های مالی و بانکی، تمام اینها در راستای بسته‌تر کردن فضای سیاسی و مهار و تحدید نهادهای مدنی، احزاب و رسانه‌های آزاد تلقی شد. فضای حوزه‌های فرهنگی هنری و دانشگاهی دگرگون شد.

 

توان ملی مصروف اهداف بلندپروازانه شد. بدتر از همه دیپلماسی او بود که منجر به اجماع جهانی علیه کشورمان گردید و نهایتا به ائتلاف ممالک غربی در امنیتی سازی ایران و اتحاد عمل محافل داخلی آمریکا به ضرر ما شد. بیان اظهارات نسنجیده و بی مبالاتی در طرح برخی فرضیات موهوم و به کارگیری ادبیات سخیف چاله میدانی که منجر به ایران هراسی بیشتر و موفقیت لابی تندروها در آمریکا گردید که یادمان نرفته است. خب روحانی آمد تا از زبان اصلاح‌طلبان بگوید چرا کاری می‌کنید که کشورهای متخاصم و آدم‌کش در لاک مظلومیت فرو برود و جنایاتشان پوشانده شود، این به ضرر منافع ملی ماست. روحانی با شجاعت به بازی برد - برد تن داد و دیدید چگونه اجماع جهانی به نفع ما رقم خورد. افراطیون داخلی کاسه داغ‌تر از آش شدند و او و تیم مذاکره‌کننده را متهم به خیانت کردند ولی رهبری معظم انقلاب از تیم مذاکره کننده حمایت کردند. 

 

حضور عده‌ای خاص در عرصه تصمیم‌گیری و به ویژه سیاست و اقتصاد موجب رکود سیاسی اقتصادی کشور و تضعیف جامعه مدنی می‌گردد. خب روحانی تا حدودی موفق شد جلوی این کار را بگیرد و ملت نیز در انتخابات96 به او 24میلیون رای دادند هم برای پیگیری همان رویکرد و هم سرعت بخشیدن به اجرای دیگر وعده‌هایش. با توجه به استقبال عمومی جامعه در عبور از شعارهای خاص احمدی‌نژاد، حالا که شعارهای آقای روحانی در باب تنش زدایی با دنیا، سیاست اعتماد سازی و تعامل با سایر کشورها تبدیل به یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای تامین امنیت ملی کشور شده است باید از او حمایت کرد تا با همین دست فرمان از بازگشت تحریم‌ها عبور کند. گذشتن از تحریم‌ها‌ی جدید و بازگشت ثبات، رونق و رشد اقتصادی به کشور و تقویت بنیه معیشتی مردم به تعامل و همکاری دولت روحانی با همه کشورهای موافق برجام عضو سازمان ملل‌متحد و حامی قطعنامه 2231 بخصوص اروپا گره خورده است.

 

گرچه هنوز هم معتقدم اعتماد سازی با اروپا و دیگر کشورها نمی‌تواند خلا ناشی از تعامل اصولی با آمریکا را پر کند. حتی کشورهای دوست و نزدیک به ایران هم برای حمایت از ما نیازمند تعامل ما با آمریکا هستند. بنابراین اجازه بدهید از جانب بخشی از اصلاح‌طلبان اعلام کنم فارغ از انتقادات جدی‌ای که به عملکرد روحانی وجود دارد هنوز هم ضرورت دارد دولتش را تحمل کنیم و موفقیتش را در اولویت اهداف خود قرار دهیم.

 

آیا زمان آن نرسیده است که اصلاح‌طلبان مانند گذشته دیگر از روحانی حمایت نکنند چراکه انتخاب وزرای اخیر روحانی و همچنین کاهش جایگاه جهانگیری به عنوان نماینده اصلاح‌طلبان در دولت نشان می‌دهد اگرچه روحانی از مجموعه اصلاح‌طلبان رای گرفته اما بر مسیر خود می‌تازد؟

بهتر است بگوییم اصلاح‌طلبان اگر دولت را حمایت می‌کنند نباید هویت و سرنوشت خود را به یک دولت بی هویت و بی‌برنامه گره بزنند. بلکه عزم خود را جزم کنند با دوری‌جستن از تفرقه و اتخاذ استراتژی واحد و تاکتیک‌ها‌ی مناسب خیابان و جامعه مدنی را تصرف کنند و اعتماد عمومی از کف داده را مجددا به دست آورند. در مقایسه با جناح اقتدارگرا که از چند دستگی رنج می‌برد، فاقد راهبرد و رهبر مشخصی است و هنوز کلیت گفتمان آنان در برابر موج جدید تحریمها منگ و گیج است، جریان راست از نوع سنتی آن تا نوع اقتدارگرا دچار ابهام و سردرگمی عجیبی است نمی‌تواند در جهان مدرن، قطب نمای سیاسی اش را تنظیم کند. تا دیروز حضور ارزان در برجام را خیانت می‌دانست و امروز فغان برآورده خروج ترامپ از برجام را نقض عهد می‌نامد. تا دیروز دنبال ژاپن اسلامی بود امروز توصیه به کپی‌برداری از یمن می‌نماید. ناچارا و از سر استیصال بازگشت تحریمها را تقدیس می‌کند. خب مگر تحریم اقتصادی جنگ نیست. مگر جنایتی بی صدا و کشتاری خاموش نیست که قربانیان آن، مردم و به ویژه تهیدستان اند. جبهه اصلاحات شرایط به مراتب بهتری دارد پس از فروپاشی شوروی بخصوص در دهه اخیر هم در روش تحلیل و هم در آرمان و هم در راهبرد عملی سیاست‌ورزی دچار تحول شده است.

 

تمام تشکل‌ها‌ و شخصیت اصلاح‌طلب با تاسی به تجربه موفق دوره دولت اصلاحات از تعامل با غرب و لزوم اصلاحات در سیاست خارجی و بخصوص تحول در سیاست منطقه‌ای کشور دفاع می‌کنند و براین باورند همانقدر که گفتگو و تعامل با آمریکا از موضع ضعف باعث حقارت و شکست ملی می‌شود گفتگو در موضع برابر و در معامله دو جانبه با آمریکا برای ایران پیروزی محسوب شده و باعث ارتقاء منزلت کشور ایران در سطح جهان می‌شود کما اینکه در مذاکرات برجام پیروزی اخلاقی و دیپلماتیک بزرگی نصیب ایران شد. فرصت مذاکره از موضع عزت همیشه تکرار نمی‌شود. اقتدارگراها هنوز ذهنیت جنگ سردی دارند و در نسبت بین ما و قدرت‌های جهانی به بازی برد- باخت معتقدند اما در نگاه اصلاح‌طلبان و تحول خواهان شرایط به شکلی است که تنها تعامل با آمریکا آن هم از موضع عزت و در بازی برد - برد می‌تواند شرایط را به نفع کشور تغییر دهد. ضمن اعتقاد به ناعادلانه بودن نظم جهانی، با بازی برد- برد می‌تواند حداکثر فایده را برای دولت- ملت ایران به دست آورد.

 

اساسا بخشی از نگاه فعلی مردم به جریان اصلاحات به این علت تغییر کرده که اصلاح‌طلبان به عنوان جریان سیاسی در زمین « برخی نظارت‌ها» بازی می‌کنند آیا بازهم برای استمرار مسیر دموکراسی و حفظ جمهوریت نظام و برای حفظ آخرین امید دموکراسی خواهان باید بازی در این زمین را پذیرفت؟

فلسفه سیاسی وکالت نمایندگان از جانب مردم با اصل آزادی در انتخاب حاصل می‌شود. ابتکار عمل در زمینه شایسته‌گزینی وظیفه اصلی و در نهایت به عهده ملت است. در این ارتباط اگر نقشی نیز برای دستگاه‌های نظارتی بر کاندیداها وجود داشته باشد، صرفاً در حد انطباق وضعیت داوطلبان با شرایط قانونی داوطلبی در انتخابات است. به کار گرفتن هر روش دیگری در این مورد منجر به انتخاباتی دو درجه‌ای خواهد شد که نامزدها ابتدا توسط یک نهاد حکومتی، ارزیابی و گزینش کیفی و فکری و سیاسی می‌شوند و آنگاه در درجه بعدی، ملت می‌تواند صرفاً از میان گزینش شدگان نهاد نظارتی، دست به انتخاب بزند.

 

با اعمال این سازوکار به شکل طبیعی، مردم از امکان برگزیدن نمایندگانی شجاع و دارای تفکر و اندیشه محروم خواهند شد. و نهایتاً نماینده‌ای برگزیده خواهد شد که ویژگی اصلی‌اش مراعات وضع موجود است. تقدم فرصت‌طلبان و ناشایستگان بر حضور افراد شایسته در مصادر امور کشور، به ویژه مجلس جامعه را دچار مشکل می‌کند.

 

امروز در سایه تداوم این بخش از نظارت‌ها، در جامعه با موجی از ناامیدی روبه‌رو می‌شویم. مردم سوال می‌کنند اگر قرار است دلمان به این خوش باشد که هر از چندگاهی چند نماینده اصلاح‌طلب در تریبون مجلس سخنرانی کنند که این سخنرانی‌ها‌ را می‌توان از تریبون‌ها‌ی دیگر هم انجام داد. اگر می‌خواهیم به مجلس برویم برای این است که بتوان بر عملکرد همه دستگاهها و نهادها نظارت داشت و قوانین را به نفع ملت اصلاح کرد. نتیجه‌ای نگرفته‌ایم اصلاح‌طلبان صندوقی که بند نافشان با قدرت و سهم داشتن بسته شده آنها در نقد خود هرگز به برخی امور در بحث نظارت‌ها نزدیک نمی‌شوند و آنان را سرزنش نمی‌کنند. اصولگراها توجه ندارند که شکست اصلاح‌طلبی با شکست اصلاح‌طلبان یکی نیست.

 

اغلب سرخوردگان از اصلاحات به هیچ وجه به اردوگاه اصولگراها سرریز نمی‌شوند، بلکه اگر منفعل و بی خاصیت نشوند بیشتر در معرض تمایلات عبور قرار می‌گیرند و در چنین وضعیتی، اصل نظام تهدید خواهد شد نه فقط این یا آن جریان سیاسی. شعار عبور از اصلاحات یا عبور از روحانی ابداً به منزله پذیرش اصولگرایان یا افزایش پایگاه رای آنان نیست. این عبور فقط یک معنا دارد یعنی در چارچوب این نظام نمی‌توان به آینده امیدوار بود. این در حالی است که حفظ نظام ضمن بروز اصلاحات لازم است.

 

آیا واقعا ماندن در قدرت آن هم با لایه‌های پنجم و ششم اصلاحات در مجلس در مجموع برای اصلاحات نفعی دارد؟

متاسفانه اکنون تفاوت نمی‌کند که اصلاح‌طلب لایه اول و دوم باشی یا به قول شما پنجم وششم یا اصولگرای ناب باشی یا استحاله شده معتدل. از دید اکثریت جامعه همگی سر وته یک کرباسند. زمین گفتگو میان بالایی‌ها‌ و پایینی‌ها‌ هم روز به روز سخت تر و سنگلاخی تر می‌شود. در جامعه ما فرهنگ گفتگو نهادینه نیست و متاسفانه به دلایل گوناگون با یک امتناع و بن‌بست کامل روبرو هستیم؛ چون نه روش گفتگو را بلدیم و نه اهداف روشنی داریم که درباره آن گفتگو کنیم. لذا اغلب گفتگوها یا به جدل می‌انجامد یا تسویه حساب شخصی و گروهی. در مجلس عده‌ای خاص هنگام تصویب FATF یا CFT چه برچسب‌ها‌ و اتهاماتی به اکثریت نمایندگان همکار و طرفداران منافع ملی و تعامل با غرب که نزدند. به رغم تمام اتهامات و فشار روانی باز با این حال اکثریت نمایندگان با تصویب همان لوایح مهم آگاهی و نقش تاریخی خود را نشان دادند.

 

در همین مجلس خیلی کارها می‌شود کرد. فراکسیون‌ها قطعا می‌توانند دست به اصلاح نظام انتخاباتی کشور و اصلاح نظام حزبی پشتیبان آن و برنامه توسعه و تقویت نهاد حزب که راهبرد شناخته شده در جهان دموکراسی است، بزنند ولو آنکه هیچ‌گاه در اولویت‌های دولت روحانی قرار نداشته باشد. متاسفانه جنگ قدرت، قاعده بازی افراطیون اصولگراست. خنثی کردن طرح‌های دولت روحانی حداقل کاری است که آنها صورت می‌دهند. تخریب و ترور کلامی هم بخش مهم‌تری از همان جنگ قدرت است. نمونه اش، تلاش جهت نفی و نقض توافق هسته‌ای برجام که در آن، منافع ملی هیچ اهمیتی نداشت. فقط و فقط مسئله این بود که رقیب ما موفق نشود. اما تندروها برخی کارها بکنند، مجازند. 

 

به عنوان سوال آخر، انتخابات 2020 ایالات متحده آمریکا می تواند سرآغاز تحولی عمیق در نگاه ایالات متحده به خاورمیانه باشد. انتخابات اخیر آمریکا چه آثار و پیامدهایی بر سیاست خارجی آمریکا، مسائل داخلی این کشور و تحت فشار قرار گرفتن ترامپ در مسائل داخلی و خارجی این کشور دارد و تا چه اندازه می‌تواند بر نتیجه انتخابات٢٠٢٠ آمریکا اثرگذار باشد؟

بی تردید تداوم ترامپ در انتخابات 2020 آمریکا برای کشور ما و خاورمیانه بسیار خطرناک خواهد بود. در انتخابات اخیر جامعه آمریکا به شدت قطبی شد. پیروزی نسبی دموکرات‌ها در این انتخابات شاید یک پیروزی برای جنبش ضد تبعیض در سراسر دنیا باشد. ترامپیسم و سیاست ترامپی نه تنها در جامعه آمریکا که در جهان غرب زنگ خطری را به صدا درآورده و بسیاری آن را خطر بزرگی برای ارزش‌های دموکراتیک در این کشورها می‌دانند.

 

اگر ترامپیسم در این انتخابات پیروز می‌شد، بسیاری از جنبش‌های راست‌گرای افراطی و تبعیض‌گرای سراسر دنیا بخصوص اروپا که فعلا برای سیاست خارجی ایران نقش حیاتی پیدا کرده است جان می‌گرفتند. متاسفانه شناخت مقامات ایران از صف بندی‌های سیاسی داخلی آمریکا بسیار کم و نخ نما است. مثلا برخی سیاسیون ایرانی در انتخابات قبلی آمریکا که حتی بر زبان هم آوردند امکان رئیس جمهور شدن یک سیاهپوست را در آمریکا محتمل نمی‌دانستند. یا مثلا هیچ احتمال نمی‌دادند که برنی سندرز با رویکرد گرایشات عدالتخواهانه اجتماعی چپ تا آن اندازه در میان هواداران حزب دموکرات محبوبیت پیدا کند. برخی گروه‌های سیاسی ایران با گفتن سگ زرد برادر شغال است خیال خودشان را راحت می‌کنند، آمریکا را یکدست و یکپارچه می‌بینند. دموکرات‌ها در انتخابات میان دوره‌ای توانستند اکثر کرسی‌های مجلس آمریکا یعنی ۲۳۰ کرسی را به‌دست آورند.

 

با به ‌دست گرفتن مجلس، دموکرات‌ها قادر خواهند شد قوه مجریه و ترامپ را مجبور به پاسخگویی در قبال تصمیمات غیرمنطقی، خودسری و قانون‌شکنی‌هایش کنند. قبلا پاسخگویی ترامپ به خاطر تهدیدات و سیاست‌های پوپولیستی او خنثی شده بود. دموکرات‌ها با این اکثریت می‌توانند فشارهای زیادی روی ترامپ، جمهوری‌خواهان و دولت اعمال کنند. قوه قضائیه آمریکا ترامپ را به خاطر دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری این کشور و همکاری احتمالی ترامپ با یک کشور خارجی مورد تحقیق و بررسی قرار داده بود ولی ترامپ در برابر این تحقیقات مقاومت و کارشکنی می‌کرد و ادعا می‌کرد که بین او و پوتین هیچ‌گونه همکاری در این انتخابات صورت نگرفته است. جمهوری‌خواهان در مجلس آمریکا کوشش کرده‌اند که در حمایت از ترامپ و به اشکال مختلف در مقابل این تحقیقات مانع ایجاد کنند. به دست آوردن اکثریت در مجلس آمریکا توسط دموکراتها پاسخگویی را بر نهاد مجریه کشور تحمیل خواهد نمود.

 

روزنامه آفتاب یزد

 

 

تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

    ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------