آخرین اخبار سیاسی

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

نگهداری مواد مخدر توسط فرزند معاون سابق قوه قضائیه؟ | افشای راز خودروهای مازراتی، پورشه و بنز در جلسه دادگاه

چهارمین جلسه در سال ۱۴۰۳ از دادگاه رسیدگی به اتهامات فرزندان معاون سابق قوه قضائیه در دادسرای رسیدگی به جرایم اقتصادی برگزار شد. به گزارش…

روحانی اصلاحات را آغاز خواهد کرد



اخبار,اخبار سیاسی, روحانی

بازخوانی ریشه‌های برآمدن دولت حسن روحانی و راه پیش‌روی این دولت، بدون تحلیل صحیح فضای سیاسی کشور در سالیان گذشته، به نتیجه قابل‌اتکایی نمی‌رسد. از این رو برای دانستن آنچه باعث شکل‌گیری دولت اعتدال شد و البته برای پی‌بردن به ماهیت این دولت و کار ویژه‌اش در‌ گذار ایران به دموکراسی، با احمد نقیب‌زاده، استاد شناخته‌شده علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت‌وگو کردیم. در این گفت‌وگو به جایگاه آکادمیک «جامعه‌شناسی سیاسی» و تحلیل احزاب و جریان‌های سیاسی کشور از این منظر پرداخته‌ایم و در ادامه وضعیت دولت روحانی و جریان‌های سیاسی فعلی را در این بستر ارزیابی کرده‌ایم.

‌ابتدا درباره معنای جامعه‌شناسی سیاسی و جایگاه آن در حوزه علمی و سیاسی ایران توضیح دهید.

از جامعه‌شناسی سیاسی دو برداشت به صورت کلی وجود دارد؛ یکی اینکه پدیده‌های سیاسی را با عینک جامعه‌شناسی نگاه کنیم که رویکردی است کلی و برداشت دوم که یک رویکرد اخص است، که چگونه پدیده‌های اجتماعی در جامعه شکل می‌گیرند؟ ردپای قدرت در آنها کجاست؟ چه گروه‌هایی دنبال سیاست می‌روند؟ چه گرایش‌هایی دارند؟ اینها موضوعات اصلی جامعه‌شناسی سیاسی با یک نگاه کلی هستند.

 

البته این موضوعات کلی درون گرایش‌های دیگر خردتر می‌شوند مثل جامعه‌شناسی احزاب، جامعه‌شناسی دولت، جامعه‌شناسی گروه‌های ذی‌نفع و ذی‌نفوذ در عرصه سیاسی، جامعه‌شناسی طبقات اجتماعی و...، در هر صورت هر فعالیت سیاسی‌ای که در جامعه شکل می‌گیرد موضوع جامعه‌شناسی سیاسی است.


‌این گرایش در عرصه آکادمیک در ایران امروز چه وضعی دارد؟
این گرایش در ایران بسیار جوان و نوپاست. درواقع باعث و بانی این گرایش دکتر حسین بشیریه بود. پیش از تلاش‌های ایشان ما فقط یک درس به اسم جامعه‌شناسی سیاسی در ایران داشتیم و به‌تبع آن بسیاری از موضوعات زیرمجموعه دانش جامعه‌شناسی سیاسی، مثل توسعه سیاسی، احزاب و گروه‌های سیاسی مغفول بود و با تلاش‌های آکادمیک ایشان این موضوعات مغفول موردتوجه قرار گرفت و جامعه‌شناسی شکل گرفت.


‌مرزبندی گروه‌ها و احزاب سیاسی با رویکرد جامعه‌شناسی سیاسی در ایران معاصر چگونه بوده است؟
اول باید توجه داشته باشیم ملهم از رویکرد جامعه‌شناسی سیاسی، برای دسته‌بندی احزاب سیاسی سه ملاک ایدئولوژی، طبقه اجتماعی و سازمان را در نظر می‌گیرند.

 

گروه‌هایی که در آغاز در اروپا شکل گرفتند براساس برداشت‌های سیاسی‌ای که داشتند به وجود آمدند و حتی واژه Party به معنای رفتن، با نگاهی به مصدرش، یعنی گروه‌هایی که جدا شدند و رفتند. درواقع اولین تعاریف هم از حزب سیاسی بیشتر جنبه ایدئولوژیک داشت.

 

بعدها که مارکسیسم پا به عرصه وجود گذاشت و همه طبقات را براساس طبقات اجتماعی تبیین و تحلیل کرد، مشخص شد کسانی که در عرصه اجتماعی عموما پایگاه‌های اجتماعی مشترک دارند، منافع مشترکی برایشان در عرصه سیاسی تعریف می‌شود، پس طبیعی است که در ایران افراد برای دستیابی به منافع مشترکشان در عرصه سیاسی سازمان تشکیل دهند و بعدها مشخص شد خود سازمان هم نقش مهمی در دسته‌بندی احزاب دارد.


از این منظر وضعیت احزاب ایرانی چگونه است؟
در ایران احزاب سیاسی پادرهوا هستند. در ایران معاصر احزاب از نظر سازمانی ساختار منسجم و یکدستی نداشته و حتی سازماندهی منظمی هم ندارند. نمی‌توانیم شاخص طبقه اجتماعی را هم برای تقسیم‌بندی احزاب در ایران به کار بگیریم زیرا اصلا چیزی به اسم طبقه اجتماعی در ایران نداریم. در ایران می‌توانیم از گروه‌های اجتماعی نام ببریم که به دلیل تحرک اجتماعی و جابه‌جاشدن پایگاه‌های اجتماعی با یک برنامه دولت یک‌شبه پدیدار می‌شوند، با یک برنامه دیگر یک‌شبه به خاک سیاه می‌نشینند.

 

در واقع به دلیل تحرک اجتماعی بیش‌ازحد، نمی‌شود پایگاهی اجتماعی برای تقسیم‌بندی احزاب در نظر گرفت. البته نمی‌شود این عامل را به‌کلی نفی کرد ولی به‌هرترتیب شیوه بروز و جلوه خاص و پیچیده‌ای در جامعه ایران دارد. عامل ایدئولوژی هم در دسته‌بندی احزاب به‌کلی منتفی است چون چارچوب موجود اجازه فعالیت به ایدئولوژی‌های دیگر را نمی‌دهد.

 

در تبیین آنچه حول تشکیل احزاب سیاسی در ایران صورت می‌گیرد می‌شود گفت برخی از چهره‌های پرنفوذ دور هم جمع می‌شوند، یک حزب کادر را با تعداد بسیار اندکی سازماندهی و اعلام موجودیت می‌کنند و جالب اینکه وارد عرصه هم می‌شوند.

 

این احزاب در دسته‌بندی دیگری احزاب ریاستی هستند، احزابی که نه ریشه در انتخابات و نه ریشه در پارلمان دارند. قدرت اصلی این احزاب از نفوذ افراد متنفذ سرچشمه می‌گیرد. این احزاب در بهترین حالت در مرحله اولیه تحزب هستند.


‌از این احزاب در عرصه جامعه‌شناسی سیاسی نمی‌شود با عنوان گروه‌های ذی‌نفع و ذی‌نفوذ یاد کرد؟
گروه‌های ذی‌نفع و ذی‌نفوذ زیرمجموعه احزاب سیاسی هستند. گروه‌های ذی‌نفوذ بیشتر اهداف اقتصادی دارند و بعدا ارتباط با احزاب پیدا می‌کنند و به عرصه سیاسی راه می‌یابند. در ایران اصناف سیاسی قدرت چندانی ندارند که در قالب گروه‌های ذی‌نفع سر بر آوردند، در عوض در ایران گروه‌های فشار داریم. البته در ادبیات غرب گروه‌های فشار ذیل یک مجموعه تعریف می‌شوند ولی در ایران باید گروه‌های فشار را تفکیک کرد.

 

در ایران این گروه‌های فشار در گروه‌های راست و چپ، در نبود احزاب سیاسی می‌خواهند کار احزاب سیاسی را انجام دهند. ویژگی متمایز دیگر این گروه‌ها در غرب و ایران این است که این گروه‌ها نامرئی بوده و به چشم نمی‌آیند.

 

درواقع این گروه‌ها نوعی انحرافات سیاسی به‌دلیل کژکارکردی احزاب هستند که می‌خواهند به وسیله هر ابزاری به اهدافشان برسند.


‌تقسیم‌بندی احزاب به راست و چپ در ایران ملاک‌های متعددی دارد، آیا این ملاک‌ها ملهم از دسته‌بندی‌های جهانی است یا بسترهای داخلی ملاک آنها هستند؟
در حالت کلی همیشه یک طیفی خواستار حفظ وضع موجود و طیف دیگری خواستار تغییر وضع موجود است که اساس تقسیم‌بندی چپ و راست هم همین است.

 

ریشه این دسته‌بندی هم به مجلس مؤسسان فرانسه بازمی‌گردد که کسانی که طرفدار وضع موجود بودند در سمت راست مجلس می‌نشستند و کسانی که مخالف بودند در سمت چپ.

 

البته تقسیم‌بندی راست و چپ در ایران ملاک‌های خاص خودش را دارد و اصلا به راست و چپ در اروپا شباهتی ندارد؛ مثلا شاخص‌هایی مثل عدالت اجتماعی، طرفداری از عزت و افتخارات ملی، مذهبی در طیف سیاسی راست است درحالی‌که برخی از اینها در تقسیم‌بندی جهانی در تقسیم‌بندی چپ قرار می‌گیرند و بر عکس؛ در حوزه سیاسی کسانی چپ هستند که حداقل در حوزه سیاست لیبرال‌تر بوده، گرایشات تحول‌خواهانه داشته و گرایشات راستی دارند.

 

تکثر این ملاک‌ها و تکثیر این دسته‌بندی‌ها فضای پرآشوبی را در عرصه گفتمان‌های سیاسی ایران شکل داده است.


‌آیا می‌شود ظهور و تثبیت گفتمان عدالت‌طلبانه احمدی‌نژاد سال ٨٤ را از دل گفتمان راست سیاسی، نتیجه همین خلط مرزها میان گفتمان‌های چپ و راست دانست؟
اول از همه اینکه در ایران برای مردمی که جهت‌گیری‌های سیاسی خاصی ندارند، تبلیغات و بازنمایی کاندیداها در رسانه‌ها بسیار تعیین‌کننده است و این عامل را نباید از نظر دور داشت. در کنار این عامل، عوامل دیگری هم در این روند دخیل بودند.

 

پیش از همه باید گفت در دوره ریاست‌جمهوری خاتمی برخی از طبقات اجتماعی پاسخی برای مطالباتشان نیافتند و یک نوع سرخوردگی در بین آنها رواج یافت.

 

احمدی‌نژاد با شناختی که از اعماق جامعه ایران و از گروه‌های تهی‌دست و اقشار کفی اجتماعی داشت، به وسیله برخی شعارهای پوپولیستی طیف چپ و با عملکردهای راست، توانست رأی پایین‌ترین اقشار جامعه را به دست بیاورد.

 

جالب است که آنها دقیقا از این درهم‌تنیدگی مرزها بهترین استفاده را کردند؛ آنها در روستاها بیشتر طرفدار داشتند تا در شهرها. البته تأثیر موضع‌گیری‌های رجال سیاسی در اضمحلال برخی از مرزهای گفتمان‌ها و ظهور گفتمان جدید در آن دوران  را نباید نادیده گرفت.

 

همین اضمحلال مرزها و نادیده‌گرفتن مطالبات و تحقق آن در عرصه سیاست باعث شد همان طیف اجتماعی که بیشترین رأی را به این طیف نامرئی داد بیشترین آسیب‌ها را در دوران زمامداری آنها ببیند و از همه بیشتر ضرر کند.

 

این گروه از لحاظ سطح آگاهی عمومی جزء محروم‌ترین‌ها بودند و فقط در تصمیم‌گیری‌ها، همان لحظه را در نظر می‌گرفتند و با وعده‌وعیدهای بزرگ و چشم‌انداز نه‌چندان‌دور، احمدی‌نژاد توانست آرایی را از دل همین طیف جذب کند.


‌این روشن‌نبودن مرز مطالبات و گفتمان حاکم در طول آن سال‌ها در بازنمودش در عرصه سیاست خارجی چه پیامدهایی برای ما داشت؟
واقعیت این است که سیاست خارجی ما در طول آن سال‌ها ضربات جبران‌ناپذیری خورد. همان وعده‌ووعیدهایی که در عرصه داخلی به صورت احساسی و آرمان‌گرایانه بیان می‌شد، در عرصه جهانی تکرار شد و قطع‌نامه‌هایی که علیه ایران صادر می‌شد، نتیجه همین شعارها بود.

 

درست بعد از کنفرانسی که درباره نفی هولوکاست در تهران برگزار شد، قطع‌نامه دوم علیه ایران به تصویب رسید. افراط و تفریط باعث شد قطع‌نامه‌های شورای امنیت را کاغذپاره خواندند درحالی‌که همین قطع‌نامه‌ها فشارهای زیاد بر مردم وارد کرد.

 

تجارب ما در عرصه داخلی در چند سال اخیر و لطمات آن در سطح بین‌المللی، نشان داد باید در برخی سیاست‌های داخلی بازنگری کنیم. به نظر من، دموکراسی را باید به شیوه خاصی در کشور برقرار کرد. باید رأی را از حالت کمی به حالت کیفی دربیاوریم.

 

حتی مثل آمریکا کارت‌ الکترال صادر کنیم تا کسانی بتوانند رأی دهند که از حداقل صلاحیت‌های سیاسی برخوردار باشند یا دوره‌های آموزشی گذرانده یا مدرک تحصیلی بالاتری داشته باشند و رأی‌ها رتبه‌بندی شود.

 

ما در سال‌های گذشته ملاک‌هایی برای انتخاب‌شدگان گذاشتیم که به‌نظر من، بسیار مفید بود و می‌توانیم همین ملاک‌ها را برای انتخاب‌کنندگان نیز بگذاریم. باید توجه داشته باشیم در کنار نهادینه‌نشدن سازوکارهای دموکراتیک، جریان پوپولیست‌گرا همیشه نظام سیاسی ایران را تهدید می‌کند.


‌در چه سازوکارهای اجتماعی‌ای (در عرصه عمومی) در سال ٨٤، بسیج عمومی‌ای برای رسیدن به حق انرژی هسته‌ای شکل گرفت و در سال ٩٤ و یک دهه بعد، یک بسیج عمومی برای توافق هسته‌ای؟
کنت دوگبینو سیاست‌مداری بود که در قرن نوزدهم در دربار ناصرالدین‌شاه بود و در آنجا مشاهدات خود را در آسیا ثبت کرده، او معتقد است مردم ایران و شبه‌قاره هند در آن زمان ازجمله کسانی هستند که می‌شود آنها را با یک سخنرانی یا دعوای ساختگی در جمع‌ هزاران‌هزار، به میدان کشید.

 

بر این اساس، احساس و هیجان در کنش سیاسی مردم ایران تأثیر‌گذار است. در ایران به میزان بسیار زیادی اخباری که از رسانه‌های عمومی پخش می‌شود، تأثیر‌گذار است. مردمی که موضع سیاسی خاص ندارند، بر این اساس بسیج می‌شوند و ایده پیدا می‌کنند و با همین ایده که پیدا کردند وارد مرحله کنش سیاسی هم می‌شوند.

 

اگر شما برای مدت‌زمانی این ایده را تبلیغ کنید که غربی‌ها نمی‌گذارند ما به دانش هسته‌ای دست پیدا کنیم، مردم شروع می‌کنند به موضع‌گرفتن و اگر پس از مدتی شروع کنید تبلیغ این ایده که از نظر اقتصادی انرژی هسته‌ای مقرون‌به‌صرفه نیست، ما را با مخاطرات سیاسی روبه‌رو کرده و حتی خطر جنگ بیخ گوش ماست، افکارعمومی تغییر جهت می‌دهند.

 

در یک جامعه سیاسی جوان، بدون تجربه کنش سیاسی جمعی، بدون داشتن خاطره و هویت مشترک سیاسی و بدون داشتن آگاهی تاریخی، خیلی نباید توقع موضع‌گیری‌های سیاسی خردورزانه داشت.

 

با این وصف، عموم موضع‌گیری‌های جمعی ما هیجانی و شتاب‌زده است. با وجود این،‌ در برخی از این موضع‌گیری‌های جمعی و هیجانی، برخی کدها و پیام‌ها ارسال می‌شود.

 

مثلا وقتی مرتضی پاشایی فوت کرد مردم در قالب‌ میلیونی به خیابان‌ها آمدند، درحالی‌که در همان زمان یکی از بزرگان فرهنگ و هنر فوت شده بود و به‌زحمت هیأتی برای مراسم خاکسپاری رفته بودند.

 

برخی از جامعه‌شناسان آن را به‌درستی تعبیر نکردند، در همان تجمع‌های ‌میلیونی هم یک پیامی بود، اعتراض به برخی از وجوه سلسله‌مراتب موجود، اعتراض جمعی به برخی از محدودیت‌های موجود، ایده‌هایی در مورد سبک زندگی جوانان و اعتراضاتی در مورد جلوگیری از اجرای موسیقی پاپ ازجمله پیام‌هایی بود که می‌شد از آن کنش جمعی ثبت کرد.

 

‌رویکرد دولت را در جریان پاشایی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
تا آنجایی که ما در جریان بودیم، دولت غافلگیر شد. وقتی مردم در ابعاد وسیع به خیابان‌ها ریختند دولت دید اگر موضع بگیرد بازنده است، بنابراین دولت با مردم همسو شد و این‌طور نبود دولت پدیده‌هایی شبیه این را شکل دهد. اینجا باید آفرین گفت به دولت برای اینکه بسیار زیبا جریانی را که می‌توانست علیه‌اش کارکرد داشته باشد، با خود همسو کرد.


‌آیا می‌شود گفت در ایران تلویزیون جایگزین طیف وسیعی از کارکردهای احزاب سیاسی شده؟
جامعه‌شناسانی که در دهه ٧٠ میلادی راجع به تلویزیون تحقیق می‌کردند، پیوسته هشدار می‌دادند تلویزیون نباید جای احزاب سیاسی را بگیرد، تلویزیون نباید کارکردهای حزبی را به انجام برساند، مثلا یکی از کارهایی که تلویزیون به انجام می‌دهد، چهره‌سازی است و مردم خیلی راحت از کیش شخصیت حول یک چهره متأثر می‌شوند، حتی مردم از اسامی افراد متأثر می‌شوند. در همین‌جا صحنه سیاست به صحنه تئاتر یا پرده سینما تبدیل می‌شود.


‌این روند فقط در ایران اتفاق می‌افتد؟
این روند فقط شامل ایران نیست، در آخرین انتخابات فرانسه مناظره آنها در تلویزیون از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. حتی در مناظره تاریخی ژیسکار دستن و فرانسوا میتران، در تحلیل علل پیروزی میترال می‌گویند افعالی که وی در مناظره تلویزیونی استفاده می‌کرده نقش مهمی داشته، وی طوری صحبت می‌کرد که در حال آمدن است و ژیسکار دستن طوری حرف می‌زد که درحال‌ رفتن است. اتفاقا در ایران به دلیل برخی زاویه‌های مردم و رسانه‌های جمعی، موضع‌گیرهای مردم همیشه بااحتیاط همراه است.


‌آیا در تحولات سیاسی ایران «گروه‌های اجتماعی جدید» توانسته‌اند تأثیر‌گذار باشند؟
به‌نظر من این گروه‌های اجتماعی جدید با گذر زمان تأثیر‌گذاری بیشتری در سیاست خواهند داشت. به صورت کلی حاکمیت ما با وجوه مختلف جهانی‌شدن برخوردی سلبی دارد، ولی جهانی‌شدن یک واقعیت است. من فکر می‌کنم الان زیربناهای فرهنگ جهانی‌شدن در ایران در حال شکل‌گیری است.

 

مثلا معیارهایی که برای خوب و بدبودن در عالم سیاست استفاده می‌شود؛ اخلاق سیاسی، معیارهای حقوق‌بشر و دموکراسی در طیف جوان ما با طیف جهانی در حال همسوشدن است.


‌یعنی به‌عنوان مثال می‌توان گفت این گروه‌های اجتماعی جدید در روی‌کارآمدن دولت آقای روحانی نقش داشتند؟
به نظر من این گروه‌های اجتماعی در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری به آن صورت وجود نداشتند که بخواهند تأثیر‌گذار باشند.

 

شاید اصلی‌ترین دلیل انتخاب آقای روحانی این بود که مردم ایران به هیچ‌وجه نمی‌خواستند چهار سال یا هشت سال دیگر را با احمدی‌نژاد دیگری سر کنند. واقعا مردم دلزده شده بودند.

 

به‌ویژه آمدن یکی از کاندیداهای همسو با آقای احمدی‌نژاد به پیروزی حسن روحانی کمک شایان توجهی کرد.

 

این انتخابات، انتخابات مهمی بود که از زوایای مهم قابل تجزیه‌ و تحلیل است، یکی اینکه ما متوجه شدیم مجموعه طیف احمدی‌نژاد در کشور ما چند نفر هستند، که مشخص شد از سه تا  چهار ‌میلیون فراتر نمی‌روند.

 

با تشدید شکاف‌های اجتماعی، اقتصادی و بحران‌های بین‌المللی، سخنان و مواضع حسن روحانی به‌ویژه در مناظره‌ها و برنامه‌های تلویزیونی، اقبال برخی از گروه‌های سیاسی و آخرین مواضعی که برخی از گروه‌های سیاسی از جمله اصلاح‌طلبان گرفتند، مردم فکر کردند اگر پای صندوق‌های رأی نروند، شاید احمدی‌نژاد دیگری بیاید و مجموع این محاسبات دست به دست هم داد و در آخرین لحظه رفتند و رأی دادند.

 

من خودم هم در شبکه‌های اجتماعی ذکر کردم که به ایشان رأی دادم چون احساس می‌کنم در فضای کنونی، ما به یک مرد اجرائی نیاز داریم و از کرده خود پشیمان نیستم.

 

مواضع داخلی ایشان بسیار مقتدرانه و مواضع بین‌المللی‌شان بسیار هوشمندانه است، چنان‌که موفق شدند بحران هسته‌ای را حل کنند و انتقاداتی که وارد می‌کنند همان انتقاداتی است که من به‌عنوان یک استاد دانشگاه دارم.


‌روند روی‌کارآمدن دولت اعتدال را با الگوهای جامعه‌شناسی سیاسی چگونه می‌توان تبیین کرد؟
یکی از کلاسیک‌ترین الگوهای تحلیل در جامعه‌شناسی سیاسی الگوی دوورژه است، وقتی منتهی‌الیه طیف راست برای چند سال سر کار می‌آید، برخی از شعارهای چپ که در فضای اجتماعی نادیده انگاشته شده‌اند مطرح می‌شوند و با افراط‌گرایی بیش از حد، مردم در انتخابات‌های بعدی به سمت احزاب میانه چپ و راست گرایش پیدا می‌کنند. در حقیقت آقای روحانی اعتدال بین دو افراط است. مردم به اعتدال روی آوردند که بهترین گزینه است.


‌برخی از صاحب‌نظران سیاسی معتقدند دولت اعتدال یک دولت ائتلافی است. آیا می‌توان دولت روحانی را دولتی ائتلافی نامید؟
من فکر می‌کنم دولت روحانی همان چیزی است که ایران به آن نیاز دارد. ما هنوز به مرحله‌ای نرسیده‌ایم که بخواهیم به صورت زودرس به توسعه سیاسی دست پیدا کنیم. ما هنوز به کسی احتیاج داریم که آستین‌هایش را بالا بزند و کشور را بسازد. تا الان همه انرژی دولت روحانی روی مسئله هسته‌ای بوده و از این به بعد این دولت وقت دارد خودش را نشان دهد.

 

باید دید اصلاحاتی را که قرار است در داخل انجام دهد، آغاز خواهد کرد یا خیر؟ که من فکر می‌کنم اصلاحات را آغاز خواهد کرد. در زمینه سیاست خارجی هم من یک نگرانی شدید داشتم و آن این بود که بعد از این توافق بگویند ما جلو جنگ را گرفتیم و روند پیشین سیاست خارجی را ادامه دهند.

 

در این صورت خسران در خسران می‌بود. در حالی که این توافق باید سرآغاز دگرگونی‌های دیگری باشد و ایران در آن صورت واقعا برنده خواهد شد. فکر می‌کنم بر همین مبنا بود که بعد از توافق، آقای روحانی گفت باید با عربستان وارد گفت‌وگو شویم و مسئله سوریه را سیاسی حل کنیم.

 

امیدوارم ایشان موفق شود که تغییر در سیاست خارجی باید با سیاست داخلی همراه باشد، ایشان باید مسائلی مانند حصر را مدیریت کند تا به بهترین شکل منافع کشور تأمین شود.


‌به‌نظر شما، دولت روحانی در دوره بعدی هم قدرت را به دست خواهد گرفت؟
من فکر می‌کنم در دوره بعد ایشان رأی می‌آورد، البته این گفته من به عملکرد دو سال آینده ایشان ارتباط دارد. تصور من این است که به‌زودی مردم دستاوردهای سیاسی وی را خواهند دید و می‌شود به ایشان برای آینده دل بست.

اخبار سیاسی - شرق

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------