ما به تدبیر رأی دادیم
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : یکشنبه, 07 مرداد 1397 10:05
فریدون مجلسی، تحلیلگر روابط بینالملل، در روزنامه شرق نوشت: «خدایش بیامرزد مرحوم نبوی را؛ نیمقرن پیش ناظم دانشکده حقوق بود. فرزند خود را برای تحصیل دانشگاهی به خارج فرستاده بود و فرزند بدون توجه به محدودیت بودجه همواره تقاضای ارسال پول داشت. گویا مرحوم نبوی باخبر میشود که فرزند چنان که باید و شاید به وظیفه اصلی خود، یعنی درسخواندن عمل نمیکند؛ بنابراین در نامهای ارسال هرگونه وجهی را به ارسال کارنامه قبولی دانشگاه و انجام وظیفه درسخواندن منوط میکند. فرزند پاسخ «دندانشکنی» میدهد. مرحوم نبوی که برآشفته میشود، به عنوان درد دل، با آن لهجه شیرین کرمانی، بخش «استدلالی» نامه فرزند را با ابراز شگفتی برای برخی از دانشجویان میخواند که از تأکید پدر در ارسال گزارش تحصیلی گله کرده و نوشته بود: «... از آن پدر بزرگوار انتظار میرود به خوبی بدانند که پدر وظیفهای دارد و فرزند وظیفهای. اگر فرزند به وظیفهاش عمل نکرد، دلیل نمیشود که پدر هم به وظیفهاش عمل نکند» و تقاضای پول کرده بود!
نمیخواهم رابطه آمریکا و ایران را با رابطه پدر و پسر مقایسه کنم. ۴۰ سال است ماراتن کشمکش میان دو کشور ادامه دارد؛ ماراتنی که روزی هماوردانش جوان بودند و اکنون بسیاری از آنان در دوران فرابازنشستگی هستند اما کشمکش شدیدتر هم شده است. منطق فرزند نبوی در هر دو طرف دیده میشود. ایران با ۵+۱ توافقی امضا کرد و آن را با قطعنامه تعلیق تحریمها در شورای امنیت دو قبضه کرد. متقابلا تعهداتی هم بر عهده گرفت و به گواهی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به آن تعهدات عمل شده است. وقتی مسئولان ایران میگویند: «ما به تعهدات خودمان عمل کردهایم، شما چرا به تعهداتان عمل نمیکنید؟» طرف آمریکایی میگوید: «شما وظیفهای دارید و ما هم وظیفهای داریم. اگر ما به وظیفه خودمان عمل نکنیم، دلیل نمیشود که شما هم به وظیفه خودتان عمل نکنید!» روزگاری در ایران، کارکنان سفارت آمریکا گروگان گرفته شدند، خسارات آن هم پرداخت شد. شنبه، پنجم مرداد ۹۷، در صفحه آخر «شرق» یادداشتی به قلم آقای بهمن کشاورز با عنوان «پافنگ»، یعنی توصیه هوشمندانه به حفظ آرامش و خروج از وضعیت تهدیدآمیز، با طنزی شیوا و قلمی فاخر و سزاوار تحسین و در شأن وکیلالوکلا، نوشته شده بود که در آن اشاره شده بود چگونه دعوایی بزرگ از بگومگویی ساده آغاز میشود.
و اظهار نگرانی کرده بودند که با حرفهای متقابلی که این روزها شاهد آن بودهایم، چگونه ممکن است دعوای طرفین از شیوه سنتی «تو آن طرف جوب؛ من این طرف جوب؛ فحش بده، فحش بسون»، خارج شود و بالا بگیرد. نظامیان حق و بلکه وظیفه دارند قدرت و توانمندیهای خودشان را به رخ بکشند؛ معنی مانُور یا رزمایشهایی که برگزار میشود نیز همین است. میگویند در جنگ چالدران میان ایران و عثمانی، شاهاسماعیل جوان و دلیر که در کنار عشایر شیعه گریزان از شیعهکشی از آناتولی و شام بار آمده و بیشتر به ترکی سخن میگفت و فرماندهی سپاه ۴۰هزار نفری مجهز به شمشیر و تیروکمان را بر عهده داشت، در جنگ با سلطان سلیم اول، به ترکی رجز میخواند و سلطان روم (عثمانی و بهعبارتی توران) به زبان رسمی و درباریاش، یعنی فارسی، در جایگاه فرمانده سپاه صدهزار نفری مجهز به توپ و تفنگ آتشین، در پاسخ گفته بود: «چو فردا برآید بلند آفتاب/ من و گُرز و میدان و افراسیاب». در آن جنگ که رنگ مذهبی شیعه-سنی داشت، با وجود رشادت شاهاسماعیل، دیار بکر و ملحقاتش که زمانی در قلمرو جد شاهاسماعیل، یعنی اوزون حسن بایندور آققیونلو بود، از دست رفت که با گذشت پنج قرن هنوز به هضم نرسیده است.
به هر حال رجز شیوه نظامیان و فرماندهان است. گفتوگو یا دیپلماسی نیز وظیفه مدیران اجرائی کشور است. در شرایط مذاکره و عقلانیت است که میتوان امتیازی داد و گرفت و حضور متعارف در عرصه بینالمللی را تقویت کرد. میتوان با حضور اقتصادی و در قالب همکاری صنعتی با همسایگانی مانند سوریه، ترکیه و عراق و لبنان از بازار بزرگ و ثروتمندی بهرهمند شد و بهره رساند تا ثبات و صلح و رفاه برای همگان باشد. کسانی که به این دولت رأی دادند، به کلید صلح و توسعه و تدبیر رأی دادند.»