آخرین اخبار سیاسی

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

آخرین خبرها از حکم اعدام توماج صالحی از زبان وکیلش

امیر رئیسیان، وکیل توماج صالحی فرایند پرونده این خواننده را توضیح داده. آقای رئیسیان می‌گوید حتی اگر دادگاه بدوی بر رأیش اصرار کند، باز حکم…

متن سخنان منتشرنشده هاشمي رفسنجاني در 13 تير 68



اخبار,اخبارسیاسی,هاشمي رفسنجاني

 

  اخبار سیاسی - متن سخنان منتشرنشده هاشمي رفسنجاني در 13 تير98

 پايگاه اطلاع رساني هاشمي رفسنجاني امروز متن سخنان منتشرنشده هاشمي رفسنجاني در 13 تير 68 را روي خروجي خود قرار داده بود. اين متن ساعتي بعد از روي اين خروجي حذف شد.

آريا گزيده اي از اين متن را بازنشر کرده است :

«متأسفانه ما در اولين سمينار ائمه جمعه در غياب حضرت امام امت صحبت مي‌کنيم که انسان نمي‌تواند اندوه و احساسات خودش را کنترل کند. ما با فقدان حضرت امام امت وضعي را در درون خودمان و روحيه خودمان احساس مي‌کنيم که مثل کسي است که در خلاء زندگي مي‌کند.هنوز آدم نمي‌تواند خودش را با شرايط فقدان امام در جامعه امام (ره) منطبق کند. من معمولا وقتي‌که در حال طبيعي هستم و مشغول کاري نيستم، آن حال تبعيد امام در وجودم جلوه مي‌کند. ما يک دوران طولاني داشتيم که امام را تبعيد کرده بودند. به‌ هر حال هر کسي در وجود خودش از تبعيد امام يک احساسي داشت، دوران طولاني هم بود. اين حالات موضوع دارند، آن تبعيدها و آن افسردگي‌ها را در ضمير ناخودآگاهمان داريم.


درست چنين وضعي الان براي من هست. لابد همه شما هم مثل من هستيد. من از خودم که حساب مي‌کنم، اين‌چنين وضعي را مي‌بينم، آدم دلش نمي‌خواهد باور کند که ديگر امام را ندارد، ولي واقعيت اين است که نداريم. طبعا آن کارهاي مهمي را که شخص امام با اهميت شخصيتشان و بزرگواري وجودشان انجام مي‌دادند به‌تنهايي امتي بودند، آنها تقسيم مي‌شود بين ما که بايد همگي يک قدري آن سنگيني باري که بر دوش امام بود بر دوش خودمان احساس کنيم که داريم مي‌کنيم. ما چنين احساسي داريم، شما هم حتما چنين احساسي داريد و با همين احساس است که ما داريم مي‌فهميم.


آقايان همه آشنا هستند (مي‌دانند) که پيغمبر اکرم (ص) در اواخر عمرشان (نسبت به) مسايل آينده نگران بودند و با آيه شريفه (يأَ ايُّهِا الرَّسولُ بَلّغ ما اُنزِلَ إلَيکَ مِنْ رَبّک) چه حالاتي را تجسم داشتند، من چنين حالاتي را در حضرت امام در ماه‌هاي اخير، شايد هفت و هشت ماه اخير، مي‌ديدم. ايشان عملا دنبال اين مسايل آينده بودند که بعد از خودشان مشکلي در جلوي راه انقلاب نباشد، کشور انقلابي که ايشان خيلي برايش تلاش کرده بودند و از جواني تا آخر عمر به‌ اين شجره مبارکه‌اي که نهال کرده بود و آبياري کرده بود، با خون دل فکرهايي برايش کرده بود و با تلاش‌هاي پيگير نمي‌خواستند اين شجره بعد از خودشان پژمرده بشود و درست وظيفه آن باغبان واردي را که آينده اين درخت مقدس را، درخت مقدس انقلاب را و اسلام عملي را در جامعه تضمين بکند، برنامه‌ريزي کرده بودند.

 

خوب يادمان است ايشان بعد از اينکه در سال‌هاي اوايل پيروزي انقلاب دچار کسالت قلبي شدند، نگراني براي همه ما هميشه بود، ما هميشه دلهره داشتيم. به‌ تعبير خيلي از افرادي که با وضع جسمي ايشان آشنا بودند، مي‌گفتند ايشان مثل يک ظرف چيني خاصي هستند که ضربه خورده باشد و ترک برداشته باشد و هر موجي ممکن است که اين ظرف را به‌ هم بريزد.


کساني که مسئوليت داشتند اطراف انقلاب و وضع جسمي ايشان را مي‌دانستند، هميشه نگران بودند، هر روز ممکن بود يک حادثه اتفاق بيفتد. همان سال‌ها بود که يک نفر از اهل سير و سلوک و معنا گفته بود که حضرت امام از آن تاريخي که از پاريس آمدند و در فرودگاه مهرآباد پا گذاشته‌اند، 11 سال خواهند ماند.

 

اين حرف اگر چه خوب براي ما اطمينان نمي‌داد، ولي خب تسکيني برايمان بود. اين پيش‌بيني با توجه به‌ معنويتي که در گوينده سراغ داشتيم اين تسکين بود، اما هميشه دلهره داشتيم. ولي امام خودشان دلهره نداشتند، محکم بودند و مي‌فرمودند که خداوند اين انقلاب را حفظ مي‌کند، من هم يک وسيله هستم. اين وسيله در دست خداست و تا هر وقت من لازم باشم براي اين انقلاب، انقلاب را خداوند به‌ دست من نگه مي‌دارد و هر وقت لازم نباشم هم به‌ دست ديگران اين‌ کار انجام مي‌شود.


اين اواخر ايشان به‌ فکر حل کردن مشکلات افتادند، البته ما قبلا به‌ اين فکر افتاده بوديم، اينکه سال‌ها قبل مجلس خبرگان تلاش کرد که جانشيني براي حضرت امام داشته باشد به‌ خاطر همين نگراني‌ها بود. يعني ما چون هميشه فکر مي‌کرديم که هر روز ممکن است اتفاقي بيفتد، دستمان خالي باشد. همان نقطه‌اي که دوستان نگران بودند و دشمنان هم اميد بسته بودند، اين‌جوري بود. دشمنان فکر مي‌کردند در زمان امام نيروهايشان را مصرف نکنند، ذخيره کنند براي اينکه يک‌دفعه ضربه کاري را وارد بکنند وقتي‌که ما از درون متزلزليم. دوستان هم نگران چنين وضعي بودند، چون کم‌ و بيش از برنامه‌ريزي دشمنان آگاه بودند.


امام با پيش‌بيني‌هاي خوبي که کردند کار را در روال درستي انداختند. آن‌ موقع ما با ديد خودمان يک ضمانتي براي تداوم وظيفه رهبري تنظيم کرده بوديم که متأسفانه اواخر به اشکال برخورد کرد که آقايان در جريان اشکال کار هستند.

 

در اين اواخر وقتي که به اشکال برخورد کرديم، همه‌مان نگران بوديم و شايد خيلي از مردم هم نگران بودند که چه خواهد شد. ولي امام راه را درست باز کردند، اصل مسأله را حل کردند و به‌گونه‌هايي که ما گفتيم و شما شنيديد، ايشان راه را نشان ما دادند، اما معذوراتي داشتند که اين معذورات مانع صراحت ايشان بود. شايد نمي‌خواستند در تاريخ يک بدعتي بشود که هميشه رهبري را رهبر قبل تعيين بکند و بگذارند به‌ روال قانوني خودش انجام بشود، لذا با صراحت نمي‌گفتند.


شايد معذوراتي داشتند از اينکه بالاخره شخصيت‌هاي بزرگوار و عظيم علمي و عملي که ما در کشور داريم با تصريح امام ممکن است مسايلي از لحاظ توقعات و غيره به‌وجود بيايد، اين هم منظور ديگري بود. اما ايشان به‌نظر مي‌رسيد که مصمم بودند به‌ يک نحوي اين مطلب را به‌ماها برسانند.

 

در جلسات متعددي که به مناسبت‌هايي بحث مي‌شد و ابراز نگراني مي‌شد، ايشان به‌ نحوي مي‌فرمودند که به‌ هر حال راه ما همين است، من اينها را در نماز جمعه گفتم و حتما آقايان شنيدند و اينجا نمي‌خواهم تکرار بکنم. ايشان بحثي که در مورد اجتهاد اواخر شروع کردند يعني تذکراتي که مي‌دادند، حالا ما بيشتر معنايش را مي‌فهميم که امام چه اصراري داشتند که مفهوم اجتهاد و مصداق مجتهد مناسب کارهاي اجتماعي و رهبري را براي ما مشخص کنند.


بالاخره مجتهدي که در امور ولايت کشور مي‌خواهد دخالت بکند، نياز به‌ يک‌سري معلومات و اطلاعات و آشنايي‌ها با مسايل اجتماعي دارد که معمولا در مدرسه دست آدم نمي‌آيد، هرقدر هم که آدم در مدرسه باسواد باشد و استاد باشد و متبحر باشد ولي به‌ هر حال بايد در ميدان عمل با واقعيت‌هاي زندگي و پيچيدگي‌هاي زندگي صنعتي امروز آشنا بشود.

 

اجتهاد را يک‌ معناي وسيعي برايش در نظر گرفتند که اين خيلي در کارمان به‌ درد خورد و بعد به‌گونه‌هايي مصداق آن اجتهاد را هم براي ما تعيين کردند و اين مهم است. همه مفاهيم کلي را مي‌شود تطبيق کرد اما اينکه ايشان با اشاراتي تعيين کردند مصداق آن مجتهد مورد نظر خودشان را، اين دو تا را که آدم نگاه مي‌کند مي‌بيند که باز همان وظيفه رهبري است بَلّغ ما اُنزِلَ اليک مِن ربک که نگران آينده نباشند که مبادا برخورد آرا و انديشه‌ها و تمايلات کار مملکت را دشوار بکند.


خداوند به ‌ما مردم کمک کرد. باز اين هم از خوبي مردم است، خداوند جزاي اين مردم را داد، واقعا اين مردم استحقاق اين را نداشتند که بعد از ده‌ سال فداکاري و شهادت‌طلبي و اين همه مرارت‌هاي راه انقلاب يک‌دفعه بيدار بشوند و ببينند که اختلافات در سطح بالا زحماتشان را دارد از بين مي‌برد و دشمنان را خوشحال مي‌کند و دوستان را ناراحت مي‌کند. حق اين مردم نبود که چنين دردي برايشان پيش بيايد. بعد از اين همه مرارت‌ها، خداوند جزاي مجاهدت‌هاي آنها را اين‌جوري داد و اين بحث را تمام کرد.


کار ديگري که امام پذيرفتند و قبلا نمي‌کردند، مسأله اصلاح قانون اساسي بود. ما خيلي وقت بود که خدمت امام مي‌گفتيم که قانون اساسي در اداره کشور مشکلات دارد، اين (حرف) تازه‌اي نيست، سال‌هاست مي‌گوييم. من خودم مدت‌ها پيش چند تا موضوع را که مکتوب بعد از رحلت امام مشکل‌ساز شود به امام نوشتم من‌جمله همين قانون اساسي را که به‌ هر حال ما با اين قانون اساسي نمي‌توانيم کشور را درست اداره بکنيم که حالا نقاطش را عرض مي‌کنم که چه مشکلاتي داشتيم.

 

البته در بحث‌ها اينها را آقايان شنيدند که امام قبول نمي‌کردند و مي‌گفتند زمانش مي‌رسد. در زمان خودشان، ايشان خودشان مشکل را حل مي‌کردند. هر جا با قانون اساسي ما به‌ مشکل برخورد مي‌کرديم، خودشان با اختياراتي که داشتند، با شخصيتي که داشتند دخالت مي‌کردند مسأله حل مي‌شد، ولي ما نمي‌توانيم. حل، حل موقتي است، حل موضعي است، بايد نظام روي سيستم باشد که سيستم خودش کارها را انجام بدهد، نه‌ اينکه شخص هميشه حلال مشکل باشد.


اين اواخر به‌گونه‌اي علاقه نشان دادند که ما آن روز نفهميديم، ولي حالا مي‌فهميم که چرا شد. ايشان فرمودند که خوب آن‌ چيزي که درباره قانون اساسي مي‌گفتيد، حالا مي‌شود مطرح کرد، آنجاهايي که فکر مي‌کنيد لازم است، بگوييد، هر کسي نظرات خودش را داد و ايشان هم نظرات همه را شنيدند، در آخر آنچه که خودشان به‌ آن رسيده بودند، آن را مطرح کردند. اين نقاطي که الان در بازنگري قانون اساسي هست، واقعا بايد حل مي‌شد، نمي‌شد با اين وضع کشور را اداره کرد. ولي ما هنوز تمام نکرديم، دارد تمام مي‌شود ان‌شاءالله به رفراندوم مي‌رسد.


من خدمت شما ائمه جمعه عرض بکنم که شما بزرگواران نظام هستيد مخصوصا حالا که ديگر رفراندوم بناست مطرح بشود، شما بايد مردم را در جريان بگذاريد. اين بعضي‌هايش خيلي مهم نبود، ولي بعضي‌هايش مهم بود. آنکه مهم نبود مثلا حالا مجلس تعداد نماينده‌اش 270 تاست با قانون اساسي ممکن بود چهارصد پانصدتا بشود؛ مشکل به وجود مي‌آورد، اما قابل تحمل بود، حالا اگر هم نمي‌شد ما چندان مشکل آن‌جوري نداشتيم، ولي خب يک‌ قدري کار را مشکل مي‌کرد. يا مثلا در صداوسيما واقعا مشکلي بود. شيوه‌اي که ما در صداوسيما ائمه جمعه داشتيم اين بود که سه نفر از سه قوه آنجا مي‌رفتند و طبق قانوني که نوشته شده بود، تقريبا دو تا دستگاه موازي هم درست شده بود که فقط با صرف‌ نظر از حقوق همديگر، مي‌توانستند آنجا را بگردانند.

 

اگر کسي مي‌خواست حرف قانوني خودش را اعمال بکند واقعا خانه چند کدبانو مي‌شد و بعضي مطالب لازم روي آنتن نمي‌رفت. صداوسيمايي که بايست لحظه‌به‌لحظه تصميم بگيرد که اين را بگوييم يا نگوييم، باشد يا نباشد، ديگر آنتن صبر نمي‌کند که حالا سکوت کنيم بعد ببينيم چه مي‌شود، بايد هر لحظه تصميم گرفت. اين مسأله به‌حمدالله حل شد، آخر کار هم قرار شد که زير نظر رهبري باشد که مهم‌ترين جاي کشور است.


اوايل انقلاب مسأله دستگاه قضايي و شورا براي ما يک شعار بزرگ بود. پس از ديکتاتوري زمان پهلوي ما رنج کشيده بوديم. همه چيز را مي‌خواستيم از دست فرد بيرون بياوريم و به‌ دست شورا بدهيم به‌ خاطر اينکه نگران تجديد ديکتاتوري بوديم. لذا هر چيزي را شورايي مي‌کرديم. يکي از کارهاي شورايي هم مسأله شوراي‌ عالي قضايي شده بود، غافل از آنکه دستگاه قضايي - دستگاه قضايي اسلام - که خصيصه مهمش سرعت در فصل خصومت است با قضاي شورايي دچار اشکال مي‌شود.

 

خيلي تصميم‌گيري‌ها در شوراي عالي قضايي الان به‌ صورت پرونده مانده است، چون مثلا احتياجي به‌ اکثريت داشته و يا اتفاق آرا مي‌خواسته، نشده و يک‌ نفر نبوده که همه مسئوليت‌ها را خودش احساس بکند، منتها از مشورت هم استفاده بکند که به‌حمدالله اين مسأله حل شد، چون امام دستور تمرکز داده بودند و ما هم اين تمرکز را پيش‌بيني کرديم که باز براي رفراندوم مي‌آيد.


در قوه مجريه وضع از اين بدتر بود. قانوني که خبرگان اول براي اداره کشور در بخش اجرايي نوشته بودند، به‌گونه‌اي بود که وظايف رئيس‌جمهور و نخست‌وزير در خيلي موارد با هم تداخل مي‌کرد. رئيس‌جمهور مدعي بود حق اوست و نخست‌وزير مدعي بود حق اوست و اين باعث مي‌شد که بسياري از کارهاي مملکت مي‌خوابيد. من حالا چندتا نمونه فقط مي‌گويم که شما ببينيد چه مشکلي بود.

 

فرض کنيد در معرفي وزير کابينه به‌ مجلس، خوب ظاهرا اين‌کاري بود که نخست‌وزيري که رئيس‌جمهور انتخاب کرده، وزرايش را معرفي بکند، رئيس‌جمهور هم قبول بکند بعد اينها به‌ مجلس بيايند. آدم اين را خيلي ساده اول فکر مي‌کند، ولي خوب اين طوري هم نيست. ما براي انتخاب وزرا به‌ مشکل برخورد مي‌کرديم. خوب نخست‌وزير مي‌خواست کار بکند، مي‌گفت من اين آقا را مي‌پسندم، با اين مي‌توانم کار کنم، رئيس‌جمهور مي‌گفت نه من اين را نمي‌پسندم، من مسئولم، من شما را معرفي کردم، من بايد جوابگو باشم، من اين را نمي‌پسندم، بارها و بارها ما کابينه‌مان ناقص بود به‌خاطر اينکه دو نفر نمي‌توانستند توافق داشته باشند.

 

يا وزرايي مي‌آمدند که يکي‌شان قبول نداشتند؛ يعني تحميل شده بود، وزير احساس مي‌کرد وزير رئيس‌جمهور نيست يا وزير نخست‌وزير نيست. آخر ديگر کار به‌ جايي رسيده بود که امام ما را - رؤساي سران سه قوه را - مأمور کردند و گفتند هر جا نخست‌وزير و رئيس‌جمهور با هم توافق نکردند، رأي شما حاکم باشد. گاهي اتفاق مي‌افتاد که نه رئيس‌جمهور قبولش داشت و نه نخست‌وزير، ما انتخاب مي‌کرديم و مي‌گفتيم اين را به‌ مجلس معرفي کنيد به‌خاطر اينکه به‌جايي نمي‌رسيد و بايد هم همين کار را مي‌کرديم.


خيلي اوقات بود که بعضي از وزارتخانه‌هاي ما وزير نداشت. همين حالا وزارت بازرگاني اين‌طوري است، به‌همين دليل هم هست، يعني به خاطر اينکه آقايان توافق نکردند. بازرگاني که اين‌همه کار دارد، مسأله توزيعي که در کشور ماست، الان بازرگاني خريدهاي خارجي و توزيع ما همه دست وزارت بازرگاني است، به‌خاطر حساسيت روي وزيرش توافق نشده است. الان بدون وزير مانده و فقط ما سرپرست داريم. سرپرست هم احساس موقتي بودن مي‌کند.

 

کار بازرگاني کار يک‌ روز، دو روز، سه روز نيست، ما مثلا جنسي که لازم داريم اگر حالا براي خريدش اقدام بکنيم، ممکن است هشت ماه هفت ماه بعد به‌ دست ما برسد. مواد کارخانه‌ها يا گندم يا برنج يا چيزهاي ديگري که اگر يک روز در مملکت نباشد مشکل درست مي‌کند، حالا اگر اقدام بکنيم و برنامه‌ريزي بکنيم، هفت و هشت ماه بعد مي‌توانيم در اختيار مردم قرار بدهيم. بعضي‌هايشان اين‌طوري است. به‌ جاي وزير بازرگاني که سرپرست موقت گذاشته‌اند، ممکن است يک ماه دو ماه بعد کس ديگري به‌ جايش بيايد، او نمي‌تواند براي يک سال برنامه‌ريزي کند.


اين نمونه مشکلات ما بود که در کشور داشتيم. در قانون اساسي جديد که اصلاح کرديم، ديگر اين مشکلات تا آنجايي‌ که تجربه به‌ ما نشان مي‌دهد، ديگر نيست يعني جوري کرديم که رئيس‌جمهور که خودش مسئول کابينه هست، بتواند سريع افراد مورد نظر خودش را انتخاب بکند. البته گاهي با مجلس ممکن است مسأله پيش بيايد ولي به‌ هر حال يک مرحله است.

 

آن‌ موقع در سه مرحله بود، تازه آن دو نفر که انتخاب مي‌کردند و به‌ مجلس مي‌آمد، در مجلس هم چون يک‌ عده طرفدار رئيس‌جمهور و يک عده طرفدار نخست‌وزير بودند، يکي به اين رأي نمي‌داد که آن‌طرفي است، يکي به‌ آن رأي نمي‌داد که چون آن‌طرفي است. اين هم يک مشکل ديگري مي‌شد. خلاصه اين هميشه ممکن است اتفاق بيفتد ولي آن‌موقع بدتر بود و اين اختلاف بيشتر بود و چيزهاي ديگري هم بود.

 

البته نگراني‌هايي هم بود که خوب چون رئيس‌جمهور نمي‌توانست مورد سؤال مجلس قرار بگيرد، ممکن بود در اينها يک نوع خودکامگي به‌وجود بيايد که ما اين پيشنهاد را هم داديم و برطرف شد و مجلس مي‌تواند از رئيس‌جمهور هم سؤال بکند که يک نوع نظارتي وجود داشته باشد. باز اينها خدمت شما مي‌آيد و مي‌بينيد.
به‌ هر حال با تلاشي که از شخص امام شروع شد و کار به‌ اينجا دارد مي‌رسد و اين موانع احتمالا تا حدود زيادي از سر راه امور اجرايي کشور برداشته مي‌شود.

 

ما خامي‌هايي اول انقلاب داشتيم به‌ خاطر اينکه با امور کشورداري آشنا نبوديم. نيروهايي که الان کشور را اداره مي‌کنند، عمدتا کساني هستند که در امور کشور حضور نداشتند يا در مدرسه بودند‌ يا در دانشگاه بودند و يا در جاي ديگري خارج از محيط اداري کشور بودند. با تجربه‌اي که فعلا پيدا کرديم، آنچه که در قانون اساسي نوشتيم، خيلي بهتر از آن است که در گذشته نوشتيم و آقايان هم بايد اينها را ملاحظه بفرمايند. البته اگر خودتان قبول کرديد که اينها بهتر است، شما هم بايد در خطبه‌هاي نماز جمعه اين مسائل را براي مردم روشن بکنيد که مردم بدانند براي چه اين تغييرات به‌وجود آمده (است).


حل مسأله اختيارات در مورد مسأله رهبري هم باز يک مسأله‌اي بود که آن هم حل شد. بعضي ها البته اختيارات رهبري را براساس ولايت مطلقه مي‌دانند که رهبر همه جا مي‌تواند اعمال نظر بکند و کارش را انجام بدهد. اما در قانون اساسي باز يک محدوديت‌هايي بود که نکات عمده‌اش را برطرف کرديم. با اصلاحاتي که شده، هنوز هم در دستمان است و آن کارهاي جاري فعلي که آنها را انجام مي‌دهيم، باعث مي‌شود اعمال وظيفه رهبري در شرايط جديد قانون اساسي بهتر باشد و يک‌ مقدار کسري حضور امام را با اين جبران بکنيم و با اين قانون اساسي که حالا ان‌شاءالله مردم رأي خواهند داد و مورد عمل قرار خواهد گرفت، يک مقدار راهمان درست بشود.


وقتي‌که امام قطعنامه را پذيرفتند، خيلي‌ها نگران شدند؛ مخصوصا بخشي از طبقه رزمنده و جوانان و اينها يک‌مقدار برايشان گران بود، اما امام مي‌دانستند که بعد از خودشان اداره اين جنگ براي کشور کار دشواري است و مي‌دانستند اگر اين بناست حل بشود در زمان خودشان بايد حل بشود.

 

اين کار را خودشان پيشقدم شدند و اين کار را انجام دادند و جزو همان قسمت بحث اول من است، اينکه خودشان راه انقلاب را و رهبري بعد از خود باز مي‌کردند و هموار مي‌کردند. اين کار را ايشان کردند و سياست ما هم واقعا اين است که جنگ نکنيم ولي نمي‌توانيم، آن يک‌ طرف قضيه است، چون يک‌ وقت مي‌بينيم دشمنان ما مصلحتشان نبود که صلح باشد، دشمنان که مصلحتشان نيست صلح بشود، اين داخلي‌ها و اين نزديکي‌ها بر مصلحتشان است.


يکي از کارهاي ما الان رونق اقتصادي است که ما در قدم اول بايد يک کاري بعد از جنگ بکنيم که اين کارخانه‌هايمان فعال بشوند. اين کارها آسان‌تر از کارهاي ديگر است. يک کارهايي هست که انجام دادن آنها طول مي‌کشد مثلا فرض کنيد ما بايد انرژي توليد بکنيم، برق يک کار هفت هشت ساله است که ما بتوانيم مملکت را حسابي از انرژي مستغني کنيم و در همه شرايط بتوانيم استفاده کنيم. يا همه جاي کشور را لوله‌کشي گاز بکنيم، اين طول مي‌کشد. اين‌طور نيست که حالا تصميم گرفتيم، بشود. اگر بخواهيم به‌ شهرهاي دور هم گاز برسانيم، طول مي‌کشد.


يا فرض کنيد همه جاده‌ها خوب بشود يا همه معادن استخراج بشود، اينها همه طول مي‌کشد و دارد ادامه پيدا مي‌کند. کارهاي زيربنايي کشور دارد انجام مي‌شود و پيش مي‌رود. ما کارخانه‌هايي داريم که خيلي از اين کارخانه‌ها در گذشته ساخته شده که نوعا با مواد خارجي کار مي‌کنند. ما سياستمان اين نيست که کارخانه‌هاي مورد نياز را به نحوي بسازيم که متکي باشد به‌ مواد خارجي. ما مي‌گوييم که در داخل بتوانند خودشان را بگردانند. اما قبلا اين‌جور نبوده. آن کارخانه‌هاي سرمايه‌گذاري شده بايد فعال بشود.


ان‌شاءالله اين تذکر برادرانه من را شما از زبان من به ديگران مي‌فرماييد که ديگران هم مواظب باشند. ما اميدواريم که با انتخابات همکاري و همراهي در خدمت رهبري معظم انقلاب حضرت آيت‌الله خامنه‌اي بتوانيم مشکلات کشور را حل بکنيم. من بسيار اميدوارم به‌تأثير حضور رهبري جديد در جامعه، البته ما اگر توقع کنيم که رهبري جديد بتواند مثل حضرت امام به‌ مسايل برسد از لحاظ شخصيتي، خوب اين توقع زيادي است. ما همه‌مان در مقابل حضرت امام قطره‌اي هستيم ولي ايشان فردي است که همه وجودش از انقلاب هست. از دوران نوجواني تا به‌ حال ديگر شما مي‌دانيد که سراپا در خدمت انقلاب بود.»

  اخبار سیاسی - آریا

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------