در آزادی بیان، مرگ فقط برای همسايه!
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
مطالعه نامه جمعي از نمايندگان مجلس به رييسجمهور در خصوص سلب آزادي بيان منتقدان دولت، هر انسان منصفي را به خنده واميدارد؛ خنده تلخي که از گريه غمانگيزتر است. البته ما خوشحاليم اغلب برادران اصولگرا که تاکنون آزادي بيان جايي در زاويه ديدشان نداشت، بالاخره به اهميت اين مسأله پي بردهاند. ولي ماجرا اينجاست که چرا اکنون؟ آيا توقيف دو نشريه «رمز عبور» و «نُهم دي» اين برادران را برآشفته کرده است؟ اگر اينگونه است بايد توضيح داد که اين دو نشريه توسط هيأت نظارت بر مطبوعات به محاق توقيف رفتهاند و از جمع هفت نفره اين هيأت، تنها سه نفر وابسته به قوه مجريه هستند و اکثريت در اختيار اصولگرايان است.
اما حتي اگر دولت مسئول توقيف اين نشريات و سلب آزادي بيان اصولگرايان باشد، باز هم نويسندگان اين نامه نشان دادهاند فقط وقتي آزادي بيان آنها و دوستانشان به خطر بيفتد نگران ميشوند. ما نيز از توقيف هيچ نشريهاي خوشحال نميشويم و اميدواريم اين دو نشريه نيز به زودي به عرصه مطبوعاتي بازگردند ولي اي کاش نويسندگان اين نامه همين نگراني و اعتراض را نسبت به مسدود شدن فضاي آزادي رقيب نيز مطرح ميکردند. آيا طي سالهاي گذشته و به خصوص در دوره هشتساله حاکميت يکپارچه اصولگرايي، هيچ نشريهاي توقيف نشد؟ هيچ منتقدي محکوم نشد؟ فضاي آزادي بيان مطلوب بود؟ چرا در اين دوره، هر گاه مطبوعات اصلاحطلب زير تيغ قرار ميگرفتند، جز معدودي اصولگراي راستين مانند علي مطهري و احمد توکلي صدايي از مجلس برنخاست؟ چرا اين برادران در همين يک سال و نيمي که از عمر دولت يازدهم ميگذرد، از توقيف سه روزنامه اصلاحطلب و سلب آزادي بيان منتقدانشان نگران نشدند؟ چون مرگ خوب است ولي براي همسايه!
در اين نامه خطاب به دکتر روحاني آمده است:«جنابعالي به جاي استقبال از انتقادات دلسوزانه منتقدان به عنوان حق قانوني آنها در نطقهاي مختلف خود، توهينهاي متعددي را نثار آنها کردهايد. توهينهايي مانند نسبت دادن کمسواد، بيشناسنامه، بزدل، بروند جهنم، تازه به دوران رسيدهها، نداشتن عقل سالم» اين از جمله انتقاداتي است که برخي دلسوزان و حاميان رييسجمهوري نيز به او وارد دانستهاند که چرا وي خود مستقيماً پاسخ منتقدانش را ميدهد. شأن و جايگاه وي اجل از آن است که پاسخ مقالات يا نطقهاي برخي مخالفان را علناً مطرح کند. ولي اين مسأله روي ديگر سکه عدم آزادي بيان حاميان دولت در عرصه عمومي و به خصوص مطبوعات است.
سخن اينجاست که اگر کسي جز رييسجمهور با اين صراحت و تندي پاسخ برخي مخالفان دولت را ميداد، چه سرنوشتي پيدا ميکرد؟! آيا کسي جز ايشان ميتوانست به صراحت بگويد: «اگر سرمايه، سايت، روزنامه، خبرگزاري، امکانات نظامي و ديگر مظاهر قدرت در يک نهاد جمع شود، ابوذر و سلمان هم که باشد فاسد ميشود» مگر وقتي يک وبسايت خبري نزديک به اصولگرايان، در يادداشتي تحليلي به اين مسأله پرداخت، به سرعت مجبور به حذف آن نگرديد. سپس برخي از همين نمايندگان نيز در مصاحبههاي متوالي خواستار برخورد با مسببان انتشار آن تحليل شدند.
اما نکته پاياني که در نامه مذکور آمده، اشارتي به سخنان اخير رييسجمهور بود که:«اگر کسي اعتقاد به رأي مردم ندارد، نميتواند مدير سطح بالاي کشور باشد»
نويسندگان اين نامه، اين بخش از سخنان دکتر روحاني را نشانه «حذف اصولگرايان» ميدانند حال آنکه رييسجمهور در ادامه سخنانش گفته بود: «به سوابق، وابستگي سياسي و جناحي افراد کار ندارم» اين سخن رييسجمهور اصل وجودي مردمسالاري است. اگر قرار باشد اکثريت جامعه به يک فرد و جريان سياسي رأي دهند ولي همچنان پيشينيان را بر مصدر امور بينند، پس چرا رأي دادند؟! اين دولت با هدف حل معضلات ديپلماتيک و اقتصادي جامعه مستقر شده و کساني که در اين دو زمينه نميتوانند با برنامههاي دولت همراهي کنند بروند در جاي ديگري خدمت کنند. چيزي که زياد است مقام و جايگاه!
اخبار سیاسی - مردم سالاری