برائتاصولگرایان ازخودی دیروز
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
این جملات را باهنر به «آرمان» گفته است.
این روزها تصورات مردان دولت قبل تفاوت زیادی با آنچه دارد که درباره سرنوشت خود متصور بودند. آنها دولتهای قبل را دیده بودند که روسای آنها هیچگاه مورد غضب و نگاههای پرسشگر درباره عملکردشان قرار نگرفتند و تصور داشتند که این هم یک رسم است پس آنها هم محبوب و موردعلاقه حامیان خود خواهند ماند. اما این برداشت اشتباه بود مانند برخی برداشتهای غلط دیگرشان که اقتصاد را با مشکلاتی همراه ساخت ازجمله برداشت خانهدارکردن مردم از طریق پروژه مسکن مهر که میراثی برای دولت یازدهم ماند یا همین برداشت پولدارکردن اقشار ضعیف از طریق اعطای یارانه و... .
دولت احمدینژاد درحالی پایان یافت که اخبار مربوط به آن هنوز و پس از 18 ماه نقل محافل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است. معاون اول این دولت به زندان میرود و مدیر تامیناجتماعی آن منتظر صدور حکم دادگاه است. دو نفر از دولتمردان احمدینژاد با رای هیات رسیدگی به تخلفات کارکنان دولت به مدت 5 و 10ماه از پذیرش مسئولیتهای دولتی منع شدند و... این درحالی است که در دولتهای پیش از دولت نهم اینگونه احکام برای مدیران معنایی نداشت.
دیگر او را دوست ندارند!
مردان احمدینژاد باور ندارند که امروز اصولگرایان به چشم یک غیرخودی به آنها نگاه میکنند دقیقا عین سال84 که احمدینژاد خاستگاه خود را جریان اصولگرایی ندانست. تاریخ بعد از 8 سال به شکل معکوس تکرار میشود. معاون پارلمانی احمدینژاد بهتازگی گفته است: «احمدینژاد از نظر سیاسی، از آغاز خاستگاهش اصولگرایان بود. ولکن به صورت سیستماتیک و شکلی کاندیدای اصولگرایان به حساب نمیآمد.
از وقتی آمد اکثر کابینه ایشان را اصولگرایان تشکیل دادند، یعنی اکثر کابینه یا افراد اصولگرا یا افراد مستقلی که این اصول را میپذیرفتند، بودند.» اما این فقط تعبیر نزدیکان احمدینژاد است و شاید در این بخش باید جمله آیتا... علمالهدی را یادآور شد که گفته بود: «آقای احمدینژاد یک نفری بود که عوضی رفت و تمام شد. احمدینژاد جریان نیست. او سقوط کرد.» البته تنها امام جمعه مشهد نبود که اینگونه پایان حضور سیاسی احمدینژاد را اعلام کرد، بسیاری از اصولگرایان شناخته شده هم امروز اصولگرابودن احمدینژاد را نمیپذیرند و دلیلشان واضح است.
آنها اگر بپذیرند که احمدینژاد اصولگراست پس باید وقتی شعار ائتلاف اصولگرایان را سر میدهند در را به روی طیف حامیان و نزدیکان وی هم باز کنند چون ائتلاف یعنی حضور همه گروهها و تشکلهایی که خود را اصولگرا میدانند. حضور طیف احمدینژاد در جمع اصولگرایان یعنی نمره منفی در سبد رای این جریان بهواسطه سوالات بیپاسخ مانده فراوان از عملکرد دولتهای نهم و دهم. از همینروست که چندی قبل، ناصر ایمانی گفته بود: «آقای احمدینژاد از همان سال 84 که انتخاب شد به صراحت ابراز میکرد که تعلقی به جناح اصولگرا ندارد.
این اصولگرایان بودند که خودشان را به ایشان میچسباندند و میگفتند اصولگراست.» حجتالاسلام مصباحیمقدم از اعضای تاثیرگذار جامعه روحانیت هم گفته بود که «احمدینژاد طی دو سال آخر مسئولیت خود اقداماتی کرد که باعث آسیب شد. رفتارهای احمدینژاد و برخی اطرافیانش باعث شد در ابتدا به شخصیت احمدینژاد و دوستانش آسیب وارد شود و درنهایت اصولگرایان بودند که از این ناحیه دچار آسیب شدند. گرچه شخص احمدینژاد هیچگاه خود را اصولگرا ندانست اما این آسیب به جریان اصولگرایی از ناحیه وی وارد شد.»
بادامچیان، قائممقام حزب موتلفه نیز از جمله حامیان احمدینژاد در سالهای نخست دولت بود اما او هم حمایت خود را کمرنگ میکند و میگوید که «توصیه من به آقای احمدینژاد این است كه بازیکن روی نیمکت بماند.»
اما درنهایت صادق زیباکلام بهعنوان یک استاد دانشگاه اینچنین به تحلیل این برائتها میپردازد که «اصولگرایان بسیاری مانند لاریجانی منتقد احمدینژاد هستند، مشکل اساسی آنها بودن یا نبودن احمدینژاد است. اگر او را کنار بگذارند، رای زیادی نخواهند داشت و همچنین به علت انتقادهای تندی که از او در چند سال اخیر کردند، نمیتوانند او را سوار قطار اصولگرایان کنند. درنتیجه من فکر میکنم مشکل اصلی آنها بر سر توافق طیفهای مختلف اصولگرایان نیست بلکه مساله احمدینژاد است.»
دوراهیهای دو جریان
اکنون پارادوکس، بهترین تعریف درباره دو جریان است. یکی اصولگرایان که به هر نحو سعی میکنند خود را از احمدینژاد جدا معرفی کنند و بازی «کی بود کی بود من نبودم» را با تغییر افکار عمومی به اجرا دربیاورند که مسلما در این مسیر موفق نخواهند بود چراکه فراموش کردهاند اگر چه حافظه تاریخی ایرانیان ضعیف است اما مشکلاتی که برایشان فراهم آمده است را هیچگاه فراموش نمیکنند.
جریان دیگر همان نزدیکان احمدینژاد هستند که بار دیگر منافع خود را در حضور در جمع اصولگرایان تعریف میکنند و میخواهند بار دیگر پروژه انتخابات سال 84 را ایفا کنند یعنی از نردبان جریان اصولگرایی بر کرسی قدرت بنشینند که درباره نتیجه این موضوع دو گمانه را میتوان مطرح کرد؛ نخست اینکه اصولگرایان به این نتیجه برسند که برای جلوگیری از شکاف درون اردوگاهی حضور احمدینژادیها را در جمع خود بپذیرند و گمانه دیگر اینکه طیف جدا از طیف احمدینژاد در انتخابات مجلس شرکت کرده و تبعات واکنشهای حذف این جریان را بپذیرند.
اظهارات باهنر که در سطور نخست آمد، گویای این است که آنها همین مشی دوم را انتخاب کردند و حاضر نیستند تحت هیچ شرایطی طیف احمدینژاد را به درون خود بپذیرند چون در وهله نخست باید در قبال عملکرد 8 ساله این جریان به افکار عمومی پاسخگو باشند که ظاهرا توان آن را ندارند پس فعلا دعاکردن برای حذف این جریان بهترین شیوه از نظر آنهاست.
اخبار سیاسی - آرمان