هویت ربایندگان آشنا و نوبخت افشا شد!
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
طنز)هویت ربایندگان آشنا و نوبخت افشا شد!
8 آبان 94
ساعت 18:9 بعدازظهر
وارد دفتر که شدم دیدم عده زیادی از دلنگرانان در اتاقم نشستهاند. یک تلویزیون بزرگ گذاشتهاند روی میز و چند پشتی تکیه دادهاند به دیوار و زیرشان هم فرشی پهن کردهاند. من صفحه تلویزیون را نمیدیدم. فقط دلنگرانان را میدیدم که کنترل به دست، تخمه میشکنند و با دقت تلویزیون میبینند. ناگهان رسایی فریاد زد: «یکی دیگه! یکی دیگه! بزن عقب.» زاکانی با کنترل فیلم را زد عقب. رسایی با هیجان گفت: «ببین! نفوذ کرد!» زاکانی گفت: «نههه، آقایون منصف باشید؛ دستش پایینه. این دیگه نفوذ نیست.» رسایی باز فریاد زد: «بابا از چپ نفوذ کرد. دوباره بزن عقب... نگاه کن، یه لحظه دستشون به هم سابید.»
کوثری گفت:
«حالا این یکی عمدی نبود. دستشون خورد به هم. عیب نداره...» کمی که گذاشت آه از نهادشان بلند شد و فریاد زدن: «وااااای! شد چهار بار...» پرسیدم: «میشه بگید دارید چی کار میکنید؟! فوتبال میبینید توی اتاق من؟»
کریمی قدوسی گفت:
«نخیر! داریم دسته گلهای تیم وزارت خارجه شما رو آنالیز میکنیم. تا حالا 26 بار عبور از خط قرمز و 12 بار خیانت به کشور رو ثبت کردیم.» رفتم جلو و دیدم گلچین فیلم مذاکرات وین درباره سوریه را نگاه میکنند. دقیقا در همان لحظه یک آقای خوشتیپ با مترجم تیم ایرانی دست داد. فریاد زدند: «بیا! شد 13 تا خیانت!» گفتم: «یعنی چی؟ چه خیانتی؟» نبویان گفت: «آخه ما به کی بگیم؟ اینا هر بار که دست میدن یه خیانت جدید میکنن. اینا همه خط قرمزه.» گفتم: «بابا اصلا مگه اون آقاهه رو شما میشناسید؟ شاید با روسها باشه!» نبویان گفت: «همینه دیگه... من میگم شماها سادهاندیش و سهلانگارید باور نمیکنید. نخیر! اون آقا اسمش متیو ریمونده. 38 ساله، راننده شخصی جان کری.» گفتم: «حالا با مترجم ما دست داد دیگه چی میشه مگه؟» فریاد زدند: «خیانتههههه!» در همین حال کوچکزاده در لپتاپش چیزی دید و فریاد زد: «بیا! اینم خیانت علنی! اینو چی میگید؟ نوشته ایران کنار رفتن بشار اسد رو پذیرفته.» آه از نهاد همهشان بلند شد. گفتم: «منبعت کجاست؟» با قطعیت خاصی گفت: «یه نویسنده معتبر اسرائیلی نوشته.» گفتم: «اسم نویسنده. سایتش؟» گفت: «سایت نیست. شمعون زبل توی وبلاگ خودش به اسم دلنوشتههای صورتی یک عاشق 13 ساله ،نوشته» .
ساعت 16:25 بعدازظهر
در اتاقم نشسته بودم که از بیرون صدای داد و فریاد آمد. رفتم توی راهرو دیدم آقایی کت و شلواری نفس نفس زنان وارد ساختمان ریاست جمهوری شده و با یک دستش یقه پیراهن نوبخت و با دست دیگرش آرنج حسام آشنا را گرفته و آنها را کشان کشان میبرد. همه هم با تعجب نگاهش میکنند. فریاد زدم: «ئه! ئه! آقای محترم! شما کی هستی؟ کارمندای منو کجا میبری؟! جلوشو بگیرید! جلوشو بگیرید!» مرد همانطور که به سرعت نوبخت و حسام را میکشید و میدوید فریاد زد: «آقای روحانی! یک ساعت دیگه پسشون میارم. به جان شما کارم گیره. بذارید برم.» و از در خارج شد. با استرس از نهاوندیان پرسیدم: «این کی بود؟ بچهها رو کجا برد؟» نهاوندیان گفت: «نگران نباشید آقا. پرویز مظلومیه. واسه دفاع یار کم آورده، زود برشون میگردونه».
ساعت 17:54 عصر
موگريني پس از پايان مذاكرات اخیر در مورد سوریه گفت: «زمينههاي مشترك كافي براي پي گرفتن يك راه حل سياسي تحت نظارت سازمان ملل متحد وجود دارد.» این را که به نهاوندیان گفتم، محکم کوبید به پیشانیاش و با عجز و ناله گفت: «واااای... نه! دوباره شروع شد... هیچ وقت اینقدر به راه حل نزدیک نبودیم اما اختلافات همچنان باقیاست...».
وقایعنگار 8 آبان 94:
1- ایرادگیریهای خندهدار افراطیون نسبت به دولت روحانی پس از برجام چند برابر شده است.
2-پرسپولیس در دقیقه 95 بازی با استقلال را به تساوی رساند.
3- موگرینی: «زمينههاي مشترك كافي براي پي گرفتن يك راه حل سياسي
(برای بحران سوریه) تحت نظارت سازمان ملل متحد وجود دارد».
اخبار سیاسی - قانون