آخرین اخبار سیاسی

روابط ایران و پاکستان ,اخبارسیاسی ,خبرهای سیاسی

نتایج ناملموس سفر رئیسی به پاکستان؛ استفاده از عبارات کلی درباره خط لوله خبرساز و وظیفه این کشور برای امنیت مرزها

ایران و پاکستان سه ماه بعد از تنش مرزی به وجود آمده بین دو کشور، در بالاترین سطوح سیاسی دیدارهایی را برنامه‌ریزی کردند و ابراهیم رئیسی…

برجام، نماد استكبارستيزي دولت است



اخبار,اخبارسیاسی,مجيد انصاري


اصل مبارزه با استكبار يك امر تعطيل ناپذير و ابدي است
مبارزه با فقر مبارزه با استكبار است
شك ندارم اگر منتقدان امروز برجام در مذاكرات پيروز مي شدند مارش پيروزي مي زدند
و صدا وسيما هم آن‌را پخش مي كرد
شعاردادن عليه سرمايه گذاران و مقامات خارجي طبيعي و عادي نيست و بازي در زمين دشمن است
خودپرستي و خودبزرگ‌بيني شاخصه‌هاي روحيه استكباري‌ است
انقلابي بايد ابتدا استكبار در درون خود را بكشد
استكبارستيزي منحصر به قدرت‌هاي خارجي نيست
مبارزه با فقر و خودكامگي، استكبارستيزي است
دكتر ظريف ٢٠ ماه در برابر جهان ايستادند لبخند زدند اما محكم از منافع ملي دفاع كردند

استراتژي سياست خارجي در نظام جمهوري اسلامي – و البته هر نظام سياسي مستقر و مقتدر ديگر- چيزي نيست كه با رفت و آمد دولت‌ها تغيير كند و در اين مساله، «تغيير» تنها منحصر به روش‌ها و تاكتيك‌ها است و نه استراتژي و هدف‌گذاري‌ها. اما همين اختلاف روش‌ها و تاكتيك‌ها است كه اهميت خودشان را در بزنگاه‌هاي حساس نشان مي‌دهند. تاكتيك‌هاي خلاقانه، روش‌هايي هستند كه در عين التزام به استراتژي نظام در سياست خارجي تلاش مي‌كند تا اهداف آن استراتژي را با هزينه‌اي كمتر محقق كند.

١٣ آبان سال ١٣٥٨ بي‌ترديد نقطه‌اي تعيين‌كننده در خط مشي كلي سياست خارجي نظام جمهوري اسلامي است كه ميزان اهميت آن را با گذشت نزديك به چهار دهه همچنان مي‌توان به روشني مشاهده كرد. در طول اين ٣٦ سال بعد از تسخير سفارتخانه امريكا در تهران، هفت دولت مختلف – از بني‌صدر تا روحاني- با علايق سياسي گوناگون روي كار آمد اما هر چه عوض شد و تغيير كرد سياست خارجي نظام و تقابل با مظاهر استكبار بين‌المللي عوض نشد و تغيير نكرد. اما با اين وجود قابل انكار نيست كه در دولت‌هاي مختلف هزينه‌هايي كه براي وفاداري به اين آرمان پرداخت شده يكسان نبوده و نيست.

سلطه‌ناپذيري در عرصه بين‌المللي از مهم‌ترين وجوه مشترك همه دولت‌هايي است كه بعد از انقلاب اسلامي روي كار آمدند، هرچند برخي در اين ميان سعي مي‌كنند خود را «دشمن ستيز»تر از ديگران معرفي كنند.

به مناسبت سالروز تسخير سفارت امريكا با حجت‌الاسلام و المسليمن مجيد انصاري با موضوع منطق استكبار ستيزي بعد از برجام به گفت‌وگو نشستيم. معاون پارلماني رييس‌جمهور با تاكيد بر اينكه «اصل مبارزه با استكبار يك امر تعطيل‌ناپذير و ابدي است.» تاكيد مي‌كند: «دوستان انقلابي كه شور انقلابي دارند و در سرشان هواي مبارزه با استكبار وجود دارد كه بايد بدانند اگر مي‌خواهند به توفيق دست يابند ابتدا بايد استكبار را در جان خود بكشند و به مرتبه حريت و آزادگي برسند، آنگاه مي‌توانند همانند حر در برابر سپاه بي‌شمار يزيديان زمان بايستند.»

عضو جامعه روحانيون مبارز همچنين در اين گفت‌وگو با اشاره به انتقاداتي كه از سوي برخي جريان‌ها نسبت به توافق هسته‌اي از تريبون‌هاي مختلف از جمله صدا و سيما مجال انتقال و انعكاس مي‌يابد، مي‌گويد: «شك ندارم اگر برخي منتقدان امروزي برجام، در مذاكرات هسته‌اي پيروزي به دست آورده بودند، مارش پيروزي مي‌زدند و صدا و سيما نيز مارش آنان را پخش مي‌كرد. اما متاسفانه امروز برخلاف اين عمل مي‌شود. من احساس مي‌كنم.»

اين گفت‌وگو قرار بود در روز چهارشنبه ١٣ آبان ماه منتشر شود كه به دليل تراكم كاري آقاي انصاري در آخرين روزهاي هفته قبل براي چند روز به تعويق افتاد.
 
همان طور كه مي‌دانيد بحث ما در مورد «استكبارستيزي» و منطقي است كه مي‌توان در دنياي امروز از آن دفاع كرد. شما در خلال بحث خود حتما به ريشه‌هاي اين مساله در اسلام و همچنين عقبه آن در انقلاب اسلامي خواهيد پرداخت اما در عين حال مي‌خواستم به انواع استكبارستيزي نيز اشاره‌اي داشته باشيد. اينكه آيا استكبارستيزي منحصر به روشي واحد است يا در دوره‌هاي مختلف مي‌تواند به شيوه‌هاي متفاوتي پيگيري شود؟
مقدمتا بايد عرض كنم مبارزه با استكبار از اصول انديشه سياسي امام خميني و تغييرناپذير است، آنچه در گذر زمان و به فراخور تحولات تغيير مي‌كند مصاديق استكبار و شيوه‌هاي مبارزه است.

مساله استكبارستيزي در دو مفهوم مي‌تواند مورد ارزيابي قرار گيرد؛ يكي مفهوم عام مبارزه با استكبار است كه اين موضوع قدري توضيح مي‌طلبد كه ببينيم مساله «استكبار» در مفهوم عام خود و از نگاه قرآن، دين و انقلاب اسلامي به ويژه در انديشه امام خميني (ره) به عنوان بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران و رهبر انقلاب چه بوده و يكي هم در معناي خاص آن است كه به نظر مي‌رسد سوال شما بيشتر معطوف به معناي خاص كلمه است.

 

استكبارستيزي در معناي عام آن به يك مساله كلامي و اخلاقي در اعتقاد، ذهنيت و رفتار نوع بشر برمي‌گردد. نخستين عصيان و معصيت در برابر خداوند از زاويه روحيه استكبار سرچشمه گرفت؛ قرآن كريم وقتي مساله خلقت انسان را بيان مي‌فرمايند و اينكه اين موجود برتر و عالي بعد از اينكه خلق شد خداوند به ملايكه فرمان داد كه بر وجود او سجده كنند و همه اطاعت كردند الا ابليس كه در مورد آن قرآن مي‌فرمايد: «ابى‏ واسْتكْبر و كان مِن‏الْكافِرين» (كه استكبار ورزيد و از كافرين شد). و همين مساله موجب شد از جمع جمله موجودات عالي آسماني يعني ملايكه اخراج شده و به موجودي شقي و سركش و پست تنزل كند و از آن تاريخ تا هميشه همين اقدام مستكبرانه موجب بسياري از سياهي‌ها، پليدي‌ها، جنگ‌ها و تباهي‌ها شده و خواهد شد.

 

استكبار در اين معنا اين است كه بنده‌اي خود را در برابر خداوند مستقل و براي خود جايگاهي فرض كند و از اطاعت و عبوديت او سرپيچي كند. اين مساله در قرآن فقط به مساله سرپيچي ابليس از فرمان خدا محدود نشده. در موارد عديده ايستادگي انسان‌ها در برابر دعوت انبيا به توحيد، پرستش خداوند و اطاعات از فرمان او را با واژه استكبار، مستكبرين و مشتقات آن بيان و نكوهش كرده است.

 

اين خصلت يعني ايستادن در برابر حق و نافرماني در برابر او ناشي از خوي دروني و اخلاقي است كه شخص ممكن است به آن دچار شود و عوامل مختلفي ممكن است در ايجاد روحيه استكبار در انسان دخيل باشد كه مهم‌ترين آنها خودبزرگ‌بيني، انحصارطلبي، دنياپرستي، قدرت‌طلبي، حسادت و غرايزي است كه به نوعي به جنبه‌هاي حيواني و نفساني انسان برمي‌گردد و اينها باعث مي‌شود در برابر حق مقاومت كند. لذا همه ما بالقوه ظرفيت مستكبر شدن را داريم. بنابراين مبارزه با استكبار بايد از درون خود ما آغاز شود و اتفاقا انبياي عظام و پيروان آنان به ويژه حضرت امام در مبارزه اصولي با استكبار در درجه اول به دنبال همين نوع مبارزه بودند و اين مبارزه اگر به درستي فهم شود و شكل بگيرد مي‌توان گفت مبارزه با علت خواهد بود و اساسا از شكل‌گيري استكبار در معناي دوم آنكه از زورگويي قدرت‌ها و حكومت‌ها و حاكمان است پيشگيري مي‌كند. آن در واقع نوعي از اين استكبار عام است.

در واقع همان تعبير پيامبر اكرم (ص) در مورد جهاد اكبر و جهاد اصغر.
بله، همين طور است. به همين جهت است كه من توصيه مي‌كنم از فرصت ١٣ آبان غير از بحث‌هاي سياسي كه در موضوع استكبارستيزي به معناي خاص كلمه صورت مي‌گيرد و تحليل‌هايي كه در اين رابطه از اشغال لانه جاسوسي امريكا، مبارزه چند ده ساله امام با استكبار جهاني و استبداد داخلي، ارايه مي‌شود و كاري ضروري و شايسته است به جنبه‌هاي اخلاقي اين موضوع بيشتر پرداخته شود. علت نيز اين است كه نوعا گناهاني از اين دست وقتي كه معطوف به نمونه بارز آن مي‌شود باعث غفلت از نمونه‌هاي ديگر شده و چه‌بسا جريان مبارزه با استكبار نيز خود دچار استكبار شود يعني مدعي مبارزه با استكبار خود در درون خانواده، محله، روستا، شهر، اداره و جامعه خود به بيماري استكبار دچار شده باشد.

 

بنابراين استكبارستيزي يك امر ديني و اخلاقي و دستور مستمري است و هشدارهاي قرآن در اين موضوع بسيار زياد است چه در قالب واژگان مربوط به استكبار و مستكبرين و مشتقات اين واژه كه در زيرمجموعه‌هاي واژه كبر قرار مي‌گيرد و چه عناوين ديگري مثل طغيان، طاغوت و علو. به طور مثال خداوند در قرآن، فرعون را «عال» معرفي مي‌كند يعني برتري‌جويي يا «إِن الاْءِنسان ليطْغي أن رآهُ اسْتغْني» يعني اگر انسان خود را بي‌نياز ببيند دست به طغيان مي‌زند يا مبارزه با طاغوت كه مي‌فرمايند «ولقد بعثنا في كُلِّ أُمةٍ رسولًا أنِ اعبُدُوا‌الله واجتنِبُوا الطّاغوت». ما هر رسولي كه در هر قومي مبعوث كرديم دو رسالت اصلي داشته؛ يكي اينكه مردم را به عبادت خداوند دعوت كند و دوم آنان را به اجتناب از طاغوت هدايت كند كه طاغوت جلوه‌هاي مختلفي دارد؛ از طاغوت نفس گرفته تا طاغوت قدرت‌هاي بيروني و سلطه‌گر.

 

يكي از جلوه‌هاي استكبار، استبداد است يعني مي‌توان گفت استبداد همزاد استكبار است و استبداد نيز وقتي در نمونه اعلاي خود ديده مي‌شود، استبداد قدرت‌ها، نظام‌ها و رژيم‌هاي حاكم مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد اما در نگاه ائمه (ع) و آموزه‌هاي ديني استبداد نيز مفهوم بسيار وسيع‌تري دارد. روايت فوق‌العاده هشدار‌دهنده و جالبي از اميرالمومنين (ع) وجود دارد كه مي‌فرمايند «منِ اسْتبد بِرأْيِهِ هلك». اگر كسي استبداد به راي داشته باشد باعث هلاكت خود و ديگران مي‌شود يعني اينكه خود و نظر خود را كامل‌ترين و آخرين نظر بداند و هيچ اعتنايي به راي و نظر ديگران و خرد جمعي نداشته باشد موجب هلاكت خود و جامعه مي‌شود. حضرت مي‌فرمايند «ومنْ شاور الرِّجال شاركهم فِي عُقُولهم». كسي كه با ديگران مشورت كند شريك عقل و خرد آنها شده است. بنابراين جامعه اسلامي، جامعه‌اي است كه از فردگرايي، انحصارطلبي و استبداد راي به دور باشد و در انجام امورات خود بر مبناي مشورت و خرد جمعي عمل كند. اين مساله تا آنجا مهم است كه خداوند به پيامبر عظيم‌الشأن با همه علم لدني و الهي كه داشت و بي‌نياز از مشورت و علم و دانش بيروني بود، در قالب يك فرمان مديريتي دستور مي‌دهند «وشاوِرْهُمْ فِي الأمْرِ». در واقع قرآن تاكيد دارد كه حتما با مسلمانان مشورت كن و همچنين مي‌فرمايند «لسْت عليْهِم بِمُصيْطِر»؛ ‌اي پيامبر تو تنها تذكر‌دهنده و انذار‌دهنده هستي و بر آنها سيطره نداري كه با قهر و غلبه بخواهي مساله‌اي را بر جامعه تحميل كني.

 

در كنار اين هدايت‌هاي راهگشا و بنيادين، دستورات مكرر و موكد قرآن كريم درزمينه مبارزه و مقاتله با قدرت‌هاي طاغوتي و قلدرهاي ستمگر و حكومت‌هاي فرعوني وجود دارد كه در ادامه به برخي از آنها اشاره خواهم كرد. وقتي همه اينها در كنار هم چيده مي‌شوند يك مكتب فكري، مديريتي، اخلاقي و سياسي از آن استخراج مي‌شود كه نتيجه آن مبارزه با تمام اشكال استكبار و استبداد خواهد بود.

بنابراين در واقع شما لازمه استكبارستيزي را استبدادستيزي و مخالفت با خودرايي و خودكامگي مي‌دانيد.
بله، همين طور است، گرچه استكبار مفهومي وسيع‌تر از استبداد دارد اما استبداد نيز جلوه و نمادي از استكبار است.

شما در مورد بخش نظري استكبارستيزي و استبدادستيزي و تلازم آن با يكديگر در اسلام توضيح نسبتا مبسوطي داديد. اما آيا در عمل هم در تاريخ اسلام مي‌توانيم شواهدي را كه تصديق‌كننده اين مساله باشد نشان دهيم؟ شايد در اين مورد بتوان به جنگ احد اشاره كرد. چنانچه مي‌دانيم در جنگ احد، پيامبر (ص) با صحابه مشورت و طبق نظر آنها عمل كردند كه درنهايت هم اتفاقا به شكست مسلمين منجر شد. اما هيچ گاه پيامبر صحابه را مورد سرزنش قرار ندادند و حتي بعد از آن هم در ساير مسائل ايشان مسلمانان را از حق ابراز نظر و مشورت دادن خود محروم نكردند.

دقيقا همين طور است. ببينيد فوايد مشورت و استفاده از خرد جمعي آنقدر زياد است كه ضررهاي موردي اشتباه در مشورت را مي‌پوشاند. گرچه در خصوص پيامبر مي‌فرمايند: «وشاوِرْهُمْ فِي الأمْرِ فإِذا عزمْت فتوكلْ على‌الله». در واقع مشورت را مقدمه رسيدن به يك عزم و تصميم مي‌بيند اما ممكن است تصميم پيامبر بر مبناي مشورت و احترام گذاشتن به همان نظر مشورتي باشد و از نظر شخصي خود صرف‌نظر كند تا جامعه رشد و بالندگي خود را پيدا كند.

ضرورت شورا و اهميت مشورت در اسلام يك بحث تفصيلي است كه حتما در اين فرصت كوتاه نمي‌توان به تمام جوانب آن پرداخت. قصد من اين بود كه همين قدر بگويم مقوله استكبار و استكبارستيزي را تنها به حوزه سياسي محدود نكنيم چراكه اين موضوعي است اخلاقي، اعتقادي، اجتماعي و اتفاقا مبتلابه هميشگي زندگي انسان است به طوري كه در هر سطحي باشيم همواره بايد اين هشدار نسبت به استكبار در ذهن ما باشد كه شايد خود ما به يك مستكبر تبديل شده باشيم.

آيا در در رويه امام خميني (ره) هم مواردي را مي‌توان نشان داد كه مويد اين نظر باشد؟ آيا براي ايشان نيز اين مساله دغدغه بوده است؟ طبعا نماد استكبارستيزي براي ايران ١٣ آبان است اما همين مساله‌اي كه به درستي بر آن تاكيد كرديد و از تاريخ اسلام و پيامبر اكرم (ص) فكت‌هايي را آورديد آيا در سنت بنيانگذار جمهوري اسلامي نيز اين را مي‌بينيم كه به طور مثال در جايي اين هشدار را داده باشند كه شما استكبارستيزي را حفظ كنيد اما مواظب باشيد كه خودتان مبتلا به كبر ورزيدن و استكبار نشويد؟
نمونه‌هاي فراواني داريم. در اين زمينه خوشبختانه موسسه تنظيم و نشر آثار امام در مجموعه كتاب‌هاي موضوعي كه از سخنان و آثار امام (ره) تحت عنوان «تبيان» منتشر مي‌كند. دو شماره تبيان اتفاقا در رابطه با همين موضوع به نام «استكبار جهاني و شيطان بزرگ» و «استضعاف و استكبار از ديدگاه امام خميني» منتشر كرده و در آنجا و همچنين در ساير آ‌ثار موارد بسيار زيادي وجود دارد كه امام (ره) هشدار مي‌دهند كه همين كه شما مي‌گوييد «من» اين «من» از شيطان است.

 

در سخنراني براي مسوولان نيز در زمان درگيري‌هايي كه بني‌صدر در اوايل انقلاب پيش آورد و تقابل‌هايي كه با شهيد بهشتي و شهيد رجايي و ديگران داشت، بر اين موضوع تاكيد داشتند كه مواظب باشيد در روحيه استكبارِ شيطاني «من» قرار نگيريد. خود امام (ره) اگر به قدرت روحي بزرگي دست پيدا كرد كه در پرتو آن توانست انقلاب عظيمي مثل انقلاب اسلامي ايران را رهبري و اين نظام را مستقر كند به نظر من همه قدرت ايشان برگرفته از تذهيب نفسي بود كه ايشان ده‌ها سال در ميدان مبارزه با جلوه‌هاي واقعي استكبار كه همان منيت، خودخواهي، خودپرستي و خودبزرگ‌بيني بود به شكل جدي تلاش كردند.

 

براي امام (ره) هواي نفس، خودخواهي و خودبزرگ‌بيني مطرح نبود و چون منيت خود را كشته و اين «من» را در ساحت وجود ذات اقدس الهي از بين برده و به مقام فناء في‌الله رسيده بود قدرت او شبيه قدرت انبيا و نفوذ كلمه او فوق تصور بود. مطمئنا اگر امام (ره) اين مبارزات نفساني و خودسازي را انجام نداده بودند هرگز نمي‌توانستند اين كار بزرگ را كه محال مي‌نمود ممكن كرده و انجام دهند. كسي كه دچار استكبار نفس است و در تاريكي نفس خود فرو رفته هرگز نمي‌تواند براي ديگران راه را روشن كند. نور يك امر واقعي است و بايد از قلب تابش پيدا كند و قلب نيز تا زماني كه در برابر حق خاضع نباشد و در برابر نفس و وسوسه‌هاي شيطاني خود را بيمه و تطهير نكرده باشد نوراني نمي‌شود چرا كه نور و ظلمت در يك جا جمع نمي‌شود.

ذات نايافته از هستي‌بخش كي تواند كه شود هستي‌بخش
خشك ابري كه بود از آب تهي نايد از وي صفت آب دهي
بنابراين شما مي‌بينيد كه در سيره انبيا نهايت خضوع و فروتني را در برابر آحاد جامعه و فقيرترين و ضعيف‌ترين اقشار داشتند و روايت است كه پيامبر اكرم (ص) با تمام عظمت‌شان به شكلي رفتار مي‌كردند كه اگر ناشناسي وارد مجلس مي‌شد تشخيص نمي‌داد كه كدام فرد پيغمبر است. مثل افراد عادي زندگي و برخورد مي‌كردند. من مي‌خواهم از فرصت استفاده كنم و توجه خوانندگان عزيز را به اين نكته معطوف كنم كه اين مساله، مساله‌اي كليدي است. به خصوص دوستان انقلابي كه شور انقلابي دارند و در سرشان هواي مبارزه با استكبار وجود دارد بايد بدانند اگر مي‌خواهند به توفيق دست يابند ابتدا بايد استكبار را در جان خود بكشند و به مرتبه حريت و آزاد‌گي برسند؛ آنگاه مي‌توانند همانند حر در برابر سپاه بي‌شمار يزيديان زمان بايستند.

نكته دوم اينكه استكبارستيزي انحصارا محدود به قدرت‌هاي خارجي و برون‌مرزي نيست. استكبار در معناي دوم آنكه در واقع برخورد قهرآميز، مستكبرانه و ظالمانه قدرت‌هاي حاكم با ملت‌ها و كشورهاي ديگر است در ديد امام (ره) منحصر به امريكا، شوروي و انگليس نبود گرچه از آنها به عنوان نمونه‌هاي بارز استكبار و از امريكا به عنوان شيطان بزرگ در فرمايشات امام(ره) زياد تكرار شده كه درباره آن بحث خواهيم كرد. اساسا انقلاب امام (ره) يك حركت ضد استكباري عليه رژيم شاه بود.

 

يعني در داخل كشور عليه رژيم شاه و نظام سلطنتي حاكم كه همه مشخصات استكبار را داشت كه قرآن راجع به فرعون وقتي شاخص‌هاي نظام استكباري را ذكر مي‌كنند به حضرت موسي(ع) مي‌فرمايد كه «اذهب إلى فرعون إنه طغى» به سوي فرعون برو كه دست به طغيان زده است، در آيه ديگري مي‌فرمايند «إِن فِرْعوْن علا فِي الْأرْضِ» يعني فرعون دست به علو و برتري‌جويي زده است و براي اينكه مردم را تسليم خود كند «وجعل أهْلها شِيعًا» آنها را به جان هم انداخته و گروه گروه كرده است «يسْتضْعِفُ طائِفةً مِنْهُ» گروهي را تضعيف و گروهي را تقويت مي‌كند و در پرتو همين تفرقه‌افكني و ايجاد اختلافات طبقاتي گوناگون زمينه حكمروايي ظالمان استبدادي خود را فراهم مي‌كند كه نتيجه آن اين مي‌شود كه «يُذبِّحُ أبْناءهُمْ ويسْتحْيِي نِساءهُمْ» مردان را مي‌كشد و زن‌ها را براي بيگاري زنده نگه مي‌دارد. اينها مسائلي است كه در قرآن راجع به شيوه‌هاي عملكرد نظام استكباري فرعون ذكر شده است. خب همين وضع در ايران نيز حاكم بود؛ نظام شاهنشاهي يك نظام استبدادي و استكباري بوده و نگاه او به مردم از موضع ظلم، استكبار و قدرت بود. امام انقلاب را براي نجات كشور از يوغ استبداد شروع كرد و بنابراين نخستين مبارزه ايشان در داخل با استبداد و استكبار داخلي بود. طبعا از همان آغاز چون رژيم شاهنشاهي رژيم وابسته به قدرت‌هاي جهاني بوده و آنها نيز در امور ايران مداخله مي‌كردند، همزمان نهضت اسلامي ما ضمن ضد استبداد داخلي بودن ضداستكبار خارجي نيز بود كه امام از سال ٤٢ به بعد مساله اسراييل و امريكا را مطرح فرمودند.

 

اين نشان مي‌دهد كه در مكتب سياسي امام موضوع مبارزه با استكبار موضوعي فراتر از زمان و مكان و احيانا اقدامي مقطعي و ايشان بارها در صحبت‌هاي خود تاكيد مي‌كنند كه جنگ پيغمبران با قلدرها و ديكتاتورها بر سر وضو و غسل نبوده بلكه دعوا بر سر اين بود كه آنها به ملت‌ها زور مي‌گفتند و انبيا مي‌خواستند ملت‌ها را نجات دهند. دعوا بر سر حكومت طاغوتي آنان بوده است و انبيا درصدد نجات مستضعفين از چنگال مستكبرين بوده‌اند.

 

همين جا مساله استضعاف و مستضعفين مطرح مي‌شود كه نجات مستضعفين از مستكبرين به عنوان يك هدف بزرگ در نهضت انبيا وجود دارد و به اين موضوع فرمان داده شده و آيات عديده‌اي نيز در قرآن در خصوص كمك به مستضعفين وجود دارد «ما لكُمْ لا تُقاتِلُون فِي سبِيلِ‌الله والْمُسْتضْعفِين مِنْ الرِّجالِ والنِّساءِ» آيه مفصلي است كه با عتاب مي‌فرمايد چطور شما در راه خدا و براي ياري مستضعفيني كه از شهرهاي‌شان رانده شده‌اند به پا نمي‌خيزيد و قيام نمي‌كنيد يا اينكه چشم‌انداز آينده زيباي زندگي بشر در قرآن با استقرار حكومت مستضعفين ترسيم شده است «و نُرِيدُ أنْ نمُن علي الذِين اسْتُضْعِفُوا فِي الْأرْضِ و نجْعلهُمْ أئِمه و نجْعلهُمُ الوارثين» بنابراين قرآن و روايات ما هم شاخص‌هايي را براي مستكبران ذكر كرده‌اند مثل مساله ظلم، دنياطلبي، خودخواهي و از اين قبيل هم شاخص‌هايي مثل عدالت به عنوان مهم‌ترين شاخص در موضوع استكبارستيزي مطرح است و ريشه‌كن‌سازي فقر، تبعيض، بي‌عدالتي و ديكتاتوري كه جلوه‌هاي استكبار هستند و هر اقدامي در جهت زدودن اين جلوه‌هاي استكبار صورت گيرد از ديد امام مبارزه با استكبار است يعني اگر در كشور با فقر مبارزه كنيم نوعي مبارزه با استكبار است، استكبار سرمايه‌داري امام(ره) در همين جا مساله مرفهين بي‌درد، خوانين زورگوي زمان شاه و سرمايه‌داران زالوصفت را مطرح مي‌كنند البته امام هرگز با داشتن ثروت حلال و سرمايه‌گذاري سالم و مولد مخالف نبودند بلكه مشوق بودند؛ در روايات نيز داريم كه هر جا فقر هست در كنار آن يك انباشتي از ثروت نامشروع خواهد بود. جهل، بي‌سوادي، بي‌خردي و بي‌خبر نگه داشتن مردم نيز يكي از ابزار استكبار براي اعمال حكومت استكباري خود در طول تاريخ بوده است. يعني كانال‌هاي ارتباطي مردم را بسته و مي‌كوشند مردم را در بي‌خبري نگه دارند يا با اطلاعات خودساخته كنترل شده ذهنيت مردم پر شود تا چشم و گوش آنها بر روي حقيقت باز نشود و بتوانند از جهل مردم سوءاستفاده كنند لذا پيامبر(ص) در ٢٣ سال مبارزه خود كفر و بت‌پرستي و استكبار ١٣ سال را در مكه و در مبارزه با جهل مردم سپري كرد.

 

در مبارزه با كانون‌هاي جهل زايي و به اصطلاح ابوجهل‌ها و بنيان‌هاي جهل، جهلي كه موجب شده بود مردم را به بت پرس غتي و پرستش صاحبان ثروت و مكنت وادار كنند. پيامبر (ص) ٢٣ سال تلاش كردند تحولي ذهني در اطلاعات و آگاهي‌هاي مردم ايجاد كند و بعد مردم آگاه خود در برابر مستكبرين قريش و كفار ايستادند لذا امام (ره) روي موضوع مبارزه با بي‌سوادي تاكيد داشتند و براي آگاه كردن مردم تلاش زيادي مي‌كردند. امام(ره) يكي از جلوه‌هاي استبداد در داخل را سلب آزادي مي‌دانستند؛ اينكه مردم آزادي بيان و عقيده نداشته باشند. امام (ره) با تمام وجود ايستادند تا مردم بتوانند بدون لكنت زبان و آزادانه در برابر رژيم شاه حرف خود را بزنند. بعد از پيروزي انقلاب نيز امام خود مشوق اين موضوع بودند كه مردم بيايند حرف خود را بزنند و حق خود را بگيرند و هر جا هر كس كه بخواهد به نوعي آزادي مشروع را مخدوش كند امام در برابر آن مي‌ايستادند. مفهوم دوم استكبارستيزي، مفهوم خاص آن است؛ يعني مبارزه با قدرت‌ها و حكومت‌هاي فاسد، ظالم و سلطه‌گر.

نهضت امام خميني (ره) براساس آموزه‌هاي قرآني از آغاز براي مبارزه با رژيم استبدادي شاه به عنوان مظهر استكبار داخلي و با مداخلات امريكا، انگليس، اسراييل و ديگر كشورها و قدرت‌ها به عنوان استكبار جهاني شكل گرفت. امام خميني(ره) به درستي دريافته بودندكه اساس بدبختي ايرانيان از رژيم سلطنتي، استبدادي و وابسته شاهنشاهي سرچشمه مي‌گيرد و بدون تغيير در نظام سياسي امكان اصلاحات پايدار و تامين آزادي و استقلال براي مردم ميسر نخواهد بود، لذا با مبارزات نفسگير، افشاگري‌هاي مداوم و آگاه‌سازي مردم توانستند انقلاب را از سال ١٣٤١ تا رسيدن به نقطه پيروزي در سال ١٣٥٧ هدايت كنند و مرحله اول استكبارستيزي خود را با حمايت همه‌جانبه ملت ايران و فداكاري ياران نزديك و انقلابيون واقعي با موفقيت به انجام رسانند.

گرچه در اين مرحله توجه اصلي امام در مبارزه به رژيم سركوبگر استبدادي شاه بود اما از آنجا كه اين رژيم دست‌نشانده بيگانگان و برخوردار از حمايت‌هاي همه‌جانبه آنان خصوصا امريكا بود، ‌طبعا انقلاب عملا وارد مبارزه با نظام سلطه جهاني خصوصا امريكا شده بود. به همين سبب، امريكا آشكارا از شاه حمايت كرد، به او پناه داد، دارايي‌هاي مردم ايران را توقيف كرد و از طريق سفارت خود در تهران زمينه‌سازي براي شكست انقلاب و سرنگوني نظام نوپاي ايران را تشديد كرد. از گروهك‌هاي ضد انقلاب و شورشي‌هاي محلي و منطقه و جريانات تجزيه‌طلب حمايت كرد و نيز طراحي كودتاي نظامي و در يك كلام، در برابر انقلاب اسلامي و خواست مردم ايران همچنان با ادبيات و خوي استكباري ايستاد. طبعا امام و انقلاب وارد مرحله دوم مبارزه خود شدند يعني ايستادگي مستقيم در برابر امريكا از طريق تسخير سفارت آن كشور كه بحق از سوي دانشجويان پيرو خط امام «لانه جاسوسي» نام گرفته بود و پس از آن ايستادن و مقاومت افتخارآميز و قهرمانانه امام و مردم در برابر تجاوز نظامي رژيم بعثي عراق كه با حمايت قدرت‌هاي جهاني به ويژه امريكا و منطقه‌اي بر ما تحميل شد و مقاومت در برابر انواع تهديد‌ها، ‌تحريم‌ها و توطئه‌ها، همگي جلوه‌هايي از جريان استكبارستيزي امام و انقلاب اسلامي بود.

همينجا شايد بد نباشد يك فلاش‌بكي هم به گذشته و در واقع به روز ١٣آبان سال ٥٨ بزنيم. به خصوص كه در مورد اين واقعه، روايت‌هاي متناقض و بعضا متعارضي گفته شده است. با شناخت و ارتباطي كه شما از نزديك با امام خميني(ره) و بيت ايشان داشتيد، آيا تسخير سفارت امريكا برنامه‌اي از قبل طراحي شده توسط ايشان بود؟ يا مساله‌اي بود كه اتفاق افتاد و قابل پيشگيري نبود؟
اگر امريكا در برابر خواست مردم ايران كه در روندي كاملا دموكراتيك و با شركت در رفراندوم ١٢ فروردين سال ٥٨ نظام دلخواه خود را با اكثريتي نزديك به اتفاق آرا انتخاب كردند، تسليم شده بود و رويه خود را در برابر ملت ايران تغيير داده و انقلاب و نظام را به رسميت مي‌شناخت و مطابق قوانين و عرف بين‌الملل با دولت برآمده از اراده مردم رفتار مي‌كرد، قطعا حادثه تسخير سفارت پيش نمي‌آمد.


امام (ره) بارها در مصاحبه‌هاي خود در پاريس اعلام كردند كه ما به جز رژيم اسراييل با تمام كشورها كه براساس احترام متقابل عمل كنند رابطه خواهيم داشت. حتي با وجود همه دشمني‌هاي امريكا با ايران بعد از پيروزي انقلاب رابطه ما با آنان قطع نشد و اين امريكا بود كه رابطه‌اش را قطع كرد و بعد هم البته امام (ره) از آن استقبال كردند. البته مخالفت امام با امريكا صرفا به خاطر دشمني‌هاي او با انقلاب و ملت ايران نبود بلكه به خاطر خوي سلطه‌گري و استعماري بود. لذا از اين زاويه هم با امريكا و هم با اتحاد جماهير شوروي سابق در تضاد و مبارزه بودند. امام در انديشه رهايي همه دنيا از سلطه استكباري قدرت‌هاي حاكم بودند.

بنابراين استكبارستيزي در منطق
امام (ره) در اين مفهوم، اين است كه امام اساسا با هرگونه سلطه‌جويي كشورهاي بيگانه نسبت به جوامع اسلامي و كشور عزيزمان ايران حساس بوده و همه تلاش‌شان اين بود كه ريشه‌هاي سلطه‌جويانه و ظالمانه را بخشكانند. البته اين سخن هرگز به معناي قطع رابطه با دنيا نبوده است؛ هم سيره عملي امام (ره) طي ١٠ سالي كه بعد از پيروزي انقلاب، رسما مسووليت رهبري را عهده‌دار بودند اين را نشان دادند و هم گفتار ايشان از اول و از سال ٤٢ در مصاحبه‌هايي كه حتي راجع به امريكا داشتند. امام با اينكه يك ابرقدرت چه امريكا باشد و چه شوروي بخواهد با تكيه بر قدرت خود كشورها را تحت سلطه خود درآورند، منابع آنها را غارت كنند، در عرصه جهاني زورگويي كنند و كشورهاي جهان سوم را به تعبير امام (ره) آدم حساب نكنند و نگاه ارباب و رعيت به كشورهاي ضعيف داشته باشند، مبارزه مي‌كردند و يكي از اهداف انقلاب اسلامي را همين مساله مي‌دانستند و سخنان فراواني از ايشان وجود دارد به خصوص در پيام‌هاي حج امام كه ملت‌هاي مسلمان، كشورها و دولت‌هاي اسلامي را به بازيابي قدرت ملي، اعتماد به نفس، تكيه بر توان داخلي و ايستادن در برابر زورگويي استكبار جهاني فراخواندند. استكبار جهاني نيز در اوايل انقلاب در دو قطب قدرت خلاصه مي‌شد؛ غرب به سركردگي امريكا و شرق به سركردگي شوروي كه بعدها اتحاد جماهير شوروي دچار فروپاشي شد. بنابراين امام در جريان انقلاب اگر اعتراضي به شاه داشتند بيش از اينكه اعتراض به استبداد داخلي باشد به اين بود كه چرا به خارج وابسته هستيد، چرا استقلال كشور را از بين برده‌ايد زيرا ايران به عنوان يك كشور تحت سلطه غرب و به ويژه امريكا تحت نفوذ سياسي، اقتصادي و فرهنگي آنها بود و شاه از آنها دستور مي‌گرفت.

 

امام با اين موضوع مبارزه مي‌كردند و با اينكه امريكا خود را ارباب دنيا بداند مخالف بودند نه با اينكه امريكا بخواهد مثل ساير كشورها با ما رابطه داشته باشد. به طور مثال در ١٩/١٠/٥٧ حضرت امام در پاسخ به سوالي در خصوص رابطه با امريكا مي‌فرمايند «اگر امريكا به نحو صحيح رفتار كرده و در امور داخلي ما مداخله نكند و مشاوران خود را كه در امور كشور ما دخالت مي‌كنند فراخواند، ما نيز به آنها احترام خواهيم گذاشت». يا در جاي ديگر و در واقع در روز ٢٠/١٠/٥٧ امام درباره روابط با ديگر كشورها به ويژه امريكا مي‌فرمايند «روابط حسنه است مادامي كه آنها روابط حسنه داشته باشند.

 

اگر چنانچه امريكا دست از پشتيباني دولت شاه بردارد و دست از دخالت در مملكت ما بكشد و ما را به حال خود بگذارد ما با او روابط حسنه خواهيم داشت». امثال اين نوع اظهارات در مصاحبه‌ها و صحبت‌هاي بعدي امام (ره) فراوان است. يا بعد از پيروزي انقلاب در ٢٦/٩/٥٨ امام اين طور مي‌فرمايند «اگر آقاي كارتر پياده شد از آن عرشي كه دارد آمد روي زمين نشست و با ما زمين‌نشين‌ها تفاهم كرد، ما هم با او تفاهم مي‌كنيم و به استثناي اينكه ظلم‌هايي را كه به ما كرده است بايد جبران كند ما با ملت امريكا كه هيچ اختلافي نداريم، هيچ اختلافي بين ملت‌ها با يكديگر وجود ندارد.» بنابراين چون بحث انتقال دولت در امريكا بود امام مي‌فرمايند «{اگر} دولتي كه بعد {در امريكا} پيش مي‌آيد با ما تفاهم كند اين طور نباشد كه {بگويد} من در كاخ سفيد نشسته‌ام شما در كوخ نشسته‌ايد و كاخ‌نشين با كوخ نشين ارباب و رعيت بايد باشند. اگر اين كلمه را بردارند و ما را همان طور كه هستيم بفهمند چرا ما با آنها رابطه نداشته باشيم.»

در واقع در تحليل امام جابه‌جايي دولت‌ها در امريكا مي‌توانست بر روابط موثر باشد.
نه، منظور ايشان تغيير كلي رفتار است نه تغيير دولت‌ها.

يعني با جابه‌جايي دولت‌ها ممكن است تغييري در رفتار آنها ايجاد شود كه مد نظر امام (ره) بود.
متاسفانه اين اتفاق نيفتاد و دولت‌هاي امريكا همچنان بر سياست خصمانه خود اصرار ورزيدند. اما آنچه براي امام در خصوص رابطه با امريكا و كشورهاي ديگر مبنا به شمار مي‌آمد اول امنيت و منافع ملي بود يعني در واقع خط قرمز، تامين امنيت ملي و مصالح كشور و مردم بود به نحوي كه اين روابط به نفع ملت و كشور ما باشد. دوم، اين رابطه از موضع ارباب-رعيتي، جهان اول و جهان سوم نباشد. نكته بعد اينكه امام اساسا در روابط بين‌الملل معتقد بودند كه بايد كشورهاي اسلامي و جمهوري اسلامي با هم تلاش كرده و به سمتي حركت كنند كه روابط ظالمانه از روابط سياسي جهان برچيده شود و كشورها در شرايط متعادل و مساوي با يكديگر در ارتباط باشند و تنها كشوري كه امام رابطه با او را براي هميشه غيرممكن و مردود مي‌دانستند رژيم صهيونيستي آن هم به دليل غاصب بودن او بود.

 

وگرنه امام بارها تاكيد كردند كه اگر كشورها بر اساس احترام متقابل حركت كنند، مي‌تواند رابطه و مذاكره شكل بگيرد اما با توجه به تجربه طولاني مداخلات استكباري امريكا در ايران چه قبل از پيروزي انقلاب و به خصوص بعد از آن، جريان جاسوسي و مسائلي كه بعدها در لانه جاسوسي به وجود آمد حضرت امام (ره) به طور جد از اقدام دانشجويان در تسخير لانه جاسوسي حمايت كردند و آن را انقلابي جدي‌تر از انقلاب اول ذكر كردند چرا كه يك انقلابِ در ماهيت ضد استكباري در برابر بارزترين جلوه استكبار بود، از اين جهت كه انقلاب اول در برابر يك استكبار كوچك دست‌نشانده بود. متاسفانه امريكايي‌ها با وجود اين سخنان راهگشاي امام و مكتب سياسي مبتني بر منافع ملي احترام متقابل ايشان و منطق حقوق بين‌الملل كه همين است و اتفاقا اعلاميه حقوق بشر و منشور سازمان ملل نيز همين را مي‌گويد و هرگونه استكبار و استعمار را نفي كرده و رابطه كشورها با يكديگر را بر اساس احترام و منافع متقابل تعريف كرده است، اينها تمكين نكرده و همان روحيه استكباري را ادامه دادند.

 

چه در جنگ بعضي‌ها معتقد هستند كه اساسا جنگ را اينها تحريك و تحميل كردند ولي حداقل آنچه مسلم است از صدام و گروه‌ها حمايت جدي كردند و به هر حال دشمني‌ها داشتند. برداشتي كه ما مي‌توانيم به طور كلي از مكتب سياسي امام در باب استكبارستيزي داشته باشيم اين است كه هر كشوري در رابطه با جمهوري اسلامي ايران بر اساس موازين حقوق بين‌الملل و حقوق انساني متقابل آمادگي رابطه و همكاري داشته باشد، چون اداره جمهوري اسلامي ايران مبتني بر خرد، منافع ملي، بر دستورات دين و قانون اساسي است، استقبال مي‌كند.

 

قانون اساسي نيز همين بحث را مطرح كرده و هم ظلم كردن و دخالت در كار ديگران و استعمار ديگران بر جمهوري اسلامي ايران و هم پذيرش ظلم و ستم و استعمار را از سوي ديگران را نهي مي‌كند. اگر اين شرايط فراهم شود، مي‌توانيم رابطه داشته و مذاكره كنيم و مادامي كه اين مسائل حل نشود مشكل داريم. هشدارهايي نيز كه اخيرا مقام معظم رهبري درباره نفوذ فرمودند به اعتقاد من در همين راستاست يعني هيچ اشكال ندارد كه ما به تدريج با كشورها متناسب با همراهي آنها همراهي داشته باشيم اما بايد مراقب باشيم كه اين تعاملات و ارتباطات به نفوذ استعماري منجر نشود. نفوذي كه مقصد نهايي آن تغيير ماهيت نظام جمهوري اسلامي و استحاله انقلاب اسلامي در نظام نوين امريكايي است.

مي‌دانيم استكبارستيزي و ضرورت آن يك اصل پذيرفته شده در نظام جمهوري اسلامي است و درباره آن حساسيت زيادي از سوي نيروهاي مختلفي كه در كشور به نوعي فعاليت سياسي مي‌كنند، وجود دارد. آنقدر كه گاه برخي از آنها حتي نسبت به برخي سياست‌هايي كه از سوي مجموعه نظام تشخيص داده شده مقاومت كرده و اين طور عنوان مي‌كنند كه اين سياست در تقابل و تنافر با استكبارستيزي قرار دارد. مصداق عيني و امروزي آن هم مساله برجام و مخالفت‌هاي شديد و غليظي است كه از سوي برخي با اين تصميم نشان داده مي‌شود كه از مجموعه اركان نظام اتخاذ شده است. خب به هر حال مجموعه نظام به اين نتيجه رسيده، رهبري آن را هدايت و تاييد كرده، سران قوا چه انتخابي (رييس‌جمهور و رييس مجلس) و چه انتصابي (رييس قوه قضاييه) از آن حمايت كرده و از تندروها خواسته‌اند كه جلوي رفتارهاي خود را بگيرند اما در عين حال باز هم نيروهايي هستند كه اگرچه پايگاه اجتماعي زيادي ندارند اما به دليل برخورداري از تريبون‌ها و به هر حال ارتباطاتي كه دارند مي‌توانند جو را مغشوش كنند. به نظر شما اين امر به ضعف تحليل اين جريان‌ها برمي‌گردد و اينكه اساسا مساله را نمي‌شناسند و متوجه نيستند چه اتفاقي افتاده يا طبق گفته شما برمي‌گردد به همان استكبار دروني و منيتي كه بعضي از اين گروه‌ها ممكن است به آن مبتلا باشند.

سوال خيلي خوبي است. ببينيد خيلي روشن است در دنياي امروز هيچ كشوري نمي‌تواند در خود حصار بكشد و خود را بي‌نياز از جامعه جهاني بداند به خصوص جمهوري اسلامي ايران كه اصلا هدف‌گذاري‌هاي بلندمدت و استراتژيك آن، اين كه بايد در عرصه جهاني الهام‌بخش باشد. سند چشم‌اندازي كه رهبري ابلاغ فرمودند نيز همين است كه ما بايد قدرت اول اقتصادي، علمي و فناوري در منطقه و در جهان اسلام الهام‌بخش باشيم. ما اگر بخواهيم نقش خود را در عرصه جهاني ايفا كنيم بدون داشتن رابطه حسنه و ارتباطات موثر با دنيا غيرممكن است. ما براي فروش نفت و نيز كالاهاي غيرنفتي به بازار احتياج داريم، براي كسب تكنولوژي، دانش فني و سرمايه احتياج به جذب سرمايه، دانش و وارد كردن تكنولوژي و دانش فني داريم. اين مساله نه‌تنها امروز بلكه در زمان پيامبر (ص) نيز كه تازه در منطقه كوچكي به اسم مدينه استقرار پيدا كرده بودند، وجود داشت و ايشان درصدد ارتباط با چين و ايران آن زمان برآمده و به ابرقدرت روم و ايران نامه نوشته بودند.

 

اساسا اسلام دين انزوا نيست بلكه ديني جهاني است و ما چشم‌انداز آينده را اين مي‌بينيم كه تمام جهان داوطلبانه با دين اسلام اداره خواهد شد. خيلي روشن است كه كشوري كه به نام اسلام انقلاب كرده است نمي‌تواند دور خود حصار بكشد و ما بايد با ابزار ديپلماسي مستقل با حفظ بحث استقلال ملي اين امر را محقق‌سازيم. استقلال نيز به اين معنا نيست كه خود همه‌چيز را به طور كامل داشته باشيم بلكه به اين معناست كه وابستگي مطلق به جايي نداشته باشيم وگرنه نياز كشورها به يكديگر يك امر طبيعي است. از اين جهت روشن است كه دولت و مسوولان نظام بايد براي توسعه ارتباطات با دنيا برنامه‌ريزي كنند. خوشبختانه يكي از دستاوردهاي بزرگ دولت يازدهم -دولت تدبير و اميد- در عرصه سياست خارجي بود و توانست آن فضاي غبارآلود و وهم‌آلودي كه در رابطه ايران با ساير كشورها ايجاد شده بود و ايران‌هراسي كه صهيونيست‌ها با بهانه‌هايي كه از برخي اظهارات و صحبت‌ها به دست آوردند به آن دامن زده بودند و چهره ايران به عنوان كشوري خشن و حامي تروريسم معرفي شد را طي دو سال و چند ماه گذشته با ديپلماسي مثبت فعال و در عين حال با حفظ خطوط قرمز نظام، استقلال ملي، منافع ملي و ديگر برنامه‌ها نظام ارتباطات خود را توسعه دهد، به خصوص از ديد من در واقع مذاكرات هسته‌اي، برجام و دستاوردهاي آن، يك نماد بارز از موفقيت جمهوري اسلامي ايران در استكبارستيزي است.

احتمالا به اين دليل كه چون دست‌كم منطق ما را براي اثبات حقانيت‌مان در دنيا بالا مي‌برد.
دقيقا. عده‌اي فكر مي‌كنند استكبارستيزي يعني هر روز با يك كشور دعوا كنيم و مسلحانه بجنگيم در حالي كه اصلا اين طور نيست. ما اگر بتوانيم در حوزه فرهنگي آنچنان مفاهيم فاخر فرهنگي را و جاذبه‌هاي اسلام ناب - و نه اسلام داعشي، خرافي، تنگ‌نظرانه و طالباني- را با زبان هنر، فرهنگ، ادب و ديپلماسي و با استفاده از ابزار اطلاعاتي موجود به دنيا معرفي كنيم، اين بهترين مبارزه با استكبار است. مگر استكبار درصدد نيست فرهنگ ما را از بين ببرد؟ استكبارستيزي در عرصه تهاجم فرهنگي، توسعه روابط فرهنگي و فعال شدن فرهنگ ما در كشورهاي ديگر است بدون اينكه بخواهيم در امور داخلي كشورها دخالت كنيم يا اگر ما مي‌خواهيم واقعا با نظام سلطه اقتصادي جهاني مبارزه كنيم جز اينكه اقتصاد داخلي كشور را قوي كنيم و به تعبير سياست‌هاي كلي اقتصاد مقاومتي، يك اقتصاد مقاوم ولي پويا و مرتبط با اقتصاد جهاني داشته باشيم. كالاي ما بايد در عرصه جهاني از چنان كيفيتي برخوردار باشد كه آن كالا معرف اقتصاد و توان ملي ما باشد. ديپلماسي ما اگر يك ديپلماسي معقول، عزتمدارانه و در عين حال قدرتمند باشد، همان كاري كه آقاي روحاني در سازمان ملل كرده و بحث «جهان عاري از خشونت» را مطرح كردند همان كار را سابقا رييس دولت اصلاحات كرده و بحث «گفت‌وگوي تمدن‌ها» را به رسميت شناسانده بودند. اين نشان از قدرت ديپلماسي ما است يعني در واقع مبارزه با استكبار سياسي است كه در جايي كه مي‌خواهد كشورها را تهديد، تحقير و سلطه خود را بر آنها تحميل كند ما در ديپلماسي فعال بتوانيم كشورهاي ديگر را با خود همراه و هم‌صدا كنيم.

من به عنصر زمان و مكان در مبارزه اشاره مي‌كنم. ببينيد به نظر من در مذاكرات هسته‌اي ما در واقع توانستيم بر تحريم‌هاي ظالمانه‌اي كه از خوي استكبار جهاني به ما تحميل شده بود و اقتصاد ما را به اشغال خود درآورده بود در دو سال نفسگير مذاكرات هسته‌اي پيروز شويم. پس اين مذاكرات جلوه‌اي از مبارزه با استكبار سياسي، اقتصادي و تحريمي بود و موفق نيز بود.

كه براي نشانه‌هاي آن نيز كافي است به ادبيات نتانياهو نخست وزير اسراييل توجه كنيم و اينكه در سخنراني اخيرش در سازمان ملل حتي چند بار نزديك بود به گريه بيفتد.

احسنت. در حقيقت ما برنامه اسراييل و مستكبرين را به هم زديم. اينجا به نظر من كساني كه برجام را برنمي‌تابند و به جاي اينكه به دولت براي بهره‌برداري از فرصت برجام كمك كنند، به نوعي مشغول كارشكني و القاي شبهه و نااميدي در مردم هستند، توجه به اين نكته ندارند كه دارند در زمين اسراييل بازي مي‌كنند.

اين از ضعف تحليل است يا از همان منيتي كه در ابتداي گفت‌وگو به آن اشاره كرديد، نشات مي‌گيرد؟
به نظر من همه اينها مي‌تواند باشد. برخي‌ها از روي ضعف تحليل يا تبليغات القايي نادرستي كه بعضي جريانات سياسي انجام مي‌دهند، واقعا دلسوزانه به شبهه افتاده و فكر مي‌كنند كه منافع ملي به خطر افتاده يا عزت ملي مخدوش شده است. برخي نيز از روي حسادت است بعضي جريان‌ها مايل بودند خود به قدرت برسند، من شك ندارم اگر برخي منتقدان امروزي برجام پيروزي در مذاكرات هسته‌اي را به دست آورده بودند، يك مارش پيروزي مي‌زدند و صدا و سيما نيز مارش آنان را پخش مي‌كرد. اما متاسفانه امروز برخلاف اين عمل مي‌شود. من احساس مي‌كنم به نوعي كمك مي‌كنند به اسراييل و در تنگنا قرار دادن مردم ايران، كمك مي‌كنند به برخي كشورهاي منطقه كه ميلياردها دلار هزينه كرده‌اند تا جلوي توافق هسته‌اي را بگيرند. ما فراموش نكرده‌ايم كه وزير خارجه يكي از همين كشورها قبل از مذاكرات با برخي
اعضاي ١+٥ ديدار كرد تا جلوي مذاكرات را بگيرد و اتفاقا گرفت و در مقطعي روند آن را كند كرد و عجيب اينجاست كه با اينكه اين مساله برجام به تاييد و تصويب مجلس، شوراي عالي امنيت ملي و به امضاي رهبري رسيده باز عده‌اي شروع مي‌كنند به شعار دادن و بر بالاي منبرها القاي شبهه مي‌كنند.

برخي از اين مخالفت‌ها به خاطر رقابت‌هاي سياسي كودكانه است، عده‌اي فكر مي‌كنند اگر دولت در اين زمينه توفيقي به دست بياورد در انتخابات طرفداران او به مجلس راه مي‌يابند. اين نهايت كوته‌بيني كودكانه است كه به منافع ملي اين گونه نگاه شود.

و البته ممكن است منافع اقتصادي برخي جريان‌ها تهديد شده باشد. بالاخره آنها در سپهر سياسي كشور نمايندگان خود را دارند.

قطعا همين طور است، طي سنوات تحريم و در حال حاضر نيز كه در آن هستيم، افرادي و جرياناتي هم در داخل و هم در خارج از كشور به بهانه تحريم صاحب ثروت‌هاي بادآورده افسانه‌اي شدند و امروز احساس مي‌كنند اين معبرها در حال مسدود شدن است. در خارج برخي كمپاني‌ها و شركت‌ها هستند كه چنين منافعي داشته‌اند و امروز درصدد هستند باز همچنان اين منافع نامشروع را داشته باشند و به خصوص به لحاظ سياسي من معتقدم رژيم صهيونيستي و برخي رژيم‌هاي ارتجاعي منطقه مايل هستند كه جمهوري اسلامي ايران در يك حالت بلاتكليفي و تقابل با جهان باشد. در حالي كه ما آثار مثبت اين مذاكرات را حتي در همين مدت، در رويكرد جهاني، مسافرت مقامات اقتصادي و سياسي كشورهاي معتبر جهان به ايران ديديم و ان‌شاءالله دولت بعد از اجرايي كردن توافق و رفع تحريم‌ها گشايش بزرگي را براي جذب سرمايه‌گذاري، ايجاد اشتغال براي جوانان ايجاد خواهد كرد و اميدي كه در مردم ايجاد شده ان‌شاءالله تحقق پيدا خواهد كرد. نكته پاياني اينكه اصل مبارزه با استكبار يك امر تعطيل‌ناپذير و ابدي است، چگونگي مبارزه و مصاديق استكبار به مقتضاي زمان و مكان متغير است.

مبارزه با استكبار هميشه از نوع مبارزه قهرآميز و نظامي نيست. بله اگر روزي خداي ناكرده كشور ما مورد تعرض قرار گيرد -همان‌گونه كه در جنگ هشت ساله بود- مردم با تمام وجود خود به ميدان آمده و دفاع مي‌كنند. آمادگي دفاعي كشور براي هرگونه تعرض يا سوء قصد نظامي احتمالي به كشور امري ضروري است. آمادگي روحي مردم و روحيه بسيجي كه دفاع از كشور را همواره داشته باشند بسيار مفيد است اما من فكر مي‌كنم امروز و در شرايطي كه منطقه ما درگير ناامني و خشونت است، جمهوري اسلامي ايران بايد به عنوان مدار و محور كانون امنيت، آنچه از كشور صادر مي‌شود پيام صلح، برادري، عقلانيت و اسلام رحماني باشد تا هم بتواند شر گروه‌هاي دست‌نشانده استكبار مثل داعش و امثال آن را از كشورهاي اسلامي دور كند و هم زمينه همبستگي امت اسلامي را بيشتر فراهم كند.

 

من مطمئن هستم روح امام (ره) از اينكه مي‌بيند جهان اسلام اين گونه دچار تفرقه شده آزرده است. ما نبايد به بهانه شيعه بودن و عزاداري امام حسين(ع) رفتارهايي داشته باشيم كه خداي ناكرده اهانت به ساير فرقه‌هاي اسلامي باشد و به تفرقه مذهبي و قومي دامن بزند. در كشور ما همه اقوام، گروه‌ها و مذاهب در پرتو نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي از حقوق مساوي برخوردار هستند. هر گروه و جرياني كه بخواهد در رفتار خود با ساير گروه‌ها رفتار استكباري پيشه كند خود مستكبر است و نمي‌تواند مدعي استكبارستيزي باشد بلكه ابتدا بايد با خود مبارزه كند.

يكي از مسائلي كه در خصوص استكبارستيزي مطرح است لوث شدن اين قضيه و سطحي كردن آن است؛ از جمله ايراد گرفتن به دست دادن وزير خارجه ما با رييس‌جمهور امريكا، يا قدم زدن فلاني با فلاني، يا لبخند زدن اين با آن و موارد متعددي از اين دست. سطحي كردن يكي از مهم‌ترين مولفه‌هاي جمهوري اسلامي و تنزل آن به مخالفت با بديهي‌ترين و ابتدايي‌ترين قواعد ديپلماسي چه آسيب‌هايي را مي‌تواند به اصل استكبارستيزي كه همواره از دغدغه‌هاي اصلي نظام جمهوري اسلامي و بنيانگذار آن بوده است، وارد كند؟
تعبيري كه شما به كار برديد تعبير كاملا درستي است؛ اين نگاه، نگاه بسيار سطحي است. روشن است كه وقتي يك كشور مي‌خواهد با دنيا وارد رابطه شود و قدرت ديپلماسي و منطق حقوقي خود را به رخ جهانيان بكشد بايد در فضاي قابل قبول و موثر بين‌المللي حضور پيدا كند. مگر مي‌شود وقتي ما براي مذاكره با قدرت‌هاي جهان پشت يك ميز مي‌نشينيم و مي‌خواهيم منطق حقوقي و حرف حق‌مان را به كرسي بنشانيم با زبان تند و فحاشي سخن بگوييم، فكر كنيم انقلابي هستيم. يعني اگر كسي به آنجا رفت و چند حرف زشت و تند زد و مذاكرات را به هم زد، بگوييم او خيلي انقلابي است. دكتر ظريف و تيم ايشان با قدرت حقوقي بالا، تسلط بر حقوق بين‌الملل و اعتماد به نفس، ٢٠ ماه در برابر همه توان ديپلماسي و منطق چانه‌زني حقوقي جهان ايستادند. لبخند زدند اما محكم ايستاده و از منافع مردم دفاع كردند.

كمااينكه وزير خارجه ما آنجا كه لازم بود فرياد زد و جسورانه به مقامات قدرت‌هاي بزرگ گفت «هرگز يك ايراني را تهديد نكنيد...»
در واقع اگر جايي هم تهديد كردند گفتند تهديد نكنيد. يعني جايي كه خشم لازم بود خشم منطقي نشان دادند، جايي كه لبخند لازم بود لبخند زدند و نتيجه آن موضوع يك دستاورد عزتمندانه‌اي شد كه امروز براي نخستين بار در تاريخ ديپلماسي جهان، يك كشور جهان سومي توانست در برابر كشورهاي قدرتمند جهان بايستد و بدون اينكه باجي داده باشد حق خود را بگيرد. حال اگر ما بياييم اين دستاورد بزرگ را در داخل با بهانه‌هايي مثل اينكه چرا آقاي ظريف در راهروهاي سازمان ملل با اوباما دست داده تحت‌الشعاع قرار دهيم، كار درستي انجام نداده‌ايم.

ضمن اينكه شأن رهبري با وزير خارجه فرق مي‌كند. مثل همان تبريكي كه ميتران، رييس‌جمهور فرانسه به شهيد رجايي داده بود و شهيد رجايي از دادن جواب امتناع كرد كه مورد عتاب امام خميني (ره) قرارگرفت و ايشان گفته بودند شما بايد عرف ديپلماتيك را رعايت كنيد.

بله. جايگاه‌ها و وظايف متفاوت است. يكي از اشكالات دولت گذشته اين بود كه موضعي كه بعضا مربوط به جايگاه رهبري بود رييس‌جمهوري مي‌گرفت و كار را خراب مي‌كرد. رييس‌جمهور رييس قوه مجريه است و بايد به زندگي و امورات مردم و كشور برسد البته سياست‌هاي كلي نظام را به عنوان رييس قوه مجريه در نظر داشته باشد، همين كاري كه آقاي روحاني خردمندانه انجام مي‌دهد. وزير امور خارجه به عنوان مسوول تنظيم روابط كشور با دنيا و مجامع بين‌المللي وظايف مخصوص به خود و ادبيات متناسب با آن را دارد و نمي‌تواند و نبايد مانند افراد و جريانات سياسي با جهان سخن بگويد. اينها نشان مي‌دهد كه بعضي از منتقدان به اين نكته توجه ندارند كه هر كسي بايد وظيفه خود را انجام دهد. ببينيد همين قضيه منا كه پيش آمد يك داستان عبرت آموز بود؛ در اثر سوء تدبير مسوولان سعودي فاجعه بزرگي اتفاق افتاد، رهبري نظام در جايگاه رفيع خود موضع قاطع و موثري گرفتند، رييس‌جمهوري موضعي درخور جايگاه خود گرفتند و مسوولان ايراني ما در عربستان و سازمان حج و زيارت نيز كار خود را انجام مي‌دادند. اگر آنها نيز مي‌خواستند در همان روز اول موضعي را اتخاذ كنند كه مسوولان در داخل گرفتند، مشكلات بزرگي در راه درمان مجروحان حادثه يا انتقال اجساد جانباختگان فراهم مي‌شد و حجاج باقيمانده ما در آنجا به عسر و حرج دچار مي‌شدند. من فكر مي‌كنم اكثريت قاطع مردم ايران به درستي مسائل را فهم مي‌كنند. نظرسنجي‌اي كه اخيرا انجام گرفته نشان مي‌دهد كه تمام شاخص‌ها ١٤، ١٥ درصد رشد داشته؛ اميدواري مردم، سپاسگزاري آنها از تيم هسته‌اي، ديد مثبت آنها نسبت به دستاوردهاي برجام بسيار دلگرم‌كننده و اميدبخش است.

همين‌جا اضافه كنم كه اين روزها متاسفانه بعضا رفتارهاي نابخردانه و مشكوكي نيز ديده مي‌شود، برخي سرمايه‌گذاران و مقامات خارجي وارد كشور مي‌شوند، بعد ١٠ تا٢٠ نفر خودسر جمع شده و در خيابان يا محل اقامت اين شخصيت‌ها حضور پيدا كرده، شعار داده و فحاشي مي‌كنند. اين دقيقا بازي كردن در ميدان رژيم صهيونيستي است. اسراييلي‌ها در دنيا مي‌گويند ايران كشوري ناامن و حامي تروريسم است، خب وقتي اين گردشگران به ايران مي‌آيند و اين رفتار را مي‌بينند در واقع اين رفتار مهر تاييدي بر حرف‌هاي اسراييل مي‌زند. دستگاه‌هاي قانوني، قضايي و امنيتي ما بايد واقعا پيگيري كنند، من خيلي اين رفتارها را طبيعي و عادي نمي‌دانم؛ درست در شرايطي كه مردم گرفتار انواع مشكلات اقتصادي هستند و دولت نياز به سرمايه‌گذاري دارد، سرمايه‌گذاراني كه مي‌خواهند به ايران بيايند و سرمايه و تكنولوژي را به همراه بياورند تا در نتيجه آن كار و شغل براي جوانان ايجاد شود يك عده كه احتمالا مشكل مالي ندارند آنها را فراري داده و دانسته و ندانسته به نفع دشمنان ايران كار مي‌كنند و اين رفتارها هرگز نمي‌تواند در جهت منافع ملي باشد، ضمن اينكه توهين به قدرت ملي نيز هست. اگر كشور به هر شخص خارجي از هر كشور و هر مقامي باشد ويزا داد و فردي به طور رسمي و قانوني وارد كشور شد، مهمان محسوب مي‌شود و بايد مهمان‌نوازي درخور تاريخ ايران و ادب ايراني ببيند.

 

بي‌ادبي با كسي كه وارد كشور شده با هيچ منطقي سازگار نيست و من اميدوارم اگر از سر ناآگاهي اين رفتار را انجام مي‌دهند توجه داشته باشند كه در زمين چه كسي بازي مي‌كنند و چگونه با منافع هموطنان خود ستيز مي‌كنند. اگر هم از روي غرض است دستگاه‌هايي قضايي و امنيتي برخورد كنند. كشور بايد اقتدار قانوني خود را نشان دهد. اقتدار قانوني اين است كه هر چيزي در جاي خود باشد و كشور ما به عنوان كشوري امن، آرام و مطمئن شناخته شود. خوشبختانه در همين مدت كوتاه بعد از برجام و به طور كلي بعد از روي كار آمدن دولت يازدهم آمار گردشگران خارجي بسيار رشد داشته و بسياري از هتل‌هاي ما كه خالي بود براي يك يا دو ماه يا بيشتر رزرو دارند. اين نشان مي‌دهد كه صنعت گردشگري در كشور در حال راه افتادن است، تركيب گردشگران نيز متنوع است و صرفا گردشگران زيارتي كشورهاي اسلامي نيستند، گرچه آن نيز بسيار ارزشمند است اما گردشگراني از همه دنيا براي گردشگري طبيعي، گردشگري موزه‌ها، سوابق تاريخي و حتي گردشگري سلامت به ايران مي‌آيند. هر گردشگري كه مي‌آيد در حقيقت يك فرصت شغلي ايجاد مي‌كند. بنابراين مقابله با اين جريان اقتصادي سالم مقابله با اشتغال جوانان كشور و مردم است.

از منظر انقلابي‌نمايان تندرو، صلح حديبيه يا صلح امام حسن (ع) بايد نوعي سازشكاري تلقي شود، كمااينكه برخي مسلمانان دوآتشه در برابر صلح حديبيه موضع گرفتند اما حضرت علي (ع) در اطاعت كامل از پيامبر اكرم (ص) عمل كردند و اتفاقا همين صلح از سوي خداوند فتح‌المبين شناخته شد و زمينه فتح مكه را فراهم كرد. عناصر افراطي اردوگاه امام حسن (ع) بعد از صلح با معاويه، حضرت را با عنوان «مذل المومنين» خطاب كرده و به حضرت ناسزا گفتند و حتي به او حمله‌ور شدند در حالي كه صلح امام حسن (ع) نمونه كامل استكبارستيزي و زمينه‌ساز قيام عاشوراي امام حسين (ع) بود، به همين سبب امام حسين (ع) نيز طي ١٠ سال امامت خود در زمان معاويه به مفاد صلح‌نامه پايبند بودند.

 

خلاصه آنكه استكبارستيزي به عنوان اصلي قرآني و اسلامي از اصول انديشه و سيره عملي امام خميني(ره) است اما مصاديق استكبار به مقتضاي تحولات سياسي و رويكردهاي دولت‌ها و كشورها تغيير مي‌كند و روش‌هاي مبارزه نيز بر اساس منافع ملي و اثرگذاري روش‌ها متفاوت خواهد بود. گاهي با ايستادگي و مقابله و گاهي با صلح و استفاده از فرصت، و تشخيص اين امر به عنوان سياست كلي نظام با مقام معظم رهبري است كه خوشبختانه در زمان حيات حضرت امام(ره) و پس از آن توسط حضرت آيت‌الله خامنه‌اي با دقت و قاطعيت تعيين شده و ملت بزرگ ايران و دولت‌هاي برآمده در مسير تحقق آن گام برداشته‌اند و امروز نيز دولت تدبير و اميد با همه ظرفيت و توان خود براي تامين منافع و سربلندي كشور عزيزمان ايران و تداوم آرمان‌هاي انقلاب اسلامي در ميدان خدمت و عمل حاضر است.

برش ١
من شك ندارم اگر برخي منتقدان امروزي برجام پيروزي در مذاكرات هسته‌اي را به دست آورده بودند، يك مارش پيروزي مي‌زدند و صدا و سيما نيز مارش آنان را پخش مي‌كرد. اما متاسفانه امروز برخلاف اين عمل مي‌شود. من احساس مي‌كنم به نوعي كمك مي‌كنند به اسراييل و در تنگنا قرار دادن مردم ايران، كمك مي‌كنند به برخي كشورهاي منطقه كه ميلياردها دلار هزينه كرده‌اند تا جلوي توافق هسته‌اي را بگيرند. ما فراموش نكرده‌ايم كه وزير خارجه يكي از همين كشورها قبل از مذاكرات با برخي اعضاي ١+٥ ديدار كرد تا جلوي مذاكرات را بگيرد و اتفاقا گرفت و در مقطعي روند آن را كند كرد و عجيب اينجاست با اينكه اين مساله برجام به تاييد و تصويب مجلس، شوراي عالي امنيت ملي و به امضاي رهبري رسيده باز عده‌اي شروع مي‌كنند به شعار دادن و بر بالاي منبرها القاي شبهه مي‌كنند. برخي از اين مخالفت‌ها به خاطر رقابت‌هاي سياسي كودكانه است، عده‌اي فكر مي‌كنند اگر دولت در اين زمينه توفيقي به دست بياورد در انتخابات طرفداران او به مجلس راه مي‌يابند. اين نهايت كوته‌بيني كودكانه است كه به منافع ملي اين گونه نگاه شود.

برش ٢
اين روزها متاسفانه بعضا رفتارهاي نابخردانه و مشكوكي نيز ديده مي‌شود، برخي سرمايه‌گذاران و مقامات خارجي وارد كشور مي‌شوند بعد ١٠ تا٢٠ نفر خودسر جمع شده و در خيابان يا محل اقامت اين شخصيت‌ها حضور پيدا كرده، شعار داده و فحاشي مي‌كنند. اين دقيقا بازي كردن در ميدان رژيم صهيونيستي است. اسراييلي‌ها در دنيا مي‌گويند ايران كشوري ناامن و حامي تروريسم است، خب وقتي اين گردشگران به ايران مي‌آيند و اين رفتار را مي‌بينند در واقع اين رفتار مهر تاييدي بر حرف‌هاي اسراييل مي‌زند. دستگاه‌هاي قانوني، قضايي و امنيتي ما بايد واقعا پيگيري كنند، من خيلي اين رفتارها را طبيعي و عادي نمي‌دانم؛ درست در شرايطي كه مردم گرفتار انواع مشكلات اقتصادي هستند و دولت نياز به سرمايه‌گذاري دارد، سرمايه‌گذاراني كه مي‌خواهند به ايران بيايند و سرمايه و تكنولوژي را به همراه بياورند تا در نتيجه آن كار و شغل براي جوانان ايجاد شود يك عده كه احتمالا مشكل مالي ندارند آنها را فراري داده و دانسته و ندانسته به نفع دشمنان ايران كار مي‌كنند و اين رفتارها هرگز نمي‌تواند در جهت منافع ملي باشد، ضمن اينكه توهين به قدرت ملي نيز هست.


 اخبار  سیاسی  -  اعتماد 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------