مبلّغ: ائتلاف با اصولگرایان نه مفید است نه شدنی
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
تا فرصت باقیمانده به انتخابات، با «مرتضی مبلغ»، از فعالان سیاسی اصلاحطلب و معاون وزیر کشور دولت اصلاحات، درباره فعالیتهای انتخاباتی اصلاحطلبان به گفتوگو نشستیم. سازوکار شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان، اقدامات این جریان برای تعیین نامزدها و بستن فهرستها در شهرستانها و البته تهران، از محورهای این گفتوگو بود. همچنین درباره احتمالهای همکاری با اصولگرایان معتدل هم صحبت کردیم. مبلغ دراینباره میگوید: «موضوع ائتلاف اصلاحطلبان با اصولگرایان، موضوعی نادرست، غیرمفید و ناشدنی است. در کشور، دو جریان اصلی رقیب حضور دارند؛ اصلاحطلبان و اصولگرایان.
این دو جریان باید با یکدیگر عادلانه، رقابت کنند، نه ائتلاف». او درعینحال میگوید: «اصولگرایان یکی از جریانهای اصلی این کشور هستند که در مقطعی با جریانهای افراطی پیوند خوردند، اما اکنون بخشی از آن درحال فاصلهگرفتن از افراطیها هستند و میخواهند به جایگاه واقعی خود برگردند. بعضی از این افراد که مواضع و رفتار مثبت و سازندهای در راستای منافع ملی و مصالح عمومی داشتهاند (مثل آقای مطهری) اگر کاندیدا شوند، بعید نیست که اصلاحطلبان از حضور چنین افرادی در فهرست خود استقبال کنند». البته درباره استراتژی اصلاحطلبان برای فتح کرسیهای مجلس هم بحث کردیم؛ به گفته مبلغ استراتژی آنها، کسب اکثریت مجلس است.
مبلغ درعینحال میگوید، رفتار اصلاحطلبان به گونهای نیست که اگر چنین اتفاقی رخ نداد یا مجلسی تشکیل شد که اکثریت آن اصلاحطلب نیستند، اما از افراد باکفایت و توانایی تشکیل شود، برای آنها پذیرفتنی نباشد. همچنین به گفته مبلغ، اصلاحطلبان از وحدت اصولگرایان هیچ نگرانیای ندارند، بلکه از رقابت یکطرفه نگران هستند و این نگرانی برای کل کشور است. ماحصل این گفتوگو را در پی میخوانید:
آقای مبلغ! درحالحاضر فعالیتهای انتخاباتی اصلاحطلبان چیست؟ آنها قصد دارند با چه رویکردی وارد انتخابات مجلس دهم شوند؟
بارها گفته شده که اصلاحطلبان در این دوره، با استفاده از تجاربی که در گذشته بهدست آوردهاند و همچنین با توجه به شرایط کشور، وارد فاز جدیدی از تعاملات شدهاند، راهبردهای مناسبی را تعیین کرده و براساس آن وارد انتخابات شدهاند.
تجارب گذشته به این برمیگردد که اصلاحطلبان از گذشته متوجه شدهاند که هرگونه تفرقه و ناهماهنگی بین خودشان میتواند مخاطراتی را به همراه داشته باشد؛ این مخاطرات، هم به ضرر خود آنهاست و هم به ضرر کشور. بنابراین یاد گرفتهاند وارد فرایند اجماع و خرد جمعی شوند، براساس خرد جمعی پیش بروند و حول محور واحد، عمل کنند.
در آن هشت سال، کشور با مشکلات گسترده و عمیقی مواجه شد. اگر حادثه خرداد ۹۲ نبود و همان روند دوباره ادامه مییافت، معلوم نبود امروز کشور چه سرنوشتی پیدا میکرد. بحمدالله آن روند متوقف شد و کشور بهتدریج وارد شرایط مناسبی میشود گرچه این امر سالیانی طول خواهد کشید. برایناساس، در تداوم حرکت سال ۹۲، روند مبتنیکردن حرکت بر وحدت، اجماع، خرد جمعی و توجه به منافع ملی (توجه به مشکلاتی که کشور با آن مواجه است) اساس حرکت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس را تشکیل میدهد.
فرایندی به اسم شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان شکل گرفته است؛ مناسبات درون این شورا به چه صورتی است؟ چقدر بین اعضای آن هماهنگی وجود دارد. همچنین در ادامه روند شکلگرفته در سال ۹۲، احزاب تا چه میزان از سهمخواهی خود صرفنظر خواهند کرد؟
یکی از الزاماتِ راهبرد اجماع و وحدت، فراگیری و پوشش همه جریانهای اصلاحطلب است، این راهبرد را اصلاحطلبان بهطور جدی اتخاذ کردهاند و پیش میبرند و در این راستا تلاشهای زیادی شده است، اما جریان انتخابات مجلس با انتخابات ریاستجمهوری تفاوت دارد و فرایند اجماع در آن بسیار سختتر است. در ریاستجمهوری برای کل کشور یک رئیسجمهور میخواهیم و بین دو، سه یا چهار کاندیدای اصلاحطلب، راحتتر میتوان اجماع برقرار کرد و به نظر واحد رسید، اما برای مجلس ۲۹۰ نماینده میخواهیم که در سراسر کشور پراکنده هستند. درواقع هر حوزه انتخابیه، خود یک موضوع مستقل است که تحولات، تفکرات، افکار، اندیشهها و سلیقههای مختلفی در آن وجود دارد. بر این اساس هم باید با سازوکارهای مناسب آن، فرایند وحدت و اجماع فراهم شود. با وجود این، این حرکت درحال رخدادن است.
اوج این حرکت، شکلگیری شورای عالی سیاستگذاری بود که همه جریانهای اصلاحطلب که حول سه جریان ترسیم میشوند، تحت یک جریان واحد شکل گرفتند. یک جریان آن بود که با عنوان شورای راهبردی نامگذاری شده بود. جریان دیگر، شورای هماهنگی احزاب اصلاحطلب و جریانی هم منتسب به آقای دکتر عارف بود. با سازوکارهای پیشبینیشده همه این جریانها در نقطهای به هم رسید.همه اینها حول محور رهبری اصلاحات اتفاق افتاد.
امروز وضع بهگونهای است که گفتمان وحدت، اجماع و خرد جمعی تقریبا بین اصلاحطلبان در سراسر کشور به عنوان یک گفتمان غالب مطرح شده است. مطالبه اجماع و وحدت، به یک مطالبه عمومی بین اصلاحطلبان تبدیل شده و کسی انگیزهای برای عملکردن برخلاف آن ندارد و اگر کسانی بخواهند خلاف آن عمل کنند خیلی زود در افکار عمومی اصلاحطلبان پس زده میشوند و آن رفتار نمیتواند بین افکار عمومی جایی داشته باشد.
بنابراین از مدتها قبل روند خوب و مثبتی شروع شده که امروز آثار آن را بهتر و بیشتر میبینیم. شورای عالی سیاستگذاری، نمود و مظهر حرکتی است که با عنوان اجماع، همدلی و فراگیری به وجود آمده است. به نظر میرسد همه بنا دارند همدلانه در راستای این امر ملی حرکت کنند. بعید میدانم کسانی باشند که بخواهند جداییطلبی کنند یا ساز خود را بزنند و همانطور که اشاره کردم، اگر با احتمال ضعیفی چنین چیزی رخ دهد، بسیار بیاهمیت خواهد بود.
نتیجه تلاش شورای سیاستگذاری در تهران و شهرستانها، فهرستی خواهد بود که درنهایت برای انتخابات ارائه میشود. بستن فهرست بهویژه در شهرستانها با توجه به وجود قومیتها و تیپهای فکری مختلف، کار سختی است؛ این قضیه چطور پیش خواهد رفت؟
یکی از راهبردها در این انتخابات، تمرکززدایی است. مجموعه مطالعات و بررسیهای انجامشده، این نتیجه را به دست داده که اصلاحطلبان استانها مستقل تصمیم بگیرند. نهتنها استانها، بلکه اصلاحطلبان حوزههای انتخابیه میتوانند و باید با سازوکارهای عقلایی به جمعبندی واحد برسند تا نامزد یا نامزدهای موردنظر خود را مشخص کنند. طبیعی است نامزدی که از دل سازوکار عقلایی و اجماعی اصلاحطلبان حوزه انتخابی بیرون میآید، همان نامزدی است که در فهرست واحد و نهایی اصلاحطلبان قرار خواهد گرفت.
هیچکسی از مرکز یا جای دیگر برای حوزههای انتخابی تعیینتکلیف نمیکند. هرکدام از اصلاحطلبان سراسر کشور، هویت دارند و عاقل و توانمند هستند و بهراحتی میتوانند این کار را انجام دهند. سازوکارهای عقلایی نیز پیشبینی شده که چطور از طریق آن بتوانند با عنایت به شرایط و مقتضیات محلی و منطقهای به وحدت برسند. حتی پیشبینی شده که اگر یک حوزه انتخابیه به هردلیلی نتوانست به وحدت و اجماع بر سر نامزد یا نامزدهای واحد برسد، چطور عمل شود. برای این منظور، چند لایه داوری پیشبینی شده است؛ اولین لایه داوری، خود اصلاحطلبان منتخب حوزه انتخابیه هستند. لایه دوم، به استان میرسد که با سازوکار منطقی، شوراهایی مشخص شدهاند که وظیفه هماهنگی را برعهده دارند.
اگر در این لایه هم کاری صورت نگرفت، تهران ورود و برای حل اختلاف داوری میکند. بنابراین تمرکززدایی کامل اتفاق افتاده و توزیع تصمیمگیری در سراسر کشور رخ داده است. همه با اعتمادبهنفس و اتکا به توانمندیهای خود عمل میکنند. در تهران هم به همین صورت خواهد بود. البته چون تهران حساسیتهای خاصی دارد، هنوز بهطور ویژه درباره تهران کار خاصی نشده اما در برنامه شورا هست که در زمان مقتضی انجام شود. طبعا در تهران هم از چنین سازوکاری تبعیت خواهد شد.
آیا سهمیهای برای احزاب مشخص شده است؟ مثلا محسن هاشمی در جایی گفته سهم کارگزاران پنج نفر است و از ایندست... .
درباره سهمیه احزاب و اینکه چه سهمیهای از کدام جریان باشد، هیچ بحثی نشده است. اصولا چنین چیزی هم نخواهد بود. این راهبرد اقتضائاتی دارد؛ اولین اقتضا این است که هیچکس سهمخواهی نکند. این به این معنی نیست که کسی نامزد خود را معرفی نکند. طبعا همه شخصیتها و جریانها نامزد معرفی میکنند. اما لازمهاش این است که سهمخواهی نشود. ضمن اینکه همه در آن فعال هستند و نامزدهای خود را مطرح میکنند. هیچکس هم سهمخواهی قطعی نمیکند و همه نهایتا تسلیم سازوکار عقلایی و منطقی که مورد پذیرش همگان نیز هست، میشوند. این سازوکار است که مشخص میکند در نهایت چه فهرستی آماده شود. ممکن است اینروزها در رسانهها، افرادی خود یا نامزد احتمالی جریانی را معرفی کنند، این به معنی فعالیت احزاب و گروههاست.
درهیچجا نوشته نشده که سهمیه احزاب یا فلان شخصیت چقدر باید باشد. همه نامزدهایی که (احزاب، گروهها، شخصیتها) خودشان را معرفی میکنند، همه در سبدی جمع خواهد شد و در درون این سبد، سازوکار عقل جمعی و عقلایی که به آن اشاره کردم، آنها را بررسی خواهد کرد و از بین همه آنها ۳۰ نفر را انتخاب میکند. این ۳۰ نفر فهرست نهایی را تشکیل میدهند. همه به این ملتزم هستند که پس از آن، از این ۳۰ نفر پشتیبانی کنند. همه فعال هستند و نامزدهای خود را مطرح میکنند و نهایتا پایبند فهرست نهایی خواهند بود. عملا متعهد به این هستند که کسی ساز جداگانه نزند. روند طوری است که اگر کسی هم ساز جداگانه زد، بین اصلاحطلبان و افکار عمومی جایگاهی نخواهد داشت. حتی به عنوان کسی که در یک امر ملی مسئله و اختلال ایجاد میکند، تلقی میشود.
نحوه گزارشدهی به چه صورتی است؟
وظیفهای که محوریت اصلاحات برای خودشان قائل هستند، این است که سعی کنند بین اصلاحطلبان وحدت ایجاد شود. به خاطر مقبولیت ایشان در بین اصلاحطلبان، هرجا مشکلی برای وحدت اصلاحطلبان ایجاد شده با سازوکاری توسط ایشان حلوفصل شده است. ایشان وظیفهای اضافه بر این، برای خود قائل نیستند. اینکه بخواهند در فرایند کارها دخالت کنند یا گزارش مستمر به ایشان داده شود؛ چنین چیزی نیست. صرفا اگر جایی مشکل جدی پیش آید که نیاز به هماهنگی داشته باشد، نظر ایشان میتواند مشکل را حل کند. بقیه امور تماما توسط خود اصلاحطلبان و سازوکارهای ایجادشده آنان انجام میگیرد.
میتوان آقای عارف را نماینده رئیس دولت اصلاحات در شورا دانست؟
سازوکار شورا روشن است. همه فعالانی که در جبهه اصلاحطلبان در امر انتخابات کار میکردند، به شکلی فراگیر تحت شورایعالی سیاستگذاری جمع شدهاند و عمل میکنند. کسی نماینده کسی نیست. رئیس شورا و کارگروهها و رؤسای کارگروهها نیز همه توسط شورا انتخاب شده و میشوند.
وضعیت نیروها چگونه است. برای بستن فهرستها با کمبود نیروی اصلاحطلب مواجه نخواهید شد؟
اصلاحطلبان از نظر افراد شایسته و توانمند برای مجلس شورای اسلامی هیچ کمبودی ندارند. سابقه اصلاحطلبان در امور اجرائی و تقنینی، سابقه برجستهای است. بهصراحت میتوان گفت از برجستهترین نیروها در جامعه ایران، به لحاظ تجارب و توانمندیهایی که نشان دادهاند، اصلاحطلبان هستند. امروز، این امر بیشتر از گذشته مشخص شده است. به این علت که در مدیریتها بودهاند، تجارب خوبی به دست آوردهاند، آزمون خود را پس دادهاند و سوابق مؤثرتر و موفقتری دارند.
برای مشکل تأیید صلاحیتها چه فکری شده است؟
در مواجهه با این مشکل، چند نکته مطرح است. اصلاحطلبان به عنوان جریان برخاسته از این کشور و نظام جمهوری اسلامی، جریانی اصیل و ریشهدار، همواره متذکر شدهاند حرکتهای حذفی به صلاح کشور نیست. جریانهای نظارتی باید بپذیرند هرچه حضور و مشارکت مردم فراگیر و جدیتر باشد، به نفع نظام و کشور است. اما نکته مهمتر این است اصلاحطلبی جریانی نیست که به تعداد محدودی نیروی اصلاحطلب شاخص محدود شود.
اصلاحطلبی جریان ریشهدار و تاریخی در کشور ایران است. اکثریت بالای جامعه ایران اصلاحطلبند. این جامعه، جامعهای فرهیخته، تحصیلکرده و توانمند است. مانند افراد شناختهشده اصلاحطلب، افراد زیاد دیگری درون جامعه (متخصصان، فعالان و نخبگان) هستند. طبیعی است که اگر در جایی افراد شاخص و شناختهشده اصلاحطلب نباشند، افراد توانمند دیگری هستند که میتوانند خلأ را جبران کنند.
بحث ائتلاف با اصولگراهای معتدل در جایی که کمبود نیرو هست یا ردصلاحیت صورت بگیرد، وجود دارد. آیا بهتر است این ائتلاف، پیش از مجلس انجام شود یا اصلاحات با ظرفیت مجاز خود وارد عرصه شود و بازیهای ائتلافی را برای داخل مجلس (فراکسیونها، ریاست مجلس و...) بگذارد؟
ائتلاف بحث پردامنهای است. باید دید ائتلاف با چه جریانی ممکن است و با چه جریانی خیر. وارد این موضوعات نمیشوم. اما موضوع ائتلاف اصلاحطلبان با اصولگرایان، موضوع نادرست، غیرمفید و ناشدنی است. در کشور، دو جریان اصلی رقیب حضور دارند؛ اصلاحطلبان و اصولگرایان. این دو جریان باید با یکدیگر رقابت عادلانه کنند، نه ائتلاف.
اصولگرای معتدل به چه کسانی میگویند؟
با گذشت زمان و با آسیبهای عمیقی که جریانهای افراطی بین اصولگرایان به خود اصولگرایان و کشور وارد کردهاند، بهتدریج بخشی از اصولگرایان متوجه خطرات افراطگرایی بین خود شدهاند، از آن فاصله گرفتهاند و متذکر و متوجه شدهاند که کشور باید به چه روندی بازگردد. آنچه امروز تحت عنوان اصولگرایی معتدل مطرح است، این است.
اصولگرای معتدل حامی دولت است؟ اصلا چه ویژگیهایی دارد و آیا اصلاحطلبان آنان را بین نامزدهای خود قرار خواهند داد؟
تعدادی از اصولگرایان که متوجه شدند در گذشته چه بر سر کشور آمد و خود نیز قربانی این رفتارها بودند، متوجه شدند که قطار منحرفشده از ریل اصلی باید سر جای خود برگردد. بنابراین به دولت بهعنوان دولتی برخاسته از رأی مردم، کمک میکنند. اینها متوجه شدند که بعضی رفتارها به ضرر کشور است و فاصله خود را با افراطیون، زیاد و افراطیگری را طرد کردند. اصولگرایان یکی از جریانهای اصلی این کشور هستند که در مقطعی با جریانهای افراطی پیوند خوردند. اما الان بخشی از آنان در حال فاصلهگرفتن از آنها هستند و میخواهند به جایگاه واقعی خود برگردند. بعضی از این افراد که مواضع و رفتار مثبت و سازندهای در راستای منافع ملی و مصالح عمومی داشتهاند (مثل آقای مطهری) اگر کاندیدا شوند، بعید نیست که اصلاحطلبان از حضور چنین افرادی در فهرست خود استقبال کنند.
همچنین، ممکن است اگر در برخی حوزهها نامزدی برای اصلاحطلبان باقی نماند، در این صورت طبیعی است که بین نامزدهای باقیمانده مطالعه صورت میگیرد. اگر بین آنها، اعم از اصولگرایان معتدل و دلسوز و کارآمد یا فردی مستقل و توانمند و دلسوز، وجود داشته باشد، از او پشتیبانی انجام میشود، تا مجلسی توانمند، منطقی و باکفایت داشته باشیم. البته این به معنی ائتلاف بین دو جریان سیاسی کشور نیست.
این سازوکار پذیرفتهشده است؟
از نظر عقلایی امری درست و پذیرفتهشده است.
اما ریسک بالایی دارد. چون این افراد وارد تابلوی اصلاحطلبی میشوند... .
خیر. به این معنی نیست. اگر در حوزه انتخابیهای نامزد اصلاحطلبی باقی نماند و از نامزد اصولگرای معتدل حمایت شد، گفته شود که او نامزد اصلاحطلب است و او را اصلاحطلب تلقی کنند. طبعا اعلام میشود به دلیل اینکه نامزدی برایمان نمانده و این نامزد فردی است که در راستای منافع کشور عمل میکند، ما از این فرد حمایت میکنیم. در سطح ملی چنین اتفاقی در ریاستجمهوری ۹۲ اتفاق افتاد. آقای روحانی در ابتدا نامزد اصلاحطلبان نبودند. نامزد اصلاحطلبان، آقای هاشمی بودند که رد صلاحیت شدند. سپس اصلاحطلبان از بین نامزدها، دو نفر را قابلپشتیبانی دیدند که جمعبندی شد تا از آقای روحانی حمایت کنند و ایشان را بهعنوان نامزد انتخاباتی اعلام کردند.
اما شما طبقهای خاکستری را وارد مجلس میکنید که معلوم نیست در بحثهای آتی یا در بزنگاههای مجلس به کدام سمت بچرخد. مشابه آنچه در شورای شهر اتفاق افتاد... .
اولا با روند شورای شهر مقایسه نکنید. چراکه یک نظام و سازمان مدیریت لازم برای شورای شهر وجود نداشت. آن زمان همه متوجه ریاستجمهوری و شرایط فوقالعاده پیچیدهای که پیش آمد، بودند. ثانیا آیا راهحل بهتر و عقلاییتری سراغ دارید؟
میشود برای جاهایی که اصلاحطلبان نامزد ندارند، نامزدی را معرفی نکنند. چه الزامی است که ۲۹۰ نامزد معرفی شود؟
این حرف به این معنی نیست که الزاما باید ۲۹۰ نامزد معرفی کنیم. به این معنی است که در یک حوزه انتخابیه اگر نامزدی برای اصلاحطلبان باقی نمانده باشد، اصلاحطلبان در ابتدای امر میتوانند میان نامزدهای مانده مطالعه کنند، که آیا کسی هست که نسبت به بقیه برای مجلس مناسبتر باشد و در صورت حضور، یک گام برای حل مشکلات بردارد یا اینکه ساکت بنشینند و اعلام کنند که هیچ نامزدی نداریم. از نظر عقلایی و صلاح کشور، کدام روش درستتر است؟ ممکن است افراد حوزه انتخابیه بین چند نامزد باقیمانده، فرد شایستهای را پیدا نکنند، طبیعی است که از کسی پشتیبانی نمیکنند. اما اگر بین آنها فردی باشد که اصلاحطلب نباشد اما سوابقش نشان دهد که دلسوز کشور است و در راستای برونرفت کشور از وضعیت نابسامان تلاش میکند، برای اینکه این فرد به جای یک فرد ناتوان تندرو به مجلس رود، عقلاً و منطقا باید از او پشتیبانی کرد.
استراتژی اصلاحطلبان با تمام شرایطی که صحبت کردیم، چیست؟ آیا میخواهند اقلیت قدرتمندی را در مجلس بگیرند یا برای اکثریت مجلس هدفگذاری کردهاند؟ این هدفگذاری انجام شده یا قرار است در بازه زمانی باقیمانده روی آن فکر شود و براساس آن تاکتیکهای انتخاباتی جلو رود؟
آنچه برای اصلاحطلبان با مطالعه جمیع شرایط کشور و واقعیتهای موجود، مهم است تشکیل مجلس معقول، منطقی و باکفایتی است که بتواند در راستای حل مشکلات جدی کشور تلاش کند، بهخصوص مشکلاتی که محصول ناکارآمدی و سیاستهای غلط هشتسال گذشته است.
تشکیل چنین مجلسی برای اصلاحطلبان مهم است هر چند، امکان کسب اکثریت این مجلس برای اصلاحطلبان فراهم نباشد. این امر، منبعث از نگاه راهبردیتر اصلاحطلبان است که برای آنها منافع ملی و مصالح عمومی جامعه در رأس امور است.
اقتضای نگاه به منافع ملی و مصالح عمومی این است که اصلاحطلبان خود را الزاما در شرایطی قرار ندهند که صرفا اگر مجلسی با اکثریت ما تشکیل شد در این صورت منافع ملی تأمین شده است، خیر. ممکن است منافع ملی با مجلسی هم تأمین شود که اکثریت آن اصلاحطلبان نباشند بهویژه به دلیل شرایط خاصی که برای اصلاحطلبان وجود دارد. اما مفهوم این جمله بههیچوجه به این معنی هم نیست که اصلاحطلبان برای کسب اکثریت مجلس تلاش نمیکنند. حتما تلاش میکنند. تلاش حداکثری برای بهدستآوردن اکثریت کرسیها انجام میدهند. اما رفتارشان بهگونهای نیست که اگر چنین اتفاقی رخ نداد یا در ازای آن مجلسی تشکیل شد که اکثریت اصلاحطلب ندارد، اما درعینحال افراد باکفایت و توانایی آن را تشکیل دهند، برای آنها قابلقبول نباشد.
اگر مجلسی با ویژگیهایی که گفتید شکل بگیرد، مثلا شاهد مجلسی شبیه مجلس پنجم باشیم که درمجموع مجلس قابلقبولی بود، این موضوع چقدر میتواند اختلافات و شکافهای جریان اصولگرا را بیشتر کند؟ آیا بیشترشدن اختلافات در جریان اصولگرا بهنفع اصلاحطلبان است؟
اصلاحطلبان هرگز و بههیچوجه دنبال این نبوده و نیستند که بین اصولگرایان شکاف و اختلاف ایجاد شود. اصلاحطلبان تلاش کردهاند بهعنوان یک جریان گسترده سیاسی کشور، مشکلات درونی خود را حلوفصل و سعی کنند چتر فراگیر وحدت در جریان اصلاحطلب به وجود آید. همیشه آرزوی اصلاحطلبان این بوده که برای اصولگرایان نیز چنین اتفاقی روی دهد و آنها به یک اجماع منطقی برسند و در پی آن، یک رقابت منطقی عادلانه و سازنده در کشور شکل بگیرد. شرایط ایدهآل برای یک نظام دموکراتیک، رقابت سازنده بین جریانهای ریشهدار و اصیل کشور است.
مشکلی که امروز در جریان اصولگرا هست ربطی به اصلاحطلبان ندارد که خواسته باشند بین آنها تفرقه ایجاد کنند بلکه مشکل به خود آنها برمیگردد. اصولگرایان دو مشکل کلیدی دارند. یکی از آنها تاریخی (مربوط به چنددهه گذشته) و دیگری عارضی و مربوط به دهه اخیر است. مشکل اول، این است که بهشدت از رانت سیاسی و تبلیغاتی برخوردارند. در طول بیش از دودهه گذشته، همواره در رقابتهای انتخاباتی، اصلاحطلبان با محدودیت مواجه میشدند و اصولگرایان با تمهیدات، امکانات فراوان و بستر هموار مواجه بودند که بدون هیچ دغدغهای در میدان رقابت، یکطرفه عمل میکردند.
این امر، اصولگرایان را فشل کرده و نگذاشته که اعتمادبهنفس و اتکای به خویش در آنها به طور عمیق شکل بگیرد تا بتوانند مشکلات خود را حلوفصل کنند. مشکل دوم که به دهه گذشته مربوط میشود، این است که خود را به جریان افراطی گره زدند. از آن زمان، آسیبهای عمیقی دیدند که نهتنها این آسیبها متوجه خودشان بود بلکه بیشتر به کل کشور متوجه بود. متأسفانه اصولگرایان پس از آن آسیب، بهجز برخی از آنها هنوز نتوانستهاند تکلیف خود را با این جریان افراطی روشن کنند و این گرهها هنوز موجود است. این بزرگترین منشأ تفرقه در میان اصولگرایان است.
اصلاحطلبان همواره آرزو داشته و دارند که یک سامان سیاسی سازنده و منطقی در کشور به وجود آید و آن این است که دو جریان ریشهدار سیاسی کشور که اختلاف سلیقههای جدی و عمیقی هم با هم دارند، بتوانند رقابت کنند و این رقابت، عادلانه باشد و رقابتی یکطرفه نباشد.
پ
اینکه ماحصل جریان ۹۲ بهنفع اصلاحطلبان تمام شد، بهخاطر اختلاف اصولگرایان بود؟
اولا اگر در سال ٩٢ اصولگرایان با هم متحد هم میشدند؛ در نتیجه تغییری حاصل نمیشد و شاید وضعیت مناسبتری هم بهوجود میآمد. این را نتیجه آرا نشان میدهد. ثانیا اینکه میگوییم بین اصولگرایان وحدت ایجاد شود، به این معنی نیست که افراطیون هم باشند. این اتفاق شدنی و ممکن نیست. مشکل به خود آنها برمیگردد که اگر بخواهند با افراطیون پیوند بخورند، افراطیون هیچ حدی را برنمیتابند و به هیچکسی تابهحال رحم نکردهاند؛ افراطیونی که با هزینههای بالای اصولگرایان به هیچکدام از کسانی که هزینه دادند رحم نکردند و به همه آسیب وارد کردند. اگر آنها بتوانند بین خود و افراطیون فاصله بیندازند، میتوانند راحتتر به اجماع برسند. اصلاحطلبان از وحدت اصولگرایان هیچ نگرانیای ندارند بلکه از رقابت ناعادلانه و یکطرفه نگرانند. اگر آنها بین خودشان به اجماع برسند و شرایط رقابت نیز عادلانه و مساوی باشد، نوعی پیشرفت برای سامان سیاسی کشور است و جای نگرانی نیست.
اخبارسیاسی - شرق