كسي فكر نميكرد روزي مطهري نایب رئيس شود
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : پنج شنبه, 27 خرداد 1395 08:07
۵۱ ساله است. در خانوادهاي متولد شد كه پدر و پدربزرگش، از روحانيون شهر شيراز بودند. او در جواني، به عنوان امدادگر در هشت سال جنگ تحميلي شركت كرد. خود را يك يهودي ايراني ميداند و همواره تاكيد كرده است كه تنها به اين دليل كه ايران را خانه خود ميداند، به خروج از كشور و ترك ايران فكر نكرده است. به همين دليل بود كه وقتي حاضر نشد همراه همسرش به آمريكا سفر كند، همسرش او را ترك كرد.
در مصاحبه با نيويورك تايمز گفت: «من به انگليسي صحبت ميكنم، به عبري عبادت ميكنم اما به فارسي فكر ميكنم!» «سيامك مرهصدق» متخصص جراحي عمومي است و در انتخابات دهمين دوره مجلس، براي سومين مرتبه با قريب به سه هزار راي، توانست اعتماد ايرانيان يهودي را به خود جلب كند و راهي بهارستان شود. در دولتين نهم و دهم، به دليل مواضع محمود احمدينژاد عليه «هولوكاست» از او انتقاد ميكرد.
وقتي حسن روحاني، براي نخستينبار و در مقام رئيسجمهور براي شركت در شصت و هشتمين نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد به نيويورك سفر كرد، مرهصدق نيز به عنوان تنها يهودي عضو پارلمان ايران، او را همراهي كرد. البته او تنها عضو هيات ايراني هم بود كه كروات بسته بود! در آن سفر بود كه با فريد زكريا، مجري مشهور شبكه خبري سيانان مصاحبه كرد. در بيمارستان دكتر روح ا... سپير، به ملاقات سيامك مرهصدق رفتيم؛ بيمارستاني كه قريب به ۹۰ سال پيش و زماني كه تيفوس در تهران شيوع پيدا كرده بود، تاسيس شد. با روي كار آمدن حسن روحاني، رئيسجمهور مبلغ ۴۰۰ هزار دلار به اين بيمارستان كمك كرد.
در حالي كه همگان از اين اتفاق تعجب كرده بودند، نماينده كليميان در مجلس، در اين خصوص گفت: «روحاني ميخواهد نشان دهد كه ما نيز به عنوان يك اقليت مذهبي بخشي از تاريخ اين كشور هستيم. » مرهصدق، رئيس و مسئول فني اين بيمارستان است؛ رئيسي كه براي رسيدگي به مشكلات بيمارانش بسيار بيشتر از مصاحبه، مشتاق است؛ بيماراني كه اكثريت آنها را ايرانيان مسلمان تشكيل ميدهد. گفتوگوي «آرمان» با «سيامك مرهصدق» را در ادامه ميخوانيد:
گفته بودیدكه به احتمال زياد نامزد نمايندگي يهوديان كشور در مجلس نخواهيد شد. چه شد كه به اين نتيجه رسيديد كه براي مرتبه سوم نماينده مجلس شويد؟
درخواستي كه از سوي اعضاي جامعه يهودي كشور ارائه شد و اينكه احساس كردند جامعه ما به ادامه فعاليت من نياز دارد، من را به اين نتيجه رساند. به ويژه اينكه اين درخواست، از سوي افراد با تجربه و با سابقه جامعه كليمي مطرح شد. در نتيجه احساس كردم كه شايد گزينه مناسبي نباشد كه من در اين زمان، از نمايندگي مجلس اعلام بازنشستگي كنم.
اين شرايطي كه اشاره كرديد، دقيقا چيست؟ آيا شرايط بغرنج يا حساسي وجود داشت كه پذيرفتيد؟
خير. شرايط نه بغرنج بود و نه حساس. ما احساس كرديم با فضايي كه اخيرا در كشور ايجاد شده، براي اينكه بهترين تعامل را داشته باشيم، به حضور شخصي كه تجربه سياسي داشته باشد، در عرصه فعاليت سياسي نياز داريم.
ظاهرا موكلين شما هم از فعاليتها و اقداماتتان در هشت سال گذشته راضي بودند!
به هر حال راي بدي به دست نياوردم. حدود ۷۷ درصد آرا را كسب كردم.
هيچوقت فكر ميكرديد كه رئيس انجمن كليميان تهران، آقاي همايون ساميح، روزي رقيب شما در انتخابات شوند؟
بله. من از چند سال پيش اين حدس را مي زدم.
يعني با هم صحبت كرده بوديد؟
با هم صحبت كرده بوديم و من به اين نتيجه رسيدم كه اين حق طبيعي هر شهروندي است كه بخواهد در فعاليتهاي انتخاباتي شركت كند. براي من خوشحالكننده بود. چون باعث شد كه تنور انتخابات گرمتر شود و رقابت، شكلي جدي پيدا كند. همين گرم شدن فضا، باعث علاقه بيشتر افراد جامعه كليمي به شركت در تعيين سرنوشت و تامين و طراحي آينده خود شد. در نتيجه در اين دوره، رقابتي جدي و تمام عيار اتفاق افتاد.
تبليغات در ميان جامعه کلیمیان به چه صورت انجام شد؟
این جامعه، جامعهاي است كه همگان يكديگر را ميشناسند. هر دو رقيب، يعني من و آقاي ساميح افراد شناخته شدهاي هستيم. همين امر باعث شد تا از روشهاي چهره به چهره استفاده كنيم. چند مناظره در شهرهايي كه جمعيت قابل توجهي داشتند، مثل تهران، شيراز و اصفهان برگزار شد. اغلب هم مناظرات چالشي بود. علاوه بر اين، بروشورهاي تبليغاتي چاپ شد و DVDهايي هم تهيه شد كه فشردهاي بود از مصاحبههايي كه من انجام داده بودم و اعلام رسمي موضعگيريهايي كه در رابطه با مسائل جامعه كليمي، مسائل كلي كشور و حتي مسائل بينالمللي داشتم.
اختلاف نظرهايي كه بين شما و رقيب تان وجود داشت، حول چه محورهايي بود؟
بيشتر حول محور اولويتبندي و نحوه مقابله با مشكلات بود. اولويت اصلي من، حل مسائل كلان كشور است. ضمن اينكه دنبال اين بودم كه بگويم نماينده كليميان در مجلس، بايد به عنوان نماينده همه مردم ايران فعاليت كند. البته آقاي دكتر ساميح نظري خلاف نظر بنده نداشتند. ديدگاه ايشان، بيشتر بر اين مبنا بود كه شايد بد نباشد بعد از هشت سال، تغييري صورت بگيرد و خون جديدي به پيكره فعاليتهاي اجتماعي و سياسي این جامعه تزريق شود كه در نهايت اين موضوع را به انتخاب مردم موكول كرديم. نظر من، ادامه روال همان فعاليتهايي بود كه در گذشته شروع شده بود اما طبيعي است كه چون شرايط سياسي كشور تغيير كرده، قدرت مانور ما هم متفاوت از قبل خواهد بود.
قريب به يك ماه از فعاليت مجلس دهم ميگذرد. آرايش سياسي مجلس جديد را چطور ميبينيد؟
فعلا براي موضعگيري در اين رابطه زود است. علت آن هم اين است كه ما در كشور فاقد تحزب هستيم و نمايندگان به صورت جبهه اي براي ورود به مجلس فعاليت ميكنند و اين جبههها، كاملا متنوع هستند. حتي در مساله انتخاب هيات رئيسه مجلس كه جزو مهمترين مسائل سياسي هر پارلماني است، شاهد اين بوديم كه بسياري از افرادي كه با يك ليست وارد مجلس شده بودند، به نامزد آن ليست براي رياست مجلس راي ندادند. بخش عمده علت اين امر، به ماهيت جبهه اي انتخابات در ايران برميگردد. اتحادي كه ايجاد شده بود، بر سر پايبندي به چند نقطه مشترك بود، نه بر اساس تفكر كلي مشترك.
من حتي احساس ميكنم شايد بتوان حركتهاي موجود را به دو دسته طرفداران برجام و مخالفان برجام، يا كساني كه قصد همكاري و تعامل بيشتري با دولت داشتند، با كساني كه فكر ميكردند امكان تعامل با دولت براي آنها كم رنگتر است، تقسيم كرد. رقابت در مجلس دهم حول اين مساله بود. اين در حالي است كه ما در جبهه اميد، افرادي از خطوط فكري كاملا متفاوت داشتيم. آقاي عارف، آقاي مطهري و آقاي نعمتي را نميتوان به عنوان اعضاي يك حزب به شمار آورد. اينها افرادي هستند كه بر سر مسائلي كه شايد بسيار مهم باشد، با هم اشتراك نظر دارند. اما يقينا در مسائل ديگر با هم تفاوت نظر و عقيده دارند.
اينكه اين افراد با وجود همه اختلاف نظرها، در آستانه انتخابات با هم متحد شدند را مثبت ارزيابي ميكنيد يا منفي؟
از دو ديدگاه ميتوان به موضوع نگريست. اگر به نسبت شرايط كشور به آن نگاه كنيم، اتفاق خوبي است. اما اگر نيم نگاهي به سيستمهاي حزبي داشته باشيم، حركت مثبتي قلمداد نميشود. البته من اشكالي عمده به انتخابات پارلمان در ايران دارم. آن هم اين است كه ما با نگاه نسبت و تناسب به آرا نمينگريم. به طور مثال، ليست ۳۰ نفره دوم در تهران، به مجلس راه پيدا نكردند و هيچ سخنگويي از اين ليست در مجلس حضور ندارد. در صورتي كه جمعيتي معادل ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر را نمايندگي ميكردند. به نظر من، ما بايد نسبت و تناسبي در انتخابات مجلس تدارك ببينيم كه لازمه آن، وجود حزب است.
در اين سيستم، بخشي از آرا به احزاب تعلق گيرد و احزاب ميتوانند نمايندگان خود را در مجلس، بر اساس ميزان آرايي كه به دست آوردهاند، معرفي كنند. اين موضوع، چند فايده به همراه دارد. اول اينكه حجم تبليغات و وعدههاي غيرممكن در زمان انتخابات را كمتر خواهد كرد. چون كسي كه از طرف حزب معرفي ميشود، آن حزب در برابرش مسئول است. دوم اينكه نگرشي كلي، جاي نگرش منطقهاي به مجلس را ميگيرد. سوم اينكه فردي كه انتخاب ميشود، در برابر حزب مسئول است، پس به تصميمات درون فراكسيوني پايبند خواهد بود. چهارم، امكان پيشبيني رفتار مجلس است و پنجم اينكه تعامل با ساير قوا، بر اساس فرم مشخص و چارچوبي قابل سنجش شكل خواهد گرفت.
به نظر من، براي تربيت كادرهاي سياسي به حزب نياز داريم. چون بخشي از افرادي كه وارد فعاليت سياسي ميشوند، عضويت در شوراي شهر يا نمايندگي مجلس، نخستين تجربه سياسي آنهاست. در صورتي كه در فعاليت حزبي، فرد از زمان نوجواني و جواني وارد چارچوب حزب ميشود. در اين حالت، هم فرصت مطالعه و بهبود نگرش دارد و هم اصول كار حزبي و جمعي را قدم به قدم ياد خواهد گرفت. بايد توجه داشته باشيم كه مجلس جاي كسب تجربه نيست. كسي كه ميخواهد وارد فعاليت سياسي، آن هم در حد پارلمان شود، بايد در هستههاي حزبي، تجربه كسب كرده باشد.
اما به نظر نميرسد كه در كوتاهمدت به اين موضوع برسيم. نه درباره تغيير قانون انتخابات و نه درباره احزاب!
پنج سال پيش چه كسي فكر ميكرد روزي علي مطهري نایبرئيس مجلس شود؟! اتفاقاتي كه در صحنه سياسي ميافتد، نياز به زمينههايي دارد كه بايد مرحله به مرحله طي شود. همين امروز، بحثهايي كه درباره نياز به تحزب در كشور وجود دارد، از هشت سال پيش فراواني بيشتري دارد. اين مقدمه خوبي است كه تمايلات حزبي جوانان هم پررنگتر شود. از آن جايي كه در طول تاريخ ايران، احزابي داريم كه بر اساس منافع ملي فعاليت نكردهاند، خاطره مثبتي از حزب و فعاليت حزبي در حافظه جمعي ما وجود ندارد. لازمه اين امر آن است كه اين گفتمان، مدتي در فضاي تئوريك مورد بحث قرار بگيرد تا ما به حزب، به عنوان يك حيوان درنده يا مار خوش خط و خال نگاه نكنيم. بلكه حزب را مدرسهاي سياسي بدانيم براي تربيت افرادي كه بعدها ميتوانند در تصميمگيريهاي كلان و برنامهريزيها موثر باشند.
عضو هيچ كدام از فراكسيونهاي مجلس نشديد.چرا؟
من در دو دوره قبلي هم كه در مجلس بودم، نقشي كه در مواجهه با فراكسيونهاي موجود داشتم، بيطرفي مثبت بود. به اين علت كه من نماينده گروهي هستم كه از نظر سياسي یکدست و همسان نيستند. در جامعه كليميان ايران، طرفداران تمامي جناحهايي كه به صورت قانوني فعاليت ميكنند را داريم. من هم نماينده اين جمع هستم. بنابراين منطقا درست نيست كه از گروه يا جناح سياسي خاصي حمايت كنم. در هر موردي، بر اساس منافع ملي كشور و آن نتايجي كه پيشنهادات مطرح شده در مجلس، براي كشور خواهد داشت تصميمگيري ميكنم. سعي ميكنم بر اساس منافع كلان ملي راي دهم و هيچ گاه هم به صورت كامل پيرو يك فراكسيون يا جناح نخواهم بود.
در مسير انتخاب هيات رئيسه مجلس دهم، از سوي هر كدام از دو فراكسيون موجود، صحبتي با شما صورت گرفت؟
بله. هم با آقاي لاريجاني صحبت شد و هم با آقاي عارف. نظرات خود را هم به صورت مشخص به هر دو فراكسيون ارائه كرديم. معقتدم كه براي بهبود شرايط مجلس، بايد با هر دو فراكسيون همكاري و تعامل داشته باشيم.
فكر ميكنيد انتخاب نشدن آقاي عارف به عنوان رئيس مجلس، به نفع اصلاحطلبان بود؟
نمي توان تنها به نفع اصلاحطلبان نگريست. بايد به منافع ملي نگاه كنيم. البته اين نكته را هم بگويم كه رفتار آقاي دكتر عارف در مجلس جاي تقدير دارد. شخصا به ايشان براي پذيرش مثبت و سازندهاي كه نسبت به نتيجه انتخابات هيات رئيسه داشتند، تبريك ميگويم. آقاي عارف نشان دادند كه از نظر شخصي به دموكراسي و راي مردم اعتقاد دارند و اين توانايي در ايشان وجود دارد كه با نتايج انتخابات به صورت كاملا واقع بينانه رو به رو شوند. اين نشاندهنده ظرفيت بالا و بلوغ سياسي قابل توجهي است كه در ايشان ميبينيم. بارها به خود آقاي عارف هم گفتهام كه اين رشد و بلوغ سياسي قابل احترام است.
صرف نظر از ديدگاههاي سياسي ايشان، ما كمتر ديديم كه بعد از انتخابات، كسي كه راي اكثريت را كسب نكرده، خود را مغلوب نداند و حاضر باشد براي ادامه كار، به رقيب تبريك بگويد و با او تعامل كند و چارچوبي را فراهم كند كه براي اهداف مشتركي كه وجود دارد، حداكثر همكاري ممكن شكل بگيرد. اين براي من مثال زدني بود و لازم است كه همه ما در رقابتهاي سياسي، از آقاي عارف الگوبرداري كنيم. شايد يك بار ديگر در صحنه سياسي ايران، به صورت جدي اين رفتار را ديدم و آن هم انتخابات سال ۱۳۷۶ بود كه وقتي آقاي ناطق نوري راي نياوردند، نخستين نفري بودند كه به رقيب خود تبريك گفتند.
رفتارهاي بعدي آقاي ناطق نوري را هم كه بررسي كنيم، ميبينيم كه بلوغ سياسي خود را نشان دادهاند. اين موضوع ثابت ميكند افرادي كه در چارچوبهاي حزبي و تشكيلاتي كار كردهاند، راحتتر ميتوانند عوارض ناگزير دموكراسي را قبول كنند. اين افراد با راي نياوردن در يك انتخابات، تمام بازي را به هم نميزنند. چرا كه ميدانند گردش قدرت ادامه خواهد داشت و فرصت براي رقابت مجدد همواره وجود دارد.
اين پیش بینی را می کردید كه ژنرال های اصولگرا به مجلس دهم راه پيدا نكنند و در مقابل، كساني كه سابقه قانونگذاري ندارند و شايد تعدادي از آنها هم نسبتا جوان باشند، راهي مجلس شوند؟
به هر قابل پيش بيني بود و ميشد حدس زد چنين اتفاقي رخ دهد. وقتي نگاه كنيد، كساني را ميبينيد كه همواره با اصولگرايان بودند و اين پيش بيني را نيز داشتند. به همين دليل با حضور در ليست اعتداليون و حاميان دولت وارد فضاي انتخاباتي شدند. يك سري از رفتارهايي كه از سوي برخي از افراد جناح اصولگرا صورت گرفته بود، موجب شد كه بدنه اصولگرايي هزينه آن را پرداخت کند. از قبل هم ميشد حدس زد كه رفتارهاي گروه معدودي از افرادي كه خودشان را تنها انقلابيون موجود در كشور ميدانستند، باعث شود كه مردم نسبت به بعضي از جريانهاي سياسي دلسرد شوند.
پيش از اين هم، در عرصه سياسي كشور چنين اتفاقاتي را شاهد بودهايم. مردم بسيار سريع پاسخ افراط و تفريطها را ميدهند. وجود حزب اين فايده را دارد كه رهبران حزبي، قبل از انتخابات سراسري از بدنه حزب بازخوردها را بگيرند و پيش از آنكه در انتخابات در معرض راي و انتخاب مردم قرار بگيرند، اشكالات خود را از طريق طرفداران حزب دريافت كنند و خيلي زودتر ميتوانند اين اشكالات را مرتفع كنند.
خاطرم هست كه گفته بودید تنها راهي كه پيش روي آقاي روحاني قرار دارد این است كه با آقاي لاريجاني ائتلاف كند. فكر ميكنيد كه در انتخابات مجلس اين ائتلاف صورت گرفت؟
بله. فكر ميكنم اين ائتلاف شكل گرفت و باعث شد كساني كه مشي اعتدالي دارند و به منافع ملي باور دارند، بتوانند براساس همين دو اصل به يكديگر نزديك شوند. شايد مقدار زيادي از ثباتي كه از نظر سياسي در كشور حاصل شده، به جهت همين نزديكي و هم انديشي باشد.
با توجه به اينكه سال چهارم عمر دولت يازدهم شروع شده، فكر ميكنيد از اين به بعد، مسير دولت برای تحقق وعده هایش هموار خواهد بود؟
در كشوري كه تحزب در آن وجود ندارد، پيش بيني آينده اتفاقات سياسي كار بسيار مشكلي است. اتفاقاتي كه در زمينههاي اقتصادي در چند ماه آينده خواهد افتاد، بدون شك روي سرنوشت دولت اثر گذار خواهد بود. وضعيت اقتصاد و اشتغال، دو موضوعي است كه اين روزها گريبان مردم و دولت را گرفته است و دولت بايد برای خروج از اين وضعيت، در يك سال باقيمانده، تدبيري بينديشد. اما روي هم رفته، فكر ميكنم كه شانس آقاي روحاني براي ادامه فعاليت در دور دوم، بالاست.
فكر ميكنيد كه آقاي روحاني در انتخابات رياستجمهوري سال ۹۶ رقيبي جدي خواهد داشت؟
خيلي زود است كه به اين موضوع ورود كنيم. شخصا هم به سيگنالهايي كه از الان فرستاده ميشود، توجه نميكنم. اما اگر كسي هم بخواهد با آقاي روحاني رقابت كند، كار آساني نخواهد داشت و آقاي روحاني شانس زيادي دارد. به چالش كشيدن عملكرد و دستاوردهاي آقاي روحاني، براي رقباي او كار راحتي نخواهد بود.
همين چند روز پيش بود كه دو تن از نمايندگان اصولگراي مجلس نهم، اين احتمال را مطرح كردند كه اصولگرايان در انتخابات سال ۹۶ از آقاي روحاني حمايت كنند. فكر ميكنيد كه علت اين اعلام نظر، عملكرد قابل قبول آقاي روحاني است يا در اردوگاه اصولگرايان قحط الرجال است؟
من با قحط الرجال در اردوگاه اصولگرايان موافق نيستم. همين الان در ذهن من، چند فرد اصولگرا هستند كه ميتوانند در انتخابات، به عنوان نامزد رياستجمهوري مطرح شوند.
نام ميبريد؟
نه، چون الان زود است، اما ميخواهم بگويم كه دست اصولگرايان چندان خالي نيست. از سوي ديگر، آقاي روحاني وابستگي مطلقي به هيچ كدام از جناحهاي سياسي كشور ندارد. يعني بنده آقاي روحاني را نماينده جبهه اصلاحات نميدانم. ايشان را نماينده خط مشي اعتدالي و نگرش منطقي به سياست جهاني بر اساس منافع ملي و ارزشهاي انقلابي ميدانم. بر همين مبنا، فكر ميكنم كه شايد برخي از اصولگرايان در انتخابات آينده، به انتخاب مجدد آقاي روحاني بيميل نباشند. مطمئنا بخشي از اصولگرايان با آقاي روحاني همراهي خواهند كرد اما بخش ديگر، احتمالا به اين همراهي راضي نخواهند شد.
واقعيت اين است كه دولت در مهار و كنترل تورم و همچنين بهبود نرخ رشد اقتصادي موفق عمل كرده است!
بله. درباره اقدامات و عملكرد دولت، نكته مهمي وجود دارد. آن هم اينكه نبايد سطح توقعات از دولت را بالا برد. بخش زيادي از مشكلاتي كه در كشور ما وجود دارد، مشكلات ساختاري است كه نه تنها به خاطر سي و چند سال فعلي، بلكه از دهههاي قبل از انقلاب وجود داشته است. اقتصاد ما، اقتصادي تك محصولي است كه وابسته به درآمدهاي حاصل از فروش مواد خام است. آن هم ماده خامي كه الان در بازار جهاني وضعيت خوبي ندارد. از سوي ديگر، حل معضلات كشوري مثل ايران كه به جهت ارزشهايي كه به آن پايبند است، چندان مورد علاقه لابيهاي قدرت نيست، كار راحتي نخواهد بود. ضمن اينكه اگر بخواهيم راجع به دولت آقاي روحاني نظر دهيم، بايد ورودي و خروجي سيستم را با هم مقايسه كنيم.
به ياد داشته باشيم كه آقاي روحاني در چه شرايطي كار خود را به عنوان رئيسجمهور شروع كرد و با چه مشكلاتي روبهرو بود و چه تنشهايي در عرصه جهاني عليه ايران وجود داشت. آقاي رئيسجمهور در حل اين تنشها توانمند بود. حفظ امنيت و ثبات سياسي كشور، در شرايطي كه منطقه ما پر از آشوب است، بدون شك به واسطه توانمندي تيم ديپلماسي و روابط خارجي دولت است. البته، نقش و توان بازدارندگي نظامي ايران، به عنوان يك عامل تعيينكننده در معادلات منطقه را هم نبايد ناديده گرفت، چرا كه ديپلماسي وقتي ميتواند موثر باشد كه از پشتيباني دفاعي قوي و بهويژه، پشتوانه اقتصادي محكم برخوردار باشد.
متاسفانه صحنه ديپلماسي فعلي در دنيا، صحنه گفتوگوهاي منطقي فلاسفه و آزادانديشان با يكديگر نيست. در موضوعاتي كه در اين عرصه مطرح ميشود، شما زماني ميتوانيد حرف حق خود را روي كرسي بنشانيد كه پشتوانهاي براي اجراي نظرات خود در زمينههاي دفاعي و اقتصادي داشته باشيد. در نگاه كلان، با حضور پرشور مردم در انتخابات مجلس، فارغ از نتيجه آن، نوعي اعلام پایبندي كلي مردم نسبت به سيستمي كه اين انتخابات را برگزار كرد، وجود داشت.
آن هم در شرايطي كه هيچ كدام از كشورهاي منطقه ما، چنين سرمايه اجتماعي بزرگي ندارند. فكر ميكنم كه دولت در حل بسياري از مشكلات موفق بوده و اينكه بخواهيم همه تلاشهاي دولت را تخطئه كنيم، منصفانه نيست. اما در برخي زمينهها، هنوز اشكالاتي وجود دارد كه شايد ميشد بهتر عمل كرد. در نهايت، با توجه به اتفاقاتي كه در سه سال اخير در سطح ملي، منطقهاي و بينالمللي رخ داده، فكر ميكنم كه دولت آقاي روحاني، دولت موفقي بوده است.
در مواردي اشاره كرديد که دولت ميتوانست بهتر عمل كند. مشتاقم كه چند مورد از آنها را بدانم!
در زمينههاي اقتصادي، شايد ميتوانستيم سياستهاي سازگارتري داشته باشيم. به صورت مشخص، روي موضوع كاهش نرخ بهره تاكيد دارم. فكر ميكنم زمان آن رسيده است كه ما براي سود سپردههاي بانكي، ماليات در نظر بگيريم. نرخ بالاي سپرده بانكي، اگرچه ميتواند جلوي رشد تورم را بگيرد، اما جلوي سرمايهگذاري را هم خواهد گرفت. به ويژه اينكه ما معافيت مالياتي هم براي آن در نظر گرفتهايم. حتي شايد براي بسياري از سرمايهگذاران خارجي، از نظر اقتصادي مقرون به صرفه باشد كه سرمايه خود را در بانكهاي ايراني منتقل كنند و تنها از سود سپردهها استفاده كنند.
مساله ديگر، هدفمندي يارانههاست. شايد نظر من، از ديدگاه بسياري غيرقابل اجرا باشد اما من اعتقاد دارم كه ۹۰ درصد قيمت فوب خليج فارس درباره سوخت، حداقل درباره خودروهاي شخصي بايد اعمال شود. در اين صورت است كه يك شهروند به اين ميانديشد كه از نظر اقتصادي مقرون به صرفه نيست كه با وسيله نقليه شخصي به محل كار مراجعه كند. از سوي ديگر، هم كاهش مصرف سوخت را خواهيم داشت و هم كاهش آلودگي شديد در شهرهاي بزرگ را شاهد خواهيم بود. به نظر من، قيمت سوخت براي مصارف شخصي، حتما بايد واقعي شود و درآمد حاصل از آن هم، صرفا صرف توسعه زيربناهاي حمل و نقل عمومي شود.
قيمت واقعي بنزين، تقريبا رقمي معادل سه هزار تومان خواهد بود! افزايش دو هزار توماني قيمت بنزين براي مصارف شخصي يقينا مخالفان جدي خواهد داشت. ضمن اينكه اين سوال مطرح ميشود كه تاكسيها چه سرنوشتي پيدا ميكنند! فكر ميكنم تنها راه چند نرخي كردن مجدد بنزين است كه به تازگي از آن خلاص شده ايم!
چند كار ميتوان انجام داد. اول اينكه تاكسيها را تشويق كنيم كه به سمت گاز سوز و الكتريكي شدن حركت كنند. دولت ميتواند براي آن تاكسيهايي هم كه چنين امكاني را ندارند، براي مدت كوتاهي يارانه پرداخته كند. به شرطي كه اين مدت زمانبندي داشته باشد، به نحوي كه بتوان اين تاكسيها را با انواع گازي يا الكتريكي جايگزين كرد.
فكر ميكنيد كه اين طرح عملياتي است؟
به مزايا و درآمد اين طرح كه نگاه كنيد، ميبينيد كه بله، عملياتي است. مشروط به اينكه تمامي درآمد حاصل از اين طرح، خرج توسعه زيرساختهاي حمل و نقل عمومي شود، چرا كه هنوز هم بخش زيادي از سوخت در كشور ما، خرج فعاليتهاي تفريحي ميشود!
در حوزه بهداشت و سلامت هم انتقادي داريد؟
اتفاقا طرح تحول سلامت، مهمترين دستاورد دولت در داخل است و بهترين نمره را در اين زمينه وزارت بهداشت ميگيرد. اما هنوز جاي زيادي براي بهتر شدن وجود دارد. طرح تحول سلامت، بدون اجراي طرح پزشك خانواده، طرح ارجاع و بدون تعريف مراحل درماني، هزينه زيادي دارد. اگر ميخواهيم طرح تحول سلامت در ميان مدت، بهره وري اقتصادي داشته باشد، حتما بايد طرح ارجاع، طرح پزشك خانواده و طرح ارائه سطحبندي خدمات كلينيكي و پاراكلينيكي مد نظر قرار بگيرد و اولويت هم، فعاليتهاي بهداشتي و پيشگيرانه باشد.
اخبار سیاسی - آرمان