پروژه بهاریزه شدن دولت یازدهم کلید خورد/ پشت پرده حضور اشتون در اصفهان
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : سه شنبه, 20 اسفند 1392 08:29
اخبار سیاسی -طنز) پروژه بهاریزه شدن دولت یازدهم کلید خورد
بنا بر گزارش ها از زمان شروع به کار دولت یازدهم، مجلس 1213 بار به دولت تذکر داده، 191 بار سوال پرسیده، 1174 بار هم شکایت و تقاضای تحقیق و تفحص کرده است. واقعا جای خوشحالی دارد. از قدیم هم گفتهاند پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است. الان هم خدا رو شکر میزان راحتی مجلس و دولت به حدی رسیده که نمایندگان هرچی توی دلشان هست می پرسند و چیزی را نگفته باقی نمیگذارند.
بعضا سوالات به جا مانده از دوران کودکی نمایندگان هم مطرح میشود. مثلا یک بار یکی از نمایندگان ضمن دادن تذکری به وزیر فرهنگ و ارشاد پرسید: آقای جنتی! شایعاتی مبنی بر هویت واقعی دایی سوباسا در جامعه مطرح شده، لطفا در این مورد شفافسازی کنید. یا سوال دیگری که برای شخص دیگری ایجاد شده بود این بود که: آقای وزیر صنعت، معدن و تجارت! چرا هیچ شباهتی بین خود بستنی عروسکی با عکس روی کاغذش وجود ندارد؟ آیا این مصداق نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی نیست؟
البته در میان سوالات پرشمار تذکرهای بجا و دلسوزانهای هم وجود دارد. مثل همان تذکری که چند وقت پیش نماینده خرمآباد به آقای ظریف داد و گفت: چرا انگلیسی حرف میزنی که مردم نفهمند چه میگویی؟ و به این ترتیب با اتکا به اصل غافلگیری دیپلماسی دولت را با چالشی جدی مواجه کرد!
با توجه به جمیع نکات و بنا بر اخبار موثقی که ما در اختیار داریم دولت تصمیم گرفته برای برونرفت از بحران سوال و تذکر و جهت تعامل بیشتر با مجلس و دیگر نهادها با استفاده از تجربیات پیشینیان (نهمیان و دهمیان) یک تجدیدنظر کلی بر رفتار و عملکردش انجام دهد. بنابراین درآینده باید منتظر دیدن چنین صحنههایی باشیم.
- آقای روحانی در مجلس حاضر میشود، میرود پشت تریبون، دوپله پایین تر از آقای لاریجانی، اول یک لبخند با چشمانی ریز تحویل رئیس مجلس میدهد که در ظاهر آدم فکر میکند یعنی «خیلی مخلصیم» ولی در واقع معنیای جز «فیلمهای خانوادگیات پیش منه» ندارد.
بعد رو به نمایندگان میگوید: «این دولت پاکترین دولت تاریخ است، چون وقتی ما آمدیم دیدیم همه چی پاک شده و خوشبختانه الان میتوانم با قاطعیت بگویم ما پاک پاکیم.» بعد از این جملات رئیسجمهور دو دستش را تا گوشها بالا می آورد و ضمن ریز کردن چشمها و ارائه لبخندی مبسوط و مشروح به خزانه خالی دولت اشاره میکند و میگوید: «اون همه رو لولو برد» نمایندگان از خنده دلشان را میگیرند و از صندلیشان به زمین میافتند.
آقای رئیسجمهور از این که شوخیاش گرفته خوشش می آید و ادامه می دهد: «ما الان در واقع سرطان همه گرفتهایم! به طوری که همه داراییهایمان نیست و نابود شده» نمایندگان همانطور که دلشان را گرفتهاند میگویند: وای وای سرطان همه... خدا نکشدت، نمیری واااای کنترل مزاج صفراویام از دست رفت... رئیس جمهور دکتر روحانی ادامه میدهد: «ما مخلص نماینده ها هم هستییییم، ما کوچیک شمایییییم، من اینقدر که شمارو دوست دارمممم، به بچهها گفتم از همتوووون یه دی وی دی به همراه پشت صحنهههه... برام ضبط کنننن... که هر وقت دلم تنگ شددددد این فیلم ها رو... نگاه کنممممم.
حالا اگه می تونییییید... جراتش رو دارییییید... به وزیرای من دست بزنیییید! من رفتم. خداحافظ!» در پایان رئیس جمهور با بدرقه گرم نمایندگان و روبوسی با آنها از مجلس خارج میشود.
- محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه با حضور در مجلس به نمایندگان این اطمینان را میدهد که از این به بعد به زبان شیرین فارسی برای صندلیهای خالی سازمان سخنرانی میکند. نمایندگان با فریادهای احسنت احسنت از او حمایت میکنند.
- وزیر فرهنگ و ارشاد به مجلس میرود. حمید رسایی میپرسد چرا برای توقیف روزنامهها اظهار ناراحتی میکنید؟ وزیر فرهنگ و ارشاد یک سی دی شامل صحنههای خوشحالی خودش بعد از شنیدن خبر توقیف روزنامهها را به مجلس میدهد و در مانیتور پخش میشود. در این صحنهها وزیر ارشاد بعد از شنیدن توقیف روزنامه مثل علی دایی بعد از گل مشتهایش را گره میکند و به هوا میپرد.
بعد از ناکام ماندن توقیف روزنامه قانون با حسرت دست به موهایش میکشد طوری که انگار موقعیت تک به تک را به تیر دروازه زده. بعد از توقیف روزنامه آسمان هم کتش را در میآورد و در هوا تکان میدهد و به سمت تماشاگران پرتاب میکند.
....................................
ضرغامیزه کردن سینمای هالیوود
با نزدیک شدن به تعطیلات نوروز باید خود را برای جشنواره فیلمهای تکراری صداوسیما آماده کنیم. فیلمهایی که زیر تیغ سانسور داستانشان کلا عوض میشود. در حدی که مثلا نقش منفی مکمل در فیلم اصلی، نقش اول و قهرمان داستان در نسخه سانسوری خواهد شد!
نام فیلم: The Dark Knight Rises
نسخه صداوسیمایی فیلم «شوالیه تاریکی برمیخیزد» در مورد شخصی به اسم Bane است. او در جوانی هنگام پیادهروی، در حالیکه طبق عادت انگشتش را تا بند سوم در دماغ فرو کرده بود؛ حواسش با دیدن ساپورت دختر همسایه (CatWoman) پرت شده و زمین میخورد. در نتیجه این حادثه، دستِ Bane تا مچ وارد سوراخ بینیاش میشود و پرههای آن را پاره میکند. بعد از این اتفاقBane برای تنفس ماسکی به صورت میزند و تصمیم میگیرد از بتمن انتقام بگیرد. اینکه این ماجرا اصلا چه دخلی به بتمن بیچاره داشت مهم نیست، مهم این است که ما از این حادثه نتیجه بگیریم چشمچرانی کار بد و خطرناکی است.
نظر کارشناس صدا و سیما: متاسفانه در این فیلم ماسکی روی صورت Bane مشاهده میشه که خیلی شبیه ماسک بیماران تنفسی و مبتلایان به آسم هستش. بیمارانی که بخش اعظمشون کودکان و سالمندانن. واقعا هدف سینمای هالیوود از اینکه شخصیتی مزدور و آدمکش رو به این بیماران زحمتکش نسبت داده چیه؟
نام فیلم: Gangs of New York
نسخه سانسوراسیومشده فیلم «دارودسته نیویورکی» نیز داستان زندگی یک قصاب را روایت میکند که خیلی «دل» و «جیگر» دارد ولی اصلا اهل خشونت نبوده و خیلی نازکنارنجی و مهربان است.
لطافت روحیات این قصاب به حدیست که همیشه قبل از ذبح به گوسفندان آب میدهد.او حتی بهخاطر احترام به حقوق حیوانات وقتی میخواهد شُتری را بکشد ابتدا گردن شتر را نوازش میکند تا گریهاش بند بیاید و بعد از آنکه شترِ مذکور احساس امنیت نمود؛ سر او را بیخ تا بیخ میبرد! اما با رواج ضربالمثل «آدم شیرِ خودشو بخوره ولی منت قصاب رو نکشه» در جامعه، بیلی قصابه که علاقه و تعصب زیادی روی شغلش داشت از این رو به اون رو میشود و در صدد گرفتن انتقام از سازنده این ضربالمثل برمیآید. وی درنهایت این ضربالمثلسازِ هتاک (لئوناردو دیکاپريو) را پیدا کرده و شیر او را ميدوشد میگذارد کف دستش!
نام فیلم: Taxi Driver
در فیلم اکشن «راننده تاکسی» با بازی «رابرت دنیرو» (بُود مرد را راستی) شاهد یک راننده تاکسی روانپریش هستیم که به طرز غیرنرمالی روی صدای بستنِ در حساس است. او به کسانی که درِ ماشین را با صدایی بیش از 2 میکرودِسیبل میبندند؛ فحشهای «ک»دار (آنهم از نوع «ک»دستهدار) میدهد.
همچنین سوزن این راننده عادت دارد گاهی روی کلمه «دربست» گیرکند؛ بهخصوص اگر بهاندازه آبریزش بینی یک مورچه زکامشده باران زده باشد! او برای جلوگیری از اتلاف وقت، همیشه کرایهاش به بالا گرد میکند که البته بهخاطر تسلط نهچندان بر علم ریاضی، گردیاش کمی زیاد میشود و مثلا 400 تومان را هزارتومان میگیرد! او نیز در آخر فیلم تصادف کرده و به سزای اعمالش میرسد.
.............................................
پشت پرده حضور اشتون در اصفهان
کاترین اشتون شنبه، 17 اسفند به ایران سفر کرده تا با مقامات کشورمان رایزنی و چانهزنی را از بالا و پایین انجام دهد. مطمئنا این سفر به بهبود روابط ایران و اروپا کمک میکند اما یک نگرانی هم در این سفر وجود دارد.
کاترین خانم باید قبل از تاریخ 27 اسفند از ایران برود وگرنه اوضاع ایران از عراق هم بدتر میشود. حتما میخواهید بدانید چرا آن زمان؟ برای اینکه 27 اسفند چهارشنبه سوری است و مردم ما از بس در طول سال جشن نمیگیرند، در این روز کمیعصبی میشوند و حرص کل جشنهای سال را سر چهارشنبه سوری درمیآورند. حالا درست است عدهای به خوبی این روز را پشت سر میگذراند و به قاشقزنی و پریدن از روی آتش – آن هم با ارتفاع 10 سانت – میگذرانند. اما هستند هموطنان غیوری که یک ماه قبل از چهارشنبه سوری با توپ و تانک و فشفه به همسایهها حمله میکنند.
یعنی اگر اشتون تا آن تاریخ در کشورمان بماند و این تصاویر را ببیند دیگر جلیلی هم نمیتواند برایمان پادرمیانی کند. فکر میکنید اگر اشتون ببیند با 200 گرم اَکلیل و 100 گرم سُرَنج چنین کارهایی میکنیم، پایش برسد آن ور آب اجازه استفاده از انرژی هستهای را به ما میدهد؟ حالا هی بگوییم ما صلح آمیزش میکنیم. طرف با چشمان خودش دیده دست خالی هم که باشیم صلحی در کار نیست.
البته یک کار خوب در سفر اشتون شکل گرفت و آن هم این بود که دوشنبه ایشان را از تهران خارج کردند و به اصفهان بردند. به نظر میرسد اواخر صداهایی به گوش اشتون رسید و او کم کم داشت به یک سری مسائل پی میبرد که مجبور شدند بفرستندش یک شهر دیگر. آخرین مکالمه بین اشتون و عراقچی در تهران را در زیر میخوانید:
(بوووووووووووووووم)
اشتون: حمله کردند. آژیر رو بزنین. وضعیت قرمز. رادیو رو روشن کن ببینیم علی حیاتی چی میگه؟
عراقچی: آروم باش کاترین. تو آخرین بار کی اومدی ایران؟
کاترین: موقع جنگ ایران و عراق. نمیدونی این صدام چقدر عوضی بود. ولی الان دقیقا صدای همون بمب اومدها. فکر کنم بازم زنده شد.
عراقچی: نه بابا صدای بمب کجا بود عزیز من.
(صدای خیالی جواد ظریف): اینقدر عزیزم عزیزم نکن. جلف.
اشتون: یعنی میخوای بگی من کهولت سن دارم و صدای بمب رو از صداهای دیگه تشخیص نمیدم؟
(بووووووووووووووووم)
اشتون: شنیدی؟ یکی دیگه. فکر کنم صدام حسین تنها هم نیست. مطمئنا کره شمالی هم باهاش همکاری کرده. این صداها از عراق تنها برنمیاد. نکنه بازم میخوای بگی من اشتباه شنیدم و بمب نبود؟
عراقچی: بمب کجا بود؟ اکبر آقا بود، ترکید.
اشتون: امکان نداره. من به همه میگم شما بمب دارید. نمیتونین منو ساکت کنین. این رو گزارش میدم به آژانس.
عراقچی: خوب شد گفتی آژانس. من داییم تو آژانس کار میکنه. الان زنگ میزنم بهش کارت سوختشو میگیریم با هم میریم اصفهان. گز میخرم برات. مانتو، روسری، از این خرس قرمزای ولنتاین...
اخبار سیاسی - قانون