آخرین اخبار سیاسی

سعید لواسانی،اخبار سیاسی،خبرهای سیاسی

واکنش‌ها به تصمیم زاکانی برای ساخت مسجد در پارک قیطریه

سید سعید لواسانی از تصمیم زاکانی شهردار تهران برای ساخت مسجد در پارک قیطریه انتقاد کرد. به گزارش دیده بان ایران، سید سعید لواسانی امام جمعه…

سیاست در محاق



  اخبارسیاسی ,خبرهای  سیاسی ,جنبش دانشجویی در ایران

چرا جنبش دانشجویی حرارت گذشته را ندارد؟

سیاست در محاق

جنبش دانشجویی در ایران ماهیتی فراصنفی به خود گرفته و علیرغم عدم توفیقش در پیوند با دیگر جنبشهای اجتماعی، همواره توانسته است اثرگذاری قابل تأملی بر مطالبات اصناف و اقشار دیگر داشته باشد. البته این اثرگذاری را باید در تعریفی مجدد از جنبش و مفهوم آن در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور جستجو کرد. 16 آذر شاید تنها فرصتی باشد که بتوان در طول سال به این جنبش پرداخت و هر باره ابعادی تازه از آن را مورد واکاوی قرار داد.

 

به این منظور شاید مناسب باشد که مفهوم جنبش و جنبش دانشجویی را مورد مطالعه مجدد قرار داد. گیدنز، جامعهشناس غربی «جنبش» را کوششی جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا تامین هدفی مشترک از طریق عمل جمعی خارج از نهادهای رسمی تعریف میکند. براین اساس جنبشها دارای سه عنصر مشترک هستند؛ کوششهای جمعی، اهداف مشترک و فعالیت خارج از نهادهای رسمی حکومتی. اما اسملسر شش شرط را برای پیدایش هر جنبشی ذکرمی کند.

 

ـ زمینه ساختاری که شرایط کلی موجود در هر جامعه وجود داشته و می‌تواند مشوق یا مانع بروز جنبش‌ها باشد.

 

ـ فشار ساختاری حاصل از تنش‌ها یا تعارضاتی که در جامعه باعث برخورد منافع گروه‌های مختلف می‌شود.

 

ـ باورهای تعمیم‌یافته از قبیل ایدئولوژی‌ها و مکاتبی که از قدرت بسیج‌کنندگی برخوردار بوده و بتوانند ناراضیان را بسیج کنند.

 

ـ عوامل شتاب‌دهنده که حوادث شتاب‌بخش به حرکت‌های جنبشی در یک مقطع خاص هستند.

 

ـ گروه هماهنگ که وظیفه رهبری و سازمان‌دهی جنبش را برای ممانعت از بروز تنش‌های خیابانی که ممکن است در اثر چهار عامل گذشته به وجود آید، به عهده دارد.

 

ـ عملکرد کنترل اجتماعی که نوع واکنش حکومت‌ها در قبال جنبش‌های اجتماعی است که گاهی تعیین‌کننده‌اند.

 

جنبش دانشجویی یا studenmovemenیکی از انواع جنبش‌های اجتماعی است. پدیده جنبش دانشجویی در بستر تعاملات موجود میان جغرافیای ذهنی و عینی دانشگاه، با مسائل جامعه و تغییر و تحولات موجود در آن شکل می‌گیرد و از هویتی سازنده برخوردار است. موفقیت دولت‌های نوخاسته و مدرن در اجرای برنامه نوسازی تا حد زیادی به نحوه پیشرفت سیستم دانشگاهی در آن کشورها پیوند خورده است. از همین رو، دانشگاه را نیز همانند پرچم، سرود ملی، ارتش، و... جزیی از حاکمیت یک کشور و نشانه نو بودن به شمار می‌آورند.

 

فضای تاریخی جنبش دانشجویی در جغرافیای دانشگاه و نهادهای مرتبط با آن شکل می‌گیرند؛ و زمان تاریخی آن صرف‌نظر از تغییرات و تحولات موجود در سطوح خرد به شکل‌گیری تفکرات دانشگاهی پسا‌مدرسه بازمی‌گردد. نفی مبانی اسکولاتیک و رویکرد به اندیشه‌های نو در عصر روشنگری و پس از آن، محیطی را فراهم آورده است به نام دانشگاه؛ در دانشگاه هدف جست‌و‌جوی معرفت در فضای اومانیستی است؛ این فضا از شیوه‌های کلامی دوری می‌جوید و به بازآفرینی معرفت در پرتو عقل بشری و تکیه بر آن در راه‌حل مسائل تاکید دارد. طبیعت و پژواک‌های گوناگون آن و ماوراء طبیعت و سپهر عرفان آن در ظرفیت فهم و ادراک خرد و معرفت انسانی شکل می‌گیرد و درک این فضا، و زمان تاریخی تاثیر آن، از ضرورت‌های درک عمیق و همه‌جانبه تحرکات حاصل در چنین فضایی است.

 

بررسی جایگاه بی‌بدیل دانشگاه در تغییر و تحولات جوامع مختلف یکی از موضوعات بسیار مهم در مطالعات سیاسی - اجتماعی است. جنبش دانشجویی در زیست‌بوم دانشگاه حیات دارد و در بستر تعاملات اجتماعی در فضای گفتمانی معرفت‌شناسی خود، واجد مختصات سیاسی است و براساس همین معنا، در کنار پدیده روشنفکری و در کنش متقابل با نخبگان حکومتی قرار می‌گیرد.

 

لازمه اصلی وجود جنبش دانشجویی، بستری به نام دانشگاه است. اما جنبش حرکتی جمعی و داوطلبانه یا برنامه‌ریزی شده است، که در آن جمع برانگیخته‌شده درصدد ایجاد تغییر و تحول‌اند. این تکاپو و تلاش دامنه وسیعی از تحول اندیشه‌ای و بینش و نگرش سامانه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را فرامی‌گیرد.

 

بی‌شک در بررسی علل و عوامل اصلی تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یک جامعه عاملی به نام دانشگاه و دانشگاهیان در رده‌های نخستین قرار خواهند گرفت. نقش سرنوشت‌ساز دانشگاه‌ها، بیش از هر چیز دیگر مرهون حضور انرژی‌های جوان دانشجو در این مراکز است. نسل جوان دانشجو را می‌توان یکی از موثرترین اقشار جامعه در جهت‌دهی به روند تحولات اجتماعی دانست. این وقعیت غیرقابل‌انکار پیش از هر چیز دیگر برخاسته از ویژگی‌های این گروه اجتماعی است. «آرمان‌خواهی و حق‌جویی» و دوری از مصلحت‌طلبی دو ویژگی عمده نسل جوان دانشجو است که در کنار بهره‌گیری از شور و نشاط جوانی و نیز فراغ بال بیشتر نسبت به سایر آحاد جامعه نقش کارایی را به این پتانسیل مهم اجتماعی داده است. نگاهی به پیوند سیر تحولات اجتماعی ایران با فراز و نشیب‌های جنبش دانشجویی در دهه‌های گذشته بیش از هر چیز دیگر گواهی بر این مدعاست.

 

تاسیس دانشگاه در ایران به دهه‌های ده و بیست بازمی‌گردد؛ اما با توجه به نظام استبدادی رضاخان در این مقطع زمانی و عدم امکان بروز و ظهور حرکت‌های اجتماعی و نیز عدم امکان دستیابی طبقه‌های متوسط جامعه به تحصیلات عالی و انحصار این حق به نخبگان و طبقه‌های وابسته به حاکمیت عملا در این دوره از تاریخ ایران، حرکت‌های جدی دانشگاهی و دانشجویی در راستای فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی به چشم نمی‌خورد و حرکت‌های محدود صورت گرفته در این دوره نیز سرانجامی جز سرکوب پیدا نمی‌کنند.

 

همان‌گونه که در کمتر از دو هفته پس از خروج رضاشاه از ایران، چپ‌ها توانستند نخستین حزب قدرتمند تاریخ ایران ـ حزب توده ـ را تشکیل دهند، در فضای باز سیاسی دهه 20 و سال‌های بعد، گفتمان چپ تبدیل به گفتمان غالب جامعه روشنفکری ایران می‌شود. گرچه این گفتمان در دانشگاه تبدیل به گفتمان هژمونیک شده و صورت‌بندی تازه‌ای از رفتار سیاسی و اجتماعی را ارائه می‌دهد.

 

اتحادیه دانشجویی حزب توده از نخستین شکل‌های عنوان‌دار و رسمی دانشجویی در ایران بود که به سال 1322 زیر نظر سازمان جوانان حزب توده شکل می‌گیرد. رشد گفتمان چپ توده‌ای در میان دانشجویان از چنان سرعتی برخوردار است که در اواخر سال 1325، رئیس دانشگاه تهران به سفیر انگلیس می‌‌گوید اکثر چهار هزار دانشجوی این دانشگاه به شدت تحت‌تاثیر حزب توده هستند.

 

در سال 1327، بلافاصله پس از غیرقانونی اعلام شدن اتحادیه دانشجویی، که در پی غیرقانونی اعلام شدن خود حزب توده و سازمان جوانان آن صورت می‌گیرد، این حزب اقدام به تشکیل سازمان دانشجویان دانشگاه تهران کرده و ارتباط تشکیلاتی تعریف‌شده و قوی‌ای را با انجمن بین‌المللی دانشجویان در پراگ برقرار می‌کند. مهدی بازرگان در این زمینه می‌‌گوید: در آن روزها، بدترین دردسر اداره‌کنندگان دانشگاه، حزب توده بود. دانشجویان کمونیست کلوپ‌های دانشجویی را پر کرده بودند، میتینگ‌های خود را در کلاس‌ها برگزار می‌کردند، کارکنان را تحریک می‌کردند تا برای دستمزدهای بیشتر اعتصاب کنند و بدتر از همه این‌که مدام در مورد مواد و رشته‏های درسی دخالت می‌کردند.

 

غلبه گفتمان چپ بر جنبش دانشجویی ایران در دهه 20 چنان است که خود حزب توده در سال 1326 اعلام می‌کند که در این سال بیش از نیمی از دانشجویان یا عضو حزب بودند یا هوادار آن. این قدرت فوق‌العاده و غلبه فوق تصور ایدئولوژی سوسیالیستی ـ مارکسیستی در جنبش دانشجویی و دانشگاه‌هاست که باعث شکل‌گیری تشکل‌های دانشجویی رقیب، به صورت ضعیف و کم جمعیت، توسط نیروهای اسلام‌گرا و ملی‌گرایان لیبرال می‌شود. آنها برای مقابله با تفکرات و فعالیت‌های توده‌ای‌ها وارد صحنه می‌شوند. انجمن اسلامی دانشجویان که در سال1322 در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران تاسیس می‌شود، چنین حالی داشته است.

 

همزمانی این دوره از تاریخ ایران با اوج گرفتن مبارزات ضدامپریالیستی در جهان با تکیه بر ایدئولوژی مارکسیستی به ویژه در کشورهای جهان سوم را می‌توان از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار در جهت‌دهی به جنبش دانشجویی دانست. اوج این مبارزات به منظور رهایی از نظام ظالمانه سرمایه‌داری در حرکت به سوی ایجاد جامعه بی‌طبقه و نیز استقرار عدالت در جامعه و شباهت آرمان‌های آن با خواسته‌های جنبش دانشجویی ایران، حرکت‌های دانشجویی داخل را به سمت پذیرش ایدئولوژی مارکسیستی و چپگرا به عنوان ایدئولوژی غالب برای مبارزه سوق داد، به ویژه پس از به ثمر رسیدن بسیاری از این مبارزات و شباهت ظاهری بسیاری از آن کشورها با وضعیت آن روز ایران، لزوم تکیه بر این ادبیات و ایدئولوژی را در مسیر مبارزه در میان نخبگان و دانشگاهیان تقویت کرد.

 

حاکمیت و مقبولیت ادبیات چپ به ویژه در دهه‌های 30و 40 و تاثیر آن بر مبارزات داخلی به حدی بود که در بسیاری از مواقع جریان‌های راستگرا را نیز برای کسب مقبولیت در میان اقشار مبارز و به ویژه دانشجویان و دانشگاهیان، ناچار به استفاده از این ادبیات در بازی‌های سیاسی می‌کرد. تاکید بر مبارزه مسلحانه و نیز طرح رهبرانی چون «لنین»، «چگوارا»، «کاسترو» و … به عنوان نمادهای مبارزه از مهم‌ترین ویژگی‌های متاثر از این خط فکری بود. البته غلبه این ایدئولوژی و گفتمان، تنها به نخبگان اجتماعی و جوامع دانشگاهی معطوف بود و سایر اقشار جامعه ایران با توجه به خاستگاه دینی خود با آن همراه نشدند، این مساله یکی از مهم‌ترین عوامل در عدم توفیق این جریان فکری بود.

 

حتی سازمان دانشجویی جبهه ملی نیز که در سال 1329 شکل می‌گیرد، در پاسخ به نفوذ حزب توده در دانشگاه‏ها و برای مقابله با آن بوده است. خرده گفتمان این تشکل ناسیونالیستی - لیبرالیستی بیشتر بر دموکراسی و آزادی‌خواهی تاکید داشت در حالی که گفتمان غالب در جنبش دانشجویی، دارای حال و هوای عدالت‌طلبانه، فقرستیزانه، ضداستعماری، ضدامپریالیستی و ضدسرمایه‌داری بود. البته تفکر چپ در کل این دوران الزاما تفکر حزب توده یا تفکر مارکسیستی - لنینیستی- استالینیستی صرف باقی نماند. بلکه برعکس بسیار سیال و متحول بوده است، اما چپ باقی مانده است، به گونه‌ای که در سال‌های نخستین دهه 1350 باز این تفکر چپ بود که در قالب و چهره رادیکال سازمان‌های چریکی و مبارزات مسلحانه خود را می‌نمایاند. سازمان‌هایی که کاملا از بدنه دانشجویی کشور و جنبش دانشجویی آن یارگیری کردند و تکیه و تاکید بر الگوهای مبارزات چریکی چپ در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیای جنوب شرقی داشتند و روش‌های آنها در مبارزه به عنوان روش‌های مفید مورد تقلید قرار می‌گرفت.

 

با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ دانشگاه به محل مهمی در عرصه فعالیت‌های سیاسی تبدیل شد. دانشجویان به عنوان قشر جوان و دغدغه‌مند جامعه به طور جدی به فعالیت‌های سیاسی روی آوردند. گروه‌های سیاسی نیز دانشگاه را جای مناسبی برای عضوگیری و کادرسازی می‌دیدند. به ویژه گروه‌های چپ و مارکسیست، مذهبی‌ها و نیروهایی که رویکرد ضدامپریالیسم را خط‌مشی اصلی خود می‌دانستند. جابجایی قدرت موجب شده بود تا امکان سرکوب کم شود و آزادی بیان برای دوره‌ای گذرا به بالاترین حد ممکن برسد.

 

گروه‌های انقلابی برای جلب توجه و حمایت افکار عمومی با یکدیگر وارد رقابت شده بودند و تلاش می‌کردند خود را انقلابی‌تر از دیگران نشان دهند. هرکس که صحبت از آرامش، قانون و یا حقوق بشر می‌کرد برچسب‌هایی چون وابسته و سازشکار دریافت می‌کرد و لیبرال به یک ناسزا تبدیل شده بود. در این میان سفارت آمریکا به عنوان هدف مناسبی برای قدرت‌نمایی گروه‌های انقلابی تبدیل شده بود. هنوز سه روز از پیروزی انقلاب نگذشته بود که گروهی از نیروهای مارکسیست نزدیک به چریک‌های فدایی خلق به سفارت آمریکا یورش بردند که در این زمینه ناکام ماندند. دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان با این اقدام مخالف بود و خواهان رابطه‌ای خوب میان ایران و آمریکا بود.

 

خیابان‌های نزدیک به سفارت بهترین هدف برای اعتراضات مردمی بود. محلی که میعادگاه چپ‌ها و مذهبی‌ها بود تا دست به تظاهرات ضدآمریکایی بزنند. هنوز در خاطره جمعی مردم ایران کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ علیه دولت ملی دکتر مصدق زنده بود. این نگرانی به طور جدی وجود داشت که اقدامی مشابه سبب بازگشت دوباره شاه و سلطنت به کشور شود. شاه تبعیدی که آواره کشورهای دیگر شده بود روزگار خوشی نداشت و خواهان دریافت اجازه ورود به آمریکا برای انجام معالجات پزشکی بود. اجازه‌ای که سرانجام با وجود مخالفت حکومت انقلابی ایران صادر شد و شاه در ۳۰ مهر ۵۸ وارد آمریکا شد.

 

ورود شاه به آمریکا بهانه خوبی برای دانشجویان نزدیک به امام خمینی بود تا برای حمله به سفارت آمریکا برنامه‌ریزی کنند. این کلید اتفاقی بود که به تصرف سفارت آمریکا یا بحران گروگانگیری معروف شده است. ابراهیم اصغرزاده سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام می‌گوید که در آن زمان برای ما تثبیت انقلاب اهمیت داشت. آمریکا قبل از انقلاب ۴۸ هزار نیروی نظامی در ایران داشت و سابقه کودتا ما را نگران می‌کرد. او سفر شاه به آمریکا را توهین به دانشجویان می‌دانست.

 

شورای مرکزی دفترتحکیم وحدت که در تابستان سال ۵۸ تشکیل شده بود بر سر موضوع حمله به سفارت به توافق نمی‌رسد. احمدی‌نژاد نماینده دانشگاه علم و صنعت در این شورا مخالف همکاری با مارکسیست‌ها بوده و معتقد بوده که اولویت مبارزه با شوروی است. در نهایت اصغرزاده از دانشگاه شریف، میردامادی از دانشگاه پلی‌تکنیک و بی‌طرف از دانشگاه تهران شورایی ۱۵ نفره را برای برنامه‌ریزی تشکیل می‌دهند. ایده‌هایی چون تشکیل زنجیره انسانی دور سفارت و یا سنگ‌پراکنی به سفارت بدون ورود به آن رد می‌شود و در نهایت تصمیم به تحصن در درون سفارت می‌گیرند. اصغرزاده در این مورد اعلام می‌کند که برنامه آنها برای تنها ۴۸ ساعت بوده است.

 

دانشجویان که از واکنش احتمالی امام خمینی مطمئن نبودند با آیت الله موسوی خوئینی‌ها مشورت می‌کنند. موسوی خوئینی‌ها که به نوعی رهبر معنوی دانشجویان خط امام بود می‌گوید اگر با امام مشورت کنیم ایشان در معذوریت قرار می‌گیرد، اما شما به دانشجویان بگویید که مشورت کرده‌ایم و امام موافق است! در نهایت ساعت 10 صبح ۱۳ آبان ۵۸ نزدیک به پانصد نفر به سفارت آمریکا حمله می‌کنند و ظرف سه ساعت آنجا را اشغال می‌کنند. اقدامی که با حمایت امام خمینی همراه و انقلاب دوم نامیده شد.

 

این اقدام تبعات مهمی در عرصه سیاست به همراه داشت. دولت موقت مهندس بازرگان نخستین قربانی این اتفاق بود و در پی مخالفت با اشغال سفارت بعد از دو روز استعفا داد. موازنه قوا در جنگ قدرت بعد از انقلاب کاملا به سود نیروهای موسوم به حزب‌الله به هم خورد. دانشجویان خط امام قهرمانان مبارزه با امپریالیسم شدند و به رقبای خود چون چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق رودست زدند.

 

انتشار گزینشی اسناد سفارت تحت عنوان افشاگری سبب شد تا به نیروهای ملی و لیبرال اتهام جاسوسی بزنند و حتی برخی چون عباس امیرانتظام به همین دلیل به حبس محکوم شدند. میانه‌روها هم در ایران و هم در آمریکا تضعیف شدند. پس از چندی روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا به طور کامل قطع شد. اموال ایران در آمریکا بلوکه شد و تحریم‌های اقتصادی علیه ایران آغاز شد. رییس جمهور دموکرات کارتر به سبب این شکست نتوانست برای دوره دوم انتخاب شود و رونالد ریگان جمهوری‌خواه با رای بالایی برگزیده شد. اوضاع نابسامان ایران در سیاست بین‌الملل این فرصت را به صدام حسین داد تا با خیال آسوده به ایران حمله کند و آتش جنگی خانمانسوز در منطقه شعله‌ور شود. بعد از سال‌ها باید گفت که محاسبه هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم اشغال سفارت آمریکا امکانپذیر نیست.

 

در این میان دانشگاه همچنان کانون نیروهای مخالف و موافق با حکومت در حال استقرار بود. سازمان دانشجویان پیشگام نزدیک به چریک‌های فدایی خلق و انجمن‌های دانشجویان مسلمان نزدیک به سازمان مجاهدین خلق، دانشگاه را به مهم‌ترین پایگاه خود تبدیل کرده بودند. در واقع دانشگاه عملا بیشتر از آنکه محل درس باشد به جایی برای فعالیت سیاسی و یارگیری تشکیلاتی تبدیل شده بود. کنترل دانشگاه‌ها تقریبا از دست انقلاب خارج شده بود و شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی از این موضوع به شدت ناراضی بودند. کار به آن‌جا رسید که امام خمینی در واکنش به این فضا گفت که دانشگاه‌های ما وابسته و استعماری هستند و معلمین غرب‌زده در آنجا جوانان غرب‌زده تربیت می‌کنند.

 

سرانجام نیروهای نزدیک به حزب جمهوری با الگوگیری از انقلاب فرهنگی چین طرحی را برای کنترل دوباره نهاد دانشگاه طراحی کردند. محمود احمدی‌نژاد و جناح دیگر تحکیم هم که در ماجرای سفارت آمریکا ابتکار عمل را از دست داده بودند با این طرح همراهی کردند و به کارگزاران آن در دانشگاه تبدیل شدند. فروردین ۵۹ شورای انقلاب فرصت سه روزه‌ای به گروه‌های سیاسی داد تا دفاتر خود را در دانشگاه‌ها تخلیه کنند. این موضوع با مقاومت دانشجویان عضو این گروه‌ها روبرو شد تا جایی که درگیری‌های شدیدی در بسیاری از دانشگاه‌های کشور رخ داد. سرانجام دانشگاه تسلیم شد و انقلاب فرهنگی به وقوع پیوست.

 

انقلاب فرهنگی با هدف تغییر در نظام آموزش عالی آغاز شد. تغییر اساتید و دانشجویانی که تمایلات غربی داشتند، نخستین گام بود. وحدت حوزه‌های علمیه و دانشگاه هدف دیگری بود که نشانه آن حضور پیروزمندانه روحانیت در دانشگاه‌ها و بازبینی کتاب‌های درسی بر اساس مبانی فقه اسلامی بود. در این فاصله دانشگاه‌ها به مدت دو سال تعطیل شدند. شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شد و سازمانی منسجم برای گزینش استاد و دانشجو تدوین شد.

 

پس از بازگشایی دوباره دانشگاه‌ها در سال ۶۱ دانشگاه تا حدود زیادی از نیروهای مخالف و منتقد تخلیه شده بود. گروه‌های چریکی سرکوب شده بودند و گروهی دیگر از کشور خارج شده بودند. جنگ ایران و عراق به مهم‌ترین مساله کشور تبدیل شده بود و دیگر از شور و حال و هیاهوی روزهای اول انقلاب چیزی باقی نمانده بود. هیچ‌گونه صدای انتقادی از دانشگاه شنیده نمی‌شد و انجمن‌های اسلامی و دفترتحکیم وحدت تبدیل به بازوی نظام انقلابی در دانشگاه‌ها شده بودند.

 

آن‌ها به اعزام دانشجویان داوطلب به جبهه‌های جنگ کمک می‌کردند، در رقابت‌های سیاسی متحد جناح چپ خط امامی بودند، و در دانشگاه نقشی چون حراست را در کنترل دانشجویان ایفا می‌کردند. این وضعیت را شاید بتوان خط پایانی بر فصلی از جنبش دانشجویی دانست. فصلی که پایان آن حتی تا سال‌های پس از جنگ نیز ادامه یافت. به طوری که در سال‌های سازندگی نیز کمترین حرکت موثری از سوی جنبش دانشجویی مشاهده نشد. این وضعیت تا سال 76 و خیزش اجتماعی انتخابات منجر به تشکیل دولت اصلاحات ادامه یافت. جنبش دانشجویی در دوره اصلاحات در زمانی اندک به مطالبات اصلی خود بازگشت. گرچه این بازگشت تداوم چندانی نداشت و به سرعت تبدیل به ابزاری در دست احزاب و جریان‌های مختلف سیاسی شد. گویی در دوره اصلاحات و سال‌های پس از آن ـ حتی تا همین روزها ـ جنبش دانشجویی هیچ مطالبه غیرسیاسی نداشته و تنها اراده آن بر تصمیم احزاب و جریان‌های سیاسی استوار است.

 

گرچه به نظر می‌رسد با تغییر ماهیتی که در دولت‌های نهم و دهم بر پیکره نهادهای دانشجویی تحمیل شد، هویت جنبش دانشجویی نیز دستخوش تغییرات عمده شده و تلاش می‌شود تا 16 آذر تبدیل به مراسمی نمادین، فرمالیستی و میان‌تهی شود. مراسمی که حتی شنیده می‌شود امسال با دعوت برخی گروه‌ها از قهرمانان تلویزیونی و سینمایی به جُنگی برای شادی، خنده و خوشگذرانی تغییر یافته است. شاید بتوان این را مرگ جنبش دانشجویی در ایران دانست.

 

بهانه های آتش

سال 1332 را می‌توان منشاء تحولات گسترده در ساختار سیاسی ایران نامید. سالی که در ابتدای آن دکتر محمد مصدق نخست وزیر دولت ملی بود؛ در میانه آن علیه این دولت کودتا شد و در شانزدهم آذر ماه همان سال سه دانشجوی دانشگاه فنی تهران به دلیل اعتراض مسالمت‌آمیز با ورود نیکسون، معاون رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا به ایران، بر روی پله‌های دانشکده فنی دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شدند. این رویداد بود که 16 آذر را به روز دانشجو و زمان تکریم جنبش دانشجویی تبدیل کرد.

 

مهدی شریعت رضوی

مهدی شریعت‌رضوی معروف به آذر شریعت‌رضوی ، متولد مشهد ۱۶ آذر ۱۳۱۱، یکی از همان سه دانشجویی است که در حمله نیروهای امنیتی به دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ کشته شد. او برادر پوران شریعت‌رضوی است. علی شریعتی همسر پوران شریعت‌رضوی در رابطه با او گفته است: اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان جایی که بیست و دو سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند.

 

احمد قندچی

احمد قندچی در سال 1312 به دنیا آمد و تحصیلات خود را تا سال اول دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه داد. در دانشگاه فعالیت شدیدی را دنبال می‌کرد و آن زمان که عضو جبهه ملی بود با پخش اعلامیه‏های افشاگرانه مبارزه خود را آغاز کرد روزی که نیکسون معاون وقت آیزنهاور می‌خواست به تهران بیاید فعالیت شدیدی می‌کرد تا با به راه انداختن یک تظاهرات مانع از ورود نیکسون شوند.

 

اما در مقابل، رژیم پهلوی می‌خواست با یورش به حریم دانشگاه از بروز هر گونه اعتراضی از سوی دانشجویان جلوگیری کند. لذا با یک حمله غافلگیرانه به دانشگاه تهران احمد را همراه با دو همرزم دیگرش مورد اصابت گلوله قرار ‌داد. پس از اینکه احمد زخمی ‌شد، از بالای سقف لوله شوفاژ نیز ترکید و آب جوش نیز روی سر و صورتش ریخت و سوخت. سپس به وسیله عناصر رژیم به بیمارستان شماره 2 نیروی مسلح شاهنشاهی منتقل شد اما به علت نرساندن خون به بدنش و خونریزی شدید شهید شد.

 

مصطفی بزرگ‌نیا

مصطفی بزرگ‌نیا به سال 1313 به دنیا آمد. او در سال 1332 دانشجوی دانشگاه فنی تهران بود و عضویت در سازمان جوانان حزب توده ایران را نیز به همراه داشت. وی که فعالیت‌های سیاسی خود را قبل از ورود به دانشگاه و از زمان عضویت در حزب توده ایران آغاز کرده بود، پس از سقوط دولت ملی مرحوم دکتر محمد مصدق دچار نوعی سرخوردگی و یاس شده بود. هر چند هرگز از تلاش و مقابله با رژیم دست برنداشت. خبر ورود نیکسون، معاون رئیس جمهوری وقت آمریکا به ایران موجب شد تا احساسات ضدامپریالیستی و ضدآمریکایی مصطفی دوباره به جوشش درآمده و در کنار هم‌رزمانش ـ که از قضا دیدگاه‌های کاملا متفاوتی با او داشتند ـ به مخالفت با ورود نیکسون به ایران دست زند. موضوعی که هرگز دولت پهلوی آن را برنتافت و سعی کرد به هر بهایی از مخالفت با آن جلوگیری کند. نتیجه آن شد که پس از حمله و یورش غافلگیرانه ارتش به صحن دانشگاه، او نیز چون احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی مورد اصابت گلوله قرار بگیرد و در دم جان دهد.

 

  اخبار  سیاسی  -  ابتکار  

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------