اسم 8 سهميه اميد را گذاشتهام نسل كشی فوتبال!
- مجموعه: اخبار ورزشی و نتایج مسابقات
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
يك مقدار از شرايطي كه بايد بر پايهها حكمفرما باشد، بگوييد.
تیم های پایه یک سیستم تخصصی است و این طور نیست که هرکسی بتواند در آن کار کند. کسانی که در اروپا کلاس مربیگری میگذرانند، ابتدا باید در تیمهای پایه به مدت چند سال کار کنند و بعد از آن میتوانند به تیمهای بزرگسال منتقل شوند و این به صورت یک اصل در اروپا درآمده است.
این سیستم در کشور ما متاسفانه عرف نیست. یک مربی بزرگسال حتما باید سیستم تیمهای پایه را بشناسد تا زمانی که برای بستن تیم اقدام میکنند باشگاه متضرر نشود و خود سرمربی هم دستش خالی نباشد.
اين شرايط در ايران هم حاكم است؟
متاسفانه بعضی از مربیان ما که در تیم بزرگسالان کار میکنند نسبت به تیمهای پایه شناخت ندارند. خیلی کم هستند مربیانی که ابتدا در تیمهای پایه بودند و سپس به تیمهای بزرگسال رفتهاند. معدود مربیانی هم که از تیمهای پایه شروع کردهاند هم اکنون در بزرگسالان موفق هستند.
يعني يك تيم پايه، مثل تيم بزرگسالان بسته نميشود؟
خير، تیم بستن در تیمهای پایه به این صورت نیست که مربی 27 بازیکن را وارد تیم کند. معمولا سرمربی تیمهای پایه باید منتظر باشد تا تیم بزرگسال بسته شود و سپس نسبت به کمبودهای تیم بزرگسال در پستهای مختلف اقدام به یارگیری کند. ضمنا بین سرمربی بزرگسالان و تیمهای پایه باید یک رابطه تنگاتنگ باشد.
من از تیم خودمان پرسپولیس مثال می زنم، مثلا اگر پرسپولیس دفاع چپ ندارد سرمربی تیم بزرگسالان باید با تیمهای پایه هماهنگ باشد تا سرمایهگذاری بیشتری در این پست انجام و به جای دوبازیکن چهار بازیکن در این پست جذب شود تا در صورت نیاز بشود از آنها استفاده کرد.
مديران هم از اين اقدام حمايت ميكنند؟
متاسفانه ما مدیران آگاهی نداریم، و کمتر کسی برای تیمهای پایه ارزش قائل میشود. تیمهای پایه باید یک اتاق یا یک دفتر داشته باشند تا مشخص شود چه بازیکنانی در تیم آمدهاند، از کجا آمدهاند وعملکردشان چگونه بوده است. این مواردی است که باید جا بيفتد تا در تیمهای پایه بتوانیم پیشرفت داشته باشیم.
مثلا شما اگر دقت کنید تیم المپیک ما هیچ وقت نتوانسته نتیجه بگیرد. اگرچه من آرزو دارم اینبار بتوانیم موفق شویم و نتیجه بگیریم. متاسفانه فقط میتوانیم دعا کنیم که نتیجه بگیریم اما این کافی نیست باید کارهم کرده باشیم تا نتیجه بگیریم. باید اشکال این نتیجه نگرفتن را در تیم امید پیدا کنیم.
در كشورمان يك تيم بزرگسالان چند سهميه از تيمهاي پايهاش دارد؟
وقتی برای امیدها تیم بسته ميشود، اکثرا با 23 بازیکن تیم را میبندند و سه الی چهار نفر را برای نیم فصل میگذارند که اگر ضعف داشتند یا خدایی نکرده مشکلی مثل آسيب دیدگی پیش آمد بتوان آن موقع از آنها استفاده کرد. سالها قبل میگفتند که امید پنج سهمیه برای بزرگسال دارد. من با آقای کفاشیان و مسئولان صحبت کردم و اینقدر نامه نوشتم و پیگیری کردم که این سهمیه را به 8 نفر افزایش دادم.
اما این 8 نفر با آن پنج نفر هیچ تفاوتی ندارد. اما در کشورهای صاحب سبک و صاحب فوتبال این طور نیست، تمام بازیکنان تیم امید باید شرایط بازی کردن در تیم بزرگسالان را داشته باشند. اسم این تیم امید است یعنی بازیکن امیدوار است به تیم بزرگسالان برسد! اما من اسم این 8 سهمیه را گذاشتهام نسلکشی فوتبال!
این شرایطی است که باید وجود داشته باشد، اما در حال حاضر شرایط تیمی مثل پرسپولیس چگونه است؟
چند وقت پیش روح ا... سیف الهی در برنامه90 میگفت من خودم از تیمهای پایه بالا آمدم، اما این درست نیست خود من این بازیکن را استعدادیابی کردم و به پرسپولیس آوردم به علاوه مهرداد بایرامی، احمد آهی، حسین کنعانی، فشنگچی، اولادی، حقیقی، عقیلی، مجید هوتن، كفشگری، آرش روشنی پور، حمید رضایی، امیرحسین ایپکچی و... بالای60،50 بازیکن را به این تیم آوردم.
زمانی که دنیزلی میخواست زیاد شعبو را از سوریه جذب کند با او صحبت کردم و گفتم به جای سوریه به مجموعه درفشی فر بیاید؛ ما در آن زمان مهرداد بایرامی را در تیمهای پایه داشتیم، اما متاسفانه مرغ همسایه غاز است. در تيم انتظام با پرويز برومند، وحيد رضايي، علي اكبريان، اصغر اكبري و حميد درويش قهرمان شديم و اين بازيكنان سالها در فوتبال ما درخشيدند.
دليل اين اتفاق ناكارآمدي مديران است يا بيتوجهي مربيان؟
دلیل این اتفاق یا ناکاربلدی مدیران است یا اینکه مدیران گوش شنوا در تیمهای پایه ندارند و به چشم حیاط خلوت به آن نگاه میکنند. یک دوره فولاد اصولی کار کرد؛ یک عالمه بازیکن از آن تیم ساخته شد، مبعلی، عادل کلاه کج، آل نعمه و حسین کعبی حاصل بها دادن فولاد به تیمهای پایه بود.ميگويند
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
من زمانی که می خواستم بیایم پرسپولیس این شعر را براي خودم خواندم و هرجا هم که رفتم واقعا کار کردم. بعد از آنكه از اميدها رفتم اين تيم هشتم شد و من همان بازيكنانی را كه خط زده بودند به تیم سرخپوشان كه يك تیم دسته یکی بود، بردم. با 73 گل زده و 9 گل خورده قهرمان شدیم، بازیکنانی مثل
امیرحسینطاحونی،محمد منصوری و نويد خوش هوا از آن تیم بیرون آمدند.
چه مدت است كه در پايهها فعاليت ميكنيد؟
من 60 سال عمر کردم، 20 سال آن را در پایه گذاشتم .کار من پایه است، بعضی مواقع میگویند مجید نایینی که پرسپولیس نبوده چرا به این تیم آمده؟! مگر مورینیو در رئال مادرید یا چلسی بازی کرده است؟ یا اصلا فوتبالیست بوده؟ مگر فیروز کریمی در استقلال بازی کرده مربی استقلال شده؟ این چه حرفی است که گفته میشود؟ مگر من باید حتما در پرسپولیس بازی کرده باشم تا بتوانم مربیگری کنم؟ من کارم مربیگری است. سيستم امید حالت فلق دارد؛بین تاریکی و روشنایی قرار گرفته است.
همیشه بازیکنان با تمرین و تاکتیک بالا نمیآیند، بعضی مواقع با دو حرف درست، بجا و به موقع بازیکن رشد میکند. مگر بازیکنانی که ما ساختیم جای دیگر نبودهاند؟ پس چرا از اینجا بالا رفتهاند؟ به دلیل اینکه ما روانشناسی این کار را بلد بودیم، دروغ نمیگفتیم و صاف و ساده با آنها رفتار میکردیم.
چند وقت پيش با پسرتان هم صحبت كرديم، ميگفت براي آنكه انگ حمايت از فرزندتان به شما نخورد، او را از اميد پرسپوليس كنار گذاشتيد.
من پسر خودم را از تیمهای امید پرسپولیس كنار گذاشتم، من که نمیتوانستم جایش را به کسی بدهم یا جای کس دیگری را بگیرم. اینها باید مد نظر قرار بگیرد.
فكر مي كنيد يك مربي براي كار كردن در اميدها بایدچه ويژگيهايي داشته باشد؟
برای کارکردن در تیمهای پایه یا باید ریاضت کشید یا اینکه برایتان بصرفه برای من نوشته بودند 30میلیون قرارداد! کمک مربی سوم تیم بزرگسال پرسپولیس 440 میلیون تومان بود! مالیات کمک مربی تیم بزرگسالان پرسپولیس شده بود 48 میلیون تومان! کل قرارداد بنده شده بود 30میلیون تومان که هنوز به من ندادهاند و من هم دنبال آن نیستم زیرا اجر کارم از بین میرود اگر بخواهم برای 10 میلیون یا 20 میلیون به آنجا بروم! من هیچ وقت طلبکار پایهها نبودم و خودم را همیشه بدهکار میدانم و تا زمانی که زنده هستم هرکاری از دستم بربیاید برای تیمهای پایه انجام میدهم، حالا تهران نشد مازندران، مازندران نشد ورامین، من هرجا که بتوانم بدون منت برای پایه کار خواهم کرد.
يكي از راههاي درآمدزايي در فوتبال اروپا هم همين است.
بله، در ايران ورودي داريم ولي خروجي نداريم. بازيكني مثل فشنگچي يا بايرامي را در پرسپوليس رد ميكنند و بعد با هزينههاي ميلياردي به اين تيم بر مي گردانند. اين اشتباه است، ما ميتوانيم در پايهها علاوه بر تامين تيم بزرگسالان، به تيمهاي ديگر هم بازيكن بدهيم و از اين راه درآمد خوبي كسب كنيم.
شما يك آکادمی در مازندران تشکیل دادهاید، در چه وضعی است؟
ما یک برنامهای داشتیم برای ساخت یک آکادمی با نام ایران - مازندران که بودجه زیادی لازم داشت و ما نمیخواستیم از خانوادهها پول زیادی دریافت کنیم، آن زمان که ما به آنجا رفتیم وسط مدارس فوتبال بود و کمی دست نگه داشتیم ولی بنده کار خودم را میکنم.من در مازندران بازی پنج بازیکن را دیدم، یک بازیکن به نام پوریا رنج پیشه متولد سال 79 بود و همین الان میتواند در بزرگهای پرسپولیس بازی کند.
مازندران در سالهاي اخير بازيكنان زيادي را تحويل فوتبال كشورمان داده است.
در مازندران چون بچهها از کودکی با پدرانشان کار میکنند برای ریاضت کشیدن آمادهاند، همچنین آنجا به خاطر هوای خوبی که دارد و زمینهای چمنی ای که وجود دارد و فعالیت سالم مردم، فوتبالیستهای خوبی میتوان به فوتبال کشور معرفی کرد، و من از هر 10 روز چهار پنج روز در مازندران هستم. یک زمانی هدفم این بود که هر بازیکن خوبی که پیدا میکنم برای باشگاه پرسپولیس بیاورم زیرا شدیدا پرسپولیسی هستم اما در حال حاضر احساس میکنم این عشق یکطرفه است.
من آنها را دوست دارم اما آنها بنده را دوست ندارند که دلیل هم دارد زیرا بله قربان گو نیستم و وقتی میگویند این بازیکنها را بردار گوش نميكنم و تنها بازیکنانی را جذب میکنم که حقشان است زیرا همه ما زیر ذره بین خدا هستیم و باید کار را درست انجام بدهیم.
اخيرا در تيم ستارگان سينما و موسيقي هم به عنوان سرمربي حضور داريد.
یکی از تیمهایی که در تهران دارم ستارههای سینما و موسیقی هستند و نام آن به خاطر اين است که هنر هیچگاه از ورزش جدا نبوده و از نظر بنده مربیگری و کارگردانی خیلی نزدیک به هم هستند.
در سینما یک کارگردان از یک بازيگر کوچک بازی ميگيرد که در نهايت برنده سیمرغ میشود، در فوتبال نیز همینطور است؛ مربی از یک بازیکن که کسی انتظار ندارد بازیکنی میسازد که جزو پدیدهها شده و مانند الماس میدرخشد.
نکته یا صحبت خاصی در انتهای مصاحبه دارید؟
من فقط یك خواهش از مسئولان دارم که وقتی برای انتخاب مدیرعامل یک باشگاه اقدام میکنند مدیری را انتخاب کنند که سیستم پایهها را بشناسد یا یک مدیر جداگانه برای تیمهای پایه انتخاب کنند، جدا از مدیرعامل تیم بزرگسالان! مگر نام کامل وزارت ورزش، وزارت ورزش و جوانان نیست؟ پس به جوانان بها بدهند. اگر میخواهیم فوتبال مان رشد کند، اگر میخواهیم سیستم پایه قوی داشته باشیم، اگر میخواهیم تیمهای پایه همیشه در اما و اگر نباشند، بیايیم سیستمی در باشگاه تعبیه کنیم، اتاق مربیان برای تیمها در نظر بگیریم تا مربیان با هم تبادل نظر کنند. در غیر این صورت فوتبال پایه به جایی نخواهد رسید.
درآخر هم تا حدود دو الی سه ماه دیگر کتابی به نام «تست» منتشر خواهم کرد که تمام مشکلات سیستم پایه در آن نوشته شده و از ابتدای تست دادن بازیکنان به مشکلات پرداخته شده تا انتها. اميدوارم به زودي منتشر شود تا بتواند به فوتبال پايهها كمك كند.
اخبار ورزشی - قانون