زندگی خصوصی سردار آزمون، پدیده سال 94



به شهرت رسیدن او یکی از سورپرایزهای فوتبال ایران بود. در فوتبالی که بوی الرحمن آن بلند شده و مدتهاست ستاره ای از سرچشمه این فوتبال نمی جوشد، تولد او یک هیجان مطلق است.

 به شهرت رسیدن او یکی از سورپرایزهای فوتبال ایران بود. در فوتبالی که بوی الرحمن آن بلند شده و مدتهاست ستاره ای از سرچشمه این فوتبال نمی جوشد، تولد او یک هیجان مطلق است. ستاره ای که در تیم جوانمرگ نوجوانان در رقابت های قهرمانی آسیا خوش درخشید و نشان داد که می تواند یک سوپراستار باشد اما به جای اینکه باشگاه های ایرانی او را ببینند و به او میدان بدهند، این چشمان تیزبین خارجی ها بود که سردار بدون حتی یک بازی باشگاهی جذب کرد تا آزمون از اروپا آغاز شود.

سردار آزمون وقتی تنها 17 سال داشت به لیگ روسیه رفت و برای روبین کازان بازی کرد. استعدادی شگرف از یک بازیکن شگفت انگیز و درخشش در سرمای روسیه. حالا او یک ستاره است. ستاره ای که جا پای بزرگان گذاشته و حالا همه دوست دارند بدانند که ستاره امروز چه گذشته ای داشته و از کجا آمده.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,سردارآزمون

 

چرا سردار؟ چرا پژمان نه؟
نخستین واکاوی در زندگی سردار از اسم او آغاز می شود. اسمی جالب که شاید در ایران مرسوم نباشد. او درباره ریشه  اسمش و دلایل نامگذاری اش به سردار می گوید: «اسمم را پدربزرگم انتخاب کرد ولی خانواده ام می خواستند اسمم را پژمان بگذارند. سردار به معنای مشتاق به ارتفاع و در برخی از کشورهای آسیای مرکزی نیز به معنای رهبر و حاکم است.»

چرا فوتبال؟ چرا والیبال نه؟
سردار در خانواده ای ورزشی به دنیا آمد و از همان دوران طفولیت با توپ آشنا شد. توپی که بعدها مسیر زندگی او را تغعییر داد. آزمون در این باره گفت، پدرم خلیل آزمون هشت سال عضو تیم ملی والیبال ایران بود و دو بار به عنوان بهترین بازیکن آسیا انتخاب شد و سال هاست که مربیگری می کند. البته مادر و خواهرم هم والیبال بازی می کردند.

شاید جالب باشد که بدانید سردار هم ورزش را با والیبال آغاز کرد و در ابتد یک والیبالیست درجه یک بود. او در این باره می گوید: «من ورزش را با والیبال آغاز کردم و اتفاقاوالیبالم هم خیلی خوب بود. حتی می توانم بگویم که والیبالم از فوتبالم بهتر بود! اتفاقا خواستم والیبال را به صورت حرفه ای و تا تیم ملی دنبال کنم ولی یکی از مربیان فوتبال من را به تیم جدیدی  که در شهر خودمان بود، دعوت کرد و  پدر و مادرم هم از بازگشتم به فوتبال حمایت کردند. یکی از مهمترین دلایل تغییر رشته من خانواده ام بودند. خانواده ام به واسطه والیبالیسبت بودن پدر چندان دل خوشی ا زاین رشته نداشتند و من را تشویق کردند تا تغییر رشته بدهم و خودم هم خیلی سعی کردم. خانواده اما عامل اصلی بود که به من خیلی کمک کرد و حمایت کرد تا بتوانم موفق باشم.»

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,سردارآزمون

 

چه شد که پرش های من بلند شد؟
در همه خانواده ها پدر و بزرگ خانواده با ورزش مخالفت سنتی دارد و درس را به آن ترجیح می دهد. اما درخانواده آزمون این قضیه معکوس بود و خلیل آزمون نه تنها مخالفت نکرد، بلکه سردار را تشویق هم کرد تا موفق شود: «پدرم آن زمان گفت که من خیری از والیبال ندیدم و به حقم نرسیدم اما تو فوتبال را ادامه بده، شاید بتوانی به جاهای بزرگ دست پیدا کنی. البته من خودم هنوز به والیبال علاقه دارم و وقتی در گنبد کاووس هستم، تفریحی والیبال بازی می کنم. به اسب سواری هم علاقه زیادی دارم و هر وقت فرصت کنم سوارکاری هم خواهم کرد.»

سردار هنوز هم که هنزو است والیبال بازی می کند و هر زمان که به گنبد می آید سوارکاری هم می کند. دو ورزشی که سردار به آنها علاقه وافری دارد. او می گوید: «هنوز هم والیبال و سوارکاری را ترک نکرده ام و به طور جدی دنبال می کنم. والیبال در پیشرفت من نقش مهمی داشت. این رشته به من کمک کرد تا پرش های بلندی داشته باشم که در فوتبال خیلی به کمک می آید. سوارکاری نیز پاهای من را قدرتمند کرد که در فوتبال امروز یک موهبت و یک امتیاز است و از همین رو این دو رشته را هنو هم ادامه می دهم.»

والیبالم از قائمی بدتر نیست
سردار هر زمان که به ایران می آید، بیشتر در گنبد است: «وقتی به گنبد می روم همبازی های دوران کودکی ام را می بینم، خیلی هایشان هنوز دوستان صمیمی ام هستند. حتی رفیق معروف هم دارم، فرهاد قائمی که الان یکی از ارکان اصلی تیم ملی والیبال است. شاید جالب باشد که بدانید در کودکی و نوجوانی با فرهاد والیبال بازی می کردم و والیبالم اگر بهتر از فرهاد نباشد، بدتر هم نیست!»

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,سردارآزمون

 

روستوف شبیه شیراز است
پیوستن سردار به روبین کازان در حالی که در لیگ ایران هرگز به میدان نرفته بود، یکی از معماهای جالب و عجیب فوتبال ایران محسوب می شد. برخی ها آن رابه رابطه خانوادگی ترکمن ها با روس  ها نسبت می دادند و برخی دیگر از پورستانت های درشتی حرف می زدند که رد و بدل شده اما واقعیت چیزی دیگری بود. سردار از بازی های جوانان آسیا چشم روس ها را گرفته بود: «وقتی با تیم جوانان به روسیه رفتم، مسوولان کازان من را پسندیدند. با من مذاکره کردند و بعد با هم به توافق رسیدمی. به همین سادگی!»

زندگی در کشور غریبی مثل روسیه برای یک جوان دشوار است اما حضور خانواده او در روسیه باعث شد تا غم غربت برای سردار کم شود. او در این باره می گوید: «اوایل برایم خیلی سخت بود به خصوص که زبان هم نمی دانستم و همیشه مترجم همراهم بود. از طرفی آنجا هوای خیلی سردی دارد و دوری از خانواده هم برایم سخت است. البته خانواده ام به من سر می زنند ولی با این حال همه سختی ها را برای پیشرفت تحمل می کنم.

او از شهر روستوف که محل اقامتش است می گوید: «روستوف مثل شیراز است. در این شهر و شهرهای دیگر مردم من را می شناسند و با من احوالپرسی می کنند. در کل از زندگی در این شهر راضی هستم، مردم هم خیلی به ما احترام میگذارند.» با این وجود سردار تاکید می کند که حضور در روسیه با وجود همه امکاناتش بسیار دشوار است: «چیز خاصی مدنظرم نیست. فقط از فوتبالش خوشم می آید. هوایش سرد است و آدم هایش همین طور. طول می کشد که گرم بگیرند چون مثل ما ایرانی ها خونگرم نیستند. اینجا تقریبا هیچ ایرانی ندارد اما من برای فوتبال به روسیه آمده ام و به نظرم لیگ این کشور می تواند نقش موثری در پیشرفتم داشته باشد.»

24 ساعت با خانواده ام
«اینجا اوقات فراغت چندانی نداریم. یا سر تمرین و اردو هستیم و یا بازی داریم. با توجه به اینکه در یک لیگ فوق حرفه ای بازی می کنم، باید از خودم مراقبت کنم و استراحت کافی داشته باشم. بنابراین اوقات فراغتی نمی ماند. چند ساعت در روز خالی دارم که ترجیح می دهم با خانواده ام باشم. در کل 24 ساعت با خوانده هستم و این بهترین تفریح من است!»

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,سردارآزمون

 

از روسیه تا جزیره
سردار دو فصلی است که در روسیه بازی می کند اما در همین دو فصل بارها صحبت از پیوستن او به تیم های بزرگ اروپایی پشی آمده. آوازه اش از مرزهای سیبری هم فراتر رفت. آن طرف تر و به غرب اروپا. استعدادیاب های آرسنال، او را در اسپانیا دیدند و البته پسندیدند. خیلی زود آرسن ونگر بزرگ در مورد تحقیق کرد و سپس ایمیلی از لندن به کازان رسید. به باشگاه روبین: «ستاره جوان تان را می خواهیم، دو میلیون پوند هم می د هیم».

او درباره این پیشنهاد می گوید: «از بلارسلونا پیشنهاد نداشتم اما بحث پیشنهاد آرسنال قبل از جام جهانی و جام ملت ها پیش آمد. در اسپانیا و یک تورنمنت همراه با روبین کازان بودم که بعد از یک بازی،  چند نفر سمتم آمدند و گفتند از آرسنال هستند و استعدادیاب این باشگاه. ما در آن تورنمنت دوم شدیم و اتفاقا در همان بازی که آنها دیدند، فوق العاده کارکردم. بعد از آن با من تماس گرفتند. حرف آنچنانی نزدند؛ فقط خودشان را معرفی کردند و آنجا فهمیدم که بازی ام را پسندیده اند. بعدها فهمیدم که واقعا آنها برای جذبم ابراز علاقه کرده اند. قبل از اینکه پیشنهادشان به باشگاه برسد از قربان بردیف، سرمربی روبین کازان شنیدم که آرسن ونگر با او تماس گرفته و از خصوصیات من پرسید.»

او درباره آشنایی ونگر با بردیف گفت: «سالی که روبین کازان در لیگ قهرمان اروپا حضور داشت، توانست شگفتی بسازد و حتی بارسلونا را در نوکمپ شکست دهد. در پایان همان فصل، بردیف به عنوان یکی از 10 مربی برتر اروپا انتخاب شد. در مراسم هایی که شرکت کرده بود با آرسن ونگر صمیمی شده بود تا از او استعلام بگیرد. بردیف هم برای من سنگ تمام گذاشته بود. برای بردیف عالی بازی می کردم. خودش از علمکردم راضی بود که در 17 سالگی جدبم کرد و در لیگ پرفشار روسیه بازی ام داد. او از من تعریف کرده بود و چند ماه بعد دیدم  که پیشنهاد آرسنال به باشگاه روبین کازان رسیده.»

آرزوهای بزرگ
سردار از دلایل نتخاب روستوف گفت: دلیل اصلی حضور قربان بردیف بود که قنش اصلی در پیشرفت من داشته. من دوست دارم جایی باشم که بیشتر بازی کنم و با تجربه بیشتر به تیم های بزرگ بپیوندم به همین خاطر به تیم روستوف روسیه پیوستم. او حالا در روستوف به دنبال آرزوهایش می گردد و می کوشد به سقف آرزوهایش برسد؛ باز یدر رئال مادرید و ورزشگاه سانتیاگو برنابئو: رئال مادرید را دوست دارم، از بچگی؛ از زمانی که زیدان برای این تیم بازی می کرد عاشق این تیم بودم و یکی از آرزوهایم این است که روزی در این تیم بازی کنم. باید سعی و تلاش کنم تابه این هدف برسم. البته دور از دسترس نیست اما کمی هم زحمت می خواهد.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,سردارآزمون

 

بعضی ها حسودند
برخی از منتقدان مدعی هستند که این پیشنهادات هرگز وجود خارجی نداشته و سردار برای بازارگرمی آنها را مطرح کرده. او در قبال این ادعا واکنش تندی نشان می دهید: «بازارگرمی برای چه؟ مگر من تیم ندارم که بازار را گرم کنم؟ بازارگرمی فقط در ایران است و برای آوهایی که تیم ندارند. اینجا از این خبرها نیست! آن ها مدت ها دنبال من بودند. بعضی ها حسود هستند و نمی توانند خیلی چیزها را ببینند. البته من به این آدم ها هم احترام می گذارم. آنها حق دارند که این حرف ها را بزنند. به این خاطر که نمی توانند خیلی چیزها را تحمل کنند و به همین دلیل حرف از بازارگرمی می زنند چون خودشان نمی توانند به این مراحل پیشرفت برسند و او در روسیه ماند و به روستوف رفت.»

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,سردارآزمون

 

از ماکارونی تا برنج و ماهی
مهم ترین مشکلی که بازیکنان ایرانی در خارج از ایران دارند، مشکل تغذیه است. در روسیه با توجه به ذائقه خاص روس ها و البته جواین سردار این مساله بیشتر به چشم می آید. اما سردار از وضعیت تغذیه ای اش نه تنها شاکی نیست بلکه رضایت هم دارد: «خدا را شکر، همه چیز اوکی است. هر زمان که خانه باشم بیشتر غذای ایرانی می خورم اما من اغلب باشگاه غذا می خورم و سعی می کنم با شکم سیر به خانه برگردم. ما بیشتر در باشگاه هستیم و غذاهای ما مثل غذاهای ایرانی است، مثلا ماکارونی، برنج و ماهی.

در باشگاه هم بیشتر ماکارونی می خورم. پدر و مادرم هم برخی اوقات می آیند و وقتی هستند، دیگر وضعیت شکم به راه است! اگر هم نباشند خودم زیاد بلد نیستم غذا درست کنم. فقط در حد تخم مرغ! من عاشق چکدرمه هستم و که یک غذای ترکمنی است؛ مخلوطی از برنج و گوشت که ترکیب فوق العاده ای از آب در می آید به ویژه اگر مادرم آن را درست کند، دستپخت مادرم را با هیچ چیز در دنیا عوض نمی کنم.»

 

کاش بیشتر بازی کرده بودم
اما چرا با وجود این پیشنهاد فوق العاده رفتن سردار به آرسنال منتفی شد؟ انتقالش در مرحله انجام بود اما فقط یک مانع وجود داشت. قانون اتحادیه فوتبال انگلیس و حضور در 70 درصد از بازی های ملی! سردار از این قانون می گوید: دروغ که ندارم بگویم. آنها حاضر بودند دو میلیون پوند هم برای رضایتنامه ام بدهند اما در نهایت و لحظه آخر همه چیز منتفی شد. روبین کازانی ها به درآ»دزایی فکر می کردند و مشکلی از این بابت نداشتند اما چون من در 70 درصد از بازی های ملی طی یک سال قبل از این پیشنهاد حضور نداشتم نتوانستم به آرسنال بروم. این هم از بدشانسی من بود دیگر.

اما در انگلیس دادگاهی است که به همین منظور تشکیل می شود و باشگاه ها با ذکر دلایلی می توانند اتحادیه فوتبال انگلیس را قانع کنند و بازیکنی را به خدمت بگیرند، حتی اگر او در 70 درصد از بازی های ملی کشورش شرکت نکرده باشد. این قانون برای بازیکنانی است که مثلا در 50 درصد از بازی ها شرکت کرده اند یا در تمام اردوها حاضر بوده اند. برای این بازیکنان تحقیقی در نظر می گیرند اما من وقتی از آرسنال پیشنهاد داشتم فقط در یک اردوی ملی شرکت کرده بودم و برای تیم ملی بزرگسالان هرگز بازی نکرده بودم پس نمی توانستم اتحادیه فوتبال انگلیس را قانع کنم و به همین خاطر این انتقال منتفی شد.

 

اخبار ورزشی- مجله خوشحالی،برترین ها

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------