مربیانی که عمرشان به سر آمده!



مربیانی که در سال های نه چندان دور فوتبال نوین جهان را پایه ریزی کرده اند حالا به پایان نزدیک شده اند.

شاید مقصر اصلی را بتوان ظهور دوران گورادیولاییسم در دنیال فوتبال دانست. فوتبال امروز قلمرو آنها محسوب می شود؛ گواردیولا، کلوپ، کونته و سیمئونه. آنها خالق تیم هایی هستند که بیش از هرچیز فرم تکراری تیم هایشان به چشمی می آید؛ تبدیل شدن حفظ توپ از یک مهارت به یک اصل، سبک نوین دفاعی با استفاده از پرس کردن تیم حریف و مدیریت درون تیمی با ایجاد رابطه حسی با بازیکنان.

مربیانی که بیشتر از اینکه آورده جدید برای فوتبال داشته باشند، فقط شاگرد اول جزوات مکتب گواردیولاییسم هستند. در نهایت آنها را می توان بهترین سرداران یک امپراتوری نامید؛ سردارانی که با شیوه مشابهی به جنگ رقبا می روند. اما اقتدار سبک آنها در فوتبال اروپا، معنای دیگری هم دارد. زوال دوران مربیان سنتی، پایان لشگرهای یک نفره و اضمحلال نام هایی که برای حدود 20 سال بر سرحدات فوتبال حکومت می کردند.

کسانی که موفقیت بیشتر از ستاره ها، تیم ها و هرچیز دیگر، به خود آنها وابسته بود. احتمالا سال ها بعد باید آنها را این گونه به خاطر آورد؛ مربیانی که هیچ وقت روی خوش به ستاره های فوتبال نشان ندادند. دیکتاتورهایی که تیم هایشان را بیشتر از هرچیز وابسته خودشان می کردند و تئوریسین هایی که هرکدام با شیوه ای که خاص خودشان بود، بر بام فوتبال ایستادند.

فابیو کاپلو
من ناخدام!

اخبار,اخبار ورزشی , سرمربیان فوتبال

 
زمانی در فوتبال اروپا معروف بود که برای قهرمانی یا باید شانس داشته باشی، یا فابیو کاپلو. این سنت دن فابیوست؛ قهرمانی در هر جایی که در آن مربیگری کرده است. شروع مربیگری او در ایتالیا با قهرمانی آث میلان همراه بود. مقصد بعدی اسپانیا بود و قهرمانی با رئال مادرید. تیم های بعدی هم با او طعم های قهرمانی را چشیدند؛ رم، یوونتوس و دوباره رئال مادرید. روزی در جواب خبرنگاری که از او پرسیده بود، چرا معمولا تیم هایی را انتخاب می کند که در بحران هستند، گفته بود: «دریای آرام، ناخدا نمی سازد.»

کاپلو با آن فریادهای حاکی از نارضایتی اش در تمرینات، بهترین شمایل برای ناخدایی بود که برای به مقصد رسیدن کشتی اش از هیچ کاری دریغ نمی کرد. معروف بود که در میلان به قدری به بازیکنان سخت می گرفت که گاهی در رختکن شروع به گریه می کردند. به قدری در کارش مستبد و دیکتاتور بود که لقب دن فابیو به او دادند. جیان لوییجی بوفون او را دیکتاتور تاریخ فوتبال نامید و کاسانو و رونالدو برزیلی چون از نظر او تنبل بودند، هیچ وقت شانس بازی بهشان داده نشد. خودش درباره سخت گیری های گفته بود: «همیشه باید به این فکر کنید که جانشین شما پشت در باشگاه است. پس جوری رفتار کنید که او فرصت نکند جایگزین تان شود.

فوتبال یک جنگ واقعی است.» همین خصوصیات بود که به او شخصیت دوگانه ای می داد؛ مردی با شمایلی خشن در زمین فوتبال، اما عاشق آثار هنری، تولستوی و باخ در زندگی  عادی. ایتالیایی ها به او می گفتند سه شیرها، در نهایت منجر به استعفای آقای مربی از تیم ملی انگلیس شد. کاپلو زیر لگدهای مطبوعات انگلیسی له شد. این اولین جنگی بود که کاپلو در آن مغلوب شده بود. انتخاب روسیه هم دلیلی جز درآمد 10 میلیون دلاری در سال نداشت.

روسیه دن فابیو در مقدماتی یورو 2016، با 5 امتیاز از 4 بازی در خطر حذف قرار دارد. باز هم وضعیت بحرانی، باز هم شکستی دیگر. دن فابیو در سرزمین برف و سرما گرفتار شده است. جایی که ناپلئون با 500 هزار سرباز به آن لشگر کشید و فقط با 100 هزار نفر برگشت، زمهریری که قاتل یاغی هایی مثل او و هیتلر شد. کاپلو زمانی گفته بود: «وقتی اوپرا گوش می دهم، تنهاترین مرد روی زمینم.» احتمالا شنیدن قطعه پرنس ایگور در اوپرای مسکو آخرین کار او در روسیه خواهدبود.

گاس هیدینک
فراتر از رویاها

اخبار,اخبار ورزشی , سرمربیان فوتبال

 
گاس هیدینک شباهتی به هیچ کدام از مربیان بزرگ دنیا ندارد. نه مثل لیپی و فان گال به دنبال ساختار تیمی و تاکتیک های پیچیده است، نه مانند مورینیو و آنجلوتی در اندیشه بالا بردن کیفیت تیمش با ستارگان فوتبال و هیدینک در دنیای مربیان یک یاغی محسوب می شود؛ یاغی ای که علیه واقعیت های تیمش قیام می کند، به دنبال چیزی فراتر از سقف توانای های تیمش می گردد و جذابیت را به جزییات تاکتیکی اش اضافه می کند. او را می توان ایده آلیست دنیای مربیان نامید.

 ایده آل گرا بودن را می توان در تیم هایی که او سرمربی شان بوده دید. تیم های متوسطی که نشانه از بلندپروازی های او بودند. کره جنوبی که در 4 دوره قبل جام جهانی به حضوری مستمر اما بی کیفیت در جام  های جهانی بسنده کرده بود، با هیدینک به رویاها تنه زد؛ حذف اسپانیا و ایتالیا در سال 2002 و چهارم شدن در دنیا. انتخاب بعدی هیدینک تیم بزرگتری نبود. او استرالیا را انتخاب کرد؛ با حسرتی 32 ساله در رسیدن به جام جهانی. اما استرالیای او تنها تیمی شد که در جام جهانی 2006 از گروهش صعود کرد و تنها آن پنالتی مشکوک مرحله حذفی برابر ایتالیا بود که ترمز مربی رویاپرداز را کشید.

عملیات بعدی نجات روسیه بود؛ تیمی که از آخرین مسابقات یورویی که تجربه می کرد (1988) حدود 20 سال می گذشت. رسیدن با روسیه همیشه متوسط به مسابقات یورو 2008 تنها شاهکار آقای مربی نبود. حتی حذف انگلیس و کرواسی در مرحله گروهی و کشتن هموطنان هلندی اش در مرحله حذفی و رسیدن به مرحله نمیه نهایی هم هواداران روسیه را متعجب نکرد. عجیب ترین اتفاق دیدن روسیه با فوتبالی زیبا ود. روس ها برخلاف تمام تاریخشان که فوتبالی ماشینی و بی روح را به نمایش می گذاشتند، حالا با هیدینک چشمنواز بودند. آندره آرشاوین و پاولیچنکو بیشتر از هر چیزی به روسیه طراوتی هلندی داده بودند.

اما با شروع دهه دوم قرن 21 انگار هندسه تاکتیکی مربیان جایی برای رویاپردازی ها باقی نگذاشته بود. نتایج دور از انتظار با ترکیه، عملکرد ضعیف او با آنژی روسیه و نتایج ناامیدکننده ای که تاکنون با هلند در مقدماتی یورو گرفته است، ثابت می کند مربیان واقع گرای دنیای فوتبال مسیر همیشگی آقای مربی را به قله ایده آل هایش مسدود کرده اند. هواداران هلند، کره جنوبی، استرالیا و روسیه هرگز فراموش نخواهند کرد که ایده آل های آقای مربی، فراتر از رویاهای آنها بود.

اوتوری هاگل
مُشتی کارگر، مُشتی افتخار

اخبار,اخبار ورزشی , سرمربیان فوتبال

 
«یونان دفاع فوق العاده ای داشت. آنها مثل یک شکارچی منتظر می مانند تا حریف اولین اشتباه را انجامدهد. از همه پرتغالی ها معذرت خواهی می کنم.» اینها اولین جملات فیلیپه اسکولاری بعد از باخت در فینال یورو 2004 در زمین خودشان بود. اولین رونمایی از یونان قاتل اوتوری هاگل که بعد از قهرمانی در یورو به مدت چند سال تمام اروپا را آزار داد، دفاع اتوبوسی، فوتبال کثیف و خطاهای زیاد شد نماد تیم یونان و مربی آلمانی اش اوتوری هاگل.

بعدها حتی لوییز فیگو درباره آن فینال گفت: «سوت پایان آن مسابقه را مارکوس مرک زد. آزاردهنده ترین صدایی که تاحالا شنیده ام.» اما این فقط نیمی از حقیقت بود. نیمه دیگر حقیقت را اوتوری هاگل رقم زده بود. کسی که در اوج دوران بد اقتصادی یونانی ها تبدیل شد به «پادشاه اوتو»ی ابدی آنها. نه زمانی که فرانسه را در یک چهارم نهایی شکست داد، نه وقتی پاول ندود بعد از شکست در نیمه نهایی مستاصل روی زمین دراز کشیده بود، و نه درپایان فینال وقتی کریستیانو رونالدو داشت برای از دست رفتن قهرمانی در کشور خودشان اشک می ریخت، نمی شد در چهره ری هاگل تغییری دید.

تنها بعد از بالابردن جام بود که گفت: «ما معجزه را کامل کردیم.» شاید یک جام در جام بی اهمیت اروپایی در سال 92 و سه قهرمانی در لیگ آلمان، برای مربی ای که نزدیک به 40 سال تجربه مربیگری داشت، کارنامه ای جز ناکامی باقی نمی گذاشت. اما ری هاگل در سال 2004 نام خود را در تاریخ فوتبال ماندگار کرد. جاناتان ویلسون ورزشی نویس مشهور زمانی درباره یونان ری هاگل گفته بود: «فوتبال مجموعه ای است از سرعت، قدرت، شور، انگیزه، مغز، روح، تکنیک، و تاکتیتک. یکی از کارآیی های تاکتیک، امکان به دست آمدن پیروزی برای تیمی است که از لحاظ بازیکنان و قدرت تیمی در سطح پایین تری از حریفش سنجیده می شود.

بارزترین نمونه این امکان و عملی شدن آن، قهرمانی اوتوری هاگل با یونان در یورو 2004 بود.» اوتوری هاگل بعد از حضوری 9 ساله در یونان، سال 2012 چند ماهی به هرتابرلین رفت اما به سیاق تمام تیم های آلمانی دیگری که مربی آنها بود، در برلین هم بیشتر یک ناکام بود. ری هاگل 76 ساله بعد از حضوری 4 دهه ای در فوتبال اروپا، به بازنشستگی رسیده است. سال ها بعد یونانی ها در کنار زئوس و آپولون، از قهرمانی خواهند گفت که با دستان خالی اروپا را برایشان فتح کرد.

جیووانی تراپاتونی
دفاع و دیگر هیچ

اخبار,اخبار ورزشی , سرمربیان فوتبال

 
سال 1972، احتمالا خیلی از مربی های دنیا حول و حوش همین سال به دنیا آمده اند. اما وقتی درباره عمو تراپ حرف می زنیم، این سال معنای دیگری هم دارد؛ شروع دوران مربیگری در فوتبال. برای مردی که حدود 40 سال در یکی از سخت ترین شغل های دنیا دوام آورده است، صفات زیادی را می توان برشمرد جنگجویی، ساختارهای دفاعی مدرن، کاتاناچیو و... آمار بزرگترین مشخصه ای که در تیم های عمو تراپ دیده می شد، جنگیدن با ستاره ها بود، چشمنوازها، کسانی که فکر می کردند کمیت تیم بدون آنها لنگ می زند.

سال 1991 بود ک روبروتو باجو در بازی برابر فیورنتینا، تیم سابقش از زدن پنالتی برای تیمش سرپیچی کرد. همین اتفاق یکی از دوگانه های بزرگ تاریخ فوتبال را رقم زد. یکی از بهترین مربی های تاریخ در برابر یکی از بزرگترین ستارگان دنیای فوتبال تراپاتونی برای اینکه باجو را تنبیه کند، پست او را تغییر داد. باجو از خط حمله به خط میانی رفت تا کمتر به چشم بیاید. در تمام سال های بعد، زمانی که عمو تراپ مربی تیم ملی ایتالیا شده بود هم بودای کوچک راهی به تیم ملی پیدا نکرد. نادیده گرفتن باچو تا سال 2004 ادامه داشت.

در نهایت او برای آخرین بار در بازی بزرگداشتش با پیراهن لاجوردی به میدان رفت و از فوتبال خداحافظی کرد. بازی ای که حتی تراپاتونی یک دنده هم توان این را نداشت که او را نیمکت نشین کند. این سناریویی بود که بعدها با لوتار ماتئوس در آلمان و رابی کین در ایرلند هم ادامه یافت. نظم و دیسیپلین او اگرچه چندان به مذاق ستارگان تیمش خوش نمی آمد، اما هیچ کس نمی تواند موفقیت های او را در بیش از نصف اروپا نادیده بگیرد. قهرمانی در ایتالیا با اینترمیلان و یوونتوس، قهرمانی در آلمان با بایرن مونیخ، قهرمانی در لیگ اتریش.

تراپاتونی تمام قهرمانی های لیگ های داخلی و اروپایی باشگاهی را دوبار به دست آورد؛ یک بار به عنوان بازیکن در دهه 60، بار دیگر در دهه های 80 و 90 در کسوت مربی، شاید تنها حسرت دوران ورزشی تراپ بالا بردن جام جهانی باشد. جامی که در سال 2002 به نزدیکی فتحش رسیده بود، اگر کره جنوبی و داور بازی، تصمیم نگرفته بودند آخرین رویای پیرمرد و نسل طلایی لاجوردی پوشان ایتالیا را به دست باد بسپارند. عمو تراپ بعد از 5 سال نسبتا ناموفق در تیم ملی ایرلند، از سال 2013 بدون تیم است. هرچند در یکی، دو سال گذشته شایعاتی او را شانس مربیگری یونان و ساحل عاج می دانستند، اما به نظر می رسد پیرمرد یک دنده و تلخ ایتالیایی به دوران بازنشستگی رسیده باشد.

برتی فوگتس
روباه بدشانس

اخبار,اخبار ورزشی , سرمربیان فوتبال

 
برتی فوگتس را به عنوان روباه آلمانی می شناختیم. هوش بالای او بود که باعث شد دوره زوال آلمان در اواخر دهه 1990 چندسالی عقب بیفتد. شاید عجیب ترین نکته درباره برتی فوگتس این باشد که او از شروع دوران مربیگری اش در سال 1990 تمام دوران مربیگری اش را در تیم های ملی کشورها گذرانده است. فوگتس از دسته مربیانی بود که تخصص تورنمنت داشتند و زمان زیادی را برای آماده سازی تیمشان صرف می کردند. به همین خاطر فوگتس هیچ وقت به مربیگری در تیم های باشگاهی ، علاقه ای نداشت.

تنها تجربه باشگاهی برتی فوگتس، حضور یکساله او در بایر لورکوزن در سال 2000 بود؛ تجربه ای ناموفق که باعث شد او برای ادامه دوران مربیگری اش راهی آسیا شود. اما دوران مربیگری او بعد از آلمان روی خوشی نداشت. انگار تمام تیم های شایسته ای که اسیر حیله ها و تله های تاکتیکی او در دوران حضورش در تیم ملی آلمان شده بودند، او را نفرین کرده بودند.

فقط یکسال حضور در کویت و اخراج به خاطر صعودنکردن به جام جهانی، دو سال مربیگری ناموفق در اسکاتلند که در نهایت با درگیری با مسوولان فدراسیون اسکاتلند به پایان رسید، حضور یکساله با نیجریه در آفریقا و 5 سالی که در آذربایجان بی نام و نشان بدون هیچ افتخاری گذشت.

اخبار ورزشی - مجله همشهری جوان

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------