ماجرای عجیب پینوکیو و بدن فوتبالیست ایرانی



نحوه خالکوبی پینوکیویی یک بازیکن! روی بدنش که معلوم نیست چطور به بیرون درز کرده، سوژه فوق عجیب این روزهای فوتبال ایران است

يك روزنامه نگار ورزشي در صفحه اجتماعي اش از يك ماجراي عجيب پرده برداشت، متن استاتوس او را بخوانيد تا خودتان شاید متوجه عمق فاجعه بشوید:

« پینوکیوها که در فوتبال ایران و ورزش ایران زیاد هستند، دروغ می گویند و البته کنتوری هم نیست که بیندازد و آخر ماه قبضی بیاید. این دوستان اما چهره های شان شبیه به پینوکیو نیست و هر چه هم دروغ بگویند، دماغی در کار نیست که دراز شود. اما جدا از اینها می گویند جدیدا یک پینوکیو در فوتبال ایران پیدا شده که...!

هر کاری می کنم و فکر می کنم، واقعا نمی شود درباره اش چیزی نوشت و توصیفش کرد یا حتی اشاره ای کرد. ماجرا لب مرزی هم نیست. فراتر از مرز است. هر چه فکر می کنم که بخواهم مرزی برایش تعیین کنم می بینم مرزی هم وجود ندارد. مثلا مرز بین حریم خصوصی افراد یا حریم عمومی اش یا یک تعریف جدید. از آن دسته افرادی نیستم که با خالکوبی بازیکنان فوتبال مشکل داشته باشم هرچند که از خالکوبی خوشم نمی آید اما خالکوبی که جالب باشد، توجه من را هم جلب می کند. مثل خالکوبی جدید سردار آزمون یا ماجرای 24 که بازیکنان پرسپولیس می کوبندش اما ماجرایی که ماهها قبل از دهان دو سه ملی پوش شنیدم را باور نمی کردم. نحوه خالکوبی پینوکیویی یک بازیکن!

 

اخبار,اخبار ورزشی,خالکوبی روی بدن  فوتبالیست ایرانی

 
باز هم هر چقدر فکر می کنم می بینم اصلا نمی شود درباره چیزی نوشت یا حتی توصیفش کرد.فکر می کردم دروغ است اما مثل اینکه این ماجرا کاملا راست است. شاید همزمان با من یا قبل از من، خیلی از همکاران رسانه ای از خالکوبی پینوکیویی فلان بازیکن خبرداشته اند و بنده خداها نتوانسته اند رسانه ای اش کنند. آنها هم نمی توانستند چیزی بنویسند. اصلا ماجرا در واژه ها نمی گنجد. واژه کدام است؟ واژه کم می آورد. مثلا برای یک خبر تیتر بزنی« ماجرای خالکوبی پینوکیویی یک بازیکن نسبتا معروف» یا تیتر بزنی« یک خالکوبی فوق عجیب روی بدن یک بازیکن» حالا گیریم تیتر را زدیم، بعد در خود خبر چه باید نوشت؟ مثلا باید بنویسیم کجا خالکوبی شده یا این آقای پینوکیو دقیقا کجا قرار گرفته، مگر می شود نوشت؟ ما چقدر ببچاره ایم که نمی توانیم بنویسیم.

چند وقت پیش با یکی از بچه ها که این موضوع روی مخش بود بحث می کردیم و می گفت باید رسانه ای شود چون ممکن است همه گیر شود و حتی شنیده ام که چند بازیکن دیگر هم می خواهند سراغ این نوع خالکوبی پینوکیویی بروند. نمی دانستیم بخندیم یا گریه کنیم. ماجراهای متادون و ترامادول و قلیان شیشه ای و دوپینگ و هزار کوفت و زهرمار کم بود، خالکوبی پینوکیویی اضافه شد. چطور باید اصلا هشدار می دادیم؟ من هم گفتم اصلا نمی شود سراغش رفت اما یک حسی به من می گفت که ماجرا بالاخره رسانه ای می شود، آن هم توسط یکی از مدیران و کارمندان همان باشگاه که اتفاقا همین اتفاق هم افتاد و استاد پینوکیو دار اخراج شد و یکی از مدیران تیم گفت این بازیکن پینوکیودار در رختکن تیم و پیش همبازی هایش به این خالکوبی پینوکیویی می نازد!

همکارم گفت حالا وقتش است رسانه ای کنیم، گفتم باورکن همین الان هم نمی شود چیزی درباره اش نوشت. کاش می شد نوشت. کاش می شد توضیح داد، اما اینجا ایران است! چند نفر دیگر از کارشناسان فوتبال هم این ماجرا را شنیده بودند و مرتب تماس می گرفتند و می گفتند این ماجرای پینوکیو چیست؟ آقا مگر من رویم می شد توضیح بدهم؟ چه باید می گفتم؟ آنقدر اصرار می کردند تا توضیح می دادم و یا سکوت محض آن طرف خط برقرار می شد یا فحش و بد و بیراه به بازیکن و باشگاه و فوتبال مملکت و اداره کنندگانش!

یکی از معتدل ها می گفت اگر تعریفی برای واژه اخلاق در ورزش و فوتبال داشته باشیم و حریم ها را رعایت کنیم، باور کنید بازیکنانی که قلیان می کشند، یا میهمانی های خفن طور می روند یا اینکه کوکائین مصرف می کنند و سراغ مشروب و مواد می روند، نسبت به ماجرای خالکوبی پینوکیو عمل خاصی مرتکب نشده اند.

اینجاست که نمی دانیم دراین فضا باید چه کرد؟ چطور نوشت و چطور توضیح داد تا بازیکن دیگری سراغ خالکوبی پینوکیویی با توصیف هایی که برای مان کرده اند، نرود؟ واقعا نمی شود مرز را تشخیص داد. 

 

اخبار ورزشی - تابناک

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------