همه داستان‌های شیرین انتقال گل‌نزنی که سرخابی‌ها سرش جنگیدند!

مجموعه: اخبار ورزشی و نتایج مسابقات

تاریخ انتشار : جمعه, 14 آبان 1395 09:20

به گزارش خبرآنلاین؛ در تاریخ فوتبال ایران مثل همین امسال که استقلال و پرسپولیس برای جذب بازیکنان با هم رقابت کردند، بارها اتفاق افتاده که دو باشگاه برای جذب یک بازیکن رقابت کنند. یکی از بازیکنانی که هم استقلال به شدت دنبالش بود و هم پرسپولیس، احمد مومن زاده بود. او سال 79 با سر و صدای زیادی به استقلال ملحق شد و هنوز عابدینی و فتح الله زاده گاهی درباره این انتقال خاطراتی تعریف می کنند. 

ابتدا استقلالی ها تا حدودی از خرید مومن زاده مطمئن شده بودند که ناگهان خبر رسید عابدینی سر وقتش رفته. فتح الله زاده همان موقع تهدید کرد که اگر این اتفاق بیفتد او سه بمب منفجر می کند. فتح الله زاده تعریف می کند: «نزدیک عید بود. گفتیم عید را برویم با خانواده دو روز استرحت کنیم. با خانواده رفتیم ارومیه پیش خانواده همسرم. ساعت 12 رسیدیم، نشسته بودیم که جویباری زنگ زد و گفت مومن زاده را پرسپولیسی ها بردند.» فتح الله زاده همان روز خانواده را بی خیال شد و به اصفهان رفت: «خلاصه رفتیم خانه رضایی مدیرعامل باشگاه. گفتم آمدم اینجا مومن زاده را بدهید به ما کار تمام شود. بنده خدا تو رودربایستی گیر کرده بود و گفت چشم، بروید کارش را می کنیم. گفتم نه، این قرارداد، امضا کنید ما برویم. امضا نکنید نمی رویم. 10، 15 نفر هم که هستیم می مانیم همین جا. باید چند روز از ما پذیرایی کنید. چون اصفهانی بود و دید سخت می تواند پذیرایی کند و خرج کردن خیلی سخت است، کارش را یکسره کرد و احمد را خریدیم!»  ولی ماجرای احمد مومن زاده به این جا ختم نشد. 

روزی که می گفتند مومن زاده به پرسپولیس رفته، عابدینی با فتح الله زاده تماس گرفت و گفت: «آهو را روی هوا زدم.» فتح الله زاده بعدها درباره این تماس گفت: «بنده خدا عابدینی خبر نداشت مومن زاده همان موقع سر تمرین ماست. گفتم امیرجان جای آهو به دار و درخت تیر زدی! کجای کاری؟ مومن زاده سر تمرین ماست!»

ولی عابدینی این حرف ها را کلا رد می کند و می گوید:  «مومن زاده به اتاق من آمد و با دکتر نیک کار معاون من قرارداد بست. به احمد گفتم تو بیشتر استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟ گفت من دلم می خواهد آبی باشم. چون مرد و مردانه حرفش را زد، بغلش کردم و به او گفتم پس به استقلال برو. خود مومن زاده که دروغ نمی گوید. به او زنگ بزنید و از خودش در این باره بپرسید. فتح الله زاده خداوکیلی این داستان ها را چطور می سازد؟!»